0

فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت

 
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:فضائل پنج تن علیهم السلام در صحاح سته اهل سنت
یک شنبه 12 بهمن 1393  11:23 PM

[صحيح ترمذى 2/ 301] از «ابو حمزة» كه مردى از انصار بود، روايت كرده است كه از «زيد بن ارقم» شنيدم، مى‏ گفت: نخستين كسى كه افتخار تشرّف به آئين اسلام را پذيرفت، على عليه السّلام بود.
اين حديث را «حاكم» در كتاب [مستدرك الصحيحين 3/ 136] روايت كرده است و صحت آنرا تصديق نموده است و «نسائى» نيز در كتاب [خصائص ص 2] نقل كرده است و «ابن سعد» هم، در [طبقات 3/ قسم 1/ 12] روايت كرده است و «ابن اثير» هم در [اسد الغابة 4/ 17] و «متّقى» هم، در [كنز العمال 6/ 400] نقل كرده و اضافه نموده است: اين حديث را «ابن ابى شيبه» روايت كرده است و «احمد بن حنبل» در مجلد چهارم مسندش اين حديث را به دو سند، روايت كرده يكى در صفحه 368 و ديگرى در صفحه 371 و اين حديث را «ابن جرير طبرى» در [تاريخ طبرى 2/ 55] به دو سند نقل كرده است.

[تاريخ ابن جرير طبرى 2/ 57] از «محمد بن منكدر» و «ربيعة بن ابى عبد الرحمن» و «ابو حازم مدنى» و «كلبى» روايت كرده است كه به اتفاق گفته‏ اند:
حضرت على عليه السّلام نخستين بزرگوارى است كه اسلام آورده است. 

[مستدرك الصحيحين 3/ 465] از «ابن عباس» روايت كرده است، «ابو موسى اشعرى» گفت: على عليه السّلام نخستين بزرگوارى است كه به رسول گرامى صلّى اللّه عليه و آله پيوسته و آئين او را پذيرفته است.«حاكم» گويد: اين حديث از سند صحيح برخوردار است.

[همان كتاب 3/ 136] از «سلمان فارسى» روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: نخستين كسى كه كنار حوض كوثر بر من وارد مى ‏شود، نخستين كسى است كه اسلام آورده است، او همانا على بن ابيطالبعليه السّلام است.
اين حديث را «خطيب بغدادى» در [تاريخ بغداد 2/ 18] روايت كرده است و همچنين «ابن عبد البرّ» در [استيعاب 2/ 457] و «ابن اثير» در [اسد الغابة 4/ 17] و «مناوى» در «كنوز الحقايق» نقل كرده و اضافه نموده است: اين حديث را «ديلمى» متذكر شده است و «متّقى» در [كنز العمال 6/ 400] يادآورى كرده و مى ‏نويسد: اين حديث را «ابن ابى شيبه» نقل كرده است و «هيثمى» در [مجمع 9/ 102] متعرض شده است و مى ‏افزايد: «طبرانى» آنرا نقل كرده است.

[همان كتاب 3/ 499] از «قيس بن ابى حازم» روايت كرده است كه گفت:
در بازار مدينه به گردش مى ‏پرداختم در مسير خود به دكانهاى روغن زيتون فروشى رسيدم، سواره اى را ديدم، كه گروهى از مردم اطراف او را فرا گرفته ‏اند و آن سواره بر حضرت على بن ابيطالب عليه السّلام ناسزا مى ‏گويد، در اين هنگام، «سعد بن ابى وقّاص» فرا رسيد و توقف كرده، پرسيد: اين سواره كيست؟

در پاسخ گفتند: مردكى است كه به حضرت على عليه السّلام ناسزا مى ‏گويد. پيش آمد و جمعيت مردم را شكافت‏ تا در برابر آن مرد قرار گرفت و گفت: اى مرد! چرا به على عليه السّلام ناسزا مى ‏گوئى؟ مگر نه اينست كه او نخستين كسى است كه اسلام اختيار كرده است؟ و اوّلين كسى است كه با پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله نماز خوانده است؟ مگر نه اينست كه او از همه مردم پارساتر، و از همگان داناتر است (تا آنجا كه گفته است) مگر نه اينست كه او داماد رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله وپرچمدار او، در جنگهاى آنحضرت است؟ سپس «سعد بن ابى وقاص» رو به قبله ايستاد و دستهايش را بالا برد و گفت: پروردگارا! براستى كه اين مرد از وليّى از اولياى تو عيبجوئى مى ‏كند و به او ناسزا مى ‏گويد، اينك پروردگارا پيش از آنكه اين جمعيت متفرق شوند، قدرت خويش را در نابودى اين مردك، به آنها نشان بده. «قيس» مى‏ گويد: به خدا سوگند! هنوز مردم متفرق نشده بودند كه اسب، او را بسوى دكان روغن فروشى پرتاب كرد، چنان سرش به زمين خورد كه سر و مغزش شكافت! 
«حاكم» گويد: اين حديث بنابر رويه «بخارى» و «مسلم»، از احاديث صحيح است.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها