نخستین جنگی که در عصر خلافت امام علی علیهالسلام از ناحیهی بیعت - شکنان (عایشه، طلحه و زبیر) در بصره رخ داد، جنگ جمل بود.
حضرت امام علی علیهالسلام، همراه حسن و حسین علیهماالسلام، با سپاه خود، از مدینه به سوی بصره برای سرکوبی بیعت شکنان حرکت نمودند.
هنگامی که به روستای ربذه رسیدند، حضرت امام علیهالسلام نامهای برای ابوموسی اشعری، استاندار کوفه، فرستاد و او را به جهاد فراخواند و از او خواست تا مردم کوفه را برای کمک بفرستد.
نامه به دست ابوموسی رسید. ولی او از فرمان علی علیهالسلام سرپیچی نمود و به جای بسیج مردم برای جهاد آنها را به قعود و سکوت فراخواند.
هنگامی که سپاه امام علی علیهالسلام به سرزمین ذیقار (نزدیک بصره) رسید، حضرت امام علی علیهالسلام فرزندش امام حسن علیهالسلام را همراه عمار یاسر، به سوی کوفه فرستاد، تا مردم کوفه را برای جهاد با سپاس جمل، بسیج نمایند.
امام حسن علیهالسلام و عمار، به کوفه آمدند. با اینکه القائات انحرافی ابوموسی، مردم را به شک و تردید و اختلاف افکنده بود، خطبهها و روشنگریهای امام حسن علیهالسلام باعث شد که حدود هفت هزار نفر و مطابق روایت دیگر، دوازده هزار و یک نفر از مردم کوفه، بسیج شده و همراه امام حسن علیهالسلام از کوفه خارج شده و به سپاه امیرالمؤمنین، امام علی علیهالسلام، پیوستند[1] .
هنگامی که امام حسن علیهالسلام برای بسیج کردن مردم کوفه به سوی جبهه اعزام شد، حدود سی سال داشت مردم کوفه، در اطراف آن حضرت اجتماع کردند و با احساسات پرشور خود، آن حضرت را چون نگینی در میان گرفتند و فریاد میزدند:
«اللهم سدد منطق ابننبینا»!
یعنی: «خدایا! سخن گفتن فرزند پیامبرمان را استوار و گویا گردان»
امام حسن علیهالسلام، پس از حمد و ثنای الهی و گواهی به یکتایی خدا و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و پس از بیان کوتاهی در شأن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، مردم را به یاری امیرمؤمنان امام علی علیهالسلام فراخواند و چنین فرمود:
«ای مردم! شما میدانید که علی علیهالسلام نخستین کسی است که با رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز خواند و در ده سالگی، پیامبری او را تصدیق کرد و در همهی جنگهای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، در رکاب او بود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله، همواره از او راضی بود، تا آن هنگامی که رحلت نمود و علی علیهالسلام او را غسل داد و کفن کرد و دفن نمود و وصیتهای او را انجام داد...
تا اینکه، مردم مانند شتران تشنه که به آبگاه برسند، با ازدحام به محضرش آمدند و با او بیعت کردند. ولی طولی نکشید که جماعتی بی آنکه انحرافی از او دیده باشند، از روی کینه و حسادت، بیعت شکنی کرده و علم مخالفت با او را برافراشتند.
اکنون، بر شما است که از فرمان او اطاعت کنید، برای کمک و یاری او بشتابید و با دشمنان نبرد کنید...»
ولی ابوموسی اشعری حاکم کوفه، همچنان به تفرقه افکنی و فتنه انگیزی ادامه میداد و مردم را از رفتن به سوی جبهه بازمیداشت[2] .
روز دیگر نیز امام حسن - علیهالسلام - در مسجد کوفه به میان مردم کوفه آمد و خطبه خواند و مردم را به حرکت برای یاری امام علی علیهالسلام دعوت نمود.
در فرازی از این خطبه، پس از ذکر سوابق درخشان امام علی علیهالسلام این چنین آمده است:
«و هو یسألکم النصر، و یدعوکم الی الحق، و یأمرکم بالمسیر الیه، لتوازروه و تنصروه علی قوم نکثوا بیعته و قتلوا أهل الصلاح من أصحابه و مثلوا بعماله و انتهبوا بیت ماله.
فاشخصوا الیه - رحمکم الله - فمروا بالمعروف، و انهوا عن المنکر و احضروا بما یحضر به الصالحون»[3] .
یعنی: «علی علیهالسلام شما را به یاری میطلبد و به سوی حق فرامیخواند و فرمان میدهد که به سوی او حرکت کنید، تا او را حمایت و یاری نمایید. در برابر آنها که بیعتش را شکستند و شیعیان شایستهاش را کشتند، کار گزارانش را مثله کردند (اعضای بدنش را بریدند) و بیت المال را به یغما بردند. خداوند شما را رحمت کند. به سوی او حرکت کنید و امر به معروف و نهی از منکر نمایید و در صحنه، همانند صالحان، حاضر باشید.»
کارشکنیهای ابوموسی و سمپاشیهای او، همچنان بر اختلافات دامن میزد و مردم را از رفتن بر جبهه بازمیداشت، ولی بیانات شیوا و مستدل امام حسن علیهالسلام و تلاشهای افراد برجستهای همچون عمار یاسر، قیس بن سعد، مالک اشتر و... موجب شد که بیش از ده هزار نفر به سوی جبههی جنگ حرکت نمودند.
حضرت امام علی علیهالسلام، در ذیقار، به سپاه خود فرمود: از جانب کوفه دوازده هزار و یک نفر - نه کمتر و نه بیشتر - به سوی شما میآیند.م
سرانجام این جمعیت فرارسید. آنها را شمردند. دیدند دوازده هزار و یک نفر هستند، نه یک عدد کمتر و نه یک عدد زیادتر.[4] .
از گفتنیها این است که:
یک بار امام حسن علیهالسلام به مسجد بزرگ کوفه وارد شد. دید که جمعیت زیادی، اطراف ابوموسی (حاکم کوفه) را گرفتهاند و او آنها را به کناره گیری و سکوت دعوت میکند و جنگ امام علی علیهالسلام را فتنه میخواند و مردم را از ورود در این فتنه، برحذر میدارد.
امام حسن مجتبی علیهالسلام، در میان جمعیت، خود را به ابوموسی رسانید و باران سرزنش خود را بر او فرود آورد و سرانجام به او فرمود: از مسجد ما بیرون برو! و به طور کلی از کوفه خارج شو! و هر جا که میخواهی برو، اینجا نباید بمانی[5] [6] .
پی نوشت ها:
[1] تتمة المنتهی، صص 9 - 10، شرح نهجالبلاغهی ابنابیالحدید، ج 14، ص 21.
[2] بحارالأنوار، ج 32، صص 88 - 89.
[3] اعیان الشیعة، ج 1، ص 565.
[4] شرح نهجالبلاغهی ابنابیالحدید، ج 14، ص 21.
[5] اخبار الطوال دینوری (ترجمه)، ص 181.
[6] سیرهی چهارده معصوم علیهمالسلام، صص 256 - 258.