قدیما همدیگه را نصیحت میکردیم اما الان!
یکی از اصول تربیتی که انسان را در مسیر صحیح رشد هدایت میکند و در صورت ناآگاهی او را به حقیقت امور و پیامدهای اعمال، رفتار و نگرشهایش آگاه میکند روش موعظه کردن است. این شیوه انسانی که غافل است را از دریای غفلتی که در آن غوطهور است را بیرون برده و از امواج حیرت و سرگشتگی که او را فراگرفته نجات میدهد.
انسان به دلیل ارتباط وسیعی که با پدیدههای مادی این دنیا دارد و هر آن ممکن است چنان او را فریب دهند که از حقیقت هستی و چرایی خلقت و توجه به قابلیتهایی که درون او وجود دارد غافل مانده و به تدریج غبار غفلت دنیاطلبی و هواپرستی بر قلب او بنشیند و در گرداب شهوات و نفسانیات غرق شود نیاز مبرم به این اصل اساسی تربیتی دارد. او اگر در این حال بماند و واعظی نباشد که او را نجات دهد آن چنان قسی میشود که به تعبیر قرآن قلب وی از سنگ سختتر میگردد.
این روش تربیتی در سیره تربیتی امام علی(علیه السلام) بسیار دیده می شود. آن حضرت در فرصتهای مناسب فرزندان خویش را پند می داد و دلهای پاک و نورانی آنان را نورانی ترمی ساخت. روش تربیتی موعظه چنان در سیره تربیتی آن حضرت مهم بودکه حتی در بستر شهادت از آن بهره جست. نامه طولانی حضرت به فرزند معصومش از مهمترین جلوه های این روش تربیتی شمرده می شود.
ایشان بر این باور اند که:
- قلب زكی پند و موعظه میگیرد. (خطبه 82)
-طرائف حكمت، و مواعظ ملامت دل را میبرد. (حكمت 89)
موعظه به والدین این امکان را میدهد که تا در ساختار شخصیتی فرزندان نفوذ کنند و وی را از راه آگاه کردن و توجه دادن به مسیر صحیح هدایت نماید. از سوی دیگر بسیاری از ناسازگاریهای فرزندان بدان خاطر است که آنها از ماهیت عمل خود آگاه نیستند و بیباکانه بدان اقدام میکنند، در صورتی که اگر والدین آنها را به عواقب سوء امور آگاه کنند غالباً پذیرای نصیحت خواهند شد و خود را به کارهای ناروا که عاملی است در سرکوب شدن قابلیتهایشان آلوده نخواهند کرد. موعظه عاملی بازدارنده از طغیان شهوات است و موجب تسکین هواهای نفسانی می شود. و از این رو بستر مناسب احیای دل آدمی و رشد توانمندیهای او است.
در نفس انسان پارهای انگیزههای فطری وجود دارد که دائماً نیاز به ارشاد و تهذیب دارد و این کار جز با موعظه میسر نمیشود
امام علی (علیه السلام) در این باره میفرماید:
«بِالْمَوَاعِظِ تَنْجَلِی الْغَفْلَةُ» .(غررالحکم ،ص 224 )
به سبب موعظه غفلت زدوده میشود.
زیرا در نفس انسان پارهای انگیزههای فطری وجود دارد که دائماً نیاز به ارشاد و تهذیب دارد و این کار جز با موعظه میسر نمیشود. (محمد قطب، روش تربیتی اسلام، ص 355)
به دلیل نقش بیدارکننده و نجاتدهنده موعظه در هدایت و تربیت آدمی است که خداوند خطاب به حضرت موسی امر میکند از روزگار موعظهپذیر باشد.
(یا موسی!خُذْ مَوْعِظَتَكَ مِنَ الدَّهْرِ وَ أَهْلِهِ فَإِنَّ الدَّهْرَ طَوِیلُهُ قَصِیرٌ وَ قَصِیرُهُ طَوِیل.) ( بحارالانوار،ج 13، ص 335)
ترجمه:ای موسی از روزگار و اهلش موعظه بگیر؛ چراکه روزگار طولانی بودنش کوتاه است و کوتاه بودنش طولانی.
البته نکتهای که توجه انسان را در مورد رعایت شرایط موعظه به خود جلب میکند خطاب دیگری است از خداوند به حضرت موسی که میفرماید:
(ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ.) ( نحل/ 125)
ترجمه: با حكمت و اندرز نیكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شیوهاى] كه نیكوتر است مجادله نماى. در حقیقت، پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر، و او به [حال] راه یافتگان [نیز] داناتر است.
این آیه نشانگر این است که موعظهای مفید و نتیجهبخش خواهد بود که با رعایت شرایط اصولی صورت گیرد. ( باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، ج 1، ص 214)