0

مبحث هشتاد و چهارم طرح صالحین: «طلاق؛ علل و راهکارها»

 
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:مبحث هشتاد و چهارم طرح صالحین: «طلاق؛ علل و راهکارها»
دوشنبه 6 بهمن 1393  6:10 AM

- تأثيراتي که طلاق روي فرزندان يک خانواده و در نهايت بر جامعه مي گذارد را چگونه مي توان بررسي کرد؟
معبوديان - حتماً بارها شنيده ايد که جدايي والدين زندگي فرزندان را تباه مي کند و عامل اصلي تمامي مشکلات روحي و رواني و رفتاري فرزندان به شمار مي آيد. تحقيقات بسيار زيادي در مورد تأثير جدايي والدين بر زندگي فرزندان انجام شده است که اغلب آنها بدون بررسي علل مشکلات رفتاري يا ذهني کودکان طلاق، با نگاهي سطحي و ساده، جدايي والدين را عامل تمامي اختلالات رفتاري ذکر کرده اند و با توجه به اين فرضيه اشتباه، مانع جدايي بسياري از زوج ها شده اند. ولي آيا زندگي کردن کودک در يک خانه پر تشنج که افراد آن رابطه سرد و بي روحي با يکديگر دارند آسيب کمتري به روح و روان او وارد مي آورد؟
سارا مک لين، پژوهشگر آمريکايي در اين مورد مي گويد: علت مشکلات روحي فرزندان طلاق، جدايي والدين يا زندگي کردن آنها با يکي از والدين نيست، بلکه تشنج ها و درگيري هاي خانوادگي و اختلالات والدين پيش از جدا شدن، باعث بر هم خوردن آرامش ذهني آنها مي شود و به دنبال خود معضلات رفتاري را به همراه مي آورد. وي معتقد است جدايي به تنهايي آسيبي به هيچ يک از افراد خانواده وارد نمي کند بلکه مشکلات پيش از آن و عواملي که موجب رسيدن خانواده به نقطه پايان مي شود، موجب بروز مشکل در روح و روان کودک وحتي والدين خواهد شد.
جوزف هوپر، پژوهشگر مسائل خانوادگي مي گويد: زماني بقاي يک زندگي خانوادگي براي کودک مفيد است که درگيري ها و مشکلات اعتقادي و سليقه اي والدين محسوس نباشد، زيرا در غير اين صورت دوام يک زندگي نه تنها به سود کودک نيست بلکه باعث تشديد تشويش هاي ذهني و مشکلات روحي او مي شود.
پل آماتو، استاد جامعه شناس در دانشگاه نبراسکا و آلن بوث، استاد دانشگاه پنسيلوانيا تحقيق همه جانبه اي انجام داده و اعلام کردند واقعيت اين است که بسياري از خانواده ها بدون اينکه درگيري هاي شديد يا اختلافات عميق داشته باشند از هم پاشيده مي شوند. آمار نشان مي دهد هفتاد درصد از کل طلاق هاي صورت گرفته در ايالت متحده آمريکا مربوط به زوج هايي بوده که با يک دوره مشاوره کوتاه و حتي با تفکر و همدلي بيشتر، قادر به ادامه زندگي بوده اند و بدون ترديد اين شرايط براي فرزندان مناسب ي نيست ولي ابعاد گوناگون دارد، از يک منظر کلان، عبور از جامعه سنتي به جامعه مدرن، بنيان خانواده را سست مي کند و از طرفي رشد ميزان ازدواج را به خطر مي اندازد. در جامعه مدرن، تساوي حقوق زن و مرد در همه عرصه هاي زندگي مطرح مي شود و نقش زن در خانواده و جامعه تحول پيدا مي کند و در بستر اين تحول است که وظايف و تکاليف زن و مرد تغيير مي کند، در صورتي که آحاد جامعه و خصوصاً مردان براي قبول اين تحول آماده باشد رشد ميزان طلاق اجتناب ناپذير مي شود چرا که معيار ازدواج عوض شده و در معرض دگرگوني هاي مداوم است. وقتي دختر و پسري در عنفوان جواني با داشتن عشق فراوان نسبت به يکديگر با بستن عقد ازدواج، کانوني گرم به نام خانواده را تشکيل مي دهند، هيچ گاه تصور نمي کنند که روزي ممکن است مشکلات زندگي چنان بر آنها غلبه کند و شرايطي بر آنها تحميل شود که باعث شود دادخواست طلاق داده و زندگي عاشقانه خود را به پايان برساند.
کامبيز مصطفي پور- به گفته کارشناسان ازدواج هايي که در آنها هماهنگي بيشتري ميان زوجين وجود دارد موفق ترند و کمتر به طلاق مي انجامند. تشابهاتي مانند طبقه اجتماعي، سطح تحصيلات، سطح هوش، هم نژاد بودن و... يک ازدواج موفق را رقم مي زند. ازدواجي که با تشابه نژادي - زباني - رواني و اجتماعي صورت بگيرد ازدواجي موفقيت آميز است.
تفاوت طبقاتي يکي از عواملي است که با امکانات اجتماعي؛ معمولاً ديدگاه هاي مختلفي را به وجود مي آورد. البته اگر دو نفر، از آن اندازه از آگاهي لازم برخوردار باشند که اين تفاوت ها را به رسميت بشناسند ازدواجشان معني ندارد. طلاق به عنوان مسأله اجتماعي يکي از مهم ترين پديده هاي حيات انساني است. مي توان گفت کمتر پديده اجتماعي به پيچيدگي طلاق وجود دارد. علل و عوامل طلاق متفاوتند و اين علل و عوامل يا در لايه هاي عميق اجتماعي قرار دارند يا در لايه هاي ظاهري. اما بايد توجه داشت که درک، فهم و تفسير لايه هاي عمقي کار پيچيده اي است.

تشکرات از این پست
omiddeymi1368 mohsen_alavi shirdel2
دسترسی سریع به انجمن ها