خاندان وحی علیهم السلام منشا خیر، بركت، جود، سخاوت و احسان و كرَم بودند. برای خشنودی پروردگار عالم، از صَرف هر نوع امكانات مالی و رفاهی، به نیازمندان و مستحقین واقعی، مضایقه و كوتاهی نداشتند. اصولا مال و ثروت از نظر معصومین علیهم السلام، معنای ویژه ای دارد كه با مفهوم عادی آن، در میان مردم، تفاوت اساسی دارد. آنان مال و ثروت را در حدی قبول داشتند كه بتوانند به وسیله آن، گرهی از مشكلات زندگی دیگران را بگشایند یا توسط آن، ذخیره ای برای آخرت و تكمیل معنویت خود، اندوخته باشند.
مگر بزرگ این خاندان، امام علی علیه السلام نبود كه در راه خشنودی پروردگار، سه شبانه روز همراه اهل بیت خود، با شكم گرسنه، روزه دار بود تا درخواستهای فقیر و یتیم و اسیر را فراهم سازد؟ در زندگی هر كدام از پیشوایان معصوم علیهم السلام، چنین بخششها و گذشتها ثبت گردیده است كه بررسی زندگی هر كدام از آنان، بهترین گواه مدعای ما است. این امر در مورد شخصیتی كه اكنون، در ترسیم گوشه ای از چهره او هستیم، مصداق كامل دارد و شهرت او با عنوان" جواد "، نشانگر این حقیقت بارز می باشد. اینك به عنوان نمونه به چند مورد از سیره کریمانه ایشان، اشاره می گردد.
وصیت کریمانه پدر
پس از آنكه امام رضا علیهالسلام به اجبار مامون از مدینه به خراسان رفتند، در عین حال كه در آن شهر با مشكلات عدیده ای مواجه بود و شدیدا تحت نظر ماموران مامون قرار داشت؛ ولی اوضاع و احوال مدینه را نیز تحت نظر داشت و با اعضای خانواده خویش، به خصوص فرزند دلبندش، امام جواد علیه السلام ارتباط برقرار می كرد. علاوه بر یارانی كه برای حضرت از مدینة الرسول صلی الله علیه و آله خبر می آوردند، خود حضرت نیز نامه هایی به فرزندش، امام محمدتقی علیهالسلام كه در آن روزها حدودا هفت ساله بود، می نوشتند. یكی از این نامه ها مربوط به رفتار کریمانه با اطرافیان می باشد كه حاوی نكات معناداری است:
« ... فرزند عزیزم! پدرت به قربانت، همه مال و دارایی من در اختیار توست...، امیدوارم به وسیله رفتار نیك با خویشاوندان و كمك مالی به آنان، خداوند، راه رشد و صلاح را برای تو فراهم گرداند. البته از خوش رفتاری و كمك مالی به دوستان، شیعیان، فرزندان موسی بن جعفر علیهماالسلام كه بهشت خداوند بر آنان باد، غفلت نداشته باش و به آنان بذل و بخشش كن... زیرا خداوند فرمود: «هر كس به خداوند قرضی بدهد، خداوند چند برابر آن را به او پس می دهد».(1) و نیز می فرماید: «هر كس در مخارج زن، فرزند و خویشاوندان خود، وسعت دهد خداوند دارایی او را افزون می گرداند و هر كس گرفتار تنگدستی شود، مال و دارایی كه خداوند به او عطا فرموده، انفاق و بخشش نماید».(2) فرزندم! پدرت به قربانت، خداوند خیر و بركت فراوانی به تو عنایت فرموده، مبادا علاقه به چیزی تو را از پاداشهای فراوان اخروی كه نتیجه انفاق و توجه به مستمندان است، محروم سازد. در غیاب من، دل به مال دنیا مبند كه از لذت معنوی تو كاسته می شود. پدر تو هم، چنین بود و دل به دنیا نبست. والسلام ». (3)
اصولا مال و ثروت از نظر معصومین علیهم السلام، معنای ویژه ای دارد كه با مفهوم عادی آن، در میان مردم، تفاوت اساسی دارد. آنان مال و ثروت را در حدی قبول داشتند كه بتوانند به وسیله آن، گرهی از مشكلات زندگی دیگران را بگشایند یا توسط آن، ذخیره ای برای آخرت و تكمیل معنویت خود، اندوخته باشند
و در نامه ای دیگر به فرزند بزرگوارش فرمود: به من خبر رسیده است كه چون سوار می شوی، غلامان، تو را از درب كوچك بیرون می برند، این كار از بخل آنان است، تا كسی از تو خیر نبیند، تو را به حق خودم، قسم می دهم، دخول و خروجت فقط از درب بزرگ باشد، و چون سوار شدی مقداری پول طلا و نقره همراهت بردار تا هر كه سوال داشته باشد، چیزی به او بدهی و دست خالی رها نكنی...، من می خواهم خدا تو را رفعت بخشد، انفاق كن، از سوی خدا از تنگدستی نترس.»(4)
پرداخت بدهی
شخصی به نام مطرفی می گوید: امام رضا علیهالسلام از دنیا رفت در حالیكه چهارهزار درهم من از آن حضرت طلب داشتم هیچكس جز من و آن بزرگوار از این قضیه خبر نداشت. امام جواد علیه السلام پیغام فرستاد كه: فردا به سراغ من بیا. فردا به محضر امام شرفیاب شدم، فرمود: امام رضا علیه السلام از دنیا رفت و تو چهارهزار درهم از او طلب داری؟ عرض كردم: آری. سجاده خود را كنار زد و یك مشت دنانیر را در مقابل من گذاشت وقتی شمردم دیدم درست چهارهزار درهم است. (5)
بخشش به دوست
كلینی از علی بن ابراهیم و او از پدرش نقل میكند: كه در محضر امام جواد علیه السلام بودم كه " صالح بن محمد بن سهل " متولی اوقاف قم، وارد محضر امام علیه السلام گردید. او که از طرف امام متولی اوقافی بود كه به نام حضرت وقف شده بود، به عرض رساند:
سرور من! مرا در مقابل ده هزار درهم از عایدات وقف، حلال فرمایید، چون آن را در راه نفقه اهل و عیال خود، خرج كرده ام. امام با گشاده رویی فرمودند: شما را از پرداخت آن معاف می دارم. (6)
همچنین ابراهیم بن محمد وكیل امام جواد علیه السلام در اخذ وجوهات شرعیه، مبلغی به محضر امام حواله كرد، آن حضرت در جواب وی نوشت: حساب رسید، خدا از تو قبول فرماید و از آنها راضی باشد و آنها را در دنیا و آخرت، با ما محشور گرداند، از دینارهای حواله شده فلان قدر و از لباسهای ارسالی، فلان قدر برای تو فرستادم، خدا آنها را برای تو مبارك فرماید و همه نعمتهای خدا بر تو مبارك باشد... .(7)
به قدر مروّت
علی بن عیسی اربلی در كشف الغمة مینویسد: مردی به حضور امام جواد علیه السلام رسید و عرض كرد كه: خواهشمند است، مرا به اندازه مروت خودتان احسان نمایید. امام فرمودند: اكنون در وسعت من نیست كه این مقدار را ببخشم. سائل عرض كرد: پس لطفا به مقدار مروت و مردانگی خودم، احسان فرمایید. امام به خدمتگزار خود فرمود مبلغ دویست دینار به او عطا كند. (8)
راهگشایی بر دیگران
مردی از اهالی بست و سجستان می گوید: به حضور امام جواد علیه السلام عرض كردم: ای فرزند رسول خدا! فدایت گردم، والی و فرماندار منطقه ما مردی است كه به دوستی شما خاندان رسول، معروف و متمایز است و من در دیوان او از بابت خراج و مالیات، بدهكاری دارم كه از پرداخت آن، عاجز هستم. اگر مصلحت بدانید نامه ای به ایشان مرقوم فرمایید كه در این باره محبتی در حق ما بكند بسیار به موقع خواهد بود.
این حدیث می تواند هشداری به گردانندگان امور اداری باشد. آنان به مجرد اشغال یك میز اداری ریاست یا مدیریت، تمام علاقه برادری و اسلامی را كنار می گذارند و تغییر ماهیت داده و كوچكترین مشكل گشایی و چاره سازی در حق گرفتاران و ضعیفان از خود نشان نمی دهند
امام فرمودند: من او را نمیشناسم. گفتم: درست است كه شما آشنایی خصوصی با او ندارید، ولی او از ارادتمندان و دوستان شما است، قطعا نامه شما به حال من نافع خواهد بود. امام محض اجابت درخواست، یك فرد مومن، كاغذی برداشت و چنین مرقوم فرمودند:
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر مهربان، حامل نامه من، از شما یك روش زیبایی را تعریف نمود، بدانید جز احسان و نیكوكاری هیچ فایده ای در زندگی، برای تو نیست، هر چه توانستی در حق برادران دینی خود نیكی و احسان نما! و بدان كه خداوند متعال از مثقالها و اوزانی كه به قدر ذره ناچیز باشد از تو سوال خواهد نمود. (9)
نامه را دریافتم، چون خبر نامه و آمدن من به گوش فرماندار سجستان، حسن بن عبدالله نیشابوری رسید به استقبال من آمد و به احترام و تعظیم نامه تا دو فرسخ از شهر، بیرون شتافته بود تا چشمش به نامه افتاد، آن را گرفت و بوسید و روی هر دو چشم خود گذاشت و به من گفت: حاجت شما چیست؟ گفتم: مرا خراجی بر گردن است كه در دیوان مالیات شما ثبت است و قادر به پرداخت آن نیستم. دستور داد كه روی آن قلم بگیرند، و مدت طولانی مرا از پرداخت مالیات معاف دارند. پس از آن از تعداد عائله من پرسید، از تعداد و هزینه عائله ام، او را آگاه ساختم، دستور داد كمك موثری در حق من انجام دادند. فرماندار محل تا در سر كار بود به بركت آن نامه من از احسان و نیكی مضایقه و كوتاهی نداشت. (10)
هشداری به مسئولین
استاد شیخ محمد جواد مغنیه در «الشیعة فی المیزان»، پس از نقل این داستان می افزاید:
این حدیث می تواند هشداری به گردانندگان امور اداری باشد. آنان به مجرد اشغال یك میز اداری ریاست یا مدیریت، تمام علاقه برادری و اسلامی را كنار می گذارند و تغییر ماهیت داده و كوچكترین مشكل گشایی و چاره سازی در حق گرفتاران و ضعیفان از خود نشان نمی دهند، چنین افرادی بهتر است كمی به خود آیند و بدانند میز ریاست و تشریفات دیگر، همه زوال پذیر و فناشدنی است، فقط آنچه جاودان و همیشگی است نیكوكاری و خدمت به مردم و رفع نیازمندی دیگران است و بس.
پی نوشت:
1) بقره: 245.
2) طلاق: 7.
3) بحارالانوار: 50/103.
4) عیون اخبار الرضا: 2/8.
5) الارشاد مفید: 306.
6) الكافی: 1/548.
7) رجال كشی: 509/506.
8) حلیة الابرار: 2/408.
9) اشاره به آیه شریفه: فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ * وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَه (الزلزلة: 7-8).
10) ناسخ التواریخ: 1: 207.
منابع:
چهارده نور پاك، عبدالرحیم عقیقى بخشایشى.
سیره عملی اهل بیت علیهم السلام، سید كاظم ارفع.
سیره و زندگانی حضرت امام محمد تقی علیه السلام، لطیف و محمدرضا راشدی.
آینه كمال، سیری گذرا در سیره امامان معصوم علیهم السلام در عراق، اكبر دهقان.