0

مبحث هشتاد و چهارم طرح صالحین: «طلاق؛ علل و راهکارها»

 
fateme74
fateme74
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1392 
تعداد پست ها : 3243
محل سکونت : خراسان جنوبی

پاسخ به:مبحث هشتاد و چهارم طرح صالحین: «طلاق؛ علل و راهکارها»
دوشنبه 6 بهمن 1393  6:09 AM

در حال حاضر و در جوامع امروزي شاهد نوعي طلاق هستيم که درآن طرفين از هم جدا نمي شوند، اما از کنار هم بودن هم لذتي نمي برند اين گونه شيوه زندگي را چگونه مي توان تعريف کرد و علت بروز آن چيست؟
معبوديان- تمامي انسان ها در دايره محدود زندگي زناشويي خود به نوعي در معرض آسيب هاي روحي رواني قرار دارند.اين پديده تاريخي با اوج گيري تجدد در قرن بيستم مکانيسم پيچيده تري به خود گرفته و آسيب هاي ناشي از اين فرآيندها نيز بسيار پيچيده تر شده است. شايد براي بسياري از مخاطبان جرايد مشاهده آمارهاي رو به گسترش طلاق هر جامعه يي - به ويژه در جامعه ايران در سال هاي اخير- جاي تعجب داشته باشد اما با بررسي دقيق تر در نوع زندگي هاي مشترک امروزي شاهد شکل جديدي از طلاق هستيم به نام طلاق رواني. طبيعي است که امروزه ديگر ايمني به مفهوم گذشته براي هيچ محدوده اي وجود ندارد. منشأ زندگي انسان ها تنها به خصوصيات فردي آنها بر نمي گردد بلکه تحت تأثير عوامل و ابزار دور و اطراف خود نيز قرار دارد. امروزه در زندگي هاي مشترک نه يک زن تابع مطلق چارچوب تمايلات مرد است نه يک مرد در مفهوم قبلي خود مي گنجد. تمام اين عوارض و تبعات ناشي از زندگي هاي ابزاري امروزي، شرايطي را براي بسياري از زوج هاي جوان فراهم مي سازد که از يک طرف تحت تأثير اختلافات شديد سليقه اي قرار مي گيرند و از طرفي ديگر بنا بر برخي مصلحت ها يا امکان جدايي براي آنها فراهم نيست يا نمي توانند به سادگي از هم جدا شوند. دچار شدن به اين حالت برزخي در زندگي را متخصصان روانشناسي غرب « طلاق رواني » لقب داده اند.
کامبيز مصطفي پور- ظهور انتظارات جانبي و بعضاً زائد در کنار انتظارات واقعي زندگي و در نتيجه تحت الشعاع قرار گرفتن رفتارهاي متقابل در تأمين يا عدم تأمين انتظارات و پيدايش اين عامل بيشترين نقش را در بر هم زدن قواعد اصلي زندگي ايفا مي کند. حال اگر اين زندگي به نوعي با برخي محدوديت هاي اخلاقي براي سرانجام خود مواجه باشد و راه به سوي طلاق قانوني مسدود باشد، زندگي ظاهراً ادامه مي يابد اما با کوهي از مشکلات و معضلات دروني، اين مشکلات و معضلات عملاً زندگي را با نوعي جدايي خصمانه مواجه مي سازد و طرفين تنها چيزي را که بهره مند هستند نوعي جدايي رواني است که اگر به اين مساله دقت شود مشاهده خواهد شد که به مراتب آثار روحي و رواني آن مخرب تر از طلاق قانوني است. تشکيل زندگي قبل از شناخت کافي و لازم، آرمان هاي مورد نظر در زندگي را به چالش برده و علاوه بر ايجاد فاصله، زمينه را براي اختلالات ديگر در زندگي فراهم مي سازد. تعارض و فشارهاي رواني ناشي از کمبود فوق بر هر دو طرف ( چه زن و چه مرد) بدبيني و عدم سازش غير رسمي را تقويت مي کند. اين چالش ها و تنش ها در بسياري از زندگي ها، بيشتر زماني سر از شاخه زندگي در مي آورند که فرد يا افراد ديگري به نام فرزندان به کاروان اين زندگي اضافه شده اند و بعضاً علايق دو جانبه، اما متفاوت پدر و مادر به فرزندان، مانع جدايي رسمي و قانوني مي شود. اما ادامه زندگي نيز نرمال نيست و متأسفانه بيشترين ضربات روحي از اين جريان تند متوجه همان فرزند يا فرزندان مي شود چرا که قطعاً متوجه نزاع ها، بگومگوها، بي احترامي ها، قهرها و دعواها و ساير مسائل حاشيه اي والدين خود شده و در تحليل کودکانه خود با نوعي ناکامي مواجه مي شوند. تعارض ناشي از طلاق رواني صرف نظر از اينکه کنار آمدن با مشکلات موجود به خاطر ملاحظات فوق تبديل به عادتي تحميلي و گاه ناخوشايند براي والدين مي شود اما از هم پاشيدن انگيزه ها و جايگزين شدن رخوت ها و کدورت ها را به خودي خود با تعارض هاي متعدد مواجه مي سازد.

تشکرات از این پست
omiddeymi1368 mohsen_alavi shirdel2
دسترسی سریع به انجمن ها