پاسخ به:فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت
یک شنبه 12 بهمن 1393 11:23 PM
[صحيح ترمذى 2/ 301] از «ابو حمزة» كه مردى از انصار بود، روايت كرده است كه از «زيد بن ارقم» شنيدم، مى گفت: نخستين كسى كه افتخار تشرّف به آئين اسلام را پذيرفت، على عليه السّلام بود.
اين حديث را «حاكم» در كتاب [مستدرك الصحيحين 3/ 136] روايت كرده است و صحت آنرا تصديق نموده است و «نسائى» نيز در كتاب [خصائص ص 2] نقل كرده است و «ابن سعد» هم، در [طبقات 3/ قسم 1/ 12] روايت كرده است و «ابن اثير» هم در [اسد الغابة 4/ 17] و «متّقى» هم، در [كنز العمال 6/ 400] نقل كرده و اضافه نموده است: اين حديث را «ابن ابى شيبه» روايت كرده است و «احمد بن حنبل» در مجلد چهارم مسندش اين حديث را به دو سند، روايت كرده يكى در صفحه 368 و ديگرى در صفحه 371 و اين حديث را «ابن جرير طبرى» در [تاريخ طبرى 2/ 55] به دو سند نقل كرده است.
[تاريخ ابن جرير طبرى 2/ 57] از «محمد بن منكدر» و «ربيعة بن ابى عبد الرحمن» و «ابو حازم مدنى» و «كلبى» روايت كرده است كه به اتفاق گفته اند:
حضرت على عليه السّلام نخستين بزرگوارى است كه اسلام آورده است.
[مستدرك الصحيحين 3/ 465] از «ابن عباس» روايت كرده است، «ابو موسى اشعرى» گفت: على عليه السّلام نخستين بزرگوارى است كه به رسول گرامى صلّى اللّه عليه و آله پيوسته و آئين او را پذيرفته است.«حاكم» گويد: اين حديث از سند صحيح برخوردار است.
[همان كتاب 3/ 136] از «سلمان فارسى» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: نخستين كسى كه كنار حوض كوثر بر من وارد مى شود، نخستين كسى است كه اسلام آورده است، او همانا على بن ابيطالبعليه السّلام است.
اين حديث را «خطيب بغدادى» در [تاريخ بغداد 2/ 18] روايت كرده است و همچنين «ابن عبد البرّ» در [استيعاب 2/ 457] و «ابن اثير» در [اسد الغابة 4/ 17] و «مناوى» در «كنوز الحقايق» نقل كرده و اضافه نموده است: اين حديث را «ديلمى» متذكر شده است و «متّقى» در [كنز العمال 6/ 400] يادآورى كرده و مى نويسد: اين حديث را «ابن ابى شيبه» نقل كرده است و «هيثمى» در [مجمع 9/ 102] متعرض شده است و مى افزايد: «طبرانى» آنرا نقل كرده است.
[همان كتاب 3/ 499] از «قيس بن ابى حازم» روايت كرده است كه گفت:
در بازار مدينه به گردش مى پرداختم در مسير خود به دكانهاى روغن زيتون فروشى رسيدم، سواره اى را ديدم، كه گروهى از مردم اطراف او را فرا گرفته اند و آن سواره بر حضرت على بن ابيطالب عليه السّلام ناسزا مى گويد، در اين هنگام، «سعد بن ابى وقّاص» فرا رسيد و توقف كرده، پرسيد: اين سواره كيست؟
در پاسخ گفتند: مردكى است كه به حضرت على عليه السّلام ناسزا مى گويد. پيش آمد و جمعيت مردم را شكافت تا در برابر آن مرد قرار گرفت و گفت: اى مرد! چرا به على عليه السّلام ناسزا مى گوئى؟ مگر نه اينست كه او نخستين كسى است كه اسلام اختيار كرده است؟ و اوّلين كسى است كه با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نماز خوانده است؟ مگر نه اينست كه او از همه مردم پارساتر، و از همگان داناتر است (تا آنجا كه گفته است) مگر نه اينست كه او داماد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله وپرچمدار او، در جنگهاى آنحضرت است؟ سپس «سعد بن ابى وقاص» رو به قبله ايستاد و دستهايش را بالا برد و گفت: پروردگارا! براستى كه اين مرد از وليّى از اولياى تو عيبجوئى مى كند و به او ناسزا مى گويد، اينك پروردگارا پيش از آنكه اين جمعيت متفرق شوند، قدرت خويش را در نابودى اين مردك، به آنها نشان بده. «قيس» مى گويد: به خدا سوگند! هنوز مردم متفرق نشده بودند كه اسب، او را بسوى دكان روغن فروشى پرتاب كرد، چنان سرش به زمين خورد كه سر و مغزش شكافت!
«حاكم» گويد: اين حديث بنابر رويه «بخارى» و «مسلم»، از احاديث صحيح است.
Android , iOS , Windowsphone , Symbian , Java, Mobile Review ,Learning