0

غزل شماره ۱۰۴: جمالت آفتاب هر نظر باد

 
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

غزل شماره ۱۰۴: جمالت آفتاب هر نظر باد

جمالت آفتاب هر نظر باد

ز خوبی روی خوبت خوبتر باد

همای زلف شاهین شهپرت را

دل شاهان عالم زیر پر باد

کسی کو بسته زلفت نباشد

چو زلفت درهم و زیر و زبر باد

دلی کو عاشق رویت نباشد

همیشه غرقه در خون جگر باد

بتا چون غمزه‌ات ناوک فشاند

دل مجروح من پیشش سپر باد

چو لعل شکرینت بوسه بخشد

مذاق جان من ز او پرشکر باد

مرا از توست هر دم تازه عشقی

تو را هر ساعتی حسنی دگر باد

به جان مشتاق روی توست حافظ

تو را در حال مشتاقان نظر باد

 

 

دوشنبه 30 تیر 1393  2:00 PM
تشکرات از این پست
hadis162
hadis162
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : فروردین 1393 
تعداد پست ها : 658
سه شنبه 5 اسفند 1393  9:46 AM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

شرح غزل شماره ۱۰۴: جمالت آفتاب هر نظر باد

معاني لغات غزل (104)
هماي زلف: (اضافه تشبيهي) زلف به علت دردست باد بودن در فضا به مرغ هما تشبيه شده.
زلف شاهين شهپر: (اضافه تشبيهي) زلف به شهپر شاهين تشبيه شده است.
هماي زلف شاهين شهپر: گيسوان دردست باد.
بستة زلف: اسير زلف، گرفتار زلف.
غرقه در خون جگر باد: در غم و اندوه غرق باد، در مضيقه باد، در اضطراب باد.
بتا: بگذار تا، بهل تا.
ناوك: تير.
ناوك فشاند: تيرپرتاب كند.
لعل شكرين: لب قرمز رنگ شيرين گفتار.
مذاق: جاي ذائقه، چشايي.
مذاق جان من زو پر شكر باد: كام جام من از آن شيرين باد.
ترا‌هرساعتي‌حسني‌دگرباد: ساعت به‌ساعت حسنت فزون باد،‌حسن تو هميشه در فزون باد.
به جان: از صميم جان، با تمام وجود.

معاني ابيات غزل (104)
(1) روي زيبايت به مانند خورشيد، روشني ‌بخش در پاي ديده هر بيننده باد. روي خوبت از خوب هم خوبتر است.
(2) دل پادشاهان عالم زير بال هماي زلف چون شاهين تيز پرواز تو باد.
(3) كسي كه به زلف دل نبسته‌ باشد خدا كند كه به مانند زلف تو درهم و برهم و پريشان گردد.
(4) الهي دلي كه عاشق روي تو نيست هميشه غرق درغم و اندوه و دچار اضطراب باشد.
(5) بگذار، آن زمان كه چشمت با ناز و غمزه، تير كرشمه پرتاب مي‌كند، دل آزرده من در برابر آن سپر گردد…
(6) (و) چون لب لعل شيرين تو بوسه مي‌بخشد، كام جان من از آن در شيريني فرو رود.
(7) هر لحظه عشق من به تو صورتي تازه به خود مي‌گيرد. آرزومندم كه تو هم هر ساعتي جلوه تازه‌تري به خود بگيري.
(8) حافظ به جان اشتياق ديدن روي تو را دارد. از خدا مي‌خواهم كه تو هم به حال دوستداران خود توجه داشته باشي.

شرح ابيات غزل (104)
وزن غزل: مفاعيلن مفاعيلن مفاعيل
بحر غزل: هزج مسدس مقصور
*
اين غزل از تراوشات ذوقي ايام شباب شاعر است كه با زبان ساده و بدون نكات ايهامي و عرفاني سروده شده است. دقت درمضمون بيت ششم و دعاي مشروطي كه به ظاهر در حق محبوب ولي در باطن در حق خود مي‌كند ما را به اين نكته متوجه مي‌سازد كه اين دعايي است رندانه در عبارتي رندانه از رندي در غزلي عاشقانه. شاعر مي‌گويد آنگاه كه لبت بوسه‌يي به من بدهد، الهي مذاق جان من از لعل شكرين تو شيرين باشد!


شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

 
 

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394  8:20 PM
تشکرات از این پست
salma57
salma57
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 35499
محل سکونت : گیلان

تعبیر غزل شماره ۱۰۴: جمالت آفتاب هر نظر باد

تعبیر :

روز به روز کارت رونق بیشتر می گیرد. همای سعادت بالای سرت سایه انداخته است. در جیتجوی چیزی هیتی که نزدیک توست. بیشتر دقت کن، پیدایش می کنی. هر کس خواست به تو بلایی برساند خود دچار بلا شد. هر لحظه مقامت و زندگیت بهتر از لحظه ی پیش می شود. در این حال از یاد خدا غافل نشو.

در زندگی بکوشلباس صبر بر تن بپوشبا دانایان بجوشعزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش

چهارشنبه 16 اردیبهشت 1394  8:21 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها