کوچک که بودیم، روز زن را فقط با نام «روز مادر» گرامی میداشتیم و همه هیجانمان این بود تا از پدر محترم پول کافی بگیریم و به فروشگاه برویم و هدیه موردنظرمان را بخریم. برای ما دهه شصتیها حتی جوراب هم میتوانست جزو هدایای روز مادر باشد. تقریبا همیشه در کنار هر هدیه یک دسته گل هم میخریدیم. انگار هدیهمان بدون گل تکمیل نمیشد! روزهای شاد و پر هیجانی بودند آن روزها. در مدرسه از یک هفته قبل، همه از هم میپرسیدیم:«برای مامانت کادو چی میخوای بخری؟» و پاسخها بسیار متنوع بودند؛ از روسری گرفته تا ماتیک و کفش و بشقاب و قابلمه و ... .
برخی از هدایا فقط، برای «زن» بودن مادرها بود. برخی دیگر برای «مادر» بودنشان. هدایایی که به زیبایی زنانهشان کمک میکرد، یا هدایایی که هویت مادر بودن و مسوول بودن و کارهای خانه را به او یادآوری میکردند. هر چه بود و هر چه هستند، خوب بودند. خوب هستند.
یکی از خوشحالیهای این روز، جشن بزرگداشت مقام مادر در مدرسه بود که دستکم یکی از کلاسهایمان تعطیل میشد و کف حیاط می نشستیم تا از انواع سخنرانیها و مسابقهها و جایزههای ساده مدرسه لذت ببریم. معلمها و مدیر و ناظمها همچون هیئت ژوری آن بالا مینشستند و برنامهها را تماشا میکردند و ما کیف میکردیم که در کلاس نیستیم.
اکنون که سنمان از مدرسه گذشته و وارد دنیای واقعیتری شدهایم، میفهمیم که ۲۰ جمادیالثانی که روز تولد فاطمه زهرا (س) است، روز «زن» هم هست. فقط روز مادر نیست. زن بودن لزوما مادر بودن نیست.
در مورد زن و مادر حرفهای بسیاری هست. همه مادرهای دنیا دوستداشتنی هستند. زن لطافت و ظرافت وجودیِ خاصی دارد که گاهی مردان از درک آن عاجزند. همین تفاوت فکرها است که از اول دنیا و تا آخر دنیا زنان و مردان را به هم جذب میکند. هر دو جنس در جادوی دنیای دیگری اسیر میشوند و از این بندگی لذت میبرند. به قول سعدی، «پادشاهم که به دست تو اسیر افتادم.»
در میان دو جنس زن و مرد، زن وظایف روحی سنگینتری دارد. در ازدواج و در بحث فرزندداری، بیشتر وابستگی کودک به مادر است. مادر است که با صبوری بسیار، شبها سینه به دهان کودک میگذارد و او را نوازش میکند تا مبادا لحظهای نوزاد نبود مادر را حس کند. نخستین حرفها برای گفتن و کلمهها برای آموختن را مادر به فرزند میآموزد. تحمل همه چیز به دوش مادر است؛ از راه رفتن کودک بگیر تا تحمل شیطنتها و سالها بعد، شنیدن نخستین دردودلهای عاشق شدنها، همه با مادر است. صندوقچه اسرار هستند مادرهای دنیا.
اما اینها فقط بحث مادر بودن آنها است. «زن» بودنشان چه میشود؟ زنان در ایران و در همه دنیا فراز و فرودهای بسیاری داشتهاند و هنوز هم دارند. در دوران باستان در ایران، اختیار انتخاب همسر برای دختران به دست پدر دختر بود و پس از مراسم ازدواج، دختر به خانواده دیگر تعلق میگرفت. در دوره هخامنشیان وضعیت برای زنان بهتر بود و شغل و حق ارث و مالکیت داشتند. در دوره ساسانی، پوراندخت شاه ایران بود و بر بیش از 10 کشور آسیایی پادشاهی میکرد.
در دوران قاجار امکان تحصیل برای زنان بسیار محدود بوده است. باور آنها این بود که زنان نمیتوانند باسواد شوند و مغز آنان قدرت پذیرش دانش را ندارد! باسوادی زنان ننگ محسوب میشد و بسیاری از زنان باسواد، آن را پنهان میکردند.
بد نیست بدانیددر سال ۱۳۲۸ حدود ۸٪ زنان باسواد بودند، در سال ۱۳۴۵ ۱۸٪ باسوادی دیده میشد و در سال۱۳۵۰ بیش از ۲۶٪ زنان ایران باسواد بودند.
در دوران قاجار در خانهها و خیابانها جدایی جنسیتی وجود داشت که تا دوره پهلوی نیز ادامه یافت. در آن زمان درمیان طبقات پایینتر جامعه، در خانهها اندرونی و بیرونی مجزا بود و میهمانان زن توسط زنان و میهمانهای مرد توسط مردان پذیرایی میشدند. حتی در خیابانهای پرجمعیت مانند لالهزار، شاه آباد و امیریه نیز در ساعتهای پرجمعیت عصر زنان باید از یک پیادهرو عبور میکردند و مردان از پیادهرویی دیگر. زنانی که میخواستند برای کاری به سمت دیگر خیابان بروند باید از پاسبان اجازه میگرفتند و تحت نظر او به سرعت حرکت میکردند.
زنان برای نخستین بار در دوران محمدرضا پهلوی حق رأی و نامزدی در انتخابات را به دست آوردند و نخستین وکلای زن در مجلس شورای ملی ایران در سال ۱۹۶۳در انتخابات سراسری رای آوردند و به مجلس راه یافتند.
اما در سالهای اخیر، زنان جایگاه بهتری یافتهاند و در بسیاری از عرصههای هنری، اجتماعی، سیاسی و ورزشی فعالیتهای گستردهای دارند. در سرخط بسیاری از اخبار میتوان نام زنان بزرگی را شنید که برای مردم، دولت و جامعه خودشان نامآوری کردهاند.
این روز بزرگ را به همه زنان مسلمان تبریک میگوییم.