پاسخ به:"هر روز یک خاطره و وصیتنامه از شهدا"
جمعه 24 بهمن 1393 12:40 AM
راه مدرسه اش دور بود. همکلاسی هایش با ماشین می رفتند. آن موقع روزی دوازده ریال پول تو جیبی به او می دادیم تا بتواند هم خودش را ادره کند و هم به مدرسه برود . با اینکه پول کمی بود اما این بچه هیچ وقت شکایتی نداشت. مدتی که گذشت ، متوجه شدیم که اسد الله زودتر از ساعت همیشگی از خانه بیرون می رود و تا مدرسه پیاده روی می کند. علت کارش را متوجه نشدیم تا اینکه یک روز خواهر کوچکش مریض شد. پول کافی برای دوا و رمانش در خانه نبود. وقتی اسد الله متوجه موضوع شد ، رفت و مقداری پول آورد و گفت : این ها را برای روزی مثل امروز پس انداز کرده بودم . طفلکی پیاده مدرسه می رفت تا همان دوازده ریال را هم پس انداز کند!
شهید اسدالله کشمیری