ا اعتقاد داريم كه اعتياد يك جايگزين مزمن است ، بيماري مزمن نيست براي شرح كامل اين موضوع مقاله ي مورد نظر توسط آقاي مهندس دژاكام در ارديبهشت 84 نوشته شده كه مي خوانيد .
با تشکر از ماهنامه همراه که شرايط بسيار مناسبي براي مطرح کردن ايده ها و نظرات مختلف در مقوله اعتياد را فراهم نموده است. مقاله زيباي درمان چيست را که انديشه هاي دفتر مقابله با جرم و موادمخدر سازمان ملل مطرح مي نمايد را در نشريه همراه شماره 13 رويت نمودم . خيلي خوشحال شدم و با دقت مقاله را مورد مطالعه قرار دادم. اين نوشته مرا بران داشت تا ديدگاه خود را که در کنگره 60 در بوته آزمايش قرار گرفته و پاسخ مناسب در پي داشته است را در مورد اعتياد و درمان آن به نگارش درآورم. زيرا براي معالجه هر نوع بيماري ، اول شرط لازم ، تشخيص بيماري است ، به عبارت ديگر اول بايستي بدانيم دقيقاً کجاي جسم بيمار دچار آسيب شده يا از تعادل خارج گرديده است تا سپس راهکاري مناسب را با درنظر گرفتن طول درمان مشخص نماييم. البته در اين مقاله مسأله بيماري اعتياد فقط از نظر جسمي يا فيزيولوژي مورد بررسي قرار گرفته است.
اكنون نگاهي مياندازيم به تشخيصي كه متخصصين از اعتياد ارائه نمودهاند. طبق تعريفي كه متخصصين از اعتياد مطرح مي کنند :
الف : اعتياد مسموميت مزمن است .
ب : اعتياد وابستگي دارويي است يا وابستگي به موادمخدر .
اعتياد مسموميت مزمن است
امروزه طبق آمار سازمان ملل حدود 185 ميليوننفر در سراسر جهان درگير اعتياد هستند ، اگر اين تعريف كه اعتياد مسموميت مزمن است غلط باشد، كه به نظر ما همين طور است ، ميليونها معتاد و هزاران پزشك و متخصص و مسئولين مختلف در سراسر گيتي گمراه شده اند. در اين صورت چه كسي ميخواهد پاسخ اين اشتباه علمي را بدهد ؟
اعتياد مسموميت مزمن نيست ! چرا ؟
چون وقتيكه مسأله مسموميت مطرح ميگردد ، عنوان سم به ميان مي آيد و وقتيكه چنين شد ، به دنبال سمزدايي مي رويم.
اکنون بايد گفت موادمخدر اصلاً سم نيستند.
مثلاً : هرويين اسم علمي آن دياستيلمرفين است ، ( از يككيلو مرفين 900 گرم هرويين ساخته ميشود ) و هر روز از مرفين در امور پزشكي بعنوان يك داروي بسيار مؤثر و مفيد استفاده ميگردد. ترياك هم شامل : مرفين ، كديين ، پـاپـاورين و تركيباتي ديگر است كه در پزشكي كاربرد بسيار دارند. در حشيش و گرس هم مادهاي وجود دارد بنام THC كه در گذشته در پزشكي مصرف ويژهاي داشت. شايد گفته شود اگر زياد مصرف شود مثل سم عمل ميكند ، ما هم قبول داريم هر دارويي كه بيش از اندازه استفاده شود اثر كشنده دارد (مثل انواع قرصهاي روانگردان و آرامبخش و خوابآور و حتي ويتامينها ).
اصولاً سمي بودن ، امر نسبي است و لذا ميتوان تعريف ذيل را ارائه نمود :
هرگونه ماده خارجي ( بصورت گاز ، مايع ، جامد ) از هرطريق وارد جسم گردد و جسم را از تعادل خارج نمايد و به سمت مرگ سوق دهد ، سم تلقي ميگردد. بنابراين وقتيكه كسي را مار ميگزد ، بلافاصله او را به بيمارستان منتقل ميكنند و كاري ميكنند كه سم مار از بدنش خارج گردد ، چون سم مار عامل خطرناك و كشنده است و بايستي سريعاً از جريان خون خارج شود. اين عمل را سمزدايي ميگويند. فردي كه به ترياك عادت ندارد ، اگر بيش از يكگرم ترياك بخورد ، اثر كشنده و سمي دارد و او را بايستي بلافاصله سمزدايي نمود و يا اگر تعداد زيادي قرص بخورد ، همين عمل سمزدايي انجام ميگيرد.
از اين اشتباه علمي فاحش تعجب ميكنم همين طور از اينکه چگونه متخصصين و دانشمندان به اين نكته توجه نميكنند. اكنون براي روشن شدن اين اشتباه فاحش ، سوالات ذيل را مطرح مينمايم .
سئوال اول : فرض كنيم فردي به مدت 2 سال 8 واحد مرفين در بيمارستان به او تزريق شود ، اكنون پزشك معالج مي خواهد مرفين او را قطع كند چه عملي انجام ميدهد ؟
الف : آيا او را سمزدايي ميكند ؟
ب : آيا مرفين مصرفي او را تيپر ميكند ؟
سئوال دوم : فرض كنيم شخصي 10 سال تمام از داروهاي آرامبخش ، خوابآور ، ضدافسردگي ، كدييندار ، كورتن و غيره استفاده ميكند ، براي قطع داروي او در صورت ضرورت چه عملي انجام ميدهيم ؟
الف : آيا او را سمزدايي ميكنيم ؟
ب : آيا داروي مصرفي او را تيپر ميكنيم ؟
حتماً پاسخ خواهند داد داروي او را تيپر ميكنيم ، چون اگر سمزدايي كنيم و بخواهيم بقاياي دارو را از بدن شخص خارج كنيم ، تخريب زيادي به شخص وارد مي شود و حتي در شرايط خاص ممكن است باعث مرگ شخص گردد.
سئوال سوم : فردي 20 سال تمام هرويين و يا ترياك مصرف ميكرده ، حالا ميخواهيم مواد مصرفي او را قطع كنيم ، حالا چه عملي بايستي انجام بگيرد ؟
1 ـ آيا سمزدايياش ميكنيم ؟
2 ـ آيا مواد مصرفي او را تيپر ميكنيم ؟
حتماً خواهيد گفت هرويين و ترياك با دارو فرق ميكند و موادمخدر محسوب ميشود. اينها سم هستند و بايد سمزدايي صورت گيرد و براي محكمكاري يك دارو هم بدهيم كه اگر پس از سمزدايي ، هرويين و ترياك مصرف كرد ، گيرندههاي موادمخدر در بدنش مسدود گردد و اثر نكند. کارشناسان استناد مي کنند به اينکه ابتدا اين حالت را روي موشها آزمايش كردهاند و پاسخ خوب بوده است. بيچاره موشها !
در اينجا لازم است متذكر بشويم بحث ما بحث علمي است و با تلقي عاميانه و برداشت جامعه و نگاه قانون كاري نداريم ، بحث فيزيولوژي انسان است .
اكنون سئوال آخر من اين است : مگر نه اينكه نام هرويين اسم قراردادي يا تجاري دياستيل مرفين است ؟ و نام ترياك اسم قراردادي يا تجاري مجموعه داروهاي مرفين ، كديين ، ناركوتين ، نارسئين و پاپاورين است و ترياك يك تركيب وحشتناك و فوقالعاده قوي از انواع داروهاي مسكن ، آرامبخش ، دوپينگ ، عادتآور و . . . ميباشد. بنابراين ما با ترياك و هرويين و اسم عاميانه موادمخدر سركار نداريم ، اگر به اسم اصلي و علمي آنها توجه ميشد ، مسئله خيلي براحتي حل ميشد و همان كاري را كه براي ساير داروها انجام ميدادند براي موادمخدر هم انجام ميگرفت.
اكنون سم نبودن موادمخدر را با مثال ديگري نشان ميدهيم.
فردي كه به ترياك عادت ندارد اگر بيش از يكگرم ترياك بخورد آثار مسموميت در او ظاهر ميگردد و به سمت مرگ ميرود. حال اگر فرد ديگري معتاد به ترياك باشد و روزانه 10 گرم ترياك را بصورت خوراكي مصرف كند وقتي كه مصرف ميكند به سمت تعادل حركت ميكند و اگر مصرف نكند ، به سمت عدمتعادل ميرود و البته احتمال مرگ هم در شرايط خاص يراي او وجود دارد. بنابراين اين چگونه سمي است كه براي يكي مايه مرگ است و براي ديگري مايه حيات ؟!
به ديگر سخن ، اگر مرفين ، دياستيلمرفين ، كديين ، ناركوتين ، نارسئين و پاپاورين ، در جهان پزشكي سم تلقي ميگردند ، بنابراين ميتوان هرويين و ترياك را هم سم تلقي نمود ، در اين صورت بايستي اين سموم را از جهان پزشكي خارج کرد چون داروهائي مثل شربتهاي سينه و يا قرصهايي كه حاوي كديين هستند و يا مرفين و ساير مشتقات ترياك كه درجهان پزشكي كاربردهاي مفيد و موثري دارند ، سمهايي هستند كه ما دانسته بخورد انسانها ميدهيم.
علمي كه تجربه شده باشد ، سندي بدون نقص است
همه ميگويند ، ما هم ميگوئيم که راههاي زيادي براي درمان اعتياد وجود دارد ، ولي راه درست و صحيح و يا به عبارتي صراطمستقيم فقط يكراه است. نكته مهم اين است که براي رسيدن به مقصد ، سه اصل ذيل لازم و ضروري است :
الف : مبدا
ب : مقصد
ج : هدف
براي معالجه هرگونه بيماري بايستي 3 اصل فوق درنظر گرفته شود. مثلاً براي فردي كه سرطان دارد :
مبدا : تشخيص نوع و پيشرفت بيماري ، مقصد : شيمي درماني يا جراحي و هدف : مهار بيماري است.
ممكن است گفته شود براي مسافرت يا بيماري ، مبدا مهم نيست بلكه مقصد اهميت دارد ، ولي ما در پاسخ ميگوييم اگر شما در نقطهاي قرار داريد باوجود اينكه نقشه ، قطبنما و تمامي تجهيزات لازم را داريد ، امّا نميدانيد در كجاي زمين هستيد و در چه نقطهاي قرار داريد ! چگونه ميخواهيد به طرف مقصد حركت کنيد و يا براي درمان يك بيماري كه نميدانيم بيماري فرد چيست ، چگونه ميخواهيم او را درمان نماييم ؟ بنابراين براي درمان هر بيماري ، ابتدا لازم است مبدا را كه همان تشخيص كامل بيماري است ، مشخص کنيم كه بيمار در چه نقطهاي قرار دارد و دقيقاً كدامين قسمتهاي جسم دچار مشكل شده است.
حال اين سئوال را مطرح مينمايم.
فرد معتاد از نظر جسمي يا فيزيولوژي در چه نقطهاي قرار دارد ؟ البته در اين بحث و بررسي فقط و فقط مسئله جسم و فيزيولوژي مطرح است و بررسي روان ، جامعه ، تفكر و انديشه كه در درمان اعتياد مهم هستند را كنار ميگذاريم .
حال مبداء ، مقصد و هدف روشهاي درماني موجود را در سراسر گيتي كه به نام درمان در قسمت جسم يا درمان فيزيكي يا فيزيولوژي فرد معتاد عمل مينمايند ، مورد كاوش قرار ميدهيم .
نگاهي به روشهاي ترك يا درمان فيزيکي اعتياد
مبداء يا تشخيص : وجود مقداري سم يا موادمخدر در جسم بيمار_
مقصد : خارج كردن سمها از جسم بيمار به روشهاي گوناگون
هدف : منفي بودن آزمايش ادرار كه نشان خروج سم است..
اكنون خواهش ميكنم كسانيكه زباني جز زبان علم ندارند ، پاسخ مرا بدهند. به اعتقاد اينجانب تئوري سمزدايي برمبناي انديشههاي خيالي و نادرست بنيان گرديده و در تجربه با شكست كامل مواجه شده است ، مگر نه اينكه اصلاً علم پزشكي برمبناي تجربه عمل مينمايد ؟ تجربهاي كه هميشه با شكست مـواجه گرديده ، چرا نبايد مورد ترديد قرار بگيرد ، هرچند در تمامي كتب علمي از آن به عنوان يك روش نام برده شده است. شكست خوردگان درنهايتخواهند گفت : اعتياد درمان ندارد.
اعتيـاد جـايگـزيـنـي مـزمـن است
يعني موادمخدر بيروني ، چه گياهي و چه شيميايي و حتي الكل ، جايگزين موادمخدر و يا مواد شبهافيوني طبيعي جسم انسان يا فرد معتاد شده است. براي مثال : موادمخدري مثل ترياك و هرويين ، جايگزين مواد طبيعي بدن انسان مثل دينورفين شده اند كه تا 200 برابر مرفين قدرت دارد و يا اندرفين كه 30 تا 70 برابر قدرت دارد و يا انكفالين و به طور كلي ، تمامي سيستمهاي توليدكننده موادمخدر طبيعي جسم فرد معتاد كه ميتوان آن را سيستم بيوشيمي افيوني نام نهاد. البته به دليل مصرف مكرر موادمخدر و ورود مرفين خارجي به بدن ، موادمخدر طبيعي از چرخه حيات ، خارج و يا منهدم گرديدهاند و براي درمان ، بايستي اين سيستمها دوباره راه اندازي شوند. تجربه نشان داده است براي ترميم اين سيستمها حدوداً يازدهماه زمان لازم است ، آنهم با روش صحيح ، زيـرا بيش از 95درصد حالت عدمتعادل فرد معتاد و عودهاي مكرر پس از قطع مواد با سمزدايي ، مربوط به اين قسمتها ميباشد . بنابراين براي درمان اعتياد در قسمت جسم مبـدا ، مقصد و هدف را بهگونهاي ديگر مطرح مينمائيم :
مبداء يا تشخيص : تعيين ميزان تخريب سيستمهاي شبهافيوني جسم
مقصد : بازسازي آنها در طول يازدهماه .
هدف : برطرف شدن مشكلات رواني و روحي و رسيدن به تعادل و جلوگيري از عودهاي مجدد .