بلا در اسلام و قانون جذب
سخنران مشهوری که قصد داشت قانون جذب را دینی معرفی کند میگفت: فکر بلا، باعث ایجاد بلا میشود. برای اثبات گفته خود از این روایات سود میجست که پیامبر فرمود: (البلاء موكل بالمنطق) روایت را هم اینگونه معنا میکرد که عذاب و گرفتاری وابسته است به گفتار، اگر به بلا فکر کنی، همان سرت میآید. آیا این روایت همین را می گوید؟
بلا وابسته است به گفتار! روایت فوق روایت دقیقی است. (البلاء موكل بالمنطق) )من لا یحضره الفقیه، الشیخ الصدوق، ج 4، دارالاضواء، الصفحة 327( باید دقت کرد واژههای به کار رفته در روایات را مطابق با معنای دقیق همان واژه ترجمه کرد. همانگونه که کلمه ذنب (گناه) در چند معنا به کار رفته، مراد از کلمه بلا هم تنها عذابهای آسمانی نیست. در زبان فارسی بلاء به معنای عذاب بکار میرود؛ در حالی که در منابع اسلامی، بلاء به این معنا نیست. اصل واژه بلاء به معنی آزمایش و آزمون الهی است؛ یعنی بستری که انسانِ با ایمان در آن آزموده میشود.
اگر گاهی آن را «سختی» معنا میکنند در واقع این گونه معناکردن نه عین معنا، که بیانِ لازمه معناست. یعنی به جای آنکه خود ابتلاء را ذکر کنند لازمه آن را بیان میکنند. از آن جا که آزمون معمولا ملازم با سختی است، در بیان معنای بلاء، به بیان همان سختی و دشواری که در آزمون الهی وجود دارد، اکتفا میکنند. پس بلاء نه به معنای عذاب که به معنای "سختی" است و بعلاوه سختی هم نه عین معنایِ بلاء است، بلکه لازمه معنای آن است و معنای دقیق آن، آزمایش است. از همین روست که در بعضی ترجمهها بلاء را ابتلاء معنا کردهاند.
کلمه «بلاء حسن» که در قرآن نسبت به مۆمنین استعمال شده به معنای آزمون نیکوست نه عذاب نیکو. وَ لِیبْلِی الْمُۆْمِنینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَنًا إِنَّ اللّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ (انفال، 17). و یا درباره حضرت ابراهیم که خداوند به او مأموریت داد فرزندش را قربانی کند «بلاء مبین» بکار رفته است. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّۆْیا إِنّا کذلِک نَجْزِی الْمُحْسِنینَ / إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبینُ. (صافات، 106) بلاء مبین به این معنا نیست که دستور خداوند به آن پیامبر عظیمالشأن، عذاب الهی بود، بلکه به این معناست که دستور قربانی، آزمایش و ابتلایی آشکار برای ابراهیم بود.
بعضی از گویندگان که به حدیث بالا تمسک میکنند ادامه حدیث را حذف میکنند؛ در حالی که ادامه روایت به خوبی معنای بلا را بیان کرده است. در ادامه حدیث بالا آمده است هنگامی که کسی با اطمینان ادعا کند که من مرتکب فلان گناه و معصیت نمیشوم، (چون خودش را بری از اشتباه دانسته و به خودبینی دچار شده) شیطان (از این رو که شیطان نقطه ضعفش را پیدا کرده و میداند از کدام ناحیه آسیبپذیر است) همه کارهایش را رها میکند و به ابتلای او دل میبندد و به گناه او امیدوار میشود، بلکه بتواند او را مبتلا کند.
تأثیر کلام از نوع جذب اتفاقات نیست؛ بلکه از نوع این است که شیطان نواحی آسیبپذیر رفتار انسان را شناسایی میکند و به همان نقطه طمع میبندد و در نهایت همان ادعا بستر امتحان و آزمایش او میگردد. آنچه در قانون جذب ادعا شده که هرچه انسان به آن فکر کند همان دقیقا اتفاق میافتد به هیچ وجه در روایت تأییدی نمیتوان بر آن یافت
بنابراین معنای روایت (البلاء موكل بالمنطق) اینگونه است که یکی از زمینههای آزمایش انسان، گفتار آنهاست. انسانها در جایی امتحان میشوند که گفتاری دارند (ادعایی دارند). بر همین مبناست که گفته شده بعضی از مدعیانی که ادعای دستیابی به مقام علمی علی(علیهالسلام) را داشتهاند با همین ادعا آزموده شدهاند و بعد از آنکه سۆالات پیش پا افتادهای از ایشان پرسیدهاند، درمانده شده و نقص علمی ایشان بر همگان روشن شده است.
اضافه میکنیم که حتی اگر بلاء به معنای عذاب هم ترجمه شود، معنای مناسبتر آن این است که بیشتر گناهان انسان مربوط به عضوی به نام زبان است و عذابهایی که بخاطر لغزشهای زبان به انسان میرسد زیاد است؛ نه آنگونه که در قانون جذب گفته شده که یاد بلاء، باعث جذب بلاء میگردد.
روایت بالا به نقل اهل سنت
لازم به یادآوری است در منابع روایی اهل سنت، این روایت ذکر شده و به گونه دیگری تفسیر شده است که از ادامه روایت معلوم میشود که منظور از بلا، نوعی مکافات است که انسان با سرزنش دیگران خود به آن گرفتار میشود. به عبارت دقیقتر بلا به معنای گناه و تکرار همان اشتباهی است که به دیگران نسبت داده است؛ یعنی بلایی که خود گناه و تخلف است در این روایت دو ویژگی دارد؛ اولا نوعی عکسالعمل است. دوم با مذمت و نیش زبان زدن به دیگران برای گوینده اتفاق میافتد.
باید دانست اولا روایت نمیگوید که اگر کسی به بلا فکر کند او بلا را جذب میکند (اگر روایت این گونه بود در آن صورت اندکی به قانون جذب نزدیک بود). دوم این که اساسا در روایت تصورِ بلا مطرح نیست، بلکه سرزنش دیگران (قول و بیان نه تصور ذهنی) محور روایت است. جالب توجه این که در بعضی از مجامع روایی این حدیث ذیل عنوان "الفرق بین النصیحه و التعییر" آمده است یعنی روایت مذکور برای بیان تفاوت بین نصیحت و سرزنش ذکر شده است. همین طور روایت میافزاید: بلا به سخن وابسته است اگر کسى دیگرى را به شیر خوردن از سگى سرزنش کند از او شیر خواهد خورد. شعر مشهور عرب در همین باب است.
احفظ لسانك لا تقول فتبتلى إن البلاء موكـل بالمنطـق
مطلب قابل توجه در دلالت حدیث، فهم مخاطبین از این روایت بوده که اساسا روایت را جذبی معنا نکردهاند و آن را مکافات معنا کردهاند.
داستان کسایی و یزیدی
در منابع اهل سنت آمده است که روزی کسایی و یزیدی در مجلس هارون الرشید بودند. هنگام نماز مغرب شد، همگان به کسایی (یکی از قاریان هفتگانه قران که به قراء سبعه مشهورند) اقتدا کردند. هنگام نماز کسایی سوره کافرون را تلاوت کرد و بخشی از آن را فراموش کرد. بعد از نماز یزیدی(با حالت مذمت و سرزنش) به او گفت: قاری و امام اهل کوفه در سوره کافرون اشتباه میکند؟! بعد از آن، نماز عشا را به امامت یزیدی(ابومحمد یزیدی نحوی معروف) خواندند، او در همان ابتدای سوره حمد دچار فراموشی شد. بعد از نماز به او گفتند: خوب بود زبانت را حفظ میکردی؛ گفتی تا این که خودت مبتلا شدی،که پیامبر فرموده البلا موکل بالمنطق[ابن الجزری ، غایة النهایة ، 1/540.].
معنای روایت (البلاء موكل بالمنطق) اینگونه است که یکی از زمینههای آزمایش انسان، گفتار آنهاست. انسانها در جایی امتحان میشوند که گفتاری دارند (ادعایی دارند). بر همین مبناست که گفته شده بعضی از مدعیانی که ادعای دستیابی به مقام علمی علی(علیهالسلام) را داشتهاند با همین ادعا آزموده شدهاند و بعد از آنکه سۆالات پیش پا افتادهای از ایشان پرسیدهاند، درمانده شده و نقص علمی ایشان بر همگان روشن شده است
در این داستان تاریخی، کلام را نه به عنوان جذب مشابه که به عنوان مکافات دنیوی سرزنش ذکر شده است. بنابراین نقل، معنا اینگونه میشود: افرادی که زبان به سرزنش دیگران باز کردهاند در واقع خودشان مبتلا بودهاند و نمیدانستهاند یا توجه نداشتهاند؛ الان داشته قبلیشان نمود ظاهری به خود گرفته است. برخلاف قانون جذب که مدعی است بعد از کلام و اندیشه، رویدادهای خارجی خلق میشود.
و بعلاوه روایت در مورد تعقّب دو عمل حرف میزند (عملی به نام تعییر، عمل دیگری به نام گناه را بدنبال دارد.) در حالی که قانون جذب، از اساس در باب تأثیرپذیری عمل از عمل ادعایی ندارد. بلکه در مورد ارتباط افکار با وقایع خارجی سخن میگوید.
نتیجه گیری
دلالت روایت این است که کلام تأثیر در آینده انسان دارد؛ اما نه با مکانیزمی که در قانون جذب گفته شده است. تأثیر کلام از نوع جذب اتفاقات نیست؛ بلکه از نوع این است که شیطان نواحی آسیبپذیر رفتار انسان را شناسایی میکند و به همان نقطه طمع میبندد و در نهایت همان ادعا بستر امتحان و آزمایش او میگردد. آنچه در قانون جذب ادعا شده که هرچه انسان به آن فکر کند همان دقیقا اتفاق میافتد به هیچ وجه در روایت تأییدی نمیتوان بر آن یافت.