عقل و دين
عقل در اصل به معناي نگه داشتن (امساك) و بستن چيزي - مانند بستن پاي شتر با حلقه اي مخصوص (عقال) - است ; (1) و در اصطلاح آن را قوه اي دانسته اند كه با آن زشتي ها و خوبي ها تشخيص داده ميشود. (2)
در متون اخلاقي از قواي سه گانه "شهويه"، "غضبيه" و "عقليه" سخن گفته شده است .
تفاوت عقل كلاسيك كه هم رديف شهوت و غضب است با عقل مدرن اين است كه عقل سنتي جنبه فردي و انفرادي دارد و همان است كه "عقل غريزي" ناميده ميشود; و عقل مدرن، عقل نقاد خودبنياد و مستقل است كه از طريق تبادل نظر و گفتگو خود را مينماياند. از اين رو عقل مستقل و نقاد و خرد جمعي نيز جايگاه ارجمندي دارد.
عقل را چه قوه اي بدانيم كه صرفا اموري فطري در آن نقش بسته است (عقل غريزي) و چه حامل تجربيات و اندوخته هاي علمي فراوان، و چه در حوزه عمل (عقل عملي) نظر بدهد و چه در غير آن (عقل نظري)، از خود توانايي هاي بسياري بروز داده است .
عقل در كنار وحي براي انسان معرفت ميآفريند. در واقع ميتوان گفت انسانها با دو نوع معرفت مواجه هستند كه يكي از طريق وحي به دست ميآيد و ديگري از طريق عقل .
در منابع ديني از يك طرف با عقل به گونه ستايش آميزي برخورد شده است :
1 - عقل حجت خداست . "الحجة فيما بين العباد و بين الله، العقل ."(3) خداوند در آيات متعددي در قرآن كساني را كه در آيات الهي و حقانيت انبيا نمي انديشند مورد سرزنش قرار داده است .(4)
در آيات قرآن چهل و نه بار مشتقات عقل به كار رفته، شانزده بار از أولوا الالباب (صاحبان خرد ناب) ياد شده، و از قلب، فؤاد و فكر نيز مكررا سخن به ميان است .
2 - عقل در مستقلات عقلي در كنار كتاب و سنت و اجماع از منابع مستقل احكام ديني به شمار آمده است . مانند اين كه عقل به صورت مستقل، خوبي عدل و زشتي ظلم را درك ميكند. اين عقل از جهاتي به آنچه امروز به نام عقل مستقل و خودبنياد شناخته ميشود يعني به عقل مدرن، مقرون و مشابه است .
در رواياتي كه از رسول خدا(ص) و پيشوايان معصوم (ع) نقل شده، از عقل به بهترين چيز ياد شده است : "ما قسم الله للعباد شيئا افضل من العقل ."(5) "خدا به بندگانش چيزي با فضيلت تر از عقل قسمت نكرده است ."
و عالم ترين به امر خدا، دارندگان بهترين عقل ها معرفي شده اند: "اعلمهم بأمر الله احسنهم عقلا."(6) و كمال ايمان مؤمن به كمال عقل او معرفي گرديده است : "لا يكون المؤمن مؤمنا، حتي يكون كامل العقل ."(7) "مؤمن نمي تواند مؤمن باشد مگر اين كه در عقل كامل باشد."
و از طرف ديگر عقل عنصري معرفي شده است كه هميشه و همه جا نمي تواند كنه و حقيقت دين را دريابد. در جزئيات احكام و امور قدسي به تعبير عرفايي نظير مولوي پاي عقل چوبين است : "ان دين الله لايصاب بالعقول الناقصة ."(8)
حال اين پرسش مطرح است كه اين دو نظر چگونه با هم سازگارند؟ از طرفي عالم ترين ها به امر خدا عاقل ترين هايند و كمال ايمان مؤمن به كمال عقل اوست، و از طرف ديگر گفته شده كه دين خدا با عقل به دست نمي آيد.
آري ! عقل بهترين است تا با آن، فرمان خدا و ملاك تكليف ارزيابي شود و حق و حقيقت به دست آيد. بدون آن انسان تكليفي ندارد. عقل راه استنباط احكام را ارائه ميكند; عقيده را سامان داده و قابل دفاع ميكند. عقل گاهي به منزله قرينه براي فهم درست قرآن و سنت است . استدلال عقلي قلب را براي پذيرش چيزي آماده ميكند.
تعامل عقل و قلب، مفهوم ديني جهاني را ميسازد. دين به مدد عقل ميرود. امام علي (ع) در كلامي كه از آن حضرت نقل شده فرموده است : "و يثيروا لهم دفائن العقول"(9) "خداوند انبيا را فرستاد تا گنجينه هاي عقل ها را بيرون آورند."
دين به عقل تعاليمي ميآموزد كه بدون دين هرگز فراگرفتن آنها براي عقل مقدور نيست . افزون بر اين، دين برانگيزاننده و تشويق كننده عقل به انديشه است .
عقل انسانها با همه توانايي ها، بر اثر آميختگي با هواي نفس، خيالات و عادات و رسوم، آموخته هاي نادرست و از همه مهم تر در معرض خطا قرار داشتن، توان احاطه به همه حقايق را ندارد. از كشف سعادت واقعي براي بشر عاجز است . نمي توان اطمينان داشت كه آنچه عقل آدمي به دست آورده و يا ميآورد، همان است كه بايد باشد.
تبيين نيازهاي اساسي روح و نيز دشواريهايي كه انسانها در پيش رو دارند، نيازمند عنصري مطمئن است و آن همانا دين و دستورهاي به دست آمده از طريق وحي است .
بگذريم از آنچه عقل به آن دسترسي ندارد و تا وحي صورت نگيرد نمي تواند آن را بفهمد; مثل عالم غيب، عالم ملائكه و عالم آخرت .
زیرنویسها :
[1] راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، ص 578 .
[2] فيروزآبادي، القاموس المحيط، ج 4، ص 18) .
[3] كليني، كافي، ج 1، ص 25، حديث 22 .
[4] سوره مائده (5)، آيه 75 ; سوره مؤمنون (23)، آيه 70 ; سوره عنكبوت (29)، آيه 63 .
[5] كليني، كافي، ج 1، ص 12، حديث 11) .
[6] همان، ص 16، حديث 12) .
[7] مجلسي، بحارالانوار، ج 1، ص 109، حديث 5 .
[8] همان، ج 2، ص 303، حديث 41. لازم به ذكر است كه اين روايت توسط ابن عصام از كليني نقل شده، اما خود كليني آن را در كافي به صورتي نه در مذمت عقل آورده است (ج 1، ص 57). روايت بالا تنها روايت در مذمت عقول است و با قيودي چون ناقص و آراي باطل و قياس فاسد آمده است كه بسيار محتمل است ناظر به جريان فكري خاص در زمان امام سجاد(ع) باشد.
[9] سيد رضي، نهج البلاغه، خطبه 1، ص 43 .
منبع : کتاب اسلام دین فطرت ص 51 تا 54 ؛ آیه الله منتظری
محمد صالحي – 10/1/93 http://mahsan.parsiblog.com/