علی یعنی شکوه آفرینش
فروغی نو ز روح آفرینش
علی یعنی تمام عشقبازی
علی یعنی جهانی تکنوازی
علی یعنی بلندای امامت
علی یعنی وجودی با شهامت
علی فخر جهان آفرینش
معّمای نهان آفرینش
علی یعنی تمام مرد بودن
میان جمع ، امّا فرد بودن
سکوتی آهنین ، معنای او بود
خرابه ، گوشه اش ، دنیای او بود
به یک چشمش فقیر و بی نیازی است
به هر حرفش ، هزاران رمز و راز است
علی یعنی فقیری غرق ثروت
لباسی ژنده ، وحشتناک هیبت
علی یعنی جواب هر سؤالی
توانایی به هر امر محالی
علی یعنی عذاب پینه دست
علی یعنی ز جام عاشقی مست
علی یعنی شکم را ، سنگ بستن
کمر بر کشتن نیرنگ بستن
علی یعنی زره ، بی پشت کردن
برای روی ظلمت ، مشت کردن
علی یعنی عدالت تا عدالت
حفاظت از ره حق ، تا شهادت
علی یعنی سلوکی با دل چاه
گذر از لبّه تیغ گذرگاه
علی یعنی سکوت حرف دامن
عقیل و دست جهل و سوز آهن
علی یعنی مرام پاکبازی
تمام زجر و از این زجر ، راضی
علی یعنی عطش بر جنگ کردن
تمام عرصه بر خود تنگ کردن
علی یعنی به شب همراز بودن
به هر بیقوله ای دمساز بودن
تمام عشق ، در دستان او بود
گلیم کهنه ای سامان او بود
علی یعنی خدا را فرد دیدن
کنار خود دو صد نامرد دیدن
علی یعنی دلیل خلقت روز
یگانه مشعل خورشید افروز
علی بر کفشهایش وصله می دوخت
تمام شب زجهل خلق می سوخت
علی یعنی ز عالم سیر بودن
یگانه همدم شمشیر بودن
علی یعنی ندای لافتایی
سواری مست ، از عشق خدایی
علی یعنی تماماً اوج بودن
به هر نهر روانی موج بودن
علی معنای مروارید پنهان
اسیر گوهر یکتای ایمان
علی یعنی زمان را خاک کردن
زمین و آسمان را چاک کردن
کسی که نو گلش را سر بریدند
به روی صوتش سیلی کشیدند
علی پیراهن را چاک می کرد
که تنها مونسش را خاک می کرد
علی ایوب را در صبر پوساند
برای درد خود ، غمنامه می خواند
علی غمنامه را با چاه می گفت
تمام درد او را آه می گفت
علی چالاک ، همچون باد می شد
به وقت جنگ ، چون فولاد می شد
علی مولود کعبه در غدیر است
چو صیدی دست صیّادش اسیر است
علی یعنی سکوتی عاشقانه
نگاهای عمیق و عارفانه
سکوتش کوله بار غصه ها بود
نگاهش شعله خشم خدا بود
علی اُسطوره معراج می شد
دلش از عشق حق ، آماج می شد
علی یعنی جهان را خواب کردن
به اقیانوس غم ، گرداب کردن
علی یعنی نیایش در سحرگاه
برای خالق از خلق آگاه
علی اعلی ترین نام زمین است
کلید حوض کوثر ، در همین است