0

هفته ي وحدت ودليل نامگذاري اين هفته

 
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:هفته ي وحدت ودليل نامگذاري اين هفته+امتياز ويژه
سه شنبه 16 دی 1393  10:28 PM

على (ع) بزرگ منادى و عامل وحدت

 

على (عليه السلام) پس از رحلت پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) با وجود اين كه خلافت و امامت را حق مسلم خويش مى دانست و معتقد بود كه ربايندگان خلافت، ظلم نا بخشودنى در حق او كرده اند: «ما زلت مظلوماً منذ قبض اللّه نبيّه(صلى الله عليه وآله وسلم)»

 

(( شرح نهج البلاغة ابن ابى الحديد ج 20 ص 283، الشافي في الإمامة ج 3 ص 110. رجوع شود به: الامامة والسياسة، تحقيق الشيري ج 1 ص 68، تحقيق الزيني ج 1ص 49، بحار الأنوار ج 29 ص628. )).

 

 ولى همين كه احساس نمود كه زمينه براى احقاق حق خويش فراهم نيست و قيام او جز تفرقه ميان امت اسلامى حاصل ديگرى ندارد:  «وأيم اللّه لولا مخافة الفرقة بين المسلمين ... لكنّا على غير ما كنّا لهم عليه»

 

(( شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد ج 1 ص 307 ، الارشاد للمفيد ج 1 ص 245. )).

 

اگر ترس تفرقه ميان مردم نبود با هيئت حاكمه غير طور ديگر برخورد مى كردم.

 

روى همين جهت  وقتى با دشوارترين ظلم ها مواجه گرديد، سخت ترين مصيبت ها را تحمل نمود: «صبرت وفي العين قذى وفي الحلق شجى أرى تراثي نهباً»

 

 (( نهج البلاغه، خطبه 3. )).

 

 صبر پيشه كردم در حالى كه خار در چشم و استخوان در گلويم بود و مى نگريستم كه چگونه حق و ميراث مرا به غارت مى برند

 

ولى حاضر نشد وحدت و انسجام جامعه اسلامى پاشيده شود.

 

على (عليه السلام) با اين كه در باره خليفه اول و دوم معتقد بود دروغگو، فريبكار و خائن هستند، طبق صريح كتاب صحيح مسلم عمر خطاب به على (عليه السلام) و عباس مى گويد: «فلمّا توفّي رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله، قال أبو بكر: أنا ولي رسول اللّه... فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً ... ثمّ توفّي أبو بكر فقلت: أنا وليّ رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله، ولي أبي بكر، فرأيتماني كاذباً آثماً غادراً خائناً»

 

 (( صحيح مسلم  ج 5   ص 152، كتاب الجهاد باب 15 حكم الفئ حديث 49، فتح الباري ج 6   ص 144 وكنز العمال  ج 7  ص 241. )).

 

پس از رحلت رسول گرامى(صلى الله عليه وآله وسلم) ابوبكر گفت: من خليفه پيامبرم ولى نظر شما دونفر اين بود كه وى دروغگو، گنهكار، فريبكار و خائن هست و همچنين پس او فوت ابوبكر من گفتم: خليفه پيامبر و ابوبكر هستم، شما نيز مرا دروغگو، گنهكار، فريبكار و خائن دانستيد.

 

ونكته جالب اينجاست كه اين قضيه در اواخر خلافت عمر صورت گرفته و هنگامى كه عمر به على(عليه السلام)و عباس مى گويد: شما ابوبكر را دروغگو، گنهكار، فريبكار و خائن مى دانستيد «فرأيتماه كاذباً آثماً غادراً خائناً»، و آن دو اين نظريه را انكار نمى كنند و اين عدم انكار، نشانگر استمرار و اصرار بر اين نظريه است.

 

ولى با تمام اين حال، اين نظريه باعث  نشد كه بدون داشتن نيروى كافى در برابر آنها بايستد و موجب ضعف و تباهى امت اسلامى شود بلكه در هر موردى كه تشخيص مى داد كه رهنمودهاى او به صلاح اسلام و جامعه اسلامى است از هر گونه مساعدت مضايقه نمى كرد.

 

آرى! چون على (عليه السلام)  بر اين باور بود «الخلاف يهدم الرأي»

 

 (( نهج البلاغه: حكمت 215. ))

 

انسان در محيط آرام مى تواند نظريه درست ارائه دهد ولى در جو آكنده از برخورد و اختلاف ، دچار انحراف و كج فكرى مى شود.

 

ومعتقد بود كه «ما اختلف دعوتان إلاّ كانت إحداهما ضلالة»

 

 ((  نهج البلاغه: حكمت 183. ))،

 

 اگر دو نظريه در برابر هم گرفت، قطعاً يكى از آن دو باطل است، يعنى همواره حق در برابر باطل است حق و باطل هر گز با هم جمع نمي شوند.

 

و روى همين بود وقتى يكى از يهوديان، بخاطر اختلاف مسلمانان در مسأله امامت در صدد مقام طعنه و عيب جويى به حضرت گفت:

 

«ما دفنتم نبيّكم حتي اختلفتم فيه». قبل از آنكه پيامبرتان  را به خاك بسپاريد درباره او اختلاف كرديد!!

 

حضرت پاسخ داد: إنّما اختلفنا عنه لا فيه، و لكنّكم ما جَفت أرجلكم من البحر حتي قلتم لنبيّكم: اجعل لنا إلهاً كما لهم آلهة، فقال: إنّكم قوم تجهلون

 

((  نهج البلاغه صبحي صالح: حكمت 317. )).

 

 ما در باره خود رسول گرامى اختلافى نداشتيم بلكه اختلاف ما پيرامون سخنان آن حضرت بود، اما شما يهوديان  هنوز پايتان از آب دريا خشك نشده بود كه به حضرت موسى گفتيد: همانند خداى بت پرستان براى ما خدايى  قرار ده، آنگاه حضرت موسى گفت: شما چه ملت نادان و جاهلى هستيد.

 

و فرياد على (عليه السلام) است كه در فضاى تاريخ طنين افكنده: «وألزموا السواد الأعظم، فإنّ يد اللّه على الجماعة، وإيّاكم والفرقة، فإنّ الشاذّ من الناس للشيطان، كما أنّ الشاذّ من الغنم للذئب ... ».

 

 (( نهج البلاغة لصبحي الصالح: 184 رقم 127. ))

 

ملازم جامعه اسلامى باشيد، چون دست خدا همواره با جماعت است، و از تفرقه به پرهيزيد، زيرا گروه اندك، طعمه شيطان مى شود، همانطورى كه گلّه اندك، نصيب گرگ مى شود.

 

در نامه 47 نهج البلاغه مى خوانيم: «وعليكم بالتواصل و التباذل وإيّاكم و التدابر و التقاطع». براى همبستگى تلاش كنيد به همديگر بذل و بخشش كنيد و از پشت كردن به هم و قطع رابطه با يكديگر به پرهيزيد.

 

«وإيّاكم و التلّون في دين اللّه، فإنّ جماعة فيما تكرهون من الحق، خيرٌ من فُرقة فيما تحبّون من الباطل»

 

(( نهج البلاغه، خطبه 176. )).

 

در دين خدا از تلون و هر روز به يك رنك درآمدن پرهيز كنيد زيرا وحدت و همبستگي در مسير حق كه مورد علاقه شما نيست  از تفرقه در راه باطل كه دوست مى داريد بهتر است.

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

تشکرات از این پست
shirdel2 amirali123 alirezaHmzezadh
دسترسی سریع به انجمن ها