0

مبحث 81 طرح صالحین: «میلاد با سعادت حضرت محمد(ص) و امام جعفر صادق(ع) و هفته وحدت»

 
nargesza
nargesza
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1392 
تعداد پست ها : 10707
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:مبحث 81 طرح صالحین: «میلاد با سعادت حضرت محمد(ص) و امام جعفر صادق(ع) و هفته وحدت»
جمعه 19 دی 1393  11:16 AM

موضوع: نیاز بشر به بعثت پیامبران
 

بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

این بحث شب جمعه‌ای پخش می‌شود که شب تولد پیغمبر اسلام و امام صادق(ع) هست. هفده ربیع! پیغمبر ما صفاتی دارد که هیچ پیغمبری ندارد. یکی از صفت‌های پیغمبر این است که «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين‏» (انبیا/107)تابلوی ما رحمة للعالمین است. حالا گاهی طالبان، گاهی داعش و گاهی و گاهی به اسم دین، به اسم «لا اله الا الله» به اسم پرچم اسلام بدترین جنایت‌ها و وحشی‌ترین کارها را می‌کنند، این همان است که امام یکوقتی می‌فرمود: اسلام محمدی و اسلام آمریکایی، (صلوات حضار) وگرنه پیغمبر ما رحمة للعالمین است.
1- پیامبر، مایه رحمت برای جهانیان
یوسف خیلی بزرگوار است. یک باره ده برادر را بخشید. روز فتح مکه به پیغمبر گفتند: می‌خواهی با ما چه کنی؟ گفت: یوسف ده برادرش را بخشید، من کل مردم مکه را بخشیدم. خاک روی سرم ریختید، سنگم زدید، دین ما رحمة للعالمین است. هیچ ربطی به این افرادی که مثل گوسفند سر انسان را می‌برند هیچ ربطی ندارد. ما در نماز چند مرتبه کلمه‌ی «رحم» می‌گوییم. هر مسلمانی واجب است نماز بخواند. هر شبانه روز هفده رکعت است. هفت رکعت را ما اجازه داریم سبحان الله والحمدلله بگوییم. ده رکعتش را باید حمد و سوره بخوانیم. دو رکعت صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا، رکعت اول و دوم هم همینطور است. در حمد و سوره شش بار کلمه رحم گفته می‌شود. می‌گوییم: بسم الله الرحمن الرحیم! دوباره بعد از الحمدلله رب العالمین، باز می‌گوییم: الرحمن الرحیم! باز برای «قل هو الله» می‌گوییم: «الرحیم». ده شش تا: شصت تا. یک مسلمانی که روزی شصت مرتبه می‌گوید: رحم، رحم، رحم، رحم، رحم، رحم! این می‌توانی داعشی باشد؟ هیچ کجای اینها به هیچ جای اسلام نمی‌خورند و ما باید مواظب باشیم که پیغمبر را درست بشناسیم. «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين»
تولد پیغمبر را به همه تبریک می‌گوییم. عید بزرگی است. برای روز میلاد عبادت‌هایی هست که در مفاتیح هست. از جمله روزه که ثواب یکسال عبادت دارد. روزه الآن خیلی آسان است. چون روزها کوتاه است. حیف است آدم بتواند روزه بگیرد و نگیرد. مزید بر علت تولد امام صادق هم در همین تولد پیغمبر با فاصله‌ی صد سال قرار گرفته است.
انسان نیاز به پیغمبر دارد یا نه؟ یک بحث کلی برای بچه‌ها کنیم. بزرگ‌ها می‌دانند.
دلیل نیاز به پیامبر:
2- نیاز بشر به وحی برای شناخت حقیقت
1- جهل: خیلی از چیزها را نمی‌دانیم. ما نه از آینده‌ی دور دور خبر داریم و نه از گذشته دور دور! زندگی ما در پرانتز است. ما خیلی از چیزها را نمی‌دانیم. با علم هم دیر به آن می‌رسیم. 1400 سال پیش اسلام گفت: گوشت خوک نخورید. غربی‌ها خوردند و ما نخوردیم. 50 سال پیش گفتند: حق با اسلام است. گوشت خوک تولید کرم کدو و کرم ترشین می‌کند. بهداشت آنها بخشنامه کرد که نخورید. بعد از مدتی دوباره گفت: بخورید. گفتند: پس چرا دوباره گفتید بخورید؟ گفتند: در فلان درجه حرارت کرمش را می‌کشیم. اسلام می‌گوید: باز هم نخور. می‌گوید: 1350 سال کرمش را دیر فهمیدند. ممکن است 1350 سال دیگر باز یک عیب دیگرش را بفهمند. انسان نمی‌داند. وقتی هم می‌فهمد دیر می‌فهمد. باید قرن‌ها بگذرد تا ببینیم بدن ما با پنبه سلامتی‌اش بیشتر تأمین می‌شود تا لباس پشمی. ما افتخار می‌کنیم که این پشم است. اگر بگویند: پنبه است، می‌گوید: پشم است! اصرار داریم که لباس ما پشم است. حال آنکه تناسب پنبه با پوست بدن بیشتر است. 1400 سال پیش اسلام گفت: ایستاده ادرار نکنید. غربی‌ها ایستاده ادرار کردند، حالا از مجاری ادرار فیلم‌برداری کردند که انسان وقتی می‌نشیند قطرات بول راحت‌تر خالی می‌شود. 1400 سال پیش اسلام گفت: بهترین غذا برای نوزاد شیر مادر است. ما شیر خشک دادیم حالا سر ما به سنگ خورده کنگره شیر مادر می‌گیریم. انسان نمی‌داند وقتی هم فهمید قرن‌ها می‌گذرد و بعد می‌فهمد.
2- مسأله دوم این است که وقتی می‌فهمیم یک بعدی می‌فهمیم. یک جهتش را می‌فهمیم و جهت دیگر را نمی‌فهمیم. در آمریکا تحقیق کردند که بهترین وقتی که خون به مغز می‌رسد وقت سجده است. البته سجده برای خون رسانی به مغز نیست. سجده برای قرب به خداست. منتهی در قرب به خدا این منافع هم گنجانده شده است. مثل آدمی که می‌رود لباس بشوید، هدف اصلی شستن لباس است. منتهی در این شستن لباس دست‌های خودش هم پاک می‌شود. غذایش هم هضم می‌شود، عرق بدنش هم درمی‌آ‌ید و ایام فراغتش هم پر می‌شود.
3- حبّ و بغض، مانع شناخت درست
1- انسان یا نمی‌فهمد. 2- یا وقتی فهمید از یک زاویه می‌فهمد. موانع شناخت برای انسان زیاد است. گاهی مانع است اصلاً نمی‌تواند بشناسد، مثل بچه‌ای که مادرش در کوچه می‌آید و می‌بیند بچه‌اش با باقی بچه‌ها در افتادند و گلاویز شدند و دعوا می‌کنند. این قبل از آنکه بگوید حق با چه کسی است، دست بچه‌اش را می‌گیرد و به بچه همسایه می‌گوید: برو گمشو. مادر اصلاً تو می‌دانی حق با چه کسی است؟ نمی‌تواند بفهمد حق با چه کسی است. چون بچه خودش را دوست دارد اول بچه خودش را در حفاظت خودش می‌گیرد، به بچه همسایه می‌گوید: برو گمشو. ما وقتی عاشق یک چیزی شدیم...
فوتبالیست‌ها وقتی عاشق فوتبال شدند در زمین چمن پایشان هم بشکند متوجه نیستند چون عاشق گل زدن هستند. چرا زن‌ها دستشان را بریدند. چون یوسف را دیدند و عاشق شدند و اصلاً متوجه نشدند که دستشان را بریدند. چرا وقتی در نماز تیر را از پای حضرت علی می‌کشند متوجه نمی‌شود؟ چون عشق حق آمد درد را لمس نمی‌کند. کسانی بودند که چنان غرق در مطالعه شدند، از علمای بزرگوار ما، که سر شب نشسته مشغول فکر کردن شده و یک مرتبه دیدند که صدای اذان صبح بلند شد.
علامه امینی صاحب الغدیر کتابی را می‌خواست، به چند کشور رفت. آخر در هندوستان پیدا کرد. اجازه فتوکپی به ایشان ندادند، فقط اجازه نوشتن دادند. روزی هجده ساعت نشست و این کتاب را نوشت. وقتی ایران آمد آیت الله خزعلی از ایشان پرسید: هوا آنجا چطور بود؟ گفت: نفهمیدم. یعنی وقتی آدم عاشق مطالعه شد نمی‌فهمد هوا سرد است یا گرم؟ اینهایی که اربعین کربلا رفتند بعضی جاها به ایشان بد گذشت، با هرکس مصاحبه می‌کنیم می‌گوید: خوش گذشت. علاقه و عشق به امام حسین است.
انسان نیاز به پیغمبر دارد. چرا؟ برای اینکه گاهی عاشق می‌شود و گاهی کینه‌ای می‌شود. گاهی حب و گاهی بغض دارد. گاهی هم بغض باعث می‌شود انسان حق را نفهمد. اینهایی که خودکشی می‌کنند برای چیست؟ عصبانی شده می‌گوید: خودم را بکشم. خیال می‌کند که اگر خودش را بکشد راحت می‌شود. حال آنکه قرآن می‌گوید: اگر کسی خودش را بکشد قطعاً جهنمی است.
4- شناخت امور معنوی از طریق پیامبران
یک سری از معنویات را ما نمی‌توانیم بفهمیم. به بچه سه ساله می‌گویی: عروس می‌خواهی یا بستنی؟ می‌گوید: بستنی! چون این بالغ نشده است. اما یک جوان چه؟ یک جوان یک فیلم را دو ساعت برای یک صحنه می‌نشیند می‌بیند. دو ساعت کنار خیابان می‌ایستد برای اینکه یک نگاه کند. به بچه می‌گویی: بستنی یا عروس؟ می‌گوید: صد تا عروس برای تو. یک بستنی بده بخوریم. ما یک سری از چیزها را نمی‌فهمیم. لذت تحصیل را نمی‌فهمیم و هنوز هم نمی‌فهمیم. الآن اگر برف و باران بیاید و بگویند: به مناسبت برف و باران مدارس تعطیل است، بچه‌ها می‌گویند: جون! معلم می‌گوید: آخ جون! ما الآن هم همینطور هستیم. من نمی‌دانم فردا اگر دم دانشگاه و دبیرستان و مدارس بایستند بگویند: درس هست، نمره نیست.
یک بلای بدی بود که آخوندها مصون بودند و متأسفانه آخوندها هم گرفتار این مصیبت شدند. مدرک گرایی! به طلبه می‌گوییم: چه می‌خوانی؟ می‌گوید: معادل فوق لیسانس! خوب بگو: کفایه! مثل اینکه بگوییم: خیار کیلویی چند است؟ معادل دو کیلو پیاز. خود خیار یک میوه‌ است. معادل یعنی چه؟ معادل یعنی خودت را باختی. یعنی درس ما ارزش ندارد؟

 

ادامه دارد ...........

تشکرات از این پست
omiddeymi1368 ria1365
دسترسی سریع به انجمن ها