شاهی که دررفت
شاهی که دررفت
امیدوارم که دولت بتواند هم به جبران گذشته و هم در پایه گذاری آینده موفق شود.این سفر بستگی به حالت من دارد و در حال حاضر دقیقاً نمی توانم آن را تعیین کنم.» این آخرین جملات مردی بود که در روز 26 دی ماه 1357به عنوان آخرین شاه ایران، کشورش را به مقصد مصر ترک کرد. سفری بیبازگشت که خبر آن به سرعت در ایران و جهان پیچید و زیر عنوان «شاه رفت» تیتر درشت روزنامههای عصر تهران شد. در دیگر سو، انور سادات، مهمان ایرانی را به هتلی در یک جزیره مصنوعی در وسط رود نیل انتقال داد. روز حرکت و خروج شاه از فرودگاه مهرآباد،فرودگاه از سوی گارد شاه و ماموران امنیتى زیر شدیدترین و دقیق ترین مراقبت هاى امنیتى قرار گرفت. بختیار و دکتر سعید نایب رئیس فرودگاه، نیز در محل حاضر شدند.در برابر پاویون مخصوص دولت، جمبوجت «شهباز» آماده پرواز بود. در گوشه دیگر باند فرودگاه چهار فروند فانتوم از هواپیماهاى نظامى آماده آن بودند که هواپیماى شاه را تا مرز هوایى ایران اسکورت کنند.
حوالی ساعت 12 ظهر، 4 هلیکوپتر از کاخ نیاوران به سوی فرودگاه مهرآباد پرواز کردند. شاه معمولا از این روش استفاده میکرد تا نگذارد مخالفان بفهمند او در کدام هلیکوپتر است تا به آن شکلیک کنند. شاه در فرودگاه با چشمان اشک آلود گفت:«امیدوارم که دولت بتواند گذشته را اصلاح و جبران کند.»سپس وی خم میشود و یکی از اعضای گارد سلطنتی را که میخواسته پای شاه را ببوسد را بلند میکند و به سوی تبعید ابدی پرواز میکند.
از زبان آخرین شهبانو
فرح دیبا همسر محمدرضا پهلوی 26 دی را این گونه توصیف میکند:«روزی که برای خروج از کشور به فرودگاه رفتیم ارتشبد قره باغی آمد جلوی هلی کوپتر و ادای احترام کرد. بعد سپهبد بدره ای جلو آمد و من و محمدرضا را بوسید. محمدرضا به قرهباغی و بدره ای، خسرو داد، ربیعی و اکثر افسران عالی رتبه حاضر در پاویون سلطنتی گفت: ما برای مدت کوتاهی استراحت میکنیم تا ببینیم چه میشود. افسران حاضر مثل بچههای کوچک گریه میکردند. سپهبد ربیعی فرمانده نیروهای هوایی دست محمدرضا را گرفته بود و رها نمی کرد. عدهای خود را روی پای محمدرضا انداخته بودند. قره باغی با صدای نسبتا بلند گفت: اعلیحضرت چه دستور میدهند؟ محمدرضا گفت: ابتکار عمل به دست خود شماست همان که گفتم احتیاج به میهنپرستی در نهایت معنای آن داریم. امیدواریم خودتان را نشان بدهید.» این گفتهها در حالی است که بعدها قره باغی به صراحت میگفت: آخرین دستور شاه این بود که ارتش کودتا نکند. با اعلام خبر خروج شاه از رادیو تهران، جشنهای عمومی سراسر کشور را فرا گرفت و مردم به خیابانها ریختند. هزاران نفر در نقاط مختلف کشور اجتماع کرده و مجسمههای شاه را سرنگون کردند. رانندگان با روشن کردن چراغ اتومبیلهای خود و مردم با پخش نقل و شیرینی خروج آخرین شاه ایران را جشن گرفتند.پس از خروج شاه از کشور مردم در کوتاهترین زمان ممکن، از طریق سازماندهی مساجد برقراری امنیت در بیشتر نقاط تهران را به عهده گرفتند و عملا ارتش از جریان امور امنیتی خارج شد. در حالی که بختیار و وابستگان دربار تاکید داشتند که این سفری موقتی برای شاه خواهد بود اما انقلابیون گویی یقین داشتند که شاه دیگر هرگز به کشور باز نخواهد گشت.
مهم ترین دلایل خروج شاه
17 شهریور، سراشیب سقوط
نگاهی گذرا به احوال و مواضع شاه پیش از جنایت 17 شهریور و پس از آن گواه تغییر شگرف است. مشت آهنین رژیم که هزاران نفر از افرادی که حتی به هنگام خروج از خانه هایشان از اعلام دیرهنگام حکومت نظامی ناآگاه بودند نهایتا بر سرخود شاه فرود آمد.
آخرین دستور شاه این بود که ارتش کودتا نکند. با اعلام خبر خروج شاه از رادیو تهران، جشنهای عمومی سراسر کشور را فرا گرفت و مردم به خیابانها ریختند. هزاران نفر در نقاط مختلف کشور اجتماع کرده و مجسمههای شاه را سرنگون کردند
افسردگی روحی اعلیحضرت
اما در این میان میتوان به پیامدی دیگر اشاره کرد که شاه تا روز خروج از کشور نیز نتوانست از آن رهایی یابد. اختلالات روحی شاه و افسردگی شدید او امری است که با اندک نگاهی به خاطرات اطرافیان شاه در دربار و نیز دیپلماتهای خارجی میتوان به آن پی برد. ویلیام شوکراس مینویسد:«واقعه اخیر (جمعه سیاه 57) تأثیر مصیبت باری بر روحیه شاه گذاشت. وقتی پس از این واقعه پرزیدنت کارتر به او تلفن زد، شاه طوری با او صحبت کرد که گویی در اثر یک توطئه شیطانی دچار وحشت و اضطراب شده است. کسانی که در آن روزها او را دیدهاند میگویند مثل این بود که او آب رفته و هرگونه اعتماد به نفس را از دست داده بود» زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر نیز در همین باره میگوید:«با وجود این، دو روز بعد (از مسکّن روحی موقت کارتر) 21 شهریور 57، از تهران به ما گزارش رسیده که شاه در ملاقات با نویسنده مجله تایم، همانند یک مرد درهم شکسته و در آستانه سقوط روانی بوده است.»
تظاهرات تاسوعا و عاشورای 57
هرچند حوادث روی داده در سالهای 40 تا 57 ریشههای حکومت پهلوی را یکی پس از دیگری هدف گرفته بود، اما تظاهرات چندین میلیونی تاسوعا و عاشورای تهران ضربه بزرگی بر پیکره پهلویها بود. در نوزدهم آذر 1357 تظاهرات بزرگ و تاریخی تاسوعای حسینی به وقوع پیوست اما این تظاهرات مقدمه ای بود بر حماسه تاریخی مردم که در عاشورا به وقوع پیوست. سفیر انگلستان در خاطراتش این دو روز را این گونه تصویر میکند:«راهپیمایی تاسوعا و عاشورا از نظر عظمت و انضباط و یکپارچگی نمونه و بی سابقه بود.هر دو روز از ساعت 10 صبح تا وقت ناهار من در پشت پنجره اتاق خود صفوف راهپیمایانی را که از خیابان فردوسی میگذشتند، میدیدم. درمدت سه تا چهار ساعت عرض این خیابان و پیاده روها مملو از جمعیتی بود که برای پیوستن به صفوف سایر راهپیمایان در حرکت بودند.سیل جمعیت تا آنجایی که چشم آدم کار میکرد موج میزد. این خیابان فقط یکی از مسیرهای راهپیمایی بود.»
کنفرانس گوادلوپ
کنفرانس گوادلوپ برای محمدرضا پهلوی که دلبستگی خاصی به دول غربی و پشتیبانان خارجیاش داشت تیر خلاص بود. گوادلوپ نام جزیرهای کوچک در شرق دریای کارائیب و غرب اقیانوس اطلس است که در مقطع اوج گیری انقلاب و در تاریخ 14 الی 17 دی ماه 1357 میزبان سران چهار کشور به میزبانی ژیسکار دستن رئیس جمهور وقت فرانسه در آن جمع شدند وبه بررسی رویدادهای ایران و آینده آن پرداخته شد. در این کنفرانس، جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا، هلموت اشمیت، صدراعظم اسبق آلمان غربی، جیمز کالاهان، نخست وزیر انگلستان و ژیسکار دستن حضور داشتند.کارتر معتقد بود، به علت وضعیت حاکم بر ایران، دیگر امکان حمایت از شاه وجود ندارد. وی توانست، سران سه کشور دیگر حاضر در گوادلوپ را با خود همراه سازد و برای ارتباط با دولت بعد از رژیم پهلوی، به برنامهریزی بپردازند. ضمن آن که ژیسکار دِستن امیدوار بود با توجه به حضور امام خمینی(س) در فرانسه، بتواند نقش واسطه با نیروهای مخالف رژیم شاهنشاهی را ایفا نماید. در این جلسه ژیسکار دستن این نظریه را مطرح کرده بود که «بهتر است شاه هر چه سریعتر ایران را ترک کند» ویلیام شوکراس هم از خاطرات روزالین کارتر نقل میکند که اشمیت و کالاهان بر موقعیت ضعیف شاه ایران تاکید داشتند.بعدها ژیسکار دستن در مصاحبه با روزنامه توس این چنین بیان داشت که :«تنها کشوری که در این جلسه زنگ خاتمه حکومت شاه را به صدا درآورد نماینده آمریکا بود و معتقد بود وقت تغییر رژیم ایران است بهطوریکه همه ما متحیر و متعجب شدیم. چون تا آنجا که ما مطلع بودیم آمریکا پشتیبان حکومت وقت ایران بود.» کارتر در گوادلوپ اظهار میدارد:«شاه دیگر قادر به ماندن و ادامه حکومت نیست. زیرا مردم ایران به هیچ روی خواهان او نیستند. بهعلاوه دولت یا دولتمردان با وجه ملی دیگر برجای نمانده تا حاضر به همیاری و همکاری با او باشد.» تمام این اتفاقات در حالی رخ میداد که یک سال پیش از این تاریخ کارتر ایران را جزیره ثبات خاورمیانه نامیده بود.
بختیار و دکتر سعید نایب رئیس فرودگاه، نیز در محل حاضر شدند.در برابر پاویون مخصوص دولت، جمبوجت «شهباز» آماده پرواز بود. در گوشه دیگر باند فرودگاه چهار فروند فانتوم از هواپیماهاى نظامى آماده آن بودند که هواپیماى شاه را تا مرز هوایى ایران اسکورت کنند
یکی از پیشنهادهای سران چهار کشور آن بود که «شاه برای مرخصی ای که ممکن است به پایان یافتن سلطنتش منجر شود، برود. آمریکا به خاطر مخالفتهای فزاینده و همه جانبه ایرانیان نمیتواند از او حمایت کند» البته باید توجه داشت که این کنفرانس بیش از آنکه مبداء تحولی باشد اذعان به شکستی محتوم بود. انقلاب پیش از این کنفرانس نیز مسیر خود را یافته و به سرعت در پیش بود و حتی در صورت پذیرش این که خروجی کنفرانس گوادلوپ تصمیم به بقای شاه در کشور بود نیز اثری در تغییر سیر انقلاب نداشت.بزرگترین نتیجه کنفرانس گوادلوپ در تسریع ناامیدی و فرار شاه بود و در سرنوشت انقلاب تاثیر بسزایی نداشت. به این اصلی ترین عوامل میتوان دهها مورد دیگر اضافه کرد که در روند رو به سراشیب آخرین شاه ایران موثر بوده است.در نهایت خروج شاه مغموم از کشور بزرگترین موج شادی و خوشحالی در تاریخ ایران را با خود به همراه آورد و این روز را در تاریخ معاصر ایران به روزی یگانه در شادمانی ملت تبدیل کرد.روزی که میلیونها نفر ایرانی به خیابان ریختند و در یک شادی عمومی با هم سهیم شدند.شادمانی به بزرگی رویاها و خواستههای تاریخی یک ملت که برای باور دست یافتن به استقلال حقیقی و آزادی در کنار یکدیگر در خیابان حاضر شدند. /روزنامه قانون