پاسخ به:تاریخچه طنز
دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 11:41 AM
معانی طنز : افسوس کردن ، مسخره کردن ، طعنه زدن و ... : طنز کنان روبهی آمد ز دور/گفت صبوری مکن ای ناصبور ( نظامی )
تا زمان دهخدا و نسیم شمال به کلمه ی « طنز » به معنای امروزی برنمی خوریم .
در دهه ی 20 عباس اقبال و پرویز ناتل خانلری کلمه ی طنز را برای آثار عبید به کار بردند .( طنز فاخر سعدی ، ایرج پزشکزاد ، ص 39 )
گذشتگان به جای واژه ی طنز از « هزل » استفاده می کردند : هزل خوار مدارید و هزّالان را به چشم حقارت منگرید . ( عبید زاکانی )
در زبان انگلیسی به طنزsatire می گویند که از کلمه ی لاتین satira ( ظرفی پر از میوه های متنوع برای خدای فلاحت ) گرفته شده است
در تقسیم بندی قدما به نوع خاصی به نام طنز بر نمی خوریم زیرا انواع ادبی بر اساس محتوا نام گذاری نمی شدند .
طنز فریادی است که در اوج انفجار به پوزخند و قهقهه تبدیل می شود :
طنز یعنی گریه های قاه قاه / طنز یعنی خنده های آه آه
طنز زاده ی غریزه ی اعتراض است .
طنز یعنی درد و از انسانی که درد می کشد باید انتظار فریاد داشت نه تحریر .
طنز ترجمان روحی است ، شیفته ی نظم .
جاناتان سویفت : همچون فرزانه ای همیشه خندان من خشم خود را در قالب طنز می ریزم .
طنز آینه ای است که بینندگان آن عموماً چهره ی کسی جز خودشان را در آن کشف می کنند و همین علّت عمده ی استقبال است که نسبت به طنز وجود دارد و باز به همین دلیل است که کمتر کسی از طنز می رنجد ( فرهنگ اصطلاحات ادبی ، سیما داد ، ص 209 )
بدی ها را به شکل اغراق آمیز بزرگ جلوه می دهد تا کم اهمیتی آن ها از بین برود .
در ظاهر می خنداند ولی در باطن به تفکّر وامی دارد .
از نظر طنز پرداز عیب جهان باید برطرف شود اما مطایبه گو به رفع عیب اعتقادی ندارد.
تفاوت طنز نویس با مطایبه گو
طنز پرداز خودش را بالا می گیرد امّا مطایبه گر فروتن است و به همین دلیل مخالف خوانی
با هرچه که کهنه و مرده و واپس مانده باشد مبارزه می کند.نمی کند ( نگارش و ویرایش ، احمد سمیعی گیلانی ، ص 61 )
زیستن با طنز پرداز کار آسانی نیست زیرا بیش از حدّ معمول به شرارت ها و حماقت های هم نوعانش آگاهی دارد .( طنز ، آرتور پلارد ، ص 4 )
لازمه ی خنده دریافتی فراحسی و عمیق از رویدادهای اطراف ماست .( بیست سال با طنز ، رؤیا صدر ، ص 1 )
انسان وقتی می خندد که خود را بالاتر از موضوع خنده ببیند .
بذله گویی نشانه ی هوش است پس طنز پرداز باهوش است .wit دو معنا دارد : هوش و شوخی . ( از صبا تا نیما ، آرین پور ، ج 2 ، ص 36 )
طنزپرداز با خنداندن فطرت کمال جوی انسان را بیدار می کند تا بر زشتی ها بخندد .
در طنز غربی خنده مسأله ی سبک و شیوه است ؛ یعنی می تواند خنده دار نباشد .
نوعی بی طرفی لازم است تا سخن طنز آمیز نزد شنونده ارزش داشته باشد .
طنز سبکی اجتماعی دارد به همین دلیل مقولات متعالی کمتر در آن می گنجد .( طنز ، آرتورپلارد ، صص13-12 )
وقتی از طنز لذّت می بریم که دیگری را گزیده باشد .
طنز نباید همیشگی باشد : جدّ همه ساله جان مردم بخورد هزل همه روزه آب مردم ببرد ( عبید زاکانی )
هرچه مخالفت نویسنده وبغض او نسبت به حوادث زندگی شدیدتر باشد به همان نسبت طنز کاری تر و دردناک تر می شود ( از صبا تا نیما ، ج 2 ، ص 36 )
اگر با سخن ، طنز آمیخته شود تمام حواس مخاطب را به خود جلب می کند .
پیامبر اسلام ( ص ) : طنز در کلام مثل نمک است در طعام .
آرتور پلارد : چه آسان است کسی را پَست بنامیم آن هم با مزاح .
چارلز چرچیل : برخود بلرز و رنگ از چهره بباز وقتی که تازیانه ی قهّار طنز به چرخش درآید .
انتقاد صریح و بی پرده است امّا طنز کنایه ای و ایهامی است :
هرچند که گربه ی تو خوشخوست اخلاق سگ تو بی نظیر است ( بهاءالدّین خرّمشاهی )
انتقاد عبوس و اخمو است امّا طنز دارویی تلخ است با روکش شکلاتی ؛ به قول سعدی : سقمونیای شکرآلود .
تاریخ طنز در مغرب زمین به ادبیّات روم و یونان باستان می رسد .
وّلین شاعر طنز سرای یونان آرخی لوخی ( قرن 7 ق . م ) است و کمدی های آریستوفانس لحنی طنزآمیز دارد .
ر ادبیات انگلیس تا پیش از قرون وسطی ، طنز به صورت مستقل وجود نداشت امّا در خلال حکایات دیده می شد مثل حکایات کانتربوری .
اروپا - از اواخر قرن 16 اوّلین اثر مستقل طنز به نام « قطعه ای ناقابل برای مامس » اثر توماس لوج پدید آمد .
ن درایدن شاعر قرن 17 با آثار « آبسالم » و « آکی توفل » بزرگترین طنز سرای عصر خود شد .
ر اواخر قرن 17 و اوایل 18 طنز در ادبیات انگلیسی به اوج شکوفایی رسید ؛ نویسندگان بزرگ این عصر : جاناتان سویفت ، الکساندر پوپ .
در قرن بیستم طنز روایتی در رمان و در آثار نویسندگانی چون آلدوس هاکِسلی ( دنیای قشنگ نو ) و جورج اورول ( قلعه ی حیوانات ) متجلّی شد .
کایت بز و درخت آسوریک از قدیمی ترین آثار طنز در ایران زمین به شمار می رود که « بز » نماد ایرانی بودن و م نخل » نماد سامی بودن است .
در ایران پیش از اسلام در میان داستان های انوشیروان به بعضی داستان های طنز بر می خوریم مثل زنجیر عدل و حکایت پیرمردی نود ساله که گردو می کاشت و از او می پرسند با این سن کاشتن درخت برای تو چه فایده دارد و او به طنز و ریشند جواب می دهد : دیگران کاشتند ما خوردیم ما بکاریم تنا دیگران بخورند .
میان آثار شاعران گذشته به نمونه های طنز بر می خوریم از جمله به طنز های مؤدّبانه ی فردوسی ، طنز فاخر سعدی ، طنز رندانه ی حافظ ، تاریخچه نقیضه های بسحق اطعمه امّا اوج آن را در آثار عبید زاکانی می بینیم که در اکثر زمینه های طنز پردازی طبع آزمایی کرده است .
رودکی سمرقندی : عیال نه ، زن و فرزند نه ، مئونت نـه/از این ستم همیشه آسوده بود و آسان بود
مُنجیک ترمذی : گوگرد( نماد کمیابی ) سرخ خواست ز من سبز من پریر/امروز اگر نیافتمی روی زردمی
نمونه های گفتم که نیک بود که گوگرد سرخ خواست/گر نان ، خواجه خواستی از من چه کردمی
طنز - فردوسی طوسی : هر آن مام کو چون تو زاید پسر/کفن دوز خوانیمش و مویه گر
سعدی شیرازی : به تیشه کس نخراشد ز روی خارا گِل چنان که بانگ درشت تو می خراشد دل
حافظ شیرازی : ز کوی میکده دوشش به دوش می بردند امام شهر که سجّاده می کشید به دوش
ایران
طنز مشروطیت تحت تأثیر آثار اروپایی شکل می گیرد و ترجمه ی آثار خارجی به این امر شتاب می بخشد : حاجی بابای اصفهانی
بازتابنده ی خواست های اجتماعی سرکوب شده ی مردم ایران است .
به دلیل این که طنز این دوره رنگ اجتماعی ـ سیاسی می گیرد از کلمات زشت آن کاسته می شود مثل اشعار دهخدا و نسیم شمال
مشروطیت
شاعران با صراحت دربرابر اقدامات استعماری موضع می گیرند و خائنان را با کلمات طوفانی گوشمالی می دهند
طنز پردازان از ثقیل نویسی دوری می کنند .
اشرف الدّین گیلانی نقطه ی اوج طنز سیاسی ـ مردمی است .
دهخدا اوّلین نمونه ی طنز به معنای اروپایی آن را نوشت .
نویسندگان به دلیل فروکش کردن تب مشروطه خواهی نوجویی های ساختاری می کنند ؛ مثل : یکی بود یکی نبود
کودتای 1320 شریه ی « قرن بیستم » با هجوی تند به نقد جریان های سیاسی می پردازد .
رواج نشریات ( حدود 65 نشریه فکاهی انتشار یافت )بعد از 1320
بعضی از نشریات وابستگی مستقیم به شوروی داشتند ؛ مثل : نشریه ی چلنگر .
بعضی از طنز نویسان این دوره : صادق هدایت ، ایرج پزشکزاد ، بهرام صادقی ، فریدون تنکابنی
منبع : زبان و ادبیات فارسی
گردآوری:گروه ادبيات سایت تبیان زنجان
مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه