0

"هر روز یک خاطره و وصیتنامه از شهدا"

 
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:"هر روز یک خاطره و وصیتنامه از شهدا"
جمعه 4 اردیبهشت 1394  12:48 AM

وقتی سردار مهدی خندان، معاونت تیپ عمار از لشكر محمد رسول اللّه صلی الله علیه وآله، بوی عملیات والفجر 4 را استشمام كرد، خود را به منطقه رساند و با سختی زیاد توانست نظر حاج همت (فرمانده لشكر) را برای شركت در عملیات، جلب نماید. او در عملیات، به عنوان تخریب چی كار می‌كرد. بعد از آنكه معبری در میدان مین زد و پشت سیمهای خاردار كلافی شكل رسید، مدتی برای گرفتن سیم چین به انتظار نشست؛ ولی وقتی به آن دست پیدا نكرد، با دستهای خود شروع به بازكردن كلافها كرد. تیرهای ضد هوایی دشمن از كنار سیمها و از بالای سر مهدی می‌گذشتند. سرانجام حلقه‌های بلند كلافها از هم باز شد و او با سر وارد كلافها شد و وسط آنها نشست و با دستهای زخمی مشغول بازكردن ردیف دیگر سیم خاردار شد. با هر تكانی كه می‌خورد، خارهای بیشتری در تنش فرو می‌رفت. سرانجام ردیف آخر را هم باز كرد و خود را به طرف دیگر كلافها كشاند. لباسهایش به خارها گیر كرده، پاره پاره شده بود. با آنكه خون زیادی از بدنش رفته بود، روی دو پایش ایستاد و با صدای بلند گفت: «اِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْكُمْ» این را در حالی گفت كه فاصله زیادی با دشمن نداشت. در آن لحظات، خط آتش دشمن درست روی میدان مین و سیمهای خاردار متمركز شده بود. ناگهان، هاله‌ای از سرخی تیرها مهدی را فرا گرفت و او تكانی خورد و در حالی كه دستهایش باز بود، به روی سیمها افتاد و به شهادت رسید. وی كسی بود كه حاج همت به او لقب شیر كوهستان داد.  

شهید مهدي خندان

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

تشکرات از این پست
mehdi0014 ma23hasan Lovermohamad
دسترسی سریع به انجمن ها