0

جوان و نوگرايى(1)

 
assassin
assassin
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 614
محل سکونت : خراسان شمالی

جوان و نوگرايى(1)

آن‏چه بيش از هر چيز در نظام هستى جلوه مى‏كند، وجود تغيير، تحول و نو شدن است. گذر ايام و هفته‏ها، شكل‏گيرى ماه‏ها و فصل‏ها، سپرى شدن زمستان و از راه رسيدن بهار، بازتابى از وجود حركت فراگير و تحولات سريع در عالم طبيعت است.
انسان هم كه يكى از پديده‏هاى جهان است، از اين قاعده مستثنا نيست. او از بسيارى چيزها خسته مى‏شود و به چيزهاى تازه و نو رو مى‏آورد.
جوانى، سرآغاز ورود انسان به جهان پرشور و رنگارنگ است. جوان با پشت سر گذاشتن دوران كودكى و نوجوانى، اين تصور در او به وجود مى‏آيد كه هر چه در گذشته اتفاق افتاده، متعلق به دوران ناتوانى و نادانى بوده و بايد از آن فاصله گرفت يا آن را فراموش كرد؛ بنابر اين به دنبال هويتى متمايز از پيشينيان، نقد گذشته و در جست و جوى طرح‏هاى نو و بى سابقه است.
اصولاً نوخواهى، از گرايش‏هاى اصيل و فطرى انسان است كه در جوانى، ظهور و بروز بيشترى دارد.
حال اين پرسش‏ها مطرح مى‏شوند كه تا چه ميزان بايد تحولات زندگى جديد را با نام امروزى شدن يا نوخواهى پذيرا باشيم و به چه ميزان بايد دست از گذشته بشوييم؟ آيا هر چيزى كه تازه شد مطلوب است و هر چيز كهنه و قديمى، نامطلوب؟ براى پاسخ گويى به پرسش‏هاى فوق، دراين نوشتار، به بررسى اين موضوع مهم كه دغدغه بسيارى از جوانان است، مى‏پردازيم.

مفهوم نوگرايى و مدرنيته‏

واژه مدرن، به معناى اكنونى، امروزى و جديد است. اصل و ريشه واژه مدرن به لفظ لاتينى «modernus» بر مى‏گردد.(1) تجدّد گرايى و نوگرايى، معادل مدرنيسم است.
در باره تعريف «مدرنيته» آراى متعددى وجود دارد. به طور خلاصه، مى‏توان مدرنيته را شيوه زندگى جديد و امروزى دانست.
ويژگى اصلى مدرنيته، تحول دائمى و پويايى است. پيتر آزبورن، جامعه‏شناس معروف آمريكايى، مدرنيته را بيان‏گر تازگى و نو بودن زمان حال به عنوان گسست و انقطاع از گذشته مى‏داند.(2)
رابطه بين سنت و مدرنيته، همواره در محافل علمى مطرح بوده كه پرداختن به از حوصله اين بحث خارج است. ما در اين نوشتار، تنها به بعد اخلاقى و روان‏شناسى مدرنيته مى‏پردازيم.

اقسام نوگرايى‏

از نظر عقلى و منطقى، نوگرايى يا امروزى شدن، همانند سكه دو رويى است كه يك روى آن، مفيد و مثبت و روى ديگر آن، منفى و مضر مى‏باشد. بر اين اساس، نوگرايى به دو نوع تقسيم مى‏شود:

الف ) نوگرايى مثبت‏

جهان طبيعت با تغيير و نو شدن، عجين است، پس انكار و يا جبهه‏گيرى در برابر آن، كارى عبث مى‏باشد؛ اما بديهى است كه هر نوع تغيير و تحولى، مطلوب و پسنديده نيست. به همان اندازه كه آمدن بهار، طراوت و شادابى ايجاد مى‏كند پاييز و زمستان، رخوت و سستى به دنبال دارد. همان طورى كه انسان از تبديل شكوفه به ميوه خوش‏حال مى‏شود، از فاسد شدن ميوه ناخرسند مى‏گردد؛ بنابر اين نمى‏توان بر هر تغيير و تازه شدنى مُهر تأييد زد.
استاد مطهرى (ره) مى‏گويد: «زمان همان طورى كه پيش‏روى و تكامل دارد، فساد و انحراف هم دارد، [پس‏] بايد با پيش‏رفت زمان، پيش‏روى كرد و با فساد و انحراف زمان هم بايد مبارزه كرد. مصلح و مرتجع هر دو عليه زمان قيام مى‏كنند، با اين تفاوت كه مصلح، عليه انحراف زمان و مرتجع، عليه پيش‏رفت زمان قيام مى‏كند.»(3)
با اين بيان، معلوم مى‏شود كه «نوگرايى مثبت» ويژگى هايى دارد كه بايد به آنها توجه كرد:
1 . حقيقت خواهى: نو و امروزى شدن در صورتى بار مثبت دارد كه با حقيقت خواهى همراه باشد. استاد مطهرى (ره) معتقد است: قرآن نمى‏گويد هر چه كه سنت است بايد از بين برود و هر چه كه نو است بايد پذيرفت؛ قرآن مى‏گويد حقيت گرايى با عقل گرايى و منطق گرايى؛ يعنى بايد سنت را با مقياس عمل و حقيقت سنجيد، اگر درست بود، آن را پذيرفت و اگر نادرست بود - چنان‏چه پيشينيان نيز انجام مى‏داده‏اند - به آن پشت پا بزن.
در مقابل، عده‏اى هم به نوگرايى اعتقاد دارند؛ اين درست نيست، زيرا هر نويى، رشد و پيش‏رفت به دنبال ندارد. هر كهنه‏اى در ابتدا نو بوده است، هر سنت احمقانه‏اى يك روزى نو بوده است؛ بايد ديد روز اولى كه نو بود آيا درست بود يا خير، كه كهنه آن بد شده است؟ شايد همان روز اولى هم كه نو بود، چرند بود.(4)
2 . ميانه روى: از نشانه‏هاى نوگرايى مطلوب آن است كه از جاده اعتدال خارج نشود. استاد مطهرى (ره) مى‏گويد: «دو بيمارى خطرناك همواره آدمى را در اين زمينه تهديد مى‏كند: بيمارى جمود و جهالت. نتيجه بيمارى اول، توقف و سكون و باز ماندن از پيش روى و توسعه است و نتيجه بيمارى دوم، سقوط و انحراف است. جامد، از هر نو است متنفر است و جز با كهنه خو نمى‏گيرد و جاهل، هر پديده نو ظهورى را به نام مقتضيات زمان، به نام تجدّد و ترقى، موجّه مى‏شمارد.»(5)
3 . هدف مندى: نوخواهى مثبت، از هدف و غايت مشخصى برخوردار است. در اين صورت، شخص نوگرا مى‏داند كه كيست، چه هدفى دارد و چه بايد بكند و كوركورانه از روش زندگى ديگران الگوبردارى نمى‏كند.
4 . ثبات شخصيت: امروزى شدن و نوگرايى مثبت، در عين ارضاى نياز تنوع‏طلبى، ثبات شخصيت و رفتار ثابت انسان را از بين نمى‏برد. در اين صورت، نوخواهى، تهديدى براى حفظ هويت جوان محسوب نمى‏شود و احساس تنهايى، پوچى و بحران هويت، فرصت عرض اندام پيدا نمى‏كند.
5 . قابل دفاع بودن: اين نوع نوگرايى (مثبت) به داده‏هاى تجربىِ غير مطمئن متكى نيست، بلكه از پشتوانه عقلانى و وحيانىِ قابل دفاع برخوردار است؛ به بيان ديگر، سبك جديد زندگى، از نظر عقل و شرع قابل توجيه است و براى فرد و اجتماع، منفعت دارد.
6 . ضامن سعادت دنيوى و اخروى: در نوگرايى مثبت، تغييرات، ناظر بر نيازهاى دنيوى و ضامن سعادت اخروى است و يكى فداى ديگرى نمى‏شود. از نظر اسلام، همه چيز در نظام خلقت، هدف مشخصى را دنبال مى‏كند و تلقى هدف‏مند نبودن جهان، حاكى از عدم شناخت صحيح از فلسفه خلقت است؛ بنابر اين همه وسايل مدرن و پيش‏رفته براى رسيدن انسان به سراى جاويدان است. قرآن مى‏فرمايد: «آيا چنين مى‏پنداريد كه شما را بدون هدف و بيهوده خلق كرديم و شما به سوى ما باز نمى‏گرديد!؟»(6)

ب ) نوگرايى منفى‏

در نقطه مقابل نوگرايى مثبت، نوگرايى منفى قرار دارد كه هم اكنون در غرب به عنوان امروزى شدن مطرح است و از اصول و ويژگى‏هاى ذيل تبعيت مى‏كند:
1 . لذت گرايى: هدف اساسى زندگى، به دست آوردن لذت و خوشى است.
2 . فردگرايى: توجه به خود، برترى‏طلبى و سودگرايى، حتى به بهاى از دست دادن شرف انسانى، از شاخصه‏هاى مهم تجدّد خواهى مورد نظر غرب است.
3 . ناديده گرفتن اهداف عالى انسانى: در طرح نوگرايى مدرن، اهداف عالى انسانى كه در بر گيرنده سعادت ابدى انسان است، ناديده گرفته مى‏شود.
4 . دنيا گرايى: غرق شدن در زرق و برق وسايل لوكس، ترويج فرهنگ مصرف گرايى و تغيير مُد و شكل ظاهرى، يكى ديگر از ويژگى‏هاى امروزى شدن از نوع منفى است.
5 . سنت ستيزى: عطش تجدّد خواهى باعث شده كه با هر سنت قديمى و يا پايدار مخالفت شود، در حالى كه بسيارى از سنت‏ها و آداب اجتماعى با هويت انسانى آميخته‏اند.

شنبه 15 شهریور 1393  1:31 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها