0

زمینه‌شناسی سیاسی انقلاب جهانی مهدوی 1

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

زمینه‌شناسی سیاسی انقلاب جهانی مهدوی 1

 

بخش اول

چکیده

انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، انقلابی فراگیر، گسترده و سرنوشت ساز است که همه بنیان‌های سیاسی، اخلاقی، اعتقادی و اجتماعی بشر را دستخوش تغییر و تحول می‌سازد. مهم ترین انگاره در این بارة «زمینه شناسی» آن است؛ یعنی، شناخت وظایف و مسؤولیت مردم و گروه‌ها، در جهت زمینه سازی و فراهم ساختن مقدمات و شرایط لازم آن. در پژوهش حاضر انقلاب جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و نقش زمینه سازان در آن از منظر روایی و سیاسی- فکری با تأکید بر دیدگاههای امام خمینی ره، مورد تحلیل قرار گرفته است.

کلید واژه‌ها: زمینه‌شناسی سیاسی، انقلاب جهانی، حکومت جهانی حضرت مهدی.

پیش درآمد

یکی از انگاره‌های بنیادین در «اندیشه مهدویت» علل و چگونگی شکل‌گیری و تحقق انقلاب فراگیر و عظیم مهدوی در «فرجامین زمان تاریخ» است. در واقع مهم‌ترین بحث در این آموزه، پژوهش درباره مقدمات، زمینه‌ها، بسترها، شرایط و عوامل تحقق و ایجاد نهضت باشکوه صالحان و یکتاپرستان و حق‌گرایان به رهبری حضرت مهدی علیه السلام است. این امر، در چارچوب «ظهور و فرج»، تبیین و تحلیل می‌شود.

قیام و انقلاب امام زمان علیه السلام، یک انقلاب فراگیر در سطح جهان است و محدود به منطقه یا کشور خاص و یا قومیت و ملیت خاصی نیست و انقلابی گسترده برای ریشه کن نمودن تمام ابعاد ظلم و جور در جهان است، از طرفی انقلاب آن حضرت، مثل قیام و نهضت همه پیامبران و صالحان، عمدتاً از طریق اسباب و مجاری طبیعی است. کاربرد معجزه در روند برنامه‌های اصلاحی ایشان به طور محدود بوده و به ندرت صورت می‌گیرد (ر.ک: کارگر، 1387: فصل پنجم). تمرکز نوشتار حاضر بر این سؤال خواهد بود که زمینه‌های سیاسی- ا جتماعی شکل‌گیری انقلاب مهدوی چیست؟

یک. چیستی مقدمات و زمینه سازی

بسیاری از امور و اقدامات، نیاز به یک سری مقدّمات و زمینه‌ها دارند و بدون آنها، آن امور محقّق نخواهند شد. این انگاره در پدیده‌های سیاسی و اجتماعی (مثل انقلاب، نهضت و…) جایگاه ویژه‌ای دارد. «شرایط ظهور»، اموری است که تحقق قیام وابسته به وجود آنها است و تا آنها محقق نشوند، قیام و ظهوری نخواهد بود (کارگر، 1387: ص32). اصطلاحات و عبارات مختلف مطرح در این زمینه، هرچند به اعتباری دارای معانی جداگانه و خاص هستند؛ ولی در مجموع به «مقدمات و زمینه‌های» بایسته و مؤثّری اشاره می‌کنند که به نوعی در انقلاب جهانی مهدوی نقش بارزی دارند.

پس این نهضت دارای یک سری زمینه‌ها و بسترهایی است که در فرهنگ مهدویت به آنها «شرایط ظهور» و در اصطلاح سیاسی «علل و عوامل» انقلاب گفته می‌شود. درباره ضرورت و بایستگی این شرایط برخی از صاحب نظران گفته‌اند:

باید شرایط پیش از ظهور جامه عمل به خود بپوشد و در همان دوره غیبت کبری (پیش از ظهور) محقق شود و به تدریج و هماهنگ به وجود آید تا تکمیل شده و ظهور محقق شود. هر وقت شرایط کامل شد، دیگر امکان تأخیر ظهور نیست؛ زیرا اگر شرایط محقق شود و ظهور واقع نگردد، لازمه‌اش تخلف معلول از علت تامه است (صدر، 1384: ص493 و 494).

شرایط دارای ویژگی‌ها و ابعاد مختلفی است؛ از جمله:

1. وابستگی ظهور به شرایط یک نحوه وابستگی واقعی است؛ یعنی، نبود بعضی از شرایط موجب عدم ظهور است تا جایی که اگر آنها موجود نشود، ظهور معقول نخواهد بود و نبود آنها، اصلاً کار ظهور و تحقق اهداف آن را ـ که گسترش عدالت جهانی باشد ـ مختل می‌سازد و خواه ناخواه برنامه‌ریزی کامل الهی، برای تحقق این منظور ناتمام می‌ماند.

2. شرایط ظهور، به اعتبار برنامه‌ریزی طولانی الهی، با ظهور رابطه واقعی داشته و سبب پیدایش آن می‌باشند؛ چه ظرف وجود آنها را پیش از ظهور در نظر بگیریم و چه ظرف نتیجه دادن آنها را پس از ظهور.

3. شرایط باید با یکدیگر مرتبط باشند و در آخر کار موجب ظهور شوند و به تدریج ایجاد شده و آنچه که وجود می‌یابد، استمرار داشته و از بین نرود. این‌گونه شرایط ـ که جزئی از برنامه کلی الهی هستند ـ بعد از آن‌که موجود شوند، دیگر امکان ندارد که از بین بروند.

4. شرایط ظهور، در برنامه‌ریزی الهی دخیل می‌باشند و می‌بایست مورد توجه قرار گیرند؛ زیرا فرا رسیدن روز موعود متوقف بر آنها است؛ بلکه انسانیت از نخستین روز پیدایش تا روز ظهور، در یک مسیر واحد و در خط برنامه‌ریزی شده الهی برای موفقیت ظهور آماده می‌شده است.

بر این اساس شمار کثیری از نویسندگان، شرایط قیام و ظهور امام زمان علیه السلام را در چهار مؤلفه زیر می‌دانند:

1. قانون و برنامه کامل و جامع؛

2. رهبری مقتدر و توانمند؛

3. یاران ایثارگر و مجریان توانا؛

4. آمادگی عمومی و بالا رفتن سطح رشد و فهم مردم.

مسلّم است انقلاب جهانی مهدوی، هم دارای رهبری آگاه و توانا است و هم برنامه‌ای جامع و فراگیر برای ادارة جهان دارد و هر دو نیز در حال حاضر موجود است؛ اما در مورد دو زمینه دیگر، نیاز به آگاهی و پژوهش است تا باورداران به آموزة مهدویّت، بتوانند وظایف و مسئولیت‌های خود را در این زمینه دریابند. شهید صدر می‌نویسد:

انقلاب مهدی، از نظر اجرا، همانند همه انقلاب‌ها به زمینه‌های عینی و خارجی بستگی دارد… برای وجود چنین تحول بزرگی تنها وجود رهبر صالح کافی نیست؛ وگرنه در همان زمان پیامبر صلی الله علیه و آله این شرط وجود داشت… با اینکه خدای بزرگ توانایی دارد همه مشکلات و سختی‌ها را برای پیام رسانی‌های آسمانی، هموار و به وسیله اعجاز، فضای مناسب ایجاد کند، این روش را انتخاب نکرده است؛ زیرا امتحان و ابتلا و رنجی که مایه تکامل انسان می‌شود، در صورتی تحقق می‌یابد که تحولات طبیعی و مطابق با شرایط خارجی باشد (صدر، 1386: ص108).

این دگرگونی‌ها و عوامل طبیعی و بیرونی، همان شرایط و بسترهایی است که انقلاب بزرگ و الهی امام مهدی علیه السلام در آنها شکل می‌گیرد و به پیروزی می‌رسد.

پس وقتی از شرایط، زمینه‌ها و عوامل شکل‌گیری پدیده‌ای در آینده صحبت می‌کنیم، پیش از همه باید از نقش و جایگاه انسان و اثرگذاری و حرکت بخشی او بحث نماییم. در واقع مهم‌ترین بستر و شرط تحقق امور و رویدادها، انسان و اراده و خواست او است و سایر عوامل مادی و صوری نیز به نوعی از انسان سرچشمه می‌گیرد. تغییرات و تحولات آینده نیز در مدار مشیت الهی، بر اساس اراده‌ها و فعالیت‌های انسان‌ها صورت می‌گیرد و اگر خواهان تحقق پدیده‌ای هستیم، باید آنان را از جنبه‌های مختلف، بسیج و آماده سازیم و بر اندیشه و اراده آنها تأثیر بگذاریم.

دو. زمینه‌سازی در نگاه قرآنی

2-1. پیوند حرکت بیرونی با حرکت درونی

از نگاه قرآنی میان حرکت محتوای درونی انسان و محتوای بیرونی یا روبنای او، پیوندی بنیادین وجود دارد و لذا باید فرآیند تغییر در محتوای درونی، دوش به دوش فرآیند تغییر در محتوا و ساختار بیرونی حرکت کند. شهید صدر به این موضوع چنین اشاره کرده است:

بر اساس باور اسلام و قرآن، دو فرآیند باید دوش به دوش یکدیگر حرکت کنند: فرآیند پرداختن انسان به ساختن محتوای درونی، دل، اندیشه، اراده و آرزوهای خود (از یک سو) و فرآیند پرداختن او به ساختن محتوای بیرونی یا روبنا (از سوی دیگر). پس باید این دو بنای درونی و بیرونی در کنار یکدیگر حرکت کنند و نمی‌توان بنای بیرونی را جدا از بنای درونی فرض کرد؛ وگرنه این بنای بیرونی، بنایی خواهد بود لرزان و در حال فرو ریختن (صدر، بی‌تا: ص117).

البته دو عنصر دیگر بر این درونمایة انسان تأثیر دارد:

1. غریزه و خواسته‌هایی که خداوند آنها را در اندرون انسان به ودیعت نهاده و نیز شهوت‌‌هایی که خداوند آنها را در نظر انسان، در این دنیا آراسته است و این شهوت‌ها بر نگرش او به اشیاء و نیز بر فعالیت و توانمندی و ناتوانی اراده او اثر ویژه‌ای دارد. قرآن از این عنصر به عنوان «هوس» یاد می‌کند.

2. فشارهای بیرونی که انسان در معرض آن قرار می‌گیرد. به ویژه از سوی ستمگران و مستکبران، یا بدعت‌گذاران گمراه کننده و یا شیاطین جنی و انسی که انسان را در نگرش خود به اشیاء فریب می‌دهند و گمراهش می‌سازند. هرچند انسان در بیشتر این موارد، اراده خویش را از دست نمی‌دهد؛ لیکن این اراده تا اندازه بسیار از این عوامل اثر می‌پذیرد که باید آنها را بر شمرد و مورد شناسایی قرار داد (حکیم، 1387: ص241).

2-2. تغییر و آینده‌سازی با اراده‌های انسانی

در قلمرو تاریخ و اجتماع، تلفیق اندیشه و اراده است که آینده ساز آدمی است و اساس جنبش تاریخی او را فراهم می‌کند. به عبارت دیگر، زیربنا محتوای درونی آدمی و مجموعه پیوندهای اجتماعی و نظامات زندگانی و تشکیلات بشری روبناست.

قرآن می‌فرماید: «در حقیقت خداوند حال قومی را تغییر نمی‌دهد تا آنان حال (درونی) خود را تغییر دهند‌» (رعد، 11). ظواهر، شئون و احوال یک قوم وقتی تغییر خواهد کرد که وضع نفسانی آنها تغییر کند. قطعاً تغییر حال روانی یک یا چند تن از افراد جامعه‌ای، تمام یک قوم را به جنبش و حرکت وا نمی‌دارد؛ بلکه حالت نفسانی همه افراد یک جامعه باید زیر و رو شود تا سرنوشت عمومی آنها عوض گردد.

آیه یاد شده به روشنی نشان می‌دهد که درون مایه انسان، پایه روبنا (وضعیت محیط بیرونی انسان) و حرکت تاریخی است؛ چرا که آیه درباره دو تغییر سخن گفته است:

1. تغییر قوم (خدا حال قومی را تغییر نمی‌دهد): مقصود تغییر اوضاع قوم، امور و روبنا و اوضاع بیرونی آنان است و این تغییر، تنها در صورتی انجام می‌شود که تغییر دیگری انجام شود.

2. تغییر دیگر، تغییر حال درونی قوم است (تا آنان حال خود را تغییر دهند)؛ چرا که قرآن کریم، از تغییر درونمایه قوم، به تغییر حالت درونی آنان تعبیر کرده است.

روشن است که مقصود از «مَا بِأَنْفُسِهِمْ» تغییر چیزی است که در درون و دل‌های قوم است؛ به گونه‌ای که درونمایه قوم به عنوان یک قوم یا یک ملت متغیر باشد؛ وگرنه تغییر یک یا دو و یا سه نفر نمی‌تواند پایه تغییر همگانی قوم را تشکیل دهد. بنابراین درونمایه امت به عنوان یک امت است که اساس و پایه دگرگونی‌‌ها در روبنا و حرکت تاریخی به شمار می‌رود.

2-3. قانون‌مندی دگرگونی‌ها و تحولات بشری

برخی از آیات قرآنی اشاره می‌کند که میان دگرگونی‌هایی گسترده‌تر و این درون مایه انسان رابطه وجود دارد؛ یعنی، دگرگونی‌های جهانی که انسان را احاطه کرده است. آیات یاد شده این رابطه را به عنوان یکی از سنت‌ها و قواعد تاریخی می‌داند؛ به‌گونه‌ای که این دگرگونی در درون مایه انسان بر دگرگونی در محیط او نیز اثر می‌گذارد.

خداوند متعال می‌فرماید: «اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، به طور قطع برکاتی از آسمان و زمین برایشان می‌گشودیم؛ ولی تکذیب کردند. پس به (کیفر) دستاوردشان (گریبان) آنان را گرفتیم» (اعراف، 96).این آیه قرآن کریم، میان ایمان و تقوا که از امور قلبی است و در درون انسان وجود دارد و تغییری که در کل اوضاع این مردم پیش می‌آید، ارتباط برقرار کرده است؛ خواه این تغییر به سمت خوبی و نیکی در زندگی اجتماعی انسان و زندگی جهان پیرامون او باشد و خواه به سمت بدی و تباهی (حکیم، بی‌تا: ص424 و 243).

در واقع همان‌گونه که ایمان و تقوا بر دگرگونی جامعه اثر مثبت دارد، بر دگرگونی جهان هستی و طبیعتی که انسان را احاطه کرده نیز اثر می‌گذارد. همچنین دروغ گویی، تبه کاری، نداشتن تقوا و ارتکاب گناهان بر جهان هستی و طبیعت اثر منفی می‌گذارد (طباطبایی، 1386: ج22، ص197و 198). قرآن می‌فرماید: «به سبب آنچه دست‌های مردم فراهم آورد، فساد در خشکی و دریا نمودار شده است تا (سزای) بعضی از آنچه را که کرده‌اند، به آنان بچشاند، باشد که بازگردند» (روم، 41).

یعنی، گناهانی که مردم می‌کنند و کارهای زشتی که انجام می‌دهند، در ایجاد فساد در خشکی و دریا اثر می‌گذارند و در نتیجه عواقب شومی گریبان‌گیر آنها می‌شود. شبیه مفاد آیات یاد شده، در آیه‌ای دیگر از قرآن کریم با ذکر نمونه‌ای تاریخی، بیان شده است: «(حکم خدا) این است که خداوند نعمتی که به قومی عطا کرد، تغییر نمی‌دهد تا وقتی که آن قوم حال خود را تغییر دهند که خدا شنوا و داناست. همان‌طور که خوی فرعونیان و پیش از آنان بر این شده که آیات خدای خود را تکذیب کردند و ما هم آنان را به کیفر گناهانشان هلاک کردیم و فرعونیان را در دریا غرق کردیم و همه آنان که هلاک کردیم، ستمکار بودند» (انفال، 53-54).

2-4. زمینه‌سازی مثبت یا منفی

ایجاد هر نوع تغییری در احوال جوامع و امت‌ها، بستگی به تغییری دارد که مردم آن جوامع در احوال فردی خویش به وجود می‌آورند؛ یعنی، زمینه ایجاد سعادت و شقاوت، نعمت و نقمت، نجات و هلاکت جوامع مختلف، به دست آن مردم است. این زمینه‌ها و بسترها، می‌تواند مثبت باشد یا منفی. در واقع رفتارهای ارزش‌گرا یا ناهنجار انسان‌ها به هر نحوی در شکل‌گیری آینده تأثیر می‌گذارد و آثار و عواقب آن به خود آنان بر می‌گردد. این نوع زمینه‌سازی هم می‌تواند مستقیم باشد هم غیر مستقیم؛ هم ارادی باشد هم ناخواسته؛ هم درونی باشد هم بیرونی؛ هم سیاسی باشد، هم اجتماعی؛ هم گسترده باشد، هم محدود و…. علامه طباطبایی می‌نویسد:

آیه >ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ…< به ظاهر لفظش عام است و مخصوص به یک زمان و یا به یک مکان و یا واقعه نیست و در نتیجه مراد از «بر و بحر» همان معنای معروف است که شامل همه روی زمین می‌شود و مراد به فساد در زمین، مصایب و بلاهای عمومی است که یکی از منطقه‌ها را فراگرفته، مردم را نابود می‌کند؛ چون زلزله و نیامدن باران، قحطی، مرض‌های مسری، جنگ‌ها، غارت‌ها و سلب امنیت.

سخن کوتاه (اینکه) هر بلایی که نظام آراسته و صالح جاری در عالم را به هم می‌زند چه اینکه مستند به اختیار بعضی از مردم باشد و یا نباشد؛ چون همه آنها، فسادی است که در تری و خشکی عالم پدید می‌آید و خوشی و طیب عیش انسان‌ها را از بین می‌برد. >بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ<؛ یعنی، این فساد ظاهر در زمین به سبب اعمال مردم است؛ به خاطر شرکی است که می‌ورزند و گناهانی است که می‌کنند (طباطبایی، همان: ج31، ص312و 313).

با توجه به چند آیه ذکر شده، به خوبی اثبات می‌شود که آینده انسان‌ها، به دست خود آنان رقم می‌خورد و رویدادها و حوادث، چیزی جز بازتاب و نتیجه رفتارها، اراده‌ها و آرمان‌های آنان نیست.

پنج شنبه 1 اسفند 1392  9:05 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:زمینه‌شناسی سیاسی انقلاب جهانی مهدوی 1

سه. انقلاب، چرایی و زمینه‌های آن

«انقلاب» واقعیتی است که همواره مورد توجه تاریخ‌دانان، دانشمندان علوم اجتماعی و متفکران سیاسی بوده است. نخستین بار ارسطو «سرچشمه‌ها و منابع حقیقی انقلاب» را مورد مداقه قرار داده است و طی قرون متمادی، اندیشمندان زیادی، سؤالات بیشماری را در باب «چرایی» و «چگونگی» انقلاب مطرح نموده و به تشریح کم و کیف آن پرداخته‌اند؛ لیکن دیدگاه‌ها به‌گونه چشمگیری از یکدیگر متفاوت بوده و در نهایت، جمع بندی همه جانبه و واحدی از سرچشمه‌ها و عوامل «انقلاب» را به دست نداده‌اند.

به طور کلی هیچ انقلابی فی نفسه یک کلیت مستقل را تشکیل نمی‌دهد؛ بلکه انقلاب در متن رویدادها و مؤلّفه‌ها و تعاملی آنها است که تکوین یافته و شکل می‌گیرد. به دیگر سخن انقلاب، بخشی از یک مجموعه عظیم‌تر و گسترده‌تر می‌باشد و وجود انقلاب منوط به وجود آن مجموعه است. انقلاب‌ها اگرچه با اهداف و انگیزه‌های گوناگونی شکل می‌گیرند؛ لیکن تمامی آنها یک سری مشخصه‌های ثابت و مشخص دارند که عبارت‌اند از:

1. نارضایتی از وضع موجود؛

2. ایجاد ایدئولوژی‌های جایگزین؛

3. روحیه انقلابی؛

4. مشارکت عموم اقشار جامعه در روند انقلاب؛

5. رهبری؛

6. خشونت؛

7. تغییر ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جامعه.

اریک هافر معتقد است:

اگرچه معمولاً این تصور وجود دارد که انقلاب‌ها برای ایجاد تغییرات شدید در جامعه بروز می‌کنند؛ اما در واقع این‌گونه تحولات هستند که زمینه ساز بروز انقلاب می‌شوند. به گفته وی فضای انقلابی، حاصل مشکلات، تمایلات و سرخوردگی‌هایی است که در زمان دستیابی به تحولات رادیکال ایجاد می‌شود (جانسون، 1363: ص46).

تا زمانی که ارزش‌های یک جامعه و واقعیت‌های محیطی آن با هم سازگار باشند، جامعه از انقلاب مصون است و زمانی که جامعه در حالت تعادل قرار دارد، به طور مرتب تأثیراتی از اعضای خود و از خارج می‌پذیرد و مجموعه این دو، جامعه را به هماهنگ ساختن نحوه تقسیم کار با ارزش‌های خود وادار می‌سازد. بنابراین تعارض موجود میان قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی، منبع اصلی بروز تعارضات انقلابی است.

3-1. اعتراض، زمینه‌ساز انقلاب‌ها

مهم‌ترین عاملی که بروز شرایط انقلابی را تشدید می‌کند و تحولات سیاسی ـ اجتماعی را اجتناب ناپذیر می‌نماید، تضاد میان ارزش‌های مسلّط بر سیستم سیاسی و ارزش‌های حاکم بر گروه‌های اجتماعی است که منجر به اعتراض و ناخشنودی می‌شود. این چیزی است که ویلبر مور، فاصله میان ایده آل‌های جامعه و واقعیات موجود می‌داند؛ زیرا ارزش‌های اجتماعی، در حقیقت همان انگیزه‌های آگاهانه و مشترک افراد یک جامعه است که نخستین شرط ضروری دوام و استواری جامعه می‌باشد.

ارزش‌های مشترک شامل مسائلی است، از قبیل: عقاید مذهبی و اجتماعی، نظام‌های اخلاقی، آداب و سنن ملی، ایده‌آل‌ها و بسیاری از اعتقادات دیگر (محمدی، 1380: ص37).

اساساً شکل‌گیری پدیده انقلاب بر محور «اعتراض» است. البته انقلاب‌ها بسی فراتر از اعتراض صرف هستند؛ ولی تکوین انقلاب، در اثر انباشت اعتراض‌ها، نسبت به موضوعات خاصی است که در نهایت ماهیت آن را شکل خواهند داد. اعتراض زمانی صورت می‌گیرد که همچون «حقی» مورد پذیرش قرار گیرد… هسته حرکت‌های «اعتراضی» منتهی به انقلاب را می‌توان «آگاهی از وضع موجود» و «بیداری در خصوص مسائل آن»، به همراه «آرزومندی نسبت به وضعی دیگر» دانست.

البته آرزومندی توأم با برنامه‌ریزی، عمل و حرکت است که ناشی از خویشتن باوری در خصوص توانایی ایجاد تغییرات لازم می‌باشد. اوج گرفتن اعتراض و رخ دادن انقلاب در صورت وجود شرایط ذهنی و عینی آن، کاملاً پدیده‌ای محتمل و امکان پذیر است و چنین نیست که انقلاب‌ها را مختص برخی نظام‌ها و جوامع قلمداد کنیم.

3-2. عوامل شکل گیری انقلاب

علل و عوامل بروز یک انقلاب را می‌توان به دو دسته کلی تقسیم کرد:

الف. علل و عوامل بشری (عادی و طبیعی)

ب. علل و عوامل فوق بشری (غیر عادی)

شناخت این مؤلفه‌ها، ما را در جهت رسیدن به یک نگاه جامع و کامل در مورد «زمینه‌سازی انقلاب‌ها» یاری می‌رساند.

الف. علل و عوامل بشری

بدون شک انسان علت اساسی انقلاب‌ها و تحولات اجتماعی است و با اختیار و اراده خود، خواهان براندازی نظم موجود غیر مطلوب و پدید آوردن نظم مطلوب غیر موجود می‌شود و به این منظور دست به انقلاب می‌زند. سایر علت‌های اجتماعی و محیطی زمینه را برای فعالیت فراهم کرده و از کانال اراده و اختیار، انسان‌ها غیر مستقیم تأثیر خود را بر تحولات اجتماعی می‌گذارند. علل انسانی، خود بر دو دسته علل فردی و علل اجتماعی تقسیم می‌شوند.

نقش رهبری در انقلاب، از مهم ترین علل فردی انقلاب است. جامعه نیز، میدان و بستر اصلی انقلاب است. عدم همخوانی و هماهنگی بین ارکان جامعه (فرهنگ، اقتصاد و حکومت) منجر به اعتراض شده و در نتیجه زمینه‌سازی دگرگونی می‌شود.

ب. علل و عوامل فوق بشری

ما علاوه بر پذیرش نقش عوامل انسانی معتقدیم که خداوند از طرق دیگری نیز در تغییرات و تحولات اجتماعی، تأثیر می‌گذارد. خداوند با اراده تکوینی خود، کل هستی را خلق کرده و بر مدار معینی و با قانونمندی خاصی در بستر زمان، آن را به جلو می‌برد.

انسان هم یکی از مخلوقات او است؛ البته با شرایط و تکالیف ویژه… بر اساس آیات قرآنی، خداوند نجات دادن مؤمنان را بر خود فرض می‌داند و امدادهای غیبی خود را بر آنان می‌فرستد: >… إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غَالِبَ لَکُمْ وَإِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ وَعَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ< (آل عمران، 160) و >یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَیُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ< (محمد، 9).

3-3. ضرورت یک انقلاب جهانی

نظامات ناقص بشری، اموری را بر انسان تحمیل می‌کند که در آن، باطل با آشکارترین چهره خود نمودار می‌شود. همچنین این نظام با اصل «جانشینی انسان از سوی خدا» و با هدف تشکیل جامعه حق و عدالتی که این جامعه را جامعه جانشین الهی می‌سازد، سازگاری ندارد و نیز، با نظام پرستش و تسبیح گویی جهان هستی برای خدا همخوانی ندارد.

از اینجا ضرورت بازگشت این جامعه به موقعیت طبیعی و به یکپارچگی مورد نظر؛ یعنی، به جامعه حق و عدالت و اصول فطری آن نمایان می‌شود؛ اصولی که خداوند این جامعه را بر آن سرشته است و اصولی که آن را جامعه جانشین الهی و جامعه یکپارچه مورد نظر می‌سازد. این یکپارچگی تنها از طریق عوامل فطری امکان پذیر نیست؛ بلکه باید یک انقلاب رادیکال در این جامعه رخ دهد که مستضفعان بلند همت در آن پیروز گردند؛ یعنی، آنان که با کلیت این اوضاع جدید و منحرف، مخالفت کردند و علیه مستکبران به پا خاستند و فریاد زدند….

پس انقلاب یک عامل اساسی در تغییر و دگرگونی اوضاع است؛ ولی خود این پدیده تأثیر گذار و بنیادین، براساس عوامل و عللی شکل می‌گیرد که پاره‌ای از آنها، زمینه‌ها و بسترهای شکل‌گیری انقلاب هستند. پس برای ایجاد یک انقلاب فراگیر جهانی، باید به فکر ایجاد بسترها و عوامل بنیادین و فراگیر آنها بود.

3-4. آگاهی بخشی زمینه‌سازی انقلاب جهانی

نکته مهم در زمینه‌سازی انقلاب‌ها آگاهی بخشی عمومی است. از بدیهی‌ترین ویژگی‌ها و زمینه‌های انقلاب، وجود پیوسته «آگاهی» است. وجود آگاهی به مفهوم ادراک و تحلیل آن، پی‌ریزی «حرکت‌های مداومی» را فراهم می‌آورد که به تدریج با مراحلی، انقلاب را به وجود می‌آورند. «آگاهی» سبب به وجود آمدن قدرت پرسش‌گری و مقایسه می‌شود.

محمدتقی جعفری از «نعمت عظمای چون و چرا» سخن به میان آورده که با استفاده از آن می‌توان انقلاب را بیانگر آگاهی به وضع موجود دانست. البته این وضعیت، مناسب و مطلوب نیست و باید تغییر کند؛ اما به دلایلی غیر قابل قبول، همچنان پا بر جا مانده است. در چنین وضعی «آگاهی» با «قیام» پیوند می‌یابد و برای به وجود آوردن تغییرات مورد نظر، چاره‌ای جز برخورد و خیزش باقی نمی‌ماند.

در این راستا «آموزش انتقادی به عنوان جوهر آگاهی انقلابی»، مورد توجه قرار می‌گیرد. ریشه آگاهی و افزایش قدرت مقایسه، به همراه آموزش‌های انتقادی، قدرت حرکت به جلو، اعتماد به نفس و نیاز به تغییرات بنیادی را به وجود می‌آورد (عیوضی، 1387: ص52).

این خودآگاهی جمعی، موتور محرّک انقلاب‌ها و مهم‌ترین بستر شکل گیری یک نظام کامل و جامع است. از این رو است که برخی از صاحب نظران معتقدند: تا نوع بشر به حدّ کمال و رشد نرسد و برای پذیرفتن حکومت حق، آماده نگردد، مهدی موعود ظاهر نخواهد شد. البته رشد فکری یک حادثه آنی نیست؛ بلکه در طول ایام و به واسطه پیشامدهای روزگار پیدا می‌شود و رو به کمال می‌رود…

باید دانشمندان برای اصلاحات عمومی و سعادت و آسایش انسان‌ها، آن قدر قانون تدوین کنند و تبصره به آنها بزنند و بعد از مدتی آنها را لغو کنند و قوانین تازه تری را به جای آنها بگذارند تا خسته شوند و جهانیان به نقصان و سستی قوانین بشر و افکار کوتاه قانون‌گذاران پی ببرند و از اصلاحاتی که به وسیله آن قوانین می‌خواهد انجام بگیرد، مأیوس شوند و بدین مطلب اعتراف کنند که یگانه طریق اصلاح بشر، پیروی از پیامبران و اجرای قوانین الهی است. بشر هنوز حاضر نیست در مقابل برنامه‌های خدا تسلیم شود… (امینی، 1385: ص344 و 345).

در واقع باید آن قدر حکومت‌های رنگارنگ در جهان تأسیس شود و مرام‌ها و احزاب فریبنده به وجود آید و بی‌لیاقتی آنها ثابت شود تا بشر از اصلاحات آنها مأیوس گردد و تشنه اصلاحات خدایی شود و برای پذیرفتن حکومت توحید آماده گردد.

هشام بن سالم از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: «تا همه اصناف مردم به حکومت نرسند، صاحب الامر قیام نمی‌کند. برای اینکه وقتی حکومتش را تشکیل داد، کسی نگوید: اگر ما هم به حکومت می‌رسیدیم با عدالت رفتار می‌کردیم» (مجلسی، همان: ج52، ص244). امام باقر علیه السلام نیز فرمود: «دولت ما آخرین دولت‌ها است. هر خاندانی که بتوانند حکومت داشته باشند، قبل از ما به حکومت می‌رسند تا وقتی که حکومت ما تأسیس شد و رفتار آنها را دیدند؛ نگویند ما هم اگر به حکومت می‌رسیدیم، مانند آل محمد عمل می‌کردیم» (همان: ص332).

به هر حال برای شکل‌گیری یک انقلاب واقعی و راستین ـ به خصوص انقلاب مهدوی ـ باید شناخت‌ها و آگاهی‌های زیر شکل بگیرد:

1. شناخت و آگاهی از پایه و زیربنای انقلاب مهدوی (پایه بشری و پایه دینی) از سوی مستضعفان و انتخاب پایه دینی (ظلم ستیزی، حق گرایی و…) برای مبارزه علیه مستکبران.

2. آماده‌سازی و تربیت درست حق طلبان و انقلابیون؛ تا آنان با اراده و خواست خود، این پایه درست (پایه دینی) را بپذیرند و به خاطر آن جهاد کنند و نیز خود را از هر‌گونه احساس بهره کشی، انتقام جویی و عشق به زندگی دنیوی و مادی پاک سازند.

3. آگاهی و شناخت درست از اصولی که جامعه موعود بر آن استوار است (مثل عدالت، امنیت، کمال‌گرایی و…) ؛ اینها اموری است که در روند دگرگونی، باید از آن پیروی کرد… این مؤمنان و صالحان پس از کسب آمادگی و آگاهی با عنایت الهی، در خدمت انقلاب جهانی مهدوی قرار می‌گیرند و هم پای فرشتگان الهی به یاری ایشان می‌شتابند. امام صادق علیه السلام در توضیح آیه شریفه >اَتی اَمْرُ اللهِ فَلا تستعجلوهِ< می‌فرماید: «این (ظهور)، امر ما و امر خداوند است که در آن نباید شتاب ورزید.

سه لشکر به صاحب این امر یاری می‌رسانند: فرشتگان و مؤمنان و رعب (ترس). و خروج ایشان همانند خروج رسول خدا صلی الله علیه و آله است و آن عبارت است از فرمایش خدای متعال «همان‌گونه که پروردگارت تو را به حق از خانه ات خارج ساخت» (همان: ص139). آن حضرت در جای دیگر می‌فرماید: «چون عذاب بنی اسرائیل طولانی شد، چهل شبانه روز به درگاه الهی ناله سردادند. آن‌گاه خداوند به موسی و هارون وحی فرمود تا بنی اسرائیل را از دست فرعون نجات دهد… پس امام صادق علیه السلام فرمود: اگر شما نیز چنین می‌کردید، خداوند برای ما گشایش حاصل می‌فرمود. اگر چنین نکنید، این امر (ظهور) تا منتهای خود ادامه خواهد یافت» (عیاشی، 1380: ج2، ص154).

منابع:

1.  آصفی، مهدی، انتظار پویا، قم، مرکز تخصصی مهدویت، 1385ش.

2.  ابن حماد، نعیم، الملاحم و الفتن، بیروت، دارالفکر، 1424ق.

3.  ابن فارس، احمد، مقاییس اللغه و مصباح اللغة، قم، مکتبة الاعلام الاسلامی، 1404ق.

4.  اربلی، علی بن الحسین، کشف الغمه، تبریز، مکتبة بنی هاشمی، 1381ش.

5.  امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، قم، شفق، 1385ش.

6.  بحرانی، هاشم، البرهان، قم، مؤسسه بعثت، 1417ق.

7.  جمعی از نویسندگان، فصلنامه انتظارموعود، قم، مرکز تخصصی مهدویت، ش7.

8.  چالمرز جانسون، تحول انقلابی (بررسی نظری پدیده انقلاب)، ترجمه حمید الیاسی، تهران، امیرکبیر، 1363ش.

9.  حکیم، محمد باقر، جامعه انسانی از دیدگاه قرآن کریم، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، 1387ش.

10.   شیخ طوسی، محمد بن الحسن، کتاب الغیبه، قم، معارف اسلامی، 1411ق.

11.   شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الرساله الثالثه فی الغیبه، بی‌جا،بی‌تا.

12.   صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، تهران، موعود عصر، 1384ش.

13.   صدر، محمد باقر، المدرسه القرآنیه، همایش امام صدر، بی‌تا، بی‌جا.

14.   صدر، محمد باقر، رهبری بر فراز قرون، تهران، موعود، 1386ش.

15.   صدر، محمد، تاریخ غیبت کبری، تهران، موعود عصر، 1384ش.

16.   طباطبایی، محمد حسین، المیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1386ش.

17.   طبرسی، احمد بن علی، مجمع البیان، تهران، رابطة الثقافة و العلاقات الاسلامیة، 1417ق.

18.   عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، 1380ش.

19.   عیوضی، محمد رحیم، انقلاب اسلامی و زمینه‌ها و ریشه‌های آن، تهران، نشر معارف، 1387ش.

20.   فراتی، عبدالوهاب، رهیافت‌های نظری بر انقلاب اسلامی، قم، نشر معارف، 1377ش.

21.   قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.

22.   کارگر، رحیم، مهدویت (پس از ظهور)، قم، نشر معارف، 1387ش.

23.   کارگر،رحیم، فروغ حق (مصاف حق و باطل از نهضت حسینی تا انقلاب مهدوی)، قم، مرکز تخصصی مهدویت، 1387ش.

24.   کورانی، علی، عصر ظهور، تهران، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، 1379ش.

25.   مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق.

26.   محمدی، منوچهر، انقلاب اسلامی، زمینه‌ها و پیامدها، قم، نشر معارف، 1380ش.

27.   موسوی خمینی، روح‌الله، صحیفه نور، تهران، دفتر حفظ و نشر آثار امام، بی‌تا.

28.   نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تهران، صدوق، 1397ق.

منبع: ماهنامه انتظار موعود - شماره 29

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

پنج شنبه 1 اسفند 1392  9:06 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها