پاسخ به:"هر روز یک خاطره و وصیتنامه از شهدا"
جمعه 17 بهمن 1393 1:16 AM
به سقوط خرمشهر چیزی نمانده بود. بهنام میرفت شناسایی. چند بار او را گرفته بودند، اما هر بار زده بود زیر گریه و گفته بود: «دنبال مامانم میگردم، گمش كردم.» عراقیها هم ولش میكردند. فكر نمیكردند كه بچه سیزده ساله برود شناسایی!