پرداختن کوئلیو به پديدهای به نام شيطان سزاوار تحسين است!
پرداختن کوئلیو به پديدهای به نام شيطان سزاوار تحسين است؛ چرا که بسياري از آدميان توجهی به اين دشمن مشترک ندارند و از وساوس او غافلاند. بازگشت کوئلیو به اين « حقيقت پنهان زندگی انسانها » از نقاط قوت اوست.
اما بايد اذعان کرد تصويری که کوئلیو از شيطان و قدرتها و نيروهای او دارد، بازخوانی همان اعتقاد شيطانپرستان است. از نگاه کوئلیو، شيطان ( که از او پيامآور تاريکی تعبير میکند ) موجودی است که میتواند به انسان زيان برساند و آنها موجوداتی بیمنطقاند که هدف خاصی ندارند؛ وي میگويد: « يک شيطان برای زيان رساندن، به زمان احتياج ندارد درست مانند طوفان، گردباد و بهمن که میتوانند در عرض چند ساعت درختهاي دويست ساله را از جا بکنند ... هميشه جهان را میپيمايند گاهی فقط براي خبر گرفتن، اما هوسبازند و بیهيچ منطقی خيلی ساده، به خاطر لذت نبردی که ارزیاش را داشته باشد هدفشان را تغيير میدهند ». [۱]
از منظر کوئلیو گويا شيطان موجودی است که اگر او را پذيرفتی براي هميشه مهمان توست و اگر او را رد کردی برای هميشه شيطان قهر کرده و تو را رها میکند؛ متون اسلامی از جمله قرآن کريم اين مطلب را به جد رد میکند و اثبات میکند شيطان هميشه مشغول وسوسه است و در نزد همه افراد به ايفای اين نقش شوم مشغول است و بالاخره مطلب چنان که کوئلیو تصوير نموده نيست؛ اصولا برداشت کوئلیو از شيطان مثل رمانهايش غير واقعی و تخيلی است. چرا که اگر کسی تصميم بگيرد شيطان را برای هميشه از زندگی خود براند اين اراده، دست شيطان را برای وسوسه و تزيين نمیبندد و شيطان تا آخرين لحظات عمر آدمی، از اين « مسئوليت ذاتی » خود دست نمیکشد. وبعلاوه کوئلیو صحنهای از نبرد را به تصوير میکشد که گويا طرفين نزاع، فرشتگان و شيطانند و در اين ميان انسانها فقط « ميدان جنگاند » و اين نزاع ربطی به انسان ندارد. اين بيان از کوئلیو پذيرفته نيست که شيطان را وارد زندگی انسانها میکند اما انسان را « قربانی مظلوم » ماجرايی تعريف میکند که در آن ماجرا، نور به جنگ تاريکی رفته ( نبرد ازلی شيطان و فرشتهها ) و فقط بايد در محيطی اين نزاع تاريخی شکل بگيرد و آن محيط نبرد، « نفس انسان » باشد.
قابل ذکر است از منظر قرآن در صحنه هستی، انسان است که صحنهگردان تاريخ است و جدال واقعی بين قوای معنوی انسان از یک طرف و گرایشهای دون از طرف دیگر در جریان است و به عبارت دقيقتر نزاع بین گرایشهای متعالی و نفس اماره است و البته نفس اماره یک کمک کار دارد و آن هم وساوس شیطان است و گرایشهای متعالی هم همکاری دارد به نام ملائکه؛ پس نزاع بین شیطان و فرشتهها نیست، بلکه بین ساحتهای وجود انسان است و آن دو عامل دیگر ( ملائکه و شیطان ) مدد رسان یکی از این دو قوه است. از منظر قرآن انسان تلاشگر عرصه سعادت خويش است و شيطان و فرشته، هر دو نقش « الهام دهنده » نسبت به انسان دارند، شياطین تلقين شرارت میکنند و فرشتهها، الهامگر خوبیها و فضايلاند.
نتیجه این که تصور درگيری ميان شيطان و فرشتهها، تغيير دادن محل نزاع است و فريب دادن خود؛ بنابراين برخلاف آنچه کوئلیو در رمانهايش به تصوير میکشد نزاع ( اگر تعبير به نزاع دقيق باشد ) بين فرشتهها و شيطان نيست بلکه ملائکه « ملهم » انساناند و البته در متون اسلامی نقشهايی در « تدبير عالم » هستی در سایه اذن الهی، براي ملائکه ذکر شده است.
کوئلیو در نوشتههایش بسان بازی شطرنج، مهرههای داستانش را خود چینش می کند با این تفاوت که در دو طرف صفحه بازی، خود وی نشسته و مهرهها را به نفع مفهوم دست ساخته خود جابجا میکند. این جابجایی همه به سود « افسانه شخصی » صورت میگیرد، در مواردی از لفظ شيطان هم استفاده نمیکند اما « کارکرد شيطان » یعنی همان اعمال شرارت را برای هدف زندگی « تحقق افسانه شخصی » مفيد حتی « لازم » میداند؛ وی از طرفی تحقق « افسانه شخصی » را وظيفه هر فرد میداند و از طرف ديگر معتقد است کسی که در صدد عملی نمودن « افسانه شخصی » خود برآيد تمام جهان در خدمت او قرار میگيرد و او را برای رسيدن به « افسانه شخصی » مدد میرسانند حتی « نيروهای شر » در جهان.
وی میگويد: « نيروهايی هستند که به نظر شر میآيند ولی در واقع به تو میآموزند که چگونه افسانه شخصیات را محقق کنی ».
جای ديگر مراد از شيطان را چنين توضيح میدهد: « شيطان هم يك فرشته است ولی نيرويی آزاد و طغيانگر، ترجيح میدهم او را پيام آور بنامم چون مهمترين راه ارتباط تو با جهان است ... تنها راه رويارويی با پيام آوران، پذيرش او به عنوان يك دوست است ... و شنيدن توصيههای او در هنگام لزوم و درخواست كمك از او ». [۲]
کوئلیو بر همین مبنا معتقد است که باید شیطان خویش را یافت، در زندگی با او مشورت کرد و حتی اجازه داد که گاهی اوقات در زندگی تصرف کند؛ چنانكه کوئلیو در سفر زیارتی خود از جاده سانتیاگو تمرینی را از استاد خویش فرا میگیرد که به واسطه آن شیطانش ظاهر شده و با او گفتگو و مشورت میکند.
پینوشت:
[۱]. شیطان و دوشیزه پریم، ص ۱۶
[۲]. خاطرات یک مغ، ص ۸۴
[۳]. کاوشی در معنویت های نوظهور، ص ۱۵۸ - ۱۶۱