نقشه ای برای کمک به فقیر
سه شنبه 28 بهمن 1393 1:11 AM
يكى از باديه نشينان به در خانه امام هادی آمد و پس از ديدن ايشان با صدايى ضعيف گفت: يابن رسول اللّه من مردى از اعراب كوفه و از مواليان و محبّان جدّت على بن ابى طالب هستم، سنگينى قرض مرا از پا درآورده است و جز تو گره گشايى نمى شناسم.
حضرت متاثر شدند و ليكن خود حضرت در آن هنگام در تنگنا بودند و كمكى از دستش ساخته نبود لذا به دست خودشان ورقه اى نوشتند مبنى بر آنكه : اعرابى از حضرت مبلغ معينى طلبكار است، سپس كاغذ را به او داده گفتند: اين كاغذ را نزد خودت داشته باش و به سامرّا برو، هر وقت ديدى عده اى نزد من جمع شده اند برخيز و طلبى را كه در اين كاغذ است از من بخواه و بر من سخت بگير كه چرا بدهى ام را نپرداخته ام و تمامى دستورات مرا انجام بده. اعرابى ورقه را گرفت و هنگامى كه حضرت به سامرّا بازگشت عده اى به ديدن او آمدند كه در ميان آنان ماموران حكومت عباسى هم حضور داشتند، چندى نگذشت كه اعرابى از راه رسيد و كاغذ را نشان داده خواستار پرداخت مبلغ مذكور در آن شد، امام - - به عذرخواهى پرداخت ليكن اعرابى با اصرار خواستار پول خود بود و همچنان تاكيد مى كرد.
|