0

شاءن نزول سوره هل اتى

 
taha25
taha25
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : تیر 1393 
تعداد پست ها : 1411
محل سکونت : آذربایجان شرقی

شاءن نزول سوره هل اتى

...و روز بيست و پنجم از ماه ذى الحجه خداوند بواسطه نزول سوره هل اتى از صدقه اهل بيت (عليه السلام ) قدردانى فرمود، و هديه شان را در راه خدا پذيرفت و وصف و مدح و ثناى آنها را در كتابش فرو فرستاد. شرح اين ماجرا چنين است كه حسنين (عليه السلام ) بيمار شدند و جد ايشان و عموم مردم به عيادتشان آمدند. پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از حضرت على (عليه السلام ) پرسيد: اى ابوالحسن چرا براى فرزندانت نذرى نمى كنى ، على (عليه السلام ) جواب داد: نذر مى كنم كه اگر فرزندانم از اين بيمارى شفا يافتند به عنوان شكرگزارى از خداوند عز و جل سه روز را روزه بگيرم . فاطمه عليهاالسلام و فضه خدمتكار آنها نيز همين نذر را كردند امام حسن و امام حسين (عليه السلام ) وقتى شفا يافتند كه هيچ چيز در خانه آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم نبود على (عليه السلام ) كسى را پيش شمعون خيبرى فرستاد تا از او سه پيمانه جو قرض كند و در بعضى روايتها چنين آمده است كه : على (عليه السلام ) كسى را پيش همسايه يهودى اش كه پشم ريس بود و او را شمعون صدا مى كردند فرستاد، تا از او بپرسد آيا پشمى دارد كه بدهند فاطمه عليهاالسلام دختر محمد صلى الله عليه و آله و سلم آنرا بريسد و در مقابل سه پيمانه جو مزد بگيرد يا نه ؟ آن يهودى پذيرفت ، و پشم و جو را پيش فاطمه عليهاالسلام آورد. گفته اند: فاطمه عليهاالسلام از جا برخاست و جو را آسيا كرد و پنج گرده نان باى هر يك از اهل خانه تهيه كرد. على (عليه السلام ) هم نماز مغرب را با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم برگزار كرد و به منزل آمد، وقتى كه غذا را پيش روى آن حضرت گذاشتند درمانده اى بر آستانه در ظاهر شد و اظهار داشت : سلام بر شما اهلبيت محمد صلى الله عليه و آله و سلم درماندهاى از درماندگان مسلمانم غذايى به من بدهيد تا خدا از غذاهاى بهشتى نصيبتان كند. على (عليه السلام ) اين صدا را شنيد فرمان داد گرده هاى نان را به او بدهند آنگاه شب و روز را صبر كردند و جز آب چيزى نخوردند وقتى روز دوم ، شد فاطمه عليهاالسلام ، برخاست و جو را آسياب كرد و نان پخت ، على (عليه السلام ) با پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نماز مغرب را گزارد و به منزل بازگشت مجددا وقتى غذا را پيش روى حضرتش گذاشتند يتيمى بر آستانه در ظاهر شد، و گفت : سلام بر شما اهل بيت محمد صلى الله عليه و آله و سلم يتيمى هستم از مهاجر زاده ها كه پدرم در روز عقبه به شهادت رسيده است غذايى به من بدهيد تا خدا از غذاهاى بهشتى نصيب شما بكند، همانند شب قبل همگى غذا را به آن يتيم دادند روز سوم نيز فاطمه زهرا عليهاالسلام پيمانه سوم جو را آسياب كرد، و نان را آماده كرد شب هنگام موقعه افطار ناگهان اسيرى بر آستانه در ايستاد و گفت : سلام بر شما اهلبيت محمد صلى الله عليه و آله و سلم آيا ما را اسير مى كنيد و آن وقت غذايى بما نمى دهيد؟ على (عليه السلام ) فرمان داد، غذاى آن شب را هم به او بدهند لذا آنها سه شبانه روز جز آب هيچ نخوردند، روز چهارم كه شد نذرشان پايان يافت ، على (عليه السلام ) دست حسن (عليه السلام ) را در دست راستش و دست حسين (عليه السلام ) را در دست چپش گرفت و پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم آمدند وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم آنان را چنين ديد رو به حضرت على (عليه السلام ) كرد و پرسيد، اى ابوالحسن چرا شما را در اين وضعيت سخت مى بينم ؟ بياييد به اطاق فاطمه عليهاالسلام برويم .
وارد اتاق او شدند ديدند، حضرت فاطمه عليهاالسلام در محراب نماز خود ايستاده و از شدت گرسنگى چشمهايش گود افتاده ، وقتى پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فاطمه زهرا عليهاالسلام را اين گونه ديد فرمود: پناه بر خدا. اهل بيت محمد دارند از گرسنگى مى ميرند كه ناگه جبرئيل بر پيامبر نازل شد و فرمود: اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم آنچه را كه خداوند نسبت به اهلبيت تو گوارا داشته است بگير. حضرت فرمود: جبرئيل چه چيزى را بگيرم ؟ جبرئيل او را به خواندن وا داشت هل اتى على الانسان حين من الدهر ؛ تا آنجا كه لا نريد منكم جزاء و لا شكورا تا آخر سوره ، و ثعلبى روايت كرده است كه در اين روز غذايى از آسمان برايشان فرود آمد كه تا هفت روز از آن غذا مى خوردند.

المراقبات .

"دسترسی سریع"برای حسینیان عزیزراسخونی:

۩۞۩ منتظر حضور گرم شما در هیت حسینی راسخون هستیم ۩۞۩

سه شنبه 24 تیر 1393  8:35 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها