بیماری شهوترانی و شهوتپرستی است. این بیماری، خیلی خطرناک و به تعبیر احادیث، کشنده است. حضرت علی(ع) میفرماید: «الشَّهَوَاتُ سُمُومٌ قَاتِلات؛ 4 شهوات سمهای کشنده است.» بعضی سمها بیهوش میکند، بعضی بیحال میکند، با بعضی سمها میشود مبارزه کرد. شهوتپرست فکرش و جانش واقعاً مریض است. ا
قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی: یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی و َرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ.1
بحث ما در اینجا، درباره آثار و نقش «قرآن» در درمان بیماریهای روحی است. قرآن نور بیابهام، تبیان همه چیز، کتاب حق و در بردارنده همه نیازهای بشر است و تحریف در آن راه نیافته. «بِالْحَقِّ أَنزَلْنَاهُ وَبِالْحَقِّ نَزَلَ.»2 هم انزالش به حق بوده و هم نزولش؛ یعنی خدا به حق فرستاده و به حق هم حفظ شده تا به دست پیغمبر و امروز به دست ما رسیده است. کتابی که خودش میفرماید: فهمش نیاز به خرد و اندیشه دارد. خداوند میفرماید: «وَ مَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ.»3 تنها عالم و باسواد نمیتواند از این کتاب بهره ببرد. عاقل باید باشد، اندیشمند هم باید باشد. اگر کسی علاوه بر فهم و علم، خرد و اندیشهاش را به کار گرفت، این کتاب نازل شده به حق را، این نور بی ابهام را، این دریای بیکران را، این شاهکار یگانه آفرینش خدا را میفهمد و میتواند بهره ببرد و دردهای خود را درمان کند. شهوترانی دلیل بر مریضی نفس و کم عقلی است.
آنچه که امروز مورد بحث است و بحث مهمّ و گریبانگیری است، بیماری شهوترانی و شهوتپرستی است. این بیماری، خیلی خطرناک و به تعبیر احادیث، کشنده است. حضرت علی(ع) میفرماید: «الشَّهَوَاتُ سُمُومٌ قَاتِلات؛ 4 شهوات سمهای کشنده است.» بعضی سمها بیهوش میکند، بعضی بیحال میکند، با بعضی سمها میشود مبارزه کرد. شهوتپرست فکرش و جانش واقعاً مریض است. امیرالمؤمنین (ع) فرمود:«قَرِینُ الشَّهْوَةِ مَرِیضُ ُ النَّفْسِ مَعْلُولُ الْعَقْلِ.»5 شهوتپرست هم معلول فکری، هم بیمار نفسی است. این بیماری خیلی خطرناک است و منشأ بسیاری از حوادث، جنگها و آدمکشیها در طول تاریخ شده است. پیرمردی مانند برصیصای عابد که سالها عبادت و بندگی خدا را کرده، آخرش بالای دار رفته است.
نبرد ذیغار که سرانجام به شکست منتهی شد، به خاطر یک قضیه جنسی رخ داد و عشقی که شاه به دختر نعمان بن منذر ورزید. وقتی برایش تعریف کردند که دخترش چنین و چنان است، شاه هوسران برای رسیدن به این دختر، پدرش را کشت، خاندانش را به زحمت و اسارت انداخت و آخر هم به او نرسید و منجر به درگیری با اعراب شد.
در اخبار و روزنامهها هم که نگاه میکنی از این سری خبرها بسیار منعکس شده است؛ به طور مثال میبینیم که مردی همسر و سه فرزندش را به قتل رسانده و سر بریده است؛ زیرا نسبت به خانمی علاقه ورزیده و میخواسته با او ازدواج کند و به او برسد. اینجاست که انسان کور میشود.
شهوترانی، عامل فساد عقل
در حدیث داریم: «طَاعَةُ الشَّهْوَةِ تُفْسِدُ العَقل؛ شهوتران عقلش از بین رفته است.» هیچچیز نمیفهمد. اینجاست که باید گفت: چرا یک لحظه، انسانی هیچچیز را جلوی چشمش نمیبیند؟ او حتّی میداند دستگیر میشود و میداند با او برخورد میشود.
«طَاعَةُ الشَّهْوَةِ تُفْسِدُ الدِّین»6 «قَرِینُ الشَّهْوَةِ مَرِیضُ النَّفْسِ مَعْلُولُ الْعَقْلِ»7 اینها روایات ماست. از این دست روایات فراوان داریم. شهوترانی خطر بدی است. این مسئله مجرّدها، متأهلها، پیرمردها، خانوادهها و نظام اجتماعی را تهدید میکند.
قرآن کریم در پنجاه و نهمین آیه از «سوره مریم»، وضعیت یک نسل بیبند و بار را معرفی میکند. نسلی که پدرانشان اینگونه نبودند؛ چون نزدیک به انبیا و مؤمن و دیندار بودند. اوّل از آنها تعریف میکند. شما میدانید نسلی که انقلاب میکند یا نسلی که با پیامبری محشور است، غالباً این نسل مشکل کمتری دارد؛ مانند خودمان، افرادی که نسل اوّل انقلاب هستند، همه در جبهه بودند، در جهاد و مبارزه و مسجد بودند.
اکنون که سه دهه از انقلاب گذشته، جوانهایی داریم که جنگ، جهاد و امام را درک نکردهاند. تا نبیّ مکرّم خدا(ص) زنده بود، اصحاب با هم درگیری نداشتند. پس از پیغمبر(ص) میبینید کدورت پیش آمد و به جایی رسید که پسر پیغمبر(ص) را کشتند و در کوفه سرش را بر سر نیزه کردند؛ آنجا که امیرالمؤمنین(ع) بیست سال قبل از این خلافت داشته بود.
امام حسین(ع) آقازاده بود. کوفیها نسبت به ایشان، انواع جنایات را به دلیل قدرتپرستی و ثروتپرستی و عوامل دیگر انجام دادند. برخی هم گریه کردند، مرثیه سر دادند و تمام شد. این پیشبینی پیامبر(ص) در این باره بود. ایشان آیهای مربوط به بنیاسرائیل را خواندند و فرمودند: بعد از من، همینگونه میشود و شد. ببینید قرآن از کسانی تعریف میکند که پیرو انبیا(ع) بودند و میفرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ؛ یک نسل بعدی آمد.»8
خَلف به سکون لام؛ یعنی نسل ناصالح. به خلاف واژه خَلَفَ «به فتح لام» یعنی نسل صالح. خَلَفَ و خَلْف یک طور نوشته میشوند؛ امّا دو معنا فرق میکنند. میگویند فلانی فرزند خَلَف است؛ یعنی فرزند صالح است و خَلْف یعنی ناصالح.
قرآن کریم این طور میفرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ»، نسلی سرکار آمد که دو کار انجام دادند:
1. «أَضاعُوا الصَّلاةَ؛ نماز را ضایع کردند.» 2. «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ؛ شهوتران شدند.» 9 این دو کنار هم نکته دارد. چطور میفرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر؛ نماز جلوی فحشا را میگیرد.»10 مفسّران بیان میکنند: «أَضاعوا الصَّلاه» نه به معنای این است که نماز را ترک کردند که در این صورت باید میشد: «تَرکوا الصَّلاه» نماز را نخواندند، میفرماید: «أَضاعواالصَّلاه»؛ یعنی نماز به جای آوردند؛ ولی در آن دقّت و توجّه نکردند.
بنیاسرائیل نماز میخواندند؛ امّا «کَالمَوْتَی؛ مثل میّت» نماز میخواندند. مثل مرده متحرّک نماز میخواندند، توجّه نبود و نماز صوری بود.
یکی از سورههایی که گناه شهوترانی را مشخّص کرده، «سوره مبارکه مریم» است. در جای دیگر در «سوره مبارکه نساء»، آیه 27 به این موضوع اشاره میکند.
نظریّه فروید سالها پس از نزول «قرآن» مطرح شد، فروید اعتقادش این بود که شما مثل کلیسا مانع ازدواج نشوید ـ چون این منع، همجنسگرایی را در میان کشیشها رواج داده بود تا آنجا که صدای پاپ هم درآمد ـ و مانند مسلمانان که حدّ و حدود گذاشتهاند و مرزبندی کردهاند هم نباشید؛ بلکه بگذارید هرکس هر کاری میخواهد، بکند. مسئله عادی میشود.
در یکی از سخنرانیهایی که داشتم، جوانی آمد و پرسید: شما چرا این قدر روی حجاب و عفاف تأکید میکنید؟ قضیه را باز و آزاد بگذارید. در کشورهای غربی وقتی یک زن بدحجاب رد میشود، کسی نگاه نمیکند؛ زیرا این مسئله عادی شده است. اگر در کشور ما هم این مسئله عادی شود، دیگر کسی نگاه نمیکند. چادر و مانتو که پوشیده میشود، تحریک بیشتری ایجاد میکند. در پاسخ این جوان گفتم: من یک سؤال از شما میکنم آیا این کار قبح این مسئله را هم از بین میبرد؟ اگر در بازاری همه دروغ گفتند، درست است که دروغ گفتن عادی میشود؛ ولی آیا قبحش هم از بین میرود؟
اگر در یک کلاس چهل نفر مردود شدند، کسی غصّه نمیخورد و میگوید همه مثل هم هستیم؛ امّا آیا صفر، مثبت میشود؟ آیا امروز غرب با باز گذاشتن مسائل جنسی، به موفّقیت رسیده است؟! حال این مسئله در غرب عادی شده است، به سراغ شیوههای بدتر در مسائل جنسی میروند.
ضدّیت نظریه فروید با قرآن کریم
الآن در برخی کشورهای اروپایی، مراکزی هست به نام همخانه (ترجمه واژه انگلیسی است). آقا میرود آنجا مینشیند و خانم هم میآید، مینشیند. از شخصی پرسیدم: برخی ایرانیان که آنجا هستند ـ حالا یا از نظام گریختهاند یا به هر دلیل دیگر که رفتهاند ـ آیا در آن مجالس هستند؟ گفت: کم نه! گفتم: شاید ازدواج باشد و خطبه بخوانند. گفت: نود درصدش ازدواج شرعی نیست، مراکزی باز کردهاند به نام همخانه. یک همخانه، یک سال است، گاهی پنج سال است و گاهی هم ده روز است.
آیا این کار دیگر پایداری و پایبندی به خانواده میآورد؟ آیا این نسل صالح میآورد؟ استمرار در جامعه میآورد؟ این نظریّه فروید، غرب را از هم پاشیده است. صدای خودشان هم درآمده است. این نظریّه را قرآن در «سوره مبارکه نساء»، آیه 27 مطرح کرده است و میفرماید: «یُرِیدُ الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ؛ 11 آدمهای شهوتران و شهوتپرست میگویند: میل جنسی را باز بگذارید تا هر که هر کاری میخواهد، بکند.» آیا این نظریّه درست است؟! قرآن آن را رد میکند و میفرماید: «این باعث پایداری جامعه نمیشود؛ بلکه آن را از هم میپاشد و باعث بی اعتمادی در خانوادهها میشود.»
قرآن کریم در «سوره عنکبوت» میفرماید: «قوم لوط کارشان به جایی رسیده بود که مجالس منکر داشتند.»
امروزه میگویند: پارتی! قرآن میفرماید: نادی. در کشورهای غربی، بالای باشگاهها مینویسند نادی؛ یعنی باشگاه. این کلمه در قرآن آمده، میفرماید: «تَأْتُونَ فی نادیکُمُ الْمُنْکَر؛12 در نادیهایشان، یعنی پارتیهایشان زن و مرد دور هم جمع شده و مرتکب منکر میشدند.»
مرحوم شیخ عبّاس قمی در «سفینه البحار» میفرماید: یعنی عریان میشدند، میرقصیدند، به هم سنگ پرتاب میکردند و به هم فحش میدادند. همین امر امروزه تبدیل شده به شوها، موسیقیها و جلسات مختلط دختر و پسر که در گوشه و کنار بر پا میشود و گاهی فاش میشود. همچنین شیطانپرستی و گروههای منحرف بیشمار از جمله رپ و...
اینها پدیدههای تازهای نیست و این اندیشه تازهای نیست. قرآن این نظریّه را معرفی میکند و فروید سالها بعد این مسئله را مطرح کرد که عدّهای دلشان میخواست «تَمِیلُواْ مَیْلاً عَظِیمًا.»
بحث شهوت و شهوترانی که باعث میشود عفاف عمومی دچار مشکل و خدشه شود، یک بحث دقیق و کارشناسانهای است. دو نکته درباره این بحث میتوان مطرح کرد. نکته اوّل اینکه آثار شهوترانی در جامعه چیست؟ نکته دوم اینکه راهکار چیست؟ و چگونه با این امر مبارزه کنیم؟ حال با جامعه کار نداریم اگر خود فرد بخواهد گرفتار نشود، چه باید بکند؟ با توجّه به روایات سه نمونه از این شهوترانیها را در زیر میاوریم:
اوّلین اثر شهوترانی؛ حزن و اندوه
روایت اوّل: «أَوَّلُ الشَّهَوَاتِ طَرَبٌ وَ آخِرُهَا عَطَبٌ؛ اوّل شهوت، خوشی است و آخرش حزن است، زحمت است و گرفتاری است.»13 «حَلاوَةُ الشَّهْوَةِ یَنْقَضُها مَارَه؛ مرارت و تلخی که بعد از آن میآید، حلاوت شهوت را نقض میکند و از بین میبرد.» کسی که این فیلمها را دید، آیا دیگر شب احیا میتواند راحت «بِکَ یا الله» بگوید؟ اگر هم بگوید لقلقه زبان است. آیا میتواند شیرینی نماز را حس کند؟ میتواند «ایّاکَ نَعْبُد» را با حال بگوید؟! میتواند آنگونهای که انبیا، اولیا و بزرگان ما از عبادت لذّت میبرند، او نیز لذّت ببرد؟ گناه ذائقه را خراب میکند. ذائقهای که باید شیرینی را بچشد، «إلهی أذِقْنِی حَلاوَتَکَ» این ذائقه خراب میشود. ما در تاریخ نمونههای فراوانی میبینیم.
همانگونه که میدانید پیش از اسلام در «مکّه»، «مدینه» و «حجاز»، قانون و حکومت چندانی نبود که جامعه را به صورت صحیح اداره کند. شب حمله میشد، سرقت میشد، زنها را به اسارت میبردند، هرج و مرج و بینظمی بود. در نتیجه عدّهای جمع شدند و گفتند قانون درست کنیم. خودمان چند نفر که هستیم با همدیگر هم پیمان میشویم. چون در این جمع، چند نفر نامشان فضل بود، از این رو پیمان را «حلف الفضول» نام نهادند. با اینکه پیغمبر اکرم(ص) در جوانیاش زیاد در اجتماعات قریش نمیرفت ـ چون جلساتشان جلسات خوبی نبود و بیشتر به معصیت سپری میشد ـ امّا در این جلسه حاضر شدند و پیمانشان را امضا کردند و بعدها هم که به نبوّت مبعوث شدند افتخار میکردند که من در این پیمان شرکت کردم.
اهداف این پیمان این بود که اگر به کسی تعرّض شد و او توان دفاع از خودش را نداشت. آنهایی که پیمان با هم بسته بودند، میآمدند و دفاع میکردند.
یک روز تاجری با دختر جوان و این تاجر زیبایش وارد مکّه شده بود، آن زمان حجاب نبود. دختر را سرقت کردند. تاجر آمد کنار کعبه در «مسجدالحرام» و با صدای بلند گفت: کجایند همپیمانان! کجایند حلف الفضولیان! بیدرنگ آنهایی که این قرارداد را امضا کرده بودند شمشیر به دست گرفتند و گفتند: چه شده؟ گفت: دخترم را فلانی برده است. ریختند خانه را محاصره کردند. سارق بیرون آمد و گفت: من این دختر را نمیدهم، حدّاقل باید یک شب پیش من بماند. گفتند: این امکان ندارد، ما همپیمان شدیم که از مظلوم دفاع کنیم؛ لذا درگیری صورت گرفت. سرانجام دختر را آزاد کردند و تاجر دخترش را با خودش برد.
چرا این زمینه باید فراهم شود؟ در نهایت، آن شخص آبرویش رفت، جنگ درگرفت و عدّهای به زحمت افتادند. حال وقتی این مسائل پیش میآید، طبیعتاً زحمت ایجاد میکند و پشیمانی در پی دارد.
دومین اثر شهوترانی؛ محرومیت از حکمت
در روایت داریم که علی(ع) میفرمایند: «لاَ تَسْکُنُ الْحِکْمَةُ قَلْباً مَعَ شَهْوَه؛ حکمت و علم و درایت در قلب شهوتران جا نمی گیرد.»14 شهوتران فهم ندارد، شهوتران قدرت تشخیص را از دست داده است. حکمتی که خداوند به داوود و لقمان داد. حکمتی که خداوند میفرماید: «به هر که بدهیم، خیلی چیزها به او داده ایم: «خَیْراً کَثیرا»ً15 حکمتی که گمشده مؤمن است. علی(ع) میفرماید: «الْحِکْمَةُ ضَالَّه» شهوت با حکمت در تعارض است و در یکجا، جمع نمیشود. حکمت و علم و موعظه بر انسان شهوتران و چشمچران اثر نمیکند. معلوم است که افت تحصیلی، افت دانش و مرتّب در جا زدن، گریبانگیر دانشجویی میشود که در پی شهوترانی است. او هم به خودش لطمه میزند و هم به دیگری. بیشتر این دوستیها منجر به ازدواج نمیشود، این تفریحات قبل از ازدواج، لطمههای جبرانناپذیری میزند. برخی دانشجوها صریحاً میگویند: اینها تفریح قبل از ازدواج است. میخواهیم پیش از ازدواج مشغول باشیم. آیا اینگونه دوستیها، درست است، آیا این دانشجو حکمت را میگیرد؟ آیا او مخترع میشود؟
بیشتر متفکّران و مخترعان و همه کسانی که در المپیادها مطرح هستند، کسانی که رتبههای بالا دارند، جوانهای عفیفی هستند. کسانی هستند که فکرشان را به این مسائل آلوده نکردهاند. کسانیکه ذهنشان درگیر شهوترانی شود، نمیتوانند درس بخوانند. این هم اثر دوم که در روایات نبیّ مکرّم خدا، محمّد(ص) و ائمّه معصومان(ع) آمده است.
سومین اثر شهوترانی؛ ناجوانمردی و بی مروّتی
امّا اثر سوم: در حدیث داریم که علی(ع) میفرماید: «مَنْ زَادَتْ شَهْوَتُهُ قَلَّتْ مُرُوَّتُه؛ هر کس شهوتران شد، بیمروّت میشود.»16 یک چنین شخصی ممکن است آدم بکشد، حتّی مادرش را هم به قتل برساند. مرتّباً در اخبار میبینیم که یکی برادرش را کشته، یکی فرزندش را کشته، همسر قانونی کسی را به قتل رسانده که بتواند با او ازدواج کند و ... . آدمکشی کار بسیار مشکلی است، خیلی شقاوت میخواهد، خیلی قساوت میخواهد. چه میشود که یک زن حاضر میشود همسر اوّل یک مرد را به قتل برساند؟ سالهاست پروندهاش در دادگاه مطرح است، نه دادگاه نتیجه میگیرد و نه او.
کسی که مروّتش از میان برود، احترام پدر و مادر را نگه نمیدارد. رو در روی پدر و مادر میایستد. «قَلَّتْ مُرُوَّتُه»، زحمات مادر را نادیده میگیرد، زحمات همسر را نادیده میگیرد. همه این زندگی را با این همسر داری. ندار بودی، دارا شدی؛ بیشغل بودی، شاغل شدی؛ ماشین دار شدی؛ خانهدار شدی و حالا دیگر این همسر برایت تکراری شده، نگاهت به جاهای دیگر است؟! همسر را رها میکنی، بیرون میکنی و بدخلقی میکنی.
قرآن کریم میفرماید: «وقتی بهشتیها دور هم جمع میشوند با هم سخن میگویند، میگویند: در دنیا چه کردیم که بهشتی شدیم؟ هر یک چیزی میگوید.» قرآن میفرماید: «بهشتیها میگویند: کُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ؛ ما در بین خانواده نگران بودیم، نسبت به آنها بیتوجّه نبودیم.»17
از این بهتر چه میخواهید؟ چرا محیط خانوادهات را به جهنّم تبدیل میکند؟ این خانم روزی که وارد زندگی شما شد، همه هستیات بود، حالا که پیر و فرتوت شده، برایت بد جلوه میکند؟ حالا نگاهت دنبال افراد دیگر و همسران دیگر است؟ امام علی(ع) فرمود: «شهوت که بیاید، اوّل مروّت از بین میرود؛ دوم اینکه سختی میآید، حزن و اندوه میآید»: «کَمْ مِنْ شَهْوَةِ سَاعَةٍ أَوْرَثَتْ حُزْناً طَوِیلا»18 و سوم اینکه حکمت و علم از تو سلب میشود.
همه اینها که بیان شد، درد بود. حال درمانش چیست؟
راههای درمان شهوترانی
ابتداییترین درمان این است که نگذارید، شهوت تحریک شود، جلوی تحریکش را بگیرید. چگونه؟ با نگاه نکردن به فیلم، با نگاه نکردن به عکس و با نگاه نکردن به دیگران. چرا این قدر اسلام میگوید: چشمتان را فرو ببندید و نگاه نکنید. به شنیدنیهای تحریکآمیز گوش نکنید. جلسه گذشته هم عرض کردم، میفرماید: «به پشت زنها نگاه نکنید، به صحنههای حرام، به موسیقی گوش ندهید و نگذارید تحریک شوید.»
این یکی از راههای مؤثّر است.
زنان مشرکان، زنان کافران و کنیزهای پیش از اسلام، سینههایشان نمایان بود، گردنهایشان نمایان بود. خداوند به پیامبر اکرم(ص) فرمود: «تو به زنانت بگو، به دخترانت بگو، به زنان مؤمنان بگو شما مثل اینها راه نروید، شما لباس بلند بپوشید، جلباب (روسری بلند) بیندازید: «ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ؛ این باعث میشود، شناخته شوید.» یعنی از فردا هر که ببیند، میفهمد او مسلمان است. چون روسری دارد، مانتو دارد، چادر دارد. شما را با زنهای مشرکان اشتباه نگیرند، با زنهای آلوده و با زنهای خیابانی اشتباه نگیرند.
خیلی از افرادی که حجاب کامل ندارند و لباسهای مناسب نمیپوشند، نماز میخوانند، روزه میگیرند، خانواده دارند؛ امّا چون این پوشش نشانه آدمهای هوسباز و اهل فساد است و بیشتر پوشش آنها هم نادرست است، باعث میشود با آنها یکی دیده شوند و امنیّت نداشته باشند.
«ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْن؛ ای پیغمبر! زنهای مسلمان باید شناخته شوند.» امّا به چه چیزی؟ مسلمان به حجاب اسلامی شناخته میشود.
پس یک راه این است که نگذارید شهوت شما تحریک بشود، یعنی بهداشت و پیشدستی از تحریک شهوت.
ببیندیشیم که آخر ماجرا چه اتّفاقی میافتد و بدانیم که ماهیّت همه زنها یکی است، ماهیّت همه مردها یکی است و تنها تفاوت در چهرههاست. یکی زیباتر، یکی کوتاهتر، یکی سفیدتر.
اینکه گفتهاند روزه شهوت را کاهش میدهد، قرآن میفرماید: «ای کسانی که زن پیدا نمیکنید، عفّت داشته باشید.»20 جایز نیست وقتی همسر پیدا نمیکند، مرتکب حرام شود.
باید روی مسئله ازدواج، عفاف و عوامل تحریک، کار فرهنگی کرد. باید دقّت کرد که امروز شبکههای متعدّدی در دنیا به آسانی شهوت جوانان و خانوادهها را تحریک میکنند. اینها در واقع دست روی نقطه حسّاس گذاشتهاند و روز به روز هم، از این بدتر میشود.
در شهرهای مرزی الآن اینگونه است. چه باید کرد؟ مگر حزبالله لبنان چه میکند که اینگونه جوانان در برابر صهیونیستها، در برابر دشمن ایستادهاند. در «مسجدالحرام» مکرّر این جوانها را دیدهایم که میآیند، طوافشان، نمازشان، عبادتشان و تدیّنشان بسیار عالی است. حال در کجا زندگی میکنند؟ در کشوری که عریان است، در کشوری که کنار دریا و مراکز دیگر آن فرقههای مختلف مسیحی و یهودی با بدترین وضعیت ظاهر میشوند. در کشوری زندگی میکنند که با یک کنترل، صدها شبکه پیش روی آنهاست. این مهم است که انسان از محیط بیمار فرار کند؛ ولی این همیشه راهحل نیست.
باید معنویّت را در جامعه گسترش بدهیم، مثلاً در اعتکاف، سالی حدود پنجاه هزار جوان معتکف میشود. فرهنگ اعتکاف، فرهنگ روزه و فرهنگ تقوا، باید در جامعه نهادینه شود. فیلمها و سریالهایی که تلویزیون میسازد، باید به سمت گسترش معنویّت برود. هرچه معنویّت بیشتر شد، این میل کمتر میشود. شهوت که از بین نمیرود، شهوت میلی است که خداوند داده و باید در مسیر خودش قرار بگیرد.
اگر کسی با خدا شد، شیرینیهای زندگی از این شیرینیهای زودگذر با حلاوتتر و شیرینتر میشود.
جوانی (حنظله) که عروس یک شبهاش را رها میکند و میآید میدان، این هم شهوت دارد، خانواده دارد، دوست دارد و برایش سخت است؛ امّا اینگونه خودش را جدا میکند و میآید به میدان احد و به شهادت میرسد. او فضای برتر و بالاتر را میبیند.
اگر لذّت ترک، لذّت بدانی
دگر لذّت جسم، لذّت نخواهی
حجت الاسلام و المسلمین دکتر علی رفیعی
پینوشتها:
1. سوره یونس، آیه 57.
2. سوره اسراء، آیه 105.
3. سوره عنکبوت، آیه 43.
4. غررالحکم، ح 6939.
5. غررالحکم، ح 6985.
6. غررالحکم، ح 6957.
7. همان، ح 6985.
8. سوره مریم، آیه 59.
9. همان.
10. قال رسول الله(ص): إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهیعَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللهِ أَکْبَرُ (کافی، ج2، ص 598).
11. سوره نساء، آیه 27.
12. سوره عنكبوت : آیه 29.
13. مستدرک الوسائل، ج 11، ص 434؛ قال علی(ع).
14. غررالحکم، ح 609.
15. سوره بقره، آیه 269.
16. غررالحکم، ح 6987.
17. سوره طور، آیه 26.
18. کافی، ج2، ص 451 (قال علی (ع)).
19. سوره احزاب، آیه 59.
20. سوره نور، آیه 33.