0

تاریخچه طنز

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:تاریخچه طنز
شنبه 22 فروردین 1394  10:09 AM

پیشینه طنز در ادبیات فارسی

طنز و کاریکاتور > طنز - از آنجا که جنبه انتقادی و اصلاحی طنز بیشتر مورد نظر است، بیان مسائل انتقادی مستلزم آن است که گوینده یا نویسنده آن در تنگنا قرار نگیرد و در اثر آن به عقوبت و کیفر دچار نشود.

اگر وجهه اجتماعی طنز و شوخ‌طبعی را در نظر بگیریم، شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه بر نحوه بیان طنز تأثیر فراوانی دارد. در جوامعی که حکومت به شیوه استبدادی است، حاکمان و کارگزاران حکومتی تملق و چاپلوسی را بیشتر می‌پسندند تا نقد و انتقاد را ولو اینکه در جامه شوخی و طنز باشد زیرا انتقاد به دنبال سازندگی و اصلاح است که در چنین حکومت‌هایی به هیچ‌وجه پسندیده و مطلوب نیست.

قبل از انقلاب مشروطه، دولت‌های حاکم در جامعه ایرانی چنین ویژگی‌ای داشتند به همین دلیل انتقاد سیاسی و اجتماعی در جامه طنز بسیار کم است. به طور کلی طنز در این زمان‌ها به عنوان یک نوع ادبی شناخته نمی‌شد، هرچند در اشعار و نوشته‌های برخی از شاعران و نویسندگان همچون سعدی، ‌حافظ، عبید، ابن‌یمین و... به اشعاری انتقادی با چاشنی خنده برمی‌خوریم اما آن‌ها نام طنز بر آن نمی‌نهادند و آن را نوعی مستقل از انواع ادبی محسوب نمی‌کردند.

در گذشته به علت عواقب ناخوشایند اعتراض و انتقاد، این کار یا در هنگام تغییر حکومت‌ها صورت می‌گرفت که دیگر قدرت مجازات نداشتند یا اغلب سعی می‌شد انتقاد جنبه کلی و عمومی یا فلسفی داشته باشد تا منتقدان ضمن ایجاد تنبه، از انتقام و خشم در امان بمانند. از زیبا‌ترین شکل‌های انتقاد، حکایات طنزآمیز صوفیه است که با وجود چاشنی اجتماعی بیشتر ذوق فلسفی دارد. در این‌گونه آثار و در آثار بزرگانی چون سعدی، مولوی، حافظ و عبید زاکانی طنز و هزل زمینه‌ای است برای بیان رندانه آلام بشری و زهرخندی بر مسائل اجتماعی.

در این دوران بین انواع شوخ‌طبعی، هزل و هجو رایج‌ترین اشکال بودند. مهم‌ترین دلایل آن هم یکی وابستگی اغلب شاعران به حکومت‌ها و ارتزاق آنان از این طریق و دیگر جنبه غیرانتقادی و شخصی داشتن این دو نوع بوده است که خطری را متوجه حکومت‌ها نمی‌کرد.

شاعر یا نویسنده‌ای که برای امرار معاش خود را به دربار وابسته می‌کرد، چاره‌ای جز مدیحه‌گویی و ارضا و تشفی خاطر صاحبان زر و زور نداشت. به همین دلیل عنصرالمعالی قابوس‌بن‌وشمگیر می‌نویسد: «اما بر شاعر واجب است از طبع ممدوح آگاه بودن و بدانستن که وی را چه خوش آید، آنگه وی را چنان ستودن که وی خواهد که تا نگویی که خواهد، ترا آن ندهد که تو خواهی.»

همچنین دلسوزانه نصیحت می‌کند:
«... هرچند عزیز باشی از خویشتن‌شناسی غافل مباش و سخن جز بر مراد خداوند مگوی و با وی لجاج مکن که هرکه با خداوند خویش لجاج کند پیش از اجل بمیرد که با درفش مشت زدن احمقی بود.»

هجو شخصی جریان غالب بر ادبیات مطایبه‌آمیز قبل از مشروطه است و در دوره‌هایی که نابسامانی اجتماعی و اخلاقی و ناتوانی حکام در شناخت سره از ناسره در عرصه ادب و فرهنگ شدید‌تر بوده رواج بیشتری یافته است. در این میان استقبال ارباب قدری از هجو نیز در رواج آن مؤثر بوده است تا آنجا که برخی پادشاهان، شاعران درباره خود را به دشنام‌گویی علیه یکدیگر برمی‌انگیختند. «هجو از‌‌ همان آغاز برای خدمت به ارباب قدرت، تحقیر رقبا و ترغیب ممدوحان به اعطای صله و پاداش و ترغیب توانگران بی‌عنایت به ندادن پاداش، به کار رفت.»

اغلب صاحبنظران، طنز سیاسی و اجتماعی امروزی را محصول انقلاب مشروطه می‌دانند که با تحولات خاص خود زمینه‌های طنزنویسی را به وجود آورد. در پی تحولاتی که در اثر انقلاب مشروطه به وقوع پیوست و با آزادی بیان نسبتاً زیادی که به وجود آمد، طنزنویسی نیز رواج فراوانی یافت. طنز از نظر قالب و محتوا نسبت به دوره‌های پیش تحولی اساسی یافت و کارکرد سیاسی - اجتماعی و توجه به مردم از ویژگی‌های اصلی آن در این دوره شد. بسیاری از نویسندگان و شاعران ترجیح دادند مطالب خود را در قالب طنز بیان کنند. به همین دلیل موضوع اشعار این دوره به نحو بی‌سابقه‌ای اجتماعی و سیاسی شد.

«سبک طنز این دوره از دو نظر مهم و جالب‌توجه است: نخست اینکه هم مضمون و موضوع آن نو است زیرا انتقادی و اجتماعی است و هم نحوه بیان آن تازگی دارد. دوم اینکه ادبیات کهن ما در مقایسه با ادب اروپایی در زمینه طنز چندان قوی نیست اما در دوره مشروطه به همت شاعران و نویسندگانی همچون نسیم شمال، ایرج میرزا، دهخدا و بعد‌ها جمالزاده و هدایت این ضعف تا حدی جبران شده است.»

بنابراین از دوره مشروطه به بعد، طنز به عنوان یکی از ابزارهای مؤثر بیانی به کار رفت و به عنوان یک نوع ادبی شناخته شد.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها