ایمان و عبادت على علیه السلام
حقیقت عبادت تعظیم و طاعت خدا و چشمپوشى از غیر اوست، بزرگترین فضیلت نفس ستایش مقام الوهیت و تقرب جستن به ساحت قدس ربوبى است، عبادت اگر با شرایط خاص خود انجام شود مقام بسیار بزرگ و افتخار آمیزى است چنانكه از پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله به وسیله كلمه عبد تجلیل شده و قبل از عنوان رسالت عبودیت او قید گردیده است:
اشهد ان محمداً عبده و رسوله.
براى سیر مراتب كمال بهترین وسیله پیشرفت، تهذیب و تزكیه نفس است كه راه عملى آن با عبادت حقیقى صورت میگیرد. انجام عبادت تنها براى رفع تكلیف نیست بلكه وسیله نمو عقل، و موجب تعدیل و تنظیم قواى وجودى است كه نفس را از آلودگیهاى مادى باز میدارد، بهترین وجه عبادت انجام امرى است كه بدون ریا و سمعه بوده و صرفا براى خدا باشد و در این شرایط است كه صفت تقوى ظهور میكند و بدون آن انجام عبادات مقبول نیفتد.
تقوا و ورع انحراف از جهان مادى و فانى بوده و توجه به عالم روحانیت و بقاء است و ایمانی كه به زیور تقوا آراسته شود ایمان حقیقى است و در اثر اخلاص در عبادات، شخص را به مرحله یقین میرساند.
على علیه السلام علاوه بر نمازهاى واجبى نوافل را نیز انجام میداد و هیچ وقت نماز شب آن حضرت ترك نمیشد حتى در موقع جنگ نیز از آن غفلت نمىنمود، در لیلة الهریر نزدیكىهاى صبح به افق مینگریست ابنعباس پرسید مگر از آن سو نگرانى دارى آیا گروهى از دشمنان در آنجا كمین كردهاند؟ فرمود نه میخواهم ببینم وقت نماز رسیده است یا نه!
با توجه به نكات معروضه، على علیه السلام در ایمان و تقوا و زهد و عبادت و یقین منحصر به فرد بود در این مورد پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله فرمود: لو ان السموات و الارض وضعتا فى كفة و وضع ایمان على فى كفة لرجح ایمان على. (1)
یعنى اگر آسمانها و زمین در یك كفه ترازو و ایمان على در كفه دیگر گذاشته شوند به طور حتم ایمان على بر آنها فزونى میكند.
على علیه السلام با عشق و حب قلبى خدا را عبادت میكرد زیرا عبادت او براى رفع تكلیف نبود بلكه او محب حقیقى بود و جز جمال دلرباى حقیقت چیزى در نظرش جلوهگر نمیشد.
على علیه السلام در تقواى دینى و عبادت چنان كوشا بود كه پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله در پاسخ كسانى كه از تندى على علیه السلام در نزد وى گله میكردند فرمود: على را ملامت نكنید زیرا او شیفته خدا است! (2)
على علیه السلام هنگامی كه مناجات میكرد و مشغول نماز میشد گوشش نمىشنید و چشمش نمیدید و زمین و آسمان، دنیا و مافیها از خاطرش فراموش میشد و با تمام وجود توجه خود را به مبدأ حقیقت معطوف میداشت چنان كه مشهور است در یكى از جنگها پیكان تیرى به پایش فرو رفته و به قدرى دردناك بود كه نمیتوانستند آن را بیرون بیاورند وقتی كه به نماز ایستاد بیرون كشیدند و او متوجه نشد!
آن حضرت به پیشگاه خداى تعالى عرض میكند:"الهى ما عبدتك طمعا للجنة ولا خوفا من النار بل وجدتك مستحقا للعبادة؛ خدایا من ترا به طمع بهشت و یا از ترس جهنم عبادت نمیكنم بلكه ترا مستحق و سزاوار پرستش یافتم."
على علیه السلام هنگام وضو گرفتن سراپا میلرزید و لرزش خفیفى وجود مباركش را فرا میگرفت و چون در محراب عبادت میایستاد رعشه بر اندامش میافتاد و از خوف عظمت الهى اشك چشمانش بر محاسن شریفش جارى میشد، سجدههاى او طولانى بود و سجدهگاهش همیشه از اشك چشم مرطوب!
شاعر گوید:
هو البكاء فى المحراب لیلا هو الضحاك اذا اشتد الضراب
یعنى او در محراب عبادت به شدت گریان و در شدت جنگ خندان بود. ابودرداء كه یكى از اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله است گوید در شب تاریكى از نخلستانى عبور میكردم آواز كسى را شنیدم كه با خدا مناجات میكرد چون نزدیك شدم دیدم على علیه السلام است و من خود را در پشت درخت مخفى كردم و دیدم كه او با خوف و خشیت تمام با آهنگ حزین مناجات میكرد و از ترس آتش سوزان جهنم گریه مینمود و به خدا پناه برده و طلب عفو و بخشش مینمود و آنقدر گریه كرد كه بىحس و حركت افتاد! گفتم شاید خوابش برده است نزدیكش رفتم چون چوب خشكى افتاده بود او را تكان دادم حركت نكرد گفتم حتما از دنیا رفته است شتابان به منزلش رفتم و خبر مرگ او را به حضرت زهرا علیهاالسلام رسانیدم فرمود مگر او را چگونه دیدى؟ من شرح ما وقع گفتم، فاطمه علیهاالسلام گفت او نمرده بلكه از خوف خدا غش نموده است. (3)
على علیه السلام علاوه بر نمازهاى واجبى نوافل را نیز انجام میداد و هیچ وقت نماز شب آن حضرت ترك نمیشد حتى در موقع جنگ نیز از آن غفلت نمىنمود، در لیلة الهریر نزدیكىهاى صبح به افق مینگریست ابنعباس پرسید مگر از آن سو نگرانى دارى آیا گروهى از دشمنان در آنجا كمین كردهاند؟ فرمود نه میخواهم ببینم وقت نماز رسیده است یا نه!
حضرت على بن الحسین علیهماالسلام كه از كثرت عبادت و سجدههاى طولانى به كلمه سجاد و زینالعابدین ملقب شده بود در برابر سؤال دیگران كه چرا اینقدر مشقت و رنج بر خود روا میدارى فرمود:
و من یقدر على عبادة جدى على بن ابى طالب؟
كیست كه بتواند مثل جدم على علیه السلام عبادت كند؟
ابن ابى الحدید به نحو دیگرى این مطلب را بیان كرده و مینویسد به على بن الحسین علیهماالسلام كه در مراسم عبادت به نهایت رسیده بود عرض كردند كه عبادت تو نسبت به عبادت جدت به چه میزان است؟ فرمود عبادت من نسبت به عبادت جدم مانند عبادت جدم نسبت به عبادت رسول خدا صلى الله علیه و آله است. (4)
از امسعید كنیز آن حضرت پرسیدند كه على علیه السلام در ماه رمضان بیشتر عبادت میكند یا در سایر ماهها؟
كنیز گفت على علیه السلام هر شب با خداى خود به راز و نیاز مشغول است و براى او رمضان و دیگر اوقات یكسان است.
وقتى كه آن حضرت را پس از ضربت خوردن از مسجد به خانه مىبردند نگاهى به محل طلیعه فجر افكند و فرمود اى صبح تو شاهد باش كه على را فقط اكنون(به حكم اجبار) دراز كشیده مىبینى!
ابن ابى الحدید گوید عبادت على علیه السلام بیشتر از عبادت همه كس بود زیرا او اغلب روزها روزهدار بود و تمام شبها مشغول نماز حتى هنگام جنگ نیز نمازش ترك نمیشد، او عالمى بود با عمل كه نوافل و ادعیه و تهجد را به مردم آموخت.
موقعی كه شب پرده ظلمت و تاریكى میافكند و ستارگان رو به افول مینهادند او را میدیدى كه در محراب عبادت دست به ریش خود گرفته و چون شخص مار گزیده به خود مىپیچید و مانند فرد اندوهگینى (از خوف خدا) گریه میكرد و میگفت اى دنیا! آیا خود را به من جلوه داده و مرا مشتاق خود میسازى؟ هیهات مرا به تو نیازى نیست و ترا سه طلاق دادهام كه دیگر مرا بر تو رجوعى نیست! سپس میفرمود آه از كمى توشه و دورى سفر و سختى راه! معاویه گریه كرد و گفت اى ضرار بس است به خدا سوگند كه على چنین بود خدا رحمت كند ابوالحسن را!
على علیه السلام موقع نماز در برابر مبدأ وجود با دل پاك و توجه تام میایستاد و به راز و نیاز مشغول میشد عبادت و پرستش او مانند اشخاص دیگر نبود زیرا هر كسى بنا به هدف خاصى كه دارد خدا را عبادت میكند چنانكه خود آن حضرت فرماید:
ان قوما عبدواالله رغبة فتلك عبادة التجار، و ان قوما عبدواالله رهبة فتلك عبادة العبید، و ان قوما عبدواالله شكرا فتلك عبادة الاحرار. (5)
یعنى گروهى از مردم خدا را از روى میل و رغبت (به امید نعمتهاى بهشت) بندگى كردند پس این نوع عبادت عبادت تاجران است، عدهاى هم از ترس (آتش دوزخ) خدا را عبادت كردند این هم عبادت بندگان است و گروهى دیگر خدا را براى سپاسگزارى عبادت كردند و این عبادت آزادگان است .
و خود آن حضرت به پیشگاه خداى تعالى عرض میكند:
"الهى ما عبدتك طمعا للجنة ولا خوفا من النار بل وجدتك مستحقا للعبادة؛ خدایا من ترا به طمع بهشت و یا از ترس جهنم عبادت نمیكنم بلكه ترا مستحق و سزاوار پرستش یافتم."
هر فردی بنا به غریزه حب ذات همیشه در صدد دفع ضرر و جلب منفعت است و تنها على علیه السلام بود كه عبادت را بدون جلب نفع(بهشت) و دفع ضرر(دوزخ) صرفا براى خداوند بجا میآورد! و اینگونه خلوص در عبادت از یقین او سرچشمه میگرفت یقینى كه بالاتر از آن را نمیتوان پیدا نمود زیرا آن جناب به مرحله نهائى یقین رسیده بود چنانكه خود فرماید: لو كشف الغطاء ما ازددت یقینا! اگر پرده برداشته شود من چیزى به یقین خود نمیافزایم!
على علیه السلام خود را مانند موجى در اقیانوس حقیقت مستغرق ساخته بود و تمام فكر و ذكر و حركات و سكنات او همه از حقیقت خواهى وى حكایت میكرد.
على علیه السلام در تزكیه و تهذیب نفس، و سیر مراتب كمالیه وجود یگانه و بىنظیر و لوح ضمیرش چون جام جهان نما بود، او به هر چه نگاه میكرد خدا را میدید چنانكه فرمود:
"ما رایت شیئا الا رایت الله قبله و معه و بعده؛ چیزى را ندیدم جز این كه خدا را پیش از آن و با آن و پس از آن مشاهده كردم. "
على علیه السلام میفرمود: لم اعبد ربا لم اره. عبادت نكردم به خدائى كه او را ندیدم! پرسیدند چگونه خدا را دیدى؟ فرمود با چشم دل و بصیرت، نه با دیده ظاهرى.
به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نیست نه بسته است كسى شاهراه دلها را
على علیه السلام در مقابل عظمت خدا و مبدء هستى خود را ملزم به خضوع و خشوع میدید و دعاها و مناجاتهاى او روشنگر این مطلب است.
دعاى كمیل كه به یكى از اصحاب خود (كمیل بن زیاد) تعلیم فرموده است یكى از شاهكارهاى روح بلند و ایمان قوى و یقین ثابت آن حضرت است كه در فقرات آن معانى عالى و بدیع در قالب الفاظى شیوا و عباراتى كاملا رسا ریخته شده است، گاهى در برابر رحمت واسعه حق سر تا پا امید گشته و زمانى قدرت و جبروت خدا چنان بیم و هراسى در دل او افكنده است كه بىاختیار به حال تضرع و خشوع افتاده است. همچنین دعاى صباح و نیایشهاى دیگر وى كه هر یك حاوى مراتب سوز و گداز بیم و امید، توجه و خلوص او میباشد.
وقتى ضرار بن ضمره بر معاویه وارد شد معاویه گفت على را برایم وصف كن! ضرار پس از آن كه شمهاى از خصوصیات اخلاقى آن حضرت را براى معاویه بیان نمود گفت شبها بیدارى او بیشتر و خوابش كم بود در اوقات شب و روز تلاوت قرآن میكرد و جانش را در راه خدا میداد و در پیشگاه كبریائى او اشك میریخت و خود را از ما مستور نمیداشت و كیسههاى طلا از ما ذخیره نمىنمود، براى نزدیكانش ملاطفت و بر جفا كاران تندخوئى نمیكرد، موقعی كه شب پرده ظلمت و تاریكى میافكند و ستارگان رو به افول مینهادند او را میدیدى كه در محراب عبادت دست به ریش خود گرفته و چون شخص مار گزیده به خود مىپیچید و مانند فرد اندوهگینى (از خوف خدا) گریه میكرد و میگفت اى دنیا! آیا خود را به من جلوه داده و مرا مشتاق خود میسازى؟ هیهات مرا به تو نیازى نیست و ترا سه طلاق دادهام كه دیگر مرا بر تو رجوعى نیست! سپس میفرمود آه از كمى توشه و دورى سفر و سختى راه! معاویه گریه كرد و گفت اى ضرار بس است به خدا سوگند كه على چنین بود خدا رحمت كند ابوالحسن را! (6)
عبادت على علیه السلام منحصر به نماز و روزه و انجام سایر فرایض مذهبى نبود بلكه تمام حركات و سكنات او عبادت بود زیرا در حدیث آمده است كه (انما الاعمال بالنیات) و چون نیت آن جناب در تمام حركات و سكناتش ابتغاء مرضات الله بود لذا تمام اعمال و اقوال او در همه حال عبادت خدا محسوب میشود و این خود یكى از موجبات تفوق و فضیلت وى بر همگان میباشد.
پىنوشتها:
(1) غایة المرام، طبع قدیم، ص 509/ فضائل الخمسه، جلد 1، ص .191 .
(2) شیعه در اسلام، نقل از مناقب خوارزمى، ص 92/ تلخیص الریاض، جلد1، ص .2.
(3) امالى صدوق، مجلس 18، حدیث 9، با تلخیص عبارات.
(4) ناسخ التواریخ، زندگانى امام باقر علیه السلام، جلد 7، ص 98.
(5) نهج البلاغه كلمات قصار.
(6) امالى صدوق، مجلس 91، حدیث .2 .
v