احكام غيبت
.غيبت ـ يعني عيب کسي را در غياب او بهديگران منتقل نمودن ـ از گناهان بزرگ است و قرآن شريف آن را به منزلهي خوردن گوشتمردار انسان دانسته است:
« وَ لا يغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَيحِبُّ اَحَدُکُمْ اَنْ يأْکُلَ لَحْمَاَخيهِ مَيتاً فَکَرِهْتُموُه»29
و بعضي از شما، غيبت بعضي ديگر را نکند. آيا کسي از شما دوست دارد که گوشتبرادر مردهاش را بخورد؟ (در حالي که) از آن کراهت داريد
و فرقي نيست که آن عيب مستور و پوشيده باشد يا غير مستور. و همچنين فرقي نيستکسي که غيبت او ميشود راضي باشد يا نه. و همچنين فرقي نيست که غيبت با گفتار باشدو يا کردار نظير اشاره و نوشتن و امثال اينها و همين مقدار که به عنوان تنقيص وضربه زدن به شخصيت کسي عيب او را در غياب او به ديگري منتقل کند، غيبت و از گناهانکبيره است. و اگر کسي که غيبت او ميشود، راضي باشد که از او غيبت شده علاوه بر اين که غيبت کننده گناه نموده است، کسي که راضي به آن گناه بوده است نيز گناهکار است.
2. اگر عيب کسي را که گوينده و شنونده هر دو ميدانند، بگويند، غيبتمحسوب شده و حرام است؛ زيرا اسلام نخواسته است که مسلماني به بدي ياد شود.
3. غيبت از فردي که شنونده نميشناسد گرچه غيبت و حرام نيست، ولي موجبقساوت قلب است و مسلمان واقعي از اين گونه چيزها پرهيز ميکند؛ مگر اين که آن فردمجهول، محصور در چند نفر باشد ـ که احتمال شناختن وي ميرود ـ که در اين صورت جايزنيست.
4. غيبت از يک جمعيت نظير غيبت از طايفهاي يا ملّتي غيبت و حرام نيستدر صورتي که مراد گوينده و شنونده بعضي از آن جمعيت باشد؛ اما چون موجب قساوت قلباست، بهتر است پرهيز شود؛ ولي اگر مراد گوينده و شنونده همهي جمعيت باشد، غيبت و گناهآن نيز مضاعف ميشود.
5. اگر انکار فضيلتي از فضائل و خوبيها کند، نظير اين که بگويد فلانيمجتهد نيست يا عادل نيست يا با انصاف نيست، چنان چه آن انکار فضيلت موجب تنقيص وشکستن شخصيت او شود، غيبت و حرام است.
6. توبه و کفّارهي غيبت نظير ساير گناهان است، که اگر از آن عمل زشتپشيمان شده و خود را اصلاح کند، پروردگار عالم او را ميآمرزد، مگر اين که آن غيبتبه گوش کسي که غيبت از او شده، رسيده باشد که در اين صورت بايد از او حليت بطلبد؛ولي اگر ممکن نباشد، نظير اين که دسترسي به او نيست يا حليت طلبيده ولي راضي نشده،استغفار براي او کفايت ميکند و به هر تقدير دعا و استغفار براي کسي که از او غيبتشده، لازم است؛ همان گونه که اگر بتواند جبران خسارت کند و آن ضربهاي را که به شخصيتاو وارد نموده است جبران نمايد، لازم است آن کار را انجام دهد؛ نظير اين که امتيازها و فضائل او رادر ميان مردم متذکر شود.
7. اگر مصلحت اهمي که بر مفسدهي غيبت مقدم باشد، مترتب بر غيبت شود، آنغيبت جايز بلکه در بعضي از موارد لازم است؛ مثلاً شکايت مظلوم از ظالم نزد افراديکه قدرت بر رفع آن داشته باشند، جايز است؛ چنان که غيبت افرادي که ضرر براي دين ياجامعهي اسلامي دارند، جايز بلکه واجب است. و همچنين اگر کسي بداند ازدواج يا رفاقتکسي موجب ضرر و زيان مالي يا ديني يا اخلاقي براي شخصي است، جايز بلکه لازم است کهبه آن شخص تذکر دهد؛ زيرا ارشاد جاهل جايز بلکه لازم است، خصوصاً اگر از او مشورتشود و براي تحقيق از او سؤال شود. و همچنين تضعيف گفتههاي علمي و تضعيف راويانروايات معصومين عليهمالسلام به مقداري که حق ظاهر شود، جايز است.
8. چنان که غيبت نمودن حرام و از گناهان بزرگ در اسلام است، شنيدن غيبتنيز حرام و از گناهان بزرگ است؛ و اگر شنونده ميتواند، بايد دفاع از کسي که غيبت اوميشود بنمايد؛ و اگر نميتواند، بايد از مجلس غيبت بيرون رود؛ و اگر نميتواند، نبايد به گفتار غيبت کننده توجه كند؛ و اگر گفتار او را به طور ناخواسته شنيد،بايد ترتيب اثر ندهد.
9. اگر شنونده بتواند وجه صحتي براي گفتهي غيبت کننده پيدا کند، گرچهدفاع از کسي که غيبت او ميشود، لازم نيست، ولي شنيدن آن غيبت حرام است و بايد مجلسرا ترک کند؛ و اگر مقدور نيست، نبايد توجه کند؛ و اگر به طور ناخواسته شنيد، بايدترتيب اثر ندهد.