0

مبحث هشتاد و چهارم طرح صالحین: «طلاق؛ علل و راهکارها»

 
k45tgh62s
k45tgh62s
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 164
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:مبحث هشتاد و چهارم طرح صالحین: «طلاق؛ علل و راهکارها»
دوشنبه 6 بهمن 1393  6:17 PM

1- طلاق منفورترين حلالها
بدون شک، قرارداد زوجيت از جمله قراردادهائي است که بايد قابل جدائي باشد، چرا که گاه عللي پيش مي ‏آيد که زندگي مشترک زن و مرد رابا هم غير ممکن، يا طاقت‏فرسا و مملو از مفاسد مي‏کند، و اگر اصرار داشته باشيم که اين قرارداد تا ابد بماند، سرچشمه‏ي مشکلات زيادي مي‏گردد، لذا اسلام با اصل طلاق موافقت کرده است، و هم‏اکنون نتيجه ممنوع بودن کامل طلاق را در جوامع مسيحي، ملاحظه مي‏کنيم که چگونه زنان و مردان زيادي هستند که به حکم قانون تحريف يافته مذهب مسيح عليه‏السلام طلاق را ممنوع مي‏شمرند و قانوناً همسر يکديگرند، ولي در عمل جدا از يکديگر زندگي کرده، و حتي هر کدام براي خود همسري غير رسمي انتخاب کرده اند!
بنابراين اصل مسأله‏ ي طلاق يک ضرورت است، اما ضرورتي که بايد به حداقل ممکن تقليل يابد، و تا آنجا که راهي براي ادامه‏ي زوجيت است کسي سراغ آن نرود. به همين دليل در روايات اسلامي، شديداً از طلاق مذمت گرديده، و به عنوان مبغوضترين حلالها، از آن ياد شده است، چنان که در روايتي از پيامبر صلي اللَّه عليه و آله مي‏خوانيم: ما من شي‏ء ابغض الي اللَّه عز و جل من بيت يخرب في الاسلام بالفرقة يعني الطلاق: «هيچ عمل منفورتر، نزد خداوند متعال از اين نيست که اساس خانه‏اي در اسلام با جدائي (يعني طلاق) ويران گردد».
و در حديث ديگري از امام صادق عليه‏السلام مي‏خوانيم: ما من شي‏ء مما احله اللَّه ابغض اليه من الطلاق: «چيزي از امور حلال، در پيشگاه خدا مبغوض تر از طلاق نيست».
باز در حديث ديگري از رسول اکرم صلي اللَّه عليه و آله آمده است که فرمود:
تزوجوا و لا تطلقوا، فان الطلاق يهتز منه العرش!: «ازدواج کنيد و طلاق ندهيد که طلاق عرش خدا را به لرزه درمي‏آورد»!
چرا چنين نباشد، در حالي که طلاق مشکلات زيادي براي خانواده‏ ها، زنان و مردان و مخصوصاً فرزندان به وجود مي‏آورد، که آن را عمدتاً در سه قسمت مي‏توان خلاصه کرد:
1- مشکلات عاطفي- بدون شک مرد و زني که سالها يا ماه ها با يکديگر زندگي کرده‏اند، سپس از هم جدا مي‏شوند، و از نظر عاطفي جريحه‏دار خواهند شد، و در ازدواج آينده خاطره‏ي ازدواج گذشته، دائماً آنها را نگران مي‏دارد، و حتي به همسر آينده با يک نوع بدبيني و سوءظن مي‏نگرند، آثار زيانبار اين امر بر کسي مخفي نيست، و لذا بسيار ديده شده که اينگونه زنان و مردان براي هميشه از ازدواج چشم مي‏پوشند.
2- مشکلات اجتماعي- بسياري از زنان بعد از طلاق شانس زيادي براي ازدواج مجدد، آن هم به طور شايسته و دلخواه، ندارند، و از اين نظر گرفتار خسران شديد مي‏شوند، و حتي مردان نيز بعد از طلاق دادن همسر خود، شانس ازدواج مطلوبشان به مراتب کمتر خواهد بود، مخصوصاً اگر پاي فرزنداني در ميان باشد، لذا غالباً ناچار مي‏شوند، تن به ازدواجي دردهند که نظر واقع آنها را تأمين نمي‏کند، و از اين نظر تا پايان عمر رنج مي‏برند.
3- مشکلات فرزندان که از همه‏ي اين ها مهمتر است، کمتر ديده شده است که نامادري ها هم چون مادر، دلسوز و مهربان باشند، و بتوانند خلأ عاطفي فرزنداني را که از آغوش پرمهر مادر بريده شده‏اند پر کنند، همان گونه که اگر زن سابق فرزند را با خود ببرد، در مورد ناپدري نيز اين صادق است، البته هستند زنان و مرداني که نسبت به غير فرزندان خود، پرمحبت و وفادارند، ولي مسلماً تعداد آنها کم است، و به همين دليل، فرزندان بعد از طلاق، گرفتار بزرگترين زيان و خسران مي‏شوند، و شايد غالب آنها، سلامت رواني خود را تا آخر عمر از دست مي‏دهند.
او اين ضايعه‏اي است نه تنها براي هر خانواده بلکه براي کل جامعه، چرا که چنين کودکاني که از مهر مادر يا پدر، محروم مي‏شوند گاه به صورت افرادي خطرناک درمي‏آيند، که بدون توجه تحت تأثير روح انتقام جوئي قرار گرفته و انتقام خود را از کل جامعه مي‏گيرند.
اگر اسلام اين همه درباره‏ ي طلاق سختگيري کرده، دليلش همين آثار زيانبار آن در ابعاد مختلف است.
و نيز به همين دليل قرآن مجيد صريحاً دستور مي‏دهد که هرگاه اختلافي ميان زن و مرد پيدا شود بستگان دو طرف در اصلاح آن دو بکوشند، و از طريق تشکيل «محکمه صلح خانوادگي» از کشيده شدن دو همسر به دادگاه شرع، يا به مسأله طلاق و جدائي، مانع شوند.
و باز به همين دليل آنچه به خوشبيني زن و مرد، و تحکيم پايه‏هاي علائق خانوادگي، کمک کند، از نظر اسلام مطلوب، و آنچه آنرا متزلزل سازد مبغوض و منفور است.
2- انگيزه‏ي طلاق
طلاق مانند هر پديده‏ي ديگري اجتماعي داراي ريشه‏هاي مختلفي است که بدون بررسي دقيق و مقابله با آن جلوگيري از بروز چنين حادثه‏اي مشکل است، و لذا قبل از هر چيز بايد به سراغ عوامل طلاق برويم و ريشه‏هاي آنرا در جامعه بخشکانيم، اين عوامل بسيار زياد است که امور زير از مهمترين آنها است:
الف- توقعات نامحدود زن يا مرد يکي از مهمترين عوامل جدائي است، و اگر هر کدام دامنه‏ي توقع خويش را محدود سازند، و از عالم رؤياها و پندارها بيرون آيند، و طرف مقابل خود را به خوبي درک کنند، و در حدودي که ممکن است توقع داشته باشند، جلوي بسياري از طلاقها گرفته خواهد شد.
ب- حاکم شدن روح تجمل‏پرستي و اسراف و تبذير بر خانواده‏ها عامل مهم ديگري است که مخصوصاً زنان را در يک حالت نارضائي دائم نگه مي‏دارد، و با انواع بهانه‏گيريها راه طلاق و جدائي را صاف مي‏کند.
ج- دخالتهاي بيجاي اقوام و بستگان و آشنايان در زندگي خصوصي دو همسر، و مخصوصاً در اختلافات آنها، عامل مهم ديگري محسوب مي‏شود. تجربه نشان داده است که اگر هنگام بروز اختلافات در ميان دو همسر آنها را به حال خود رها کنند و با جانبداري از اين يا از آن دامن به آتش اين اختلاف نزنند چيزي نمي‏گذرد که خاموش مي‏شود، ولي دخالت کسان دو طرف که غالباً با تعصب و محبت هاي ناروا همراه است کار را روز به روز مشکل تر و پيچيده‏تر مي‏سازد.
البته اين به آن معنا نيست که نزديکان هميشه خود را از اين اختلافات دور دارند، بلکه منظور اين است که آنها را در اختلافات جزئي به حال خود رها کنند، ولي هرگاه اختلاف به صورت کلي و ريشه‏دار درآمد با توجه به مصلحت طرفين، و اجتناب و پرهيز از هرگونه موضع‏گيري يک‏جانبه و تعصب‏آميز دخالت کنند، و مقدمات صلحشان را فراهم سازند.
د- بي‏اعتنائي زن و مرد به خواست يکديگر، مخصوصاً آنچه به مسائل عاطفي و جنسي برمي‏گردد، مثلاً هر مردي انتظار دارد که همسرش پاکيزه و جذاب باشد، همچنين هر زن نيز چنين انتظاري از شوهرش دارد، ولي اين از اموري است که غالباً حاضر به اظهار آن نيستند، اين جا است که بي‏اعتنائي طرف مقابل و نرسيدن به وضع ظاهر خويش و ترک تزيين لازم، و ژوليده و کثيف بودن، همسر او را از ادامه چنين ازدواجي سير مي‏کند، مخصوصاً اگر در محيط زندگاني آنها افرادي باشند که اين امور را رعايت کنند و آنها بي‏اعتنا از کنار اين مسأله بگذرند.
لذا در روايات اسلامي اهميت زيادي به اين معني داده شده، چنانکه در حديثي از امام صادق عليه‏السلام مي‏خوانيم: لا ينبغي للمرئة ان تعطل نفسها: «سزاوار نيست که زن خود را بدون زينت و آرايش براي شوهرش بماند و در حديث ديگري از امام صادق عليه‏السلام آمده است که فرمود: و لقد خرجن نساء من العفاف الي الفجور ما اخرجهن الاقلة تهيئة ازواجهن! زناني از جاده عفت خارج شدند و علتي جز اين نداشت که مردان آنها به خودشان نمي‏ رسيدند»!
ه- عدم تناسب فرهنگ خانوادگي و روحيات زن و مرد با يکديگر نيز يکي از عوامل مهم طلاق است، و اين مسأله‏اي است که بايد قبل از اختيار همسر دقيقاً مورد توجه قرار گيرد که آن دو علاوه بر اينکه «کفو شرعي» يعني مسلمان باشند، «کفو فرعي» نيز باشند، يعني تنها تناسبهاي لازم از جهات مختلف در ميان آن دو رعايت شود، در غير اين صورت بايد از بهم خوردن چنين ازدواجهائي تعجب نکرد.
3- فلسفه‏ي نگهداشتن عده
بدون شک «عده» دو فلسفه‏ ي اساسي دارد که در قرآن مجيد و اخبار اسلامي به آن اشاره شده است: نخست مسأله حفظ نسل و مشخص شدن وضع زن از نظر بارداري و عدم بارداري، و ديگر وجود وسيله‏اي براي بازگشت به
زندگي اول، و از بين بردن عوامل جدائي است که در آيه‏ي فوق اشاره لطيفي به آن شده بود، بخصوص اين که اسلام روي اين مسأله تأکيد مي‏کند که زنان در دوران عده بايد در خانه مرد بمانند، و طبعاً يک معاشرت دائمي چندماهه خواهند داشت که به آنها مجال مي‏دهد مسأله جدائي را دور از هيجانات زودگذر مجدداً مورد بررسي قرار دهند.
مخصوصاً در مورد طلاق رجعي که بازگشت به زوجيت نيازي به هيچ گونه تشريفات ندارد، و هر کار و يا سخني که دليل بر تمايل مرد به بازگشت باشد رجوع محسوب مي‏شود، حتي اگر دست بر بدن زن يا شهوت و يا بدون شهوت بگذارد هر چند قصد رجوع هم نداشته باشد رجوع محسوب مي ‏شود.

به هر حال اگر چشم وهم چشمی ها از بین بروند وصداقت وراستی ودرستی وهم چنین تفاهم در زندگی برقرار باشد هیچ گاه طلاق اتفاق نمی افتد .
 

یا امام رضا

تشکرات از این پست
mohsen_alavi ria1365
دسترسی سریع به انجمن ها