0

هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

 
hoseinh1990
hoseinh1990
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1391 
تعداد پست ها : 2645
محل سکونت : اصفهان

هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

بسمــــــــــــــــــــــــه تعالـــــــــــــــــــــــــی

عـــهــــدنــــــامــــه بــــاخــویـــــشـــــــــــــــــــــــــــــ

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

دوری از تبذیر

 امام صادق عليه السلام :

هر كس مالى را در غير طاعت خداوند خرج كند، تبذیرکار و هر كس كه در راه خير خرج نمايد، ميانه رو است.

مـا رهـروان ره حـق کـه بـا خـدا و امـام زمـان (عـج) خـویـشـــ عـهـد بـسـتـه ایـم هـر روز بـهـتـر از روز قـبـل بـاشـیـم بـا خـود عـهـد می‌بـنـدیـم که بـرای رضـای حـق و شـادی دل شـکـسـتـه مـولـایـمـان امـام زمـان (عج) بـا تـوکـل بـه خـدا و تـوسـل بـه چـهـارده مـعـصـوم  همیشه شاکر نعمت های خداوند باشیم و مال و دارایی خود را در مصارف شرعی و در راه خدا استفاده کنیم و  از 

تبذیر

دوری کنیم.

و بدینوسیله پیمانی مجدد با مولایمان حضرت ولی عصر(عج) می بندیم که راه ظهور را هموارتر سازیم.

ثواب و اجر این کار را هدیه می کنیم به ساحت مقدس امام زمان (عج) و برای سلامتی

مسئولین سایت راسخون و مدیر تالار گفتگوی آزاد و راسخونی گرامی yarabyarabyarab

دعا می کنیم.

جمعه 11 بهمن 1392  11:32 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon farshon borkhar yarabyarabyarab nmzohy kharabaf alirezaheydari64
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

مفهوم تبذير

مفهوم تبذير 
تبذير برخلاف اسراف و تنها واژه‏اى اقتصادى است. تبذير از ريشه «بذر» يعنى تفريق و پخش كردن چيزى اصلش از ريختن و پاشيدن بذر است كه به طور استعاره درباره كسى كه مال خود را بيهوده تلف و پخش مى‏كند، به كار رفته است و نيز گفته شده است كه تبذير، انفاق مال در راه معصيت است. 
 
با اين توضيحات ملاحظه مى‏كنيم كه «اسراف‏» در برابر اقتصاد و ميانه روى قرار دارد و به هرگونه تجاوز از حد، در غير طاعة‏الله و به قصور از حق‏الله اطلاق مى‏شود. در قرآن كريم واژه قصد و مشتقات آن در معانى ; راست، متوسط و معتدل به كار رفته است. مانند «واقصد فى مشيك‏» (4) در راه رفتن اعتدال را رعايت كن. 
فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات (5) از ميان آنها عده‏اى بر خود ستم كردند و عده‏اى ميانه‏رو بودند و عده‏اى به اذن خدا در نيكى‏ها از همه «پيشى‏» گرفتند. 
حضرت على(علیه السلام) در مورد قصد مى‏فرمايند: «عليك بالقصد فى الامور» (6) بر تو باد ميانه‏روى در كارها. در خطبه همام از نشانه‏هاى متقين و پرهيزگاران مى‏فرمايد: « و ملبسهم الاقتصاد» (7) يعنى پوشاكشان ميانه بود، بدين معنى افراط و تفريط در كارها و زندگيشان وجود ندارد. از مجموع اين نظريه‏ها اين چنين بر مى‏آيد كه بين واژه اسراف به معنى اقتصادى آن با واژه تبذير فرق زيادى وجود ندارد و تنها ممكن است در جهت تمايز بين اين دو واژه گفته شود كه با توجه به خصوصيات تعابير لغت‏شناسان در معنى تبذير، مقصود از اين واژه تلف كردن و ضايع نمودن مال است و زياده‏روى در انفاقات شخصى و امور خيريه را شامل نمى‏شود ، در حالى كه اسراف فراگيرتر از آن و در برگيرنده همه موارد از به هدردادن و زياده‏روى در مصارف شخصى و خانوادگى و انفاقهاى مستحب مى‏باشد. و به عبارت ديگر هر تبذيرى اسراف است ولى هر اسرافى تبذير نيست. 
از امام صادق(علیه السلام) جمله كوتاهى نقل شده است كه ممكن است همين نكته را از آن استفاده كرد. آن حضرت فرمود: «ان التبذير من الاسراف‏» يعنى ، تبذير از اسراف است. در اين حديث‏شريف، براى اسراف انواع ‏واقسامى فرض شده، كه تبذير شاخه‏اى از آن معرفى گرديده است. 
 
 
4- لقمان /19. 
5- فاطر /32. 
6- غررالحكم، فصل‏49، ص‏483. 
7- نهج‏البلاغه فيض‏الاسلام، خطبه 184/611. 
 
 
 
       
شنبه 12 بهمن 1392  9:35 AM
تشکرات از این پست
farshon borkhar hoseinh1990 yarabyarabyarab omiddeymi1368 bigharar
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

از نظر قرآن و روایات، هرگونه ریخت و پاشی که به معنای صرف بیهوده مال و ثروت باشد و یا موجبات سختی و تنگدستی خود و خانواده را فراهم آورد به عنوان مصداقی از مصادیق تبذیر شناخته شده و اجازه چنین رفتار ضداقتصادی به هیچ کس داده نمی شود.

در حوزه مسائل کلان اجتماعی و حکومتی می توان با تاسف اعلام کرد که رفتارهای برخی از مدیران و دولتمردان رنگ و بوی تبذیر و اسراف دارد و در شرایطی که کشور در تنگناهای مالی و اقتصادی است، برگزاری مثلا همایش های متعدد و بی فایده و یا کم فایده چه لزومی دارد و متاسفانه بعضا در همین سمینارها و کنفرانسها که میلیونها تومان صرف برپایی آنها می شود شاهد ریخت و پاشها و تبذیرهای اندوهبار هستیم که این رفتار با شعار امسال که اصلاح الگوی مصرف است در تضاد می باشد.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 12 بهمن 1392  9:55 AM
تشکرات از این پست
borkhar hoseinh1990 yarabyarabyarab omiddeymi1368 bigharar
borkhar
borkhar
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1392 
تعداد پست ها : 19319
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

ريخت و پاش(تبذير)؛ الگوي نادرست مصرف
" تبذير" که از ريشه بذر گرفته شده است به معنا ريخت و پاش است. در قرآن كريم از تبذير به عنوان الگوي نادرست مصرف ياد شده است. در واقع تبذير يعني فرد در اموال به گونه اي تصرف نمايد که پخش شود بي آن که به شکل درست و مناسبي مصرف شود. در قرآن كريم به صراحت اين شيوه مصرف كردن تقبيح گرديده و ضد اخلاقي شمرده شده است.( وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا؛ و حق خويشاوند و درويش بينوا و در راه‏مانده را بده و مال خود را بيهوده و به گزاف مريز و مپاش- تباه مكن- همانا ريخت و پاش كنندگان- كسانى كه مال را به گزاف تباه مى‏كنند- برادران شيطانهايند و شيطان خداوند خويش را ناسپاس است.(سوره مباركه اسراء؛ 26-27)
متأسفانه امروزه در جوامع بشري موارد ريخت و پاش و تبذير بسياري حاكم است كه جلوگيري از اين امر مذموم مي تواند انسان هاي زيادي در سطح جهان را از گرسنگي و حتي خطر مرگ نجات دهد. ذكر اين نكته ضروري است كه اين مسأله اختصاص به بخش خصوصي و افراد ندارد بلکه در بسياري از عروسي ها و مهماني هاي دولتمردان و همايش هاي دولتي ، به وفور مي توان مصاديق آن را يافت و معرفي کرد. به بيان ديگر اين امر مقوله اي همگاني است كه هر فردي در حوزه ي شخصي و اجتماعي و در مواجهه با امكانات خصوصي و دولتي مي بايست بدان توجه نمايد. در واقع هر كس در جايگاه خانوادگي و اجتماعي خود مسئول است نسبت به جلوگيري از تبذير و ريخت و پاش ها اقدام نمايد.
اسراف؛ رفتاري ضد مصرف 
" اسراف " يعني؛ زياده روي و تجاوز از حد و مرزهاي قانوني و طبيعي در هر كاري. اسراف كردن امري است كه در آيات قرآن كريم به صراحت از آن پرهيز داده شده است. همان طور كه از كودكي به ما آموخته اند:
« کلوا والشربوا و لا تسرفوا »« بخوريد و بياشاميد ولي هرگز اسراف نورزيد همانا خداوند اسراف کاران را دوست ندارد»  در قرآن كريم نه تنها اسراف امري ناپسند و مذموم عنوان و در حوزه منكرات دسته بندي مي شود بلكه يكي از عوامل اصلي دوري از رحمت خداوند محسوب مي شود. كتاب وحي به صراحت اعلام مي دارد كه خداوند مسرفين را دوست ندارد. و اين امر براي كساني كه مي خواهند محبوب خداوند مهربان باشند مسأله اي بسيار مهم است. از اين رو از هر كاري كه آنان را از حوزه محبوبان خداوندي بيرون برد و يا در جرگه دشمنان خدا قرار دهد، پرهيز مي كنند و مي كوشند تا به هر شكلي شده با شناخت عوامل و علل دوري و يا دشمني، از آن پرهيز كنند. به نظر مي رسد كه حتي براي كساني كه طالب دنيا و متاع دنيوي هستند نيز مي بايست دوري از اسراف در دستور زندگي قرار گيرد؛ زيرا چنان كه از آيات قرآني به دست مي آيد اسراف نه تنها عامل مهم در دوري از محبت خداوند مي شود بلكه موجب مي شود خود و يا جامعه دچار نابودي گردد. (يس آيات 13 و 19) مسأله اسراف و هدر دادن منابع در رفتار مصرفي، مسأله اي بنيادي است كه ناشي از فقدان حاکميت عقلاني و منطق اخلاقي و اقتصادي در عملکرد افراد است.
 

خدایا دلم به سان قبله نماست...وقتی عقربه اش به سمت "تو"می ایستد آرام می شود

"ان الله مع الصابرین ...همانا خداوند با صابرین است"

شنبه 12 بهمن 1392  9:58 AM
تشکرات از این پست
farshon hoseinh1990 yarabyarabyarab omiddeymi1368
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

یکی از مسلمانان مدینه که دارای چند کودک بود، و شش غلام داشت، در بستر مرگ قرار گرفت. قبل از مرگ خود به خاطر جلب پاداش الهی، شش غلامش را آزاد نمود. پس از آن که از دنیا رفت، مسلمانان پس از غسل و تکفین، او را به خاک سپردند. سپس ماجرای او را در مورد آزادسازی غلامان، و فقر فرزندانش به آن پیامبر(ص) خبر دادند. حضرت فرمود: «اگر من اطلاع می یافتم نمی گذاشتم جنازه او را در قبرستان مسلمانان دفن کنید، زیرا او کودکان خود را از ثروتش بی نصیب نمود، و آنان را فقیر و بی پناه گذاشت، تا دست گدایی به سوی مردم دراز کنند.»

براین اساس پیامبر(ص) از هرگونه تبذیر و زیاده روی در انفاق اموال بر حذر می داشت و اجازه نمی داد تا شخصی به گونه ای رفتار کند که مصداق تبذیر باشد. در ماجرای ابولبابه (گفتن یک راز نظامی حکومت اسلامی به یهودیان) وی به گناه خود پی برد و توبه حقیقی کرد و پس از مدتی آیه ۲۰۱ سوره توبه در پذیرش توبه او از جانب خداوند نازل شد، پیامبر(ص) با تلاوت آن آیه، به او بشارت داد. ابولبابه به پیامبر(ص) عرض کرد: اجازه بده به شکرانه قبول شدن توبه ام، نصف اموالم را انفاق کنم. پیامبر(ص) اجازه نداد. او عرض کرد: اجازه بده یک سوم آن را انفاق کنم، پیامبر(ص) اجازه داد.

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

شنبه 12 بهمن 1392  9:59 AM
تشکرات از این پست
borkhar hoseinh1990 yarabyarabyarab omiddeymi1368
mgmoheby1
mgmoheby1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اردیبهشت 1390 
تعداد پست ها : 5196
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

روايات مي توان به سخن اميرالمؤمنين علي (ع) توجه داد كه مي فرمايد: فدع الاسراف مقتصدا؛ «اسراف را به خاطر ميانه روي و حد اعتدال رها كن.»

شنبه 12 بهمن 1392  10:48 AM
تشکرات از این پست
borkhar hoseinh1990 yarabyarabyarab omiddeymi1368
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

رابطه اسراف و تبذير و دوري از خدا:

 

 

انسان داراي ابعاد روحي فراوان مي‌باشد. هر بُعد روحي انسان در بُعد ديگر او تأثير گذار است. زماني كه آدمي خود را به اسراف كردن و زياده‌روي عادت دهد، كم‌كم اين عمل براي او عادت و ملكه مي‌شود؛ در اين صورت خصلت زشت و ناپسند اسرافكاري پس از مدتي بر روي ابعاد روحي او تأثير گذاشته و سبب دوري او از خداوند مي‌شود.[1]

...

 

اسراف و تجاوز از چهارچوب تعيين شده در امور مادي و معنوي موجب كمرنگ شدن احكام ديني و الهي در مقابل انسان و در نتيجه موجب تكذيب حق مي‌شود. اينجاست كه انسان به تدريج از خداوند دور شده و از نعمت هدايت الهي محروم مي‌گردد. اين يك سنت قطعي كه هدايت معنوي در پرتو عمل به دستورات خداوند و پرهيز از گناه و دوري از محرمات بدست مي‌آيد؛ در غير اين صورت فراموشي ياد خداوند به تدريج به وجود مي‌آيد و زندگي فردي و اجتماعي انسان را دچار سردرگمي‌ و بي‌هدفي مي‌كند. در اين صورت اعتماد به همديگر كمرنگ شده و روحية ايثار و فداكاري از جامعه رَخت برمي‌بندد، محبّت و عاطفه كاهش پيدا مي‌كند و مردم در كارهاي خلاف شرع و اسراف از همديگر سبقت مي‌گيرند.

 

اسراف عاملي مهم در دور شدن دلها از اعمال پسنديده است و باعث زياد شدن فاصله طبقاتي مي‌گردد. به واسطة اسراف انسان نسبت به احساسات و عواطف و مشكلات مردم بي تفاوت مي‌شود و روح آدمي از خداوند هر روز دورتر شده و به منجلاب گناه و معصيت نزديكتر مي‌شود و راه شيطان  را در پيش مي‌گيرد.[2] در اين حال انسان مصداق آية 27 سوره اسراء شده كه خداوند مي‌فرمايد:

 

«إنَّ المُبذرِين كانوا إخوان الشَّياطين»

 

همانا تبذيركنندگان، برادران شياطينند.

 

در روايات بسياري ائمه معصومين (عليهم‌السّلام) نيز به ميانه‌روي و دوري از اسراف امر فرمودند؛ امام صادق (ع) در اين زمينه مي‌فرمايند:

 

«إنَّ القَصْدَ أمْرَ يُحِبُّهُ اللهُ و إنَّ السَّرَفَ يَبْغُضُهُ حَتّي طَرْحُكَ النَّواة فإنّها تُصْلُحْ لِشَيءٍ وَ‌ حَتّي صَبُّكَ فَضَّلَ شَرابكَ »

 

ميانه‌روي امري است كه خداوند دوست مي‌دارد واسراف مبغوض خداوند مي‌باشد حتي انداختن هستة خرما و استفاده زياده از آب - چرا كه از نظر ايشان هستة خرما نيز كاربرد فراوان دارد

شنبه 12 بهمن 1392  1:53 PM
تشکرات از این پست
borkhar hoseinh1990 yarabyarabyarab omiddeymi1368
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

مقدمه

دين مقدس اسلام بهره‏بردارى مشروع از نعمتهاى الهى و زيباييهاى زندگى را مباح و روا و اسراف و زياده‏روى را حرام و ناروا مى‏داند و اين بدان جهت است كه مسلمان به تناسب امكانات و توانايى و كارآيى خود، در برابر جامعه مسؤوليت دارد. در اين صورت فرد اسرافكار قهرا از اجراى مسؤوليت و تعهدات اجتماعى خود بازمى‏ماند و از اين رهگذر بر پيكر جامعه ضربه مى‏زند.

قرآن مجيد اين حقيقت را در ضمن مباحث اجتماعى در قالبهايى زيبا بيان مى‏كند و با هشدار به پيروان خود مى‏فرمايد: (و انفقوا فى سبيل الله ولاتلقوا بايديكم الى التهلكة) (۱) يعنى در راه خدا انفاق كنيد و با دستهاى خود، خود را به هلاكت و نابودى نيفكنيد. از اين آيه شريفه چنين استفاده مى‏شود كه اگر مال در راه خدا و به سود جامعه و رفع نيازمنديهاى مردم مصرف نشود سرنوشت آن جامعه و ملت‏به هلاكت و سقوط مى‏انجامد.

صرف‏نظر از اهميت‏خوددارى از اسراف و تبذير در دين از نظر موقعيت‏خاص كشور اسلامى كه در محاصره حكومتهاى سلطه‏گر قرار گرفته اگر ما بتوانيم تجملات زندگى را حذف كنيم و رعايت اقتصاد و ميانه‏روى را در همه حال مدنظر و برنامه عمل قرار دهيم، به استقلال كشور كمك كرده‏ايم و به پيروزى نهايى نزديكتر شده‏ايم. در نتيجه اين شعار را در اقصى نقاط عالم و دنياى اسلام و بالاخص ايران اسلامى اعلام كرده‏ايم كه ما از تنگناهاى اقتصادى نمى‏هراسيم و قدرت آن را داريم كه روى پاى خود بايستيم و به هيچ قدرتى جز خداوند متعال متكى نيستيم.

شنبه 12 بهمن 1392  2:11 PM
تشکرات از این پست
borkhar hoseinh1990 yarabyarabyarab omiddeymi1368
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

مفهوم اسراف

راغب اصفهانى مى‏گويد: «السرف تجاوز الحد فى كل فعل يفعله الانسان‏» (۲) اسراف به معنى تجاوز از حد و معيار در هر كارى است كه از انسان سر بزند، گرچه استعمال آن در موارد زياده‏روى در انفاق مال بيشتر است و گاهى به خروج از اعتدال در مقدار خرج مال و زمانى هم به چگونگى بذل مال و مورد آن اطلاق مى‏شود. اما بنا به مفهوم سخن راغب و روح معنى «كل فعل‏» و بر پايه شواهد فراوان در قرآن و حديث، اسراف به هر گونه تجاوزكارى و زياده‏روى گفته مى‏شود و در هر حال اسراف عملى است ممنوع و محكوم، و مورد خشم و انزجار خداوند متعال است و از آن به شدت منع شده است.

خداوند در سوره اعراف مى‏فرمايد: «كلوا واشربوا ولاتسرفوا انه لايحب المسرفين‏» (۳) بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.

مفهوم تبذير

تبذير برخلاف اسراف و تنها واژه‏اى اقتصادى است. تبذير از ريشه «بذر» يعنى تفريق و پخش كردن چيزى; اصلش از ريختن و پاشيدن بذر است كه به طور استعاره درباره كسى كه مال خود را بيهوده تلف و پخش مى‏كند، به كار رفته است و نيز گفته شده است كه تبذير، انفاق مال در راه معصيت است.

با اين توضيحات ملاحظه مى‏كنيم كه «اسراف‏» در برابر اقتصاد و ميانه روى قرار دارد و به هرگونه تجاوز از حد، در غير طاعة‏الله و به قصور از حق‏الله اطلاق مى‏شود. در قرآن كريم واژه قصد و مشتقات آن در معانى; راست، متوسط و معتدل به كار رفته است. مانند «واقصد فى مشيك‏» (۴) در راه رفتن اعتدال را رعايت كن.

فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخيرات (۵) از ميان آنها عده‏اى بر خود ستم كردند و عده‏اى ميانه‏رو بودند و عده‏اى به اذن خدا در نيكى‏ها از همه «پيشى‏» گرفتند.

حضرت على(ع) در مورد قصد مى‏فرمايند: «عليك بالقصد فى الامور» (۶) بر تو باد ميانه‏روى در كارها. در خطبه همام از نشانه‏هاى متقين و پرهيزگاران مى‏فرمايد: «و ملبسهم الاقتصاد» (۷) يعنى پوشاكشان ميانه بود، بدين معنى افراط و تفريط در كارها و زندگيشان وجود ندارد.

از مجموع اين نظريه‏ها اين چنين برمى‏آيد كه بين واژه اسراف به معنى اقتصادى آن با واژه تبذير فرق زيادى وجود ندارد و تنها ممكن است در جهت تمايز بين اين دو واژه گفته شود كه با توجه به خصوصيات تعابير لغت‏شناسان در معنى تبذير، مقصود از اين واژه تلف كردن و ضايع نمودن مال است و زياده‏روى در انفاقات شخصى و امور خيريه را شامل نمى‏شود، در حالى كه اسراف فراگيرتر از آن و در برگيرنده همه موارد از به هدردادن و زياده‏روى در مصارف شخصى و خانوادگى و انفاقهاى مستحب مى‏باشد. و به عبارت ديگر هر تبذيرى اسراف است ولى هر اسرافى تبذير نيست.

از امام صادق(ع) جمله كوتاهى نقل شده است كه ممكن است همين نكته را از آن استفاده كرد. آن حضرت فرمود: «ان التبذير من الاسراف‏» يعنى، تبذير از اسراف است. در اين حديث‏شريف، براى اسراف انواع‏واقسامى فرض شده، كه تبذير شاخه‏اى از آن معرفى گرديده است.

اسراف از نظر قرآن

در قرآن كريم واژه «اسراف‏» و مشتقات آن مكرر به كار رفته است ولى در بيست و سه مورد لفظ «اسراف‏» استعمال شده كه در هر مورد، مفهومى ويژه دارد. در غالب موارد، مقصود از اسراف جنبه‏هاى اخلاقى، عقيدتى و تجاوز از حدود الهى است، و تنها در چهار مورد جنبه مالى را شامل مى‏شود كه با دو آيه «تبذير» شش آيه مى‏شود.

به آيات زير توجه كنيد:

۱ - كذلك زين للمسرفين ماكانوا يعملون. (۸)

اين‏گونه براى اسرافكاران اعمالشان زينت داده شده است.

۲ - ولا تطيعوا امر المسرفين. (۹)

اطاعت فرمان مسرفان نكنيد.

۳ - ان الله لايهدى من هو مسرف كذاب. (۱۰)

خداوند اسرافكار دروغگو را هدايت نمى‏كند.

۴ - و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفين. (۱۱)

و به راستى فرعون برترى‏جويى (و طغيان) در زمين روا داشت و او از اسراف‏كاران بود.

اما آياتى كه تنها ظهور در جنبه‏هاى اقتصادى دارند عبارتند از:

۱ - انعام، آيه ۱۴۱.

۲ - اعراف، آيه ۳۱.

۳ - فرقان، آيه‏۶۷.

۴ - اسراء، آيات‏۲۷ و ۲۸.

حال به ذكر چند آيه مى‏پردازيم:

۱ - وات ذاالقربى حقه والمسكين وابن السبيل ولاتبذر تبذيرا ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين و كان الشيطان لربه (۱۲) كفورا.

و حق نزديكان را بپرداز! و (همچنين) مستمند و در راه‏مانده را، و هرگز تبذير مكن چرا كه تبذيركنندگان برادران شيطانند و شيطان كفران (نعمتهاى) پروردگار كرد.

واژه «تبذير»، تنها يك واژه اقتصادى است و در قرآن كريم تنها در همين دو آيه از سوره اسراء به كار رفته است. و شايد در قرآن كريم كمتر مواردى بتوان پيدا كرد كه با چنين لحن تند و شديدى از عملى نهى شده باشد.

۲ - خذوا زينتكم عند كل مسجد و كلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لايحب المسرفين (۱۳) زينت‏خود را در هر مسجد برگيريد و بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد همانا كه خداوند مسرفان را دوست نمى‏دارد.

تمامى آيات مربوط به اسراف را مى‏توان به طوركلى به دو بخش تقسيم كرد:

۱ - اسراف در مال.

۲ - اسراف در غيرمال.

۱ - اسراف در مال

آيات مربوط به زياده‏روى در صرف مال شامل دو بخش است:

الف) اسراف در مصرف شخصى; مى‏فرمايد: كلوا من ثمره اذا اثمر ... (۱۴) از ميوه آن به هنگامى كه به ثمر مى‏نشيند بخوريد و حق آن را به هنگام درو بپردازيد، اسراف نكنيد كه خداوند مسرفين را دوست نمى‏دارد.

بنابراين اسرافى كه در بعد اقتصادى بيشتر مورد توجه است و موجب تضعيف بنيه مالى محرومان و لذت‏طلبى مسرفان مى‏شود و از بلاهاى بزرگ اجتماعى است و فقر و محروميت‏بيشتر به دنبال دارد همين نوع اسراف است كه هر مسلمان با توجه به وظيفه و تعهد و مسؤوليتى كه در برابر خداوند و اجتماع دارد لازم است، در مخارج زندگى خويش رعايت اعتدال را بكند و جدا از اسراف پرهيز نمايد.

ب) اسراف به خاطر ديگران; وقتى انفاق از حد تعادل خارج شود نسبت‏به انفاق شونده و انفاق‏كننده هر دو عوارض سوء و زيانبار خواهد داشت، به اين جهت است كه قرآن مجيد وقتى در آياتى از سوره شريفه فرقان ويژگيهاى مؤمنان و بندگان واقعى را برمى‏شمارد يكى از آن ويژگيها را اين‏گونه معرفى مى‏فرمايد:

اذا انفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا و كان بين ذلك قواما; (۱۵) كسانى هستند كه هرگاه انفاق كنند نه اسراف مى‏كنند و نه سختگيرى، بلكه در ميان اين دو اعتدالى دارند. و نيز قرآن، خطاب به حضرت پيامبر(ص) مى‏فرمايد: و لا تجعل يدك مغلولة الى عنقك ولا تبسطها كل البسط فتقعد ملوما محسورا (۱۶) هرگز دستت را بر گردنت زنجير مكن (و ترك انفاق و بخشش منما) و بيش از حد آن را مگشا تا مورد سرزنش قرار گيرى و از كار فرومانى، و در همين رابطه حضرت على(ع) مى‏فرمايند: «ما عال امرء اقتصد» (۱۷) كسى كه ميانه‏روى پيشه سازد تنگدست نگردد. و حضرت رسول(ص) مى‏فرمايند: «من اقتصد اغناه الله، و من بذر افقره الله‏» (۱۸) هر كس در دخل و خرج ميانه‏روى كند خدا بى‏نيازش مى‏كند و هر كس اسراف و تبذير نمايد خداوند فقيرش گرداند.

زيربناى آفرينش بر تعادل گذاشته شده است «و كل شى‏ء عنده بمقدار» (۱۹) و هر چيزى نزد او مقدار معينى دارد و در مورد ديگر مى‏فرمايد: «انا كل شى‏ء خلقناه بقدر» (۲۰) ما هر چيزى را به اندازه آفريديم.

حساب هر چيزى در پيشگاه خداوند متعال براساس حكمت‏بالغه او و مصلحت و عدالت و از روى اندازه و بدور از افراط و تفريط است، و اساس حكومت را هم عدالت تشكيل مى‏دهد و اقامه عدل از اهداف مهم بعثت انبياى عظام الهى بوده است تا آنجا كه معيار مالكيت مشروع را عدم زيان و اضرار و ستم به فرد و اجتماع، و ضابطه انفاق و احسان را كرامت و سخاوت بدور از بخل و امساك و نيز بدور از اسراف و زياده‏روى قرار داده است و بالاخره تحكيم بنيان اقتصادى جامعه و ميانه‏روى مطلوب و مورد تاكيد شارع مقدس اسلام است.

۲ - اسراف در غيرمال

الف) اسراف در قتل; در دوران جاهليت رسم بر اين بود كه هرگاه كسى از روى ظلم و تعدى به قتل مى‏رسيد بستگان مقتول با توجه به خوى و خصلت جاهلى و حس كينه‏توزى و انتقام‏جويى چند نفر از بستگان قاتل را به قتل مى‏رساندند. قرآن كريم اين تجاوز و انتقام‏جويى را مردود دانسته و فرمود: «فلا يسرف فى القتل‏» (۲۱) . اما در قتل اسراف نكنيد، يعنى، براى قتل يك نفر، فقط يك نفر را به قتل برسانند آن هم با توجه به صدر آيه كه مى‏فرمايد: «ولا تقتلوا النفس التى حرم الله الا بالحق‏»، نفسى را كه خداوند حرام كرده است نكشيد مگر از روى حق، يعنى اين كشتن هم فقط در مواردى تجويز شده است كه قاتل مستوجب كشته شدن باشد و با علم و عمد مرتكب قتل نفس شده باشد.

ب) اسراف در نفس; كسى كه از نظام اعتدال خارج مى‏شود و با ارتكاب گناه و معصيت از حريم انسانى خود تجاوز مى‏كند اسرافكار است، اما اسرافكارى كه مشمول پيام رحمت و اميد الهى قرار گرفته است: قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم. (۲۲) بگو اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‏ايد از رحمت‏خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى‏آمرزد.

ملاحظه مى‏شود كه هرگونه گناه و تجاوز از حد و مرز و حريم انسانى اسراف بر نفس شمرده مى‏شود.

در جاى ديگر مى‏بينيم، مجاهدان جنگ احد به درگاه خداوند متعال دست نياز برمى‏داشتند: و ما كان قولهم الا ان قالوا، ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فى امرنا و ثبت اقدامنا وانصرنا على القوم الكافرين (۲۳) گفتار آنها فقط اين بود كه پروردگارا گناهان ما را ببخش و از تندرويهاى ما در كارها چشم بپوش، قدمهاى ما را ثابت‏بدار، و ما را بر جمعيت كافران پيروز بگردان.

از آيه شريفه مستفاد مى‏شود، آنچه از آن عدول كرده و بجا نياورده‏اند اطاعت امر پيامبر(ص)، و سستى و منازعه بوده است.

هر نوع گناه، اسراف و تجاوز از حد فطرى و طبيعى انسان است كه با ارتكاب آن از مسير اعتدال بيرون مى‏رود و به راه زوال و نيستى كشانده مى‏شود و اين درست‏خلاف آن هدف عالى است كه انبياى الهى براى آن مبعوث شده‏اند. قرآن در اين مورد مى‏فرمايد: ولقد جاءتهم رسلنا بالبينات ثم ان كثيرا منهم بعد ذلك فى الارض لمسرفون; (۲۴) و رسولان، با دلايل روشن به سوى بنى‏اسرائيل آمدند، اما بسيارى از آنها بر روى زمين تعدى و اسراف كردند. در اين آيه شريفه مراد از «مسرفون‏» كسانى هستند كه از انبيا و طريق حق تبعيت نكردند و در نتيجه اين سركشى به گناه آلوده شدند.

معيار اسراف

احاديثى از حضرت امام صادق(ع) نقل است كه در مورد اسراف به اصحاب مى‏فرمايند: كمترين حد اسراف اين است كه لباسى را كه بيرون خانه براى حفظ آبرو مى‏پوشى در داخل خانه نيز بپوشى يا باقيمانده آب و غذا را كه در ظرف مى‏ماند دور بريزى و يا خرما را خورده و هسته آن را دور اندازى. (۲۵) در بعضى از احاديث آمده است كه در هنگام وضو گرفتن بايد مواظب باشيم كه دچار اسراف نشويم و مقدار يك مد (معادل سه چهارم ليتر) آب براى وضو كفايت مى‏كند. و نيز در ذيل آيه شريفه ۳۱ سوره اعراف: «كلوا و اشربوا...» احاديثى از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است كه از آن جمله اين حديث است كه «عياشى از ابان بن تغلب‏» از آن حضرت نقل مى‏كند كه مال و ثروت از آن پروردگار است كه آن را در نزد مردم به امانت گذاشته است و به آنها اجازه فرموده كه در حد اعتدال و ميانه‏روى بخورند و بياشامند و لباس بپوشند، و نكاح كنند، مركب سوارى داشته باشند و مازاد آن را به فقراى مؤمنين ببخشند و بدين‏وسيله اختلافات طبقاتى را از بين ببرند و پراكندگيها را ترميم كنند و كسى كه اين‏گونه عمل مى‏كند، آنچه را كه مى‏خورد و مى‏آشامد، اعمالش مباح است و نكاح او و استفاده از مركوبش نيز حلال مى‏باشد و كسى كه از اين حد تجاوز كند بر او حرام است و سپس فرمود كه اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.

از فرمايش امام(ع) كه نظرشان را به صراحت اعلام و مى‏فرمايند: «من عدا ذلك كان عليه حراما» (۲۶) حرمت اسراف به وضوح آشكار مى‏شود و وقتى از حد متعادل و مشخص كه در اين حديث‏شريف بدان تصريح شده تجاوز شد به حرمت مى‏انجامد و به دليل اين‏گونه احاديث و يا به دليل نهى صريح قرآن (لاتسرفوا) اسراف و تبذير نوعى حريم‏شكنى و عصيان در برابر امر پروردگار و از گناهان كبيره محسوب مى‏شود. در حديثى ديگر مى‏فرمايد: «كسى كه چيزى را در غير اعت‏خدا انفاق كند او مبذر است و كسى كه در راه خدا چيزى را انفاق كند او مقتصد است. (۲۷) در اين جا معلوم مى‏شود كه بذل و بخشش اگر به قصد و نيت الهى نباشد حكم اسراف را دارد و اصولا از ديد اسلام چنين عملى اخلاقى و پسنديده نيست‏حال كه بحث اخلاقى به ميان آمد متناسب است تا اشاره‏اى اجمالى بكنيم به اين كه چگونه‏عملى، از نظر اسلام مقبول است.

عمل اخلاقى از ديدگاه اسلام

اسلام عملى را خير و اخلاقى مى‏داند كه داراى دو جنبه باشد. به اين معنى كه هر عمل از روح و نيت «حسن فاعلى‏» و شكل و صورت «حسن فعلى‏» تشكيل شده است و عمل خير بايد حسن فعلى داشته باشد يعنى صورت و شكل عمل صحيح باشد. مثلا كسى كه مالى را از راههاى نامشروع جمع كرده و با اين مال به قصد قربت اقدام به خيرات و مبرات مى‏نمايد از او پذيرفته نيست و يا مال مباح و مشروع را خواسته باشد براى ريا و خودنمايى و در غير رضا و طاعت پروردگار انفاق و بخشش كند اينجا هم مردود است و بنا به نظر حضرت امام صادق(ع) چنين كسى مبذر و مسرف است.

معيار و ملاك هزينه‏ها

اصولا توجه به اين نكته ضرور است كه هر كس چقدر حق هزينه دارد كه وقتى از آن حد گذشت مشمول اسراف مى‏شود و بايد از آن خوددارى نمايد، به اعتبارى مصرف و مخارج زندگى را مى‏توان به دو قسم تقسيم نمود، مخارج روا و مخارج ناروا، قضاوت در مورد روا و ناروا بودن مخارج با عرف و افراد اجتماع است. همان‏طور كه قضاوت در مورد اباحه و حرمت‏به دست‏شرع است، هر كس براساس ايمان و عدل اسلامى موظف است زندگى خويش را طبق شان و موقعيتى كه در اجتماع دارد تنظيم كند (البته اين با معنى مساوات اسلامى منافاتى ندارد، زيرا اين تفاوت براساس تفاوت در شهرت و ضعف استعداد و ميزان تلاش و فعاليت هر كس و مراحل مختلف افراد است) مثلا در باب خمس داريم كه افراد در مورد منافع كسب بايد مخارج سالانه خود را طبق شان تامين كنند و آنچه از اين معيار اضافه باشد مشمول خمس مى‏شود و يا در باب زكات شرط است كه نيازمندانى مى‏توانند آن را دريافت نمايند كه هزينه لباس و غذا و ساير مخارج ضرور زندگى آنان تامين گردد و توسعه يابد تا همسطح ساير افراد قرار گيرند.

در مورد نفقه زن كه بر عهده شوهر است معيار چنين است كه مرد خوراك و پوشاك زن را در حد شايسته و شرافتمندانه كه در خور شان و موقعيت اجتماعى اوست تامين نمايد در اين زمينه قرآن مجيد مى‏فرمايد: «و على المولود له رزقهن و كسوتهن بالمعروف لاتكلف نفس الا وسعها» (۲۸) بر آن كسى كه فرزند براى او متولد شده (پدر) لازم است‏خوراك و پوشاك مادر را به طور شايسته و در مدت شيردهى بپردازد حتى اگر طلاق گرفته باشد، هيچ كس موظف به بيش از مقدار توانايى خود نيست.

مى‏بينيم آن قسمت از مخارج و هزينه‏هايى كه با موقعيت اجتماعى و شؤون زندگى انسان موافق و سازگار است اقتصاد و تقدير معيشت است و آنچه از اين حد و مقدار تجاوز كند، اسراف و زياده‏روى است و موجب غضب پروردگار خواهد بود. لازم به تذكر است كه شايد نتوان معيار و مقدار معينى براى اسراف در نظر گرفت. بلكه اسراف مفهومى است كه در افراد مختلف و اوضاع گوناگون و اجتماعات مختلف مصاديق متفاوت و مختلفى مى‏يابد، مثلا ممكن است پوشيدن لباس و يا خوردن غذايى خاص در شرايطى كه در جامعه نيازمند و محتاج وجود ندارد اسراف نباشد لكن همان پوشاك و خوراك در جامعه‏اى فقير و يا زمانى خاص زياده‏روى و اسراف محسوب شود و اين خود توجه دادن ثروتمندان است‏به اين كه مسايل مهمتر را در نظر بگيرند و بر تمام ابعاد زندگى خود را زير نظر گيرند و احساس مسؤوليت كنند و بدانند كه همگان در پيشگاه ايزد متعال مسؤولند; مسؤول در برابر خود و جامعه خود. غنى بايد در فكر فقير و رفع نيازهاى او باشد كه در تعاليم اسلام بر اين مساله تاكيد فراوان شده است و براى نمونه علاوه بر آيات شريفه قرآنى كه وارد شده است‏به اين كلام مشهور حضرت رسول‏۹ اكتفا مى‏شود كه فرمود: «من اصبح و لا يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم‏»، پس بايد غنى در فكر فقير و در راه رفع حوايج او باشد و افراد كم درآمد در مرز خود حركت كنند تا امتيازهاى نابجا از ميان برود و اصول در جامعه رشد كند و بحرانهاى اقتصادى پديد نيايد.

اسراف موجب تنگدستى و فقر است و ميانه‏روى مايه توانگرى

در حديثى از امام على(ع) آمده است كه «القصد مثراة و السرف مثواة‏» (۲۹) يعنى اقتصاد و ميانه‏روى موجب ثروتمندى و اسراف و ولخرجى موجب سقوط و فقر مى‏گردد و نيز امام زين‏العابدين(ع) از رسول خدا(ص) نقل مى‏فرمايد كه فرمود: «ثلاث منجيات فذكر الثالث القصد فى الغنى و الفقر» (۳۰) حضرت رسول سه عامل براى نجات معرفى مى‏فرمايند كه سومين آن ميانه‏روى و اعتدال در توانگرى و نيازمندى است. پس افراد توانگر هم حق ندارند به بهانه اين كه امكانات مالى وسيع دارند به اسراف پردازند. نكته مهمى كه از اين حديث استنباط مى‏شود اين است كه اسراف و تبذير موجب فقر و تنگدستى است.

اسرافى كه هميشه حرام است

سه قسم اسراف است كه در همه جا و در همه حالات حرام است و اختصاص به شخص يا زمان، يا جاى خاصى ندارد.

۱ - ضايع كردن مال و بى‏فايده كردن آن، هر چند آن مال كم باشد. مانند بقيه ظرف آب را ريختن در جايى كه آب كمياب باشد و به آن مقدار رفع نياز مى‏گردد. يا لباسى را كه قابل استفاده شخصى يا ديگران است، پاره كردن و يا دور انداختن و يا خوراكى را نگهداشتن و به ديگرى ندادن تا اين كه ضايع و تباه شود و يا دادن مال به دست صغيرى كه آن را تلف مى‏كند و نظاير اينها.

حضرت صادق(ع) ميوه نيم‏خورده‏اى را ديدند كه از منزل ايشان بيرون انداخته شده بود. آن حضرت ناراحت و خشمگين شدند و فرمودند اين چه كارى است كه كرديد؟ اگر شما سير شده‏ايد بسيارى از مردم هستند كه سير نشده‏اند، پس به آنهايى كه نيازمندند بدهيد. متاسفانه در حال حاضر مى‏بينيم در جامعه اسلامى، چه مقدار از غذاها و يا ميوه‏هايى كه قابل استفاده است در سطلهاى آشغال و زباله‏دانها ريخته مى‏شود! در حالى كه افراد بسيارى به آن نياز دارند. نسبت‏به دور ريختن تتمه طعام بخصوص خرده نان (مگر در صحرا براى حيوانات) روايات تهديدآميزى رسيده است كه ذكر آنها موجب طول كلام است.

خوردن چيزهاى مضر هم اسراف است

۲ - از موارد اسراف، صرف كردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردنى و آشاميدنى و غير آنها مانند خوردن چيزى پس از سيرى هر گاه مضر باشد. چنانچه صرف مال در آنچه كه براى بدن نافع و به صلاح آن است، اسراف نيست.

صرف كردن مال در محرمات اسراف است

۳ - صرف كردن مال در مصرفهايى كه شرعا حرام است، مانند خريدن شراب و آلات قمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوه‏دادن به حكام و صرف نمودن مال در چيزى كه ظلمى در بردارد يا ستمى به مسلمانى مى‏رساند و نظير اينها، و در چنين مواردى از جهت مخالفت امر خدا معصيت است، يكى گناه بودن اصل عمل و يكى اسراف بودن صرف مال در آن موارد.

رابطه اسراف و اتلاف مالكيت

در اسلام مالكيتى كه از راههاى مباح حاصل شده باشد محترم شمرده شده است و جز در مواردى خاص كه در فقه اسلامى مقرر شده از مالك سلب مالكيت نمى‏شود. در اين جا لازم است اين نكته روشن شود كه مالك حق اتلاف را ندارد و حق تصرف تا مرز اتلاف پيش نمى‏رود، اگر مالك بخواهد ملك خويش را تلف كند نوعى «اعراض‏» تلقى مى‏شود به طورى كه آن مال بكلى از مالكيت او خارج مى‏شود و رابطه مالكيت‏شخص با آن چيز از بين مى‏رود. «اعراض‏» يكى از عوامل سلب مالكيت است. اتلاف مال گناه است و تلف‏كننده اصولا در ملك خداوند تصرف نابجا كرده است. به عنوان مثال: شخصى از بالاى پشت‏بام ليوان خود را به قصد شكستن مى‏اندازد. اگر ديگرى در بين راه آن را بگيرد صاحب آن ليوان كدام يك از آن دو هستند؟ اين بحثى حقوقى است كه در فقه نيز مطرح است، شخص پرتاب كننده ليوان رابطه مالكيت‏خود را با ليوان قطع كرده است و اين «اعراض‏» نام دارد در حالى كه اگر او حق داشت‏شاهد تلف شدن مال خويش باشد اين رابطه قطع نمى‏شد و قطع شدن رابطه مالكيت‏به صرف اين عمل بدين معنى است كه او حق اتلاف ندارد. با اولين اقدام شخص «براى اتلاف مال خود» دو مساله به وجود مى‏آيد: يك گناه تكليفى و ديگر اثر حقوقى كه همان قطع مالكيت اوست‏به گونه‏اى كه اگر فرد ديگرى آن مال را از تلف شدن نجات دهد مالك آن مى‏گردد.

صراط مستقيم

در جامعه اسلامى براساس نگرش خاص اسلام بايد تمام حركتها و روشها در كليه شؤون و ابعاد حياتى در مسيرى ويژه قرار گيرد كه در اصطلاح خاص مكتبى از آن صراط مستقيم و طريقه وسطى، سواءالسبيل يا راه ميانه و خط عدالت تعبير مى‏شود، صراط مستقيم راهى است كه خداوند متعال براى انسان در نظر گرفته و از اين راه است كه انسان مى‏تواند به كمال لايق خود برسد و گذشتن از آن توام با سلامت و عافيت از پل صراط در جهان ديگر است، و آن خط و مسيرى است كه در دو لبه پرتگاه سقوط در دره هولناك بدبختى هلاك و عذاب واقع شده است. راهروان اين صراط به هر طرف بلغزند خواه چپ يا راست، به جانب افراط و تفريط، جلو افتادن از ديگر رهروان يا عقب ماندن، تهور و بيباكى يا جبن و ترس بى‏مورد، پرگويى يا سكوت و بالاخره خواه لغزش به سوى اسراف و اتراف و تبذير باشد يا به سوى بخل و امساك و تقتير، در هر حال گمراهى است و انحراف و شقاوت. حضرت على(ع) مى‏فرمايد: «اليمين والشمال مضلة والطريق الوسطى هى الجادة‏» (۳۱) راست و چپ گمراهى است و راه راست جاده‏اى است غيرقابل انحراف و به تعبير ديگر، رهرو واقعى اين طريق خود حضرت على(ع) در جاى ديگر مى‏فرمايد: «و من اخذ يمينا و شمالا ذموا اليه الطريق‏» (۳۲) هر كس به سمت راست و چپ برود مذمتش كرده و از تباه شدن و مفسده برحذرش داريد. و نيز آن حضرت در مورد مفسده‏گران مى‏فرمايد: «و اخذوا يمينا و شمالا» (۳۳) مفسدين با پيش گرفتن راههاى گمراهى راست و چپ از صراط مستقيم هدايت، چشم پوشيده و محروم شدند بنابراين روشن است كه اسراف و تبذير و بخل و تقتير در صراط مستقيم مكتب اسلام جايى ندارد و خروج از راه تعادل است، ولخرجى و ريخت‏وپاشهاى متكبرانه بر روش مترفين و نازپروردگان لغزش و انحراف به سمت راست‏بوده و بخل و تقتير و امساك، سقوط در جهت چپ و جذب شدن به اصحاب شمال مى‏باشد. در اين مطلب توجه به اين نكته ضرور است كه انسان منهاى هدايت آسمانى و مكتب وحى طبعا يا بخيل است و يا اهل اسراف و تبذير، «و كان الانسان قتورا» (۳۴) انسان سختگير است; همان‏گونه كه ظالم و نادان است. «انه كان ظلوما جهولا» (۳۵) و اين هدايت تشريعى الهى است كه او را از اين طبيعت و خصلتهاى پست‏حيوانى نجات مى‏دهد و لذا خداوند متعال در آيات كريمه قرآنى جهت رهايى از افراط و تفريط و نجات از پستيها و خستهاى نفسانى راه هدايت و تربيت را براى انسان هموار كرده است و مى‏فرمايد: «بندگان خداى رحمان آنان هستند كه هنگام انفاق اسراف نكرده و بخل هم نورزند بلكه در اين ميان راهى استوار، معتدل و براساس عدالت پيش مى‏گيرند». (۳۶)

پس به‏طور كلى و بويژه از بعد اقتصادى كه مورد بحث ما است، بيجا و ناروا مصرف كردن و تلف كردن نعمتهاى الهى، محروم كردن جامعه از آن نعمتها است، لذا مى‏بينيم كه قرآن كريم چگونه به موارد مختلف آن اشاره مى‏فرمايد: «خداوندت مسرفين را دوست نمى‏دارد» (۳۷) و «مسرفين قابل هدايت نبوده و بسيار دروغگويند» (۳۸) و «اهل هلاكت و گمراهى‏اند و نجات ندارند» (۳۹) و «اهل ترديد و شك و ريبند» (۴۰) ، «اهل آتشند» (۴۱) و «قابل پيروى نيستند.» (۴۲)

چون بناى اسلام بر صراط مستقيم است از جهت ديگر، قرآن مجيد، بخل و امساك و تقتير را هم مورد نكوهش قرار داده و مثلا مى‏فرمايد: «الذين يبخلون و يامرون الناس بالبخل و يكتمون ما اتيهم الله من فضله‏» (۴۳) آنان كه بخل مى‏ورزند و مردم را به بخل وامى‏دارند و آنچه خدا از فضل خود به آنان بخشيده كتمان مى‏كنند «به مردم استفاده نمى‏رسانند» به كيفر خود خواهند رسيد.

چرا مسرفين مبغوض خدا و مبذرين برادران شيطان شمرده شده‏اند؟

علت اين مطلب را بايد در جهان‏بينى و اعتقادات اسلامى جستجو كرد و تبيين آن در مورد مسرفان مى‏تواند چنين باشد كه خداوند امر به عدالت و احسان مى‏كند و طبعا صاحبان عدالت را دوست مى‏دارد. «ان الله يامر بالعدل و الاحسان‏» و از آنجا كه اسرافكاران از اين فرمان سرپيچى كرده و بيعدالتى در مصرف را پيشه خود ساخته‏اند قهرا مورد خشم و دشمنى خداوند قرار خواهند گرفت، ولى در مورد تبذيركاران علت همدست‏بودن و شباهتشان به شيطان را از آيه شريفه مى‏توان استنباط كرد آن جا كه مى‏فرمايد: مبذران برادران شيطانند و تعبير برادر در لغت عرب به معنى مشابه و نظير هم مى‏آيد و شيطان در برابر پروردگارش ناسپاس است، و از طرف ديگر تبذير به معناى ضايع كردن نعمتهاى خداوند است و خود نوعى ناسپاسى است نسبت‏به آن نعمتها; و شيطان نخستين فردى است كه همه چيز را ناديده گرفت و تمرد از فرمان خدا كرد و راه ناسپاسى را باز نمود، لذا آنها كه مبتلا به اين خصلت ناروا باشند از همكاران و همدستان شيطان خواهند بود و از آنان با عنوان برادران شيطان ياد شده است و اين است رمز تعبير زيباى قرآن.

درسى از رسول خدا(ص)

در كتاب تحف‏العقول آمده است: «جاء الرجل بلبن و عسل لشربه فقال(ص): شرابان يكتفى باحدهما عن صاحبه لا اشربه و لا احرمه و لكنى اتواضع لله; فانه من تواضع لله رفعه الله و من تكبر وضعه الله و من اقتصد فى معيشته رزقه الله و من بذر حرمه و من اكثر ذكر الله آجره الله‏» (۴۴) مردى شير و عسل براى پيامبر(ص) آورد تا بنوشد فرمود: دو نوشيدنى كه يكى از ديگرى كفايت مى‏كند من آن را نخورم و حرام هم نمى‏كنم ولى براى خدا تواضع مى‏كنم. زيرا هر كه براى خدا تواضع كند خدايش بالا برد و هر كه تكبر كند خداوند او را خوار سازد و هر كه در زندگى ميانه‏روى كند خدايش روزى دهد و هر كه زياده‏روى كند خداوند او را بى‏نصيب گرداند و هر كه خدا را بسيار ياد كند خدايش جزا دهد.

نكاتى كه در اين حديث‏شريف است مستلزم بحثى مفصل و هر كدام راهگشاى سعادت دنيا و آخرت است اما مناسب با اين مقال آن است كه پيامبر(ص) مى‏فرمايند: رعايت اقتصاد و ميانه‏روى در معيشت‏باعث ازدياد روزى و نزول بركات الهى است و فردى كه رعايت اعتدال مى‏كند دچار فقر و تنگدستى نمى‏شود و برعكس كسى كه طريق اسراف و تبذير پيش گيرد دچار محروميت مى‏شود و خداوند چنين بنده‏اى را به سختى معيشت مبتلا مى‏سازد.

امام صادق(ع) فرمود: «چهار دسته هستند كه دعايشان مستجاب نمى‏شود: اول) كسى كه در خانه مى‏نشيند و مى‏گويد: خدايا به من روزى بده! و در طلب روزى تلاش نمى‏كند در جواب او گفته مى‏شود: «الم آمرك بالطلب؟» آيا تو را به طلب روزى دستور ندادم؟

دوم) كسى كه از همسر خود ناراحت است و او را نفرين مى‏كند، مى‏فرمايند: «الم اجعل امرها عليك‏» آيا امر او را به دست تو قرار ندادم؟

سوم) كسى كه مالى داشته و آن را ضايع كرده است، مى‏گويد: «اللهم ارزقنى‏» خدايا به من روزى بده! مى‏فرمايند: «الم آمرك بالاقتصاد؟» آيا تو را به اقتصاد و ميانه‏روى و اعتدال در خرج امر نكرديم و «الم آمرك بالاصلاح؟» آيا به تو دستور اصلاح در مال را نداديم؟

چهارم) كسانى كه از مال خود بدون شاهد به ديگران وام دهند و بعد وام‏گيرنده منكر شود، خداوند مى‏فرمايد: «الم آمرك بالشهادة؟» (۴۵) آيا به تو دستور نداديم شاهد بگيرى؟

ملاحظه مى‏فرماييد كه با وجود اسراف و شاهد نگرفتن در پرداخت وام، دعا فايده‏اى ندارد.

آثار سوء اسراف

الف) زيانهاى فردى

اسرافكار، علاوه بر زيانهاى اقتصادى كه بر جامعه و ملت تحميل مى‏كند، براى خود نيز زيانهاى جبران‏ناپذيرى به بار مى‏آورد:

۱ - خشم الهى; اسرافكار چون تعادل و توازن اقتصادى جامعه را برهم مى‏زند، از رحمت‏خدا بدور و گرفتار خشم خدا مى‏شود، همان‏گونه كه در قرآن مجيد آمده است: «انه لايحب المسرفين‏» (۴۶) خداوند اسرافكاران را دوست نمى‏دارد، و امام صادق(ع) فرمود: «ان السرف امر يبغضه الله‏» (۴۷) اسراف مورد غضب خداست.

۲ - محروميت از هدايت; خداى متعال كه همواره درهاى رحمتش بر بندگان گشوده است‏خود را «غافر الذنب و قابل التوب‏» (۴۸) معرفى كرده است لكن نسبت‏به اسرافكاران مى‏فرمايد: «ان الله لا يهدى من هو مسرف كذاب‏» (۴۹) همانا خداوند كسى را كه اسرافكار و دروغگوست هدايت نمى‏كند.

۳ - فقر; روشن‏ترين اثر اقتصادى اسراف، فقر است، زيرا كه اسرافكار در اثر مصرف نارواى خود هم جامعه را به ورطه فقر مى‏كشاند و هم خود دچار فقر مى‏شود. لذا يكى از راههاى مبارزه اسلام با فقر و محروميت ايجاد هماهنگى اقتصادى و ريشه‏كن ساختن اسراف است. حضرت على(ع) مى‏فرمايند: «القصد مثراة و السرف متواة‏» (۵۰) اقتصاد و ميانه‏روى باعث توانگرى و اسراف و ولخرجى مايه فقر و تنگدستى است. و نيز فرمود: «سبب الفقر اسراف‏» (۵۱) ولخرجى عامل فقر است.

۴ - هلاكت; اسراف از هر نوعى كه باشد انسان را به نابودى مى‏كشد. قرآن مجيد اين حقيقت را چنين بيان مى‏فرمايد: «ما به وعده‏هايى كه به انبياء و اوليا داديم وفا كرديم و سپس آنها را با هر كه اراده كرديم نجات داديم، اما مسرفان و ستمگران را هلاك كرديم‏» (۵۲) و نيز حضرت على(ع) مى‏فرمايد: «كثرة السرف تدمر» (۵۳) اسرافكارى زياد انسان را به هلاكت مى‏كشاند.

۵ - كيفر اخروى; كيفر كسانى كه از حدود الهى تجاوز كرده و اوامر و نواهى خدا را ناديده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستى در دنيا نيست‏بلكه عذاب اخروى نيز در انتظار آنان است. قرآن مجيد در اين‏باره مى‏فرمايد: «و كذلك نجزى من اسرف و لم يؤمن بآيات ربه ولعذاب الآخرة اشد و ابقى‏» اين چنين جزا مى‏دهيم كسى را كه اسراف كند و ايمان به آيات پروردگارش نياورد، عذاب آخرت شديدتر و پايدارتر است، و در جاى ديگر مى‏فرمايد: «و ان المسرفين هم اصحاب النار» براستى كه مسرفان اهل دوزخند. به اين ترتيب معلوم است كه وضع افرادى كه در مسير باطل و هرزگيها دچار اسراف مى‏شوند چه خواهد بود!

ب) زيانهاى اجتماعى اسراف

البته از نظر اسلام، هر كس مالك حاصل كار و دسترنج‏خود - با رعايت‏حدود شرعى - مى‏باشد ولى انسان نمى‏تواند به بهانه اين كه مالك مالى است هر طور كه بخواهد آن را صرف و خرج كند بلكه دو شرط اساسى دارد: يكى بهره‏گيرى براى خود و ديگرى بهره‏دادن به ديگران و تعطيل اينها دو صورت مى‏تواند داشته باشد:

۱ - ثروت‏اندوزى و تكاثر كه نه خود از آن بهره‏مند شود و نه ديگران.

۲ - صرف مال در راه هوا و هوس و اسرافكارى، كه هر دو ممنوع و داراى پيامدهايى به شرح زير مى‏باشند:

۱) حق‏ناشناسى، وجدان هر انسانى اين مطلب را پذيراست كه در برابر هر احسانى بايد تشكر كرد و اخلاق اجتماعى نيز حكم مى‏كند كه در مقابل هر نيكى بايد حق‏شناس و سپاسگزار باشيم، از احسان و نيكى پدر و مادر، استاد و معلم تا خالق مهربان.

«لئن شكرتم لازيدنكم و لئن كفرتم ان عذابى لشديد» (۵۴) اگر شكر نعمت را بجا آوريد، فزونى دهيم و اگر كفران نعمت كنيد مجازاتم شديد است.

۲ - تزلزل و سستى، انسانهاى معتدل در فراز و نشيبهاى زندگى هرگز نمى‏لغزند ولى افراد اسرافكار كه ولخرجى و مصرف‏زدگى تمام ابعاد زندگيشان را فراگرفته چون روحيه مقاومت ندارند، شكست‏خورده و متزلزل خواهند بود.

۳ - كاهش توليد، جامعه مصرفى رفته‏رفته قدرت توليد را از دست مى‏دهد و براى تامين مايحتاج خود به بيگانه روى مى‏آورد. اين مطلبى است كه در دوران حكومت طاغوت براى همه ثابت‏شده و نياز به توضيح ندارد.

۴ - سقوط اخلاقى، ولخرجى و ريخت‏وپاشهاى نابجا و بى‏مورد، انسان را از مسير صحيح بيرون آورده و به ورطه هولناك فساد و تباهى مى‏كشاند، انسان اسرافكار گاهى به مرحله‏اى مى‏رسد كه به هر پستى تن مى‏دهد; رشوه مى‏گيرد، دروغ مى‏گويد، ربا مى‏خورد، به عناوين مختلف، عفت و شخصيت‏خود را از دست داده و سرانجام كارش به رسوايى مى‏كشد.

كيفر كسانى كه از حدود الهى تجاوز كرده و اوامر و نواهى خدا را ناديده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستى در دنيا يست‏بلكه عذاب اخروى نيز در انتظار آنان است.

۵ - ضعف ايمان، اسرافكارى آدمى را از راه اعتدال خارج مى‏كند و به سستى ايمان و ضعف عقيده مى‏كشاند.

۶ - اختلاف طبقاتى، يكى از علل اساسى اختلاف طبقاتى به طور قطع همين اسرافكاريها است. و همچنين وابستگى به بيگانگان و تضييع حقوق ديگران و غفلت از خدا و حريم‏شكنى را از ديگر پيامدهاى اسراف بايد شمرد. علاوه بر اينها دغدغه خاطر و گرفتاريهاى روحى و بيماريهاى جسمى و روانى از نتايج مسلم ولخرجيها و بى‏بندوبارى‏ها است.

در پايان بايد عرض كنيم كه اسراف و تبذير دايره‏اى وسيع دارد و مصاديق آن نيز متعدد است.

اسراف در اموال عمومى، اسراف در بيت‏المال مسلمين، اسراف در مواد غذايى; خوراك، مسكن، وسيله نقليه و نظاير اينها از جمله مصاديق اسراف است. زيانبارتر از همه اسراف در بيت‏المال است كه اميرالمؤمنين على(ع) فرمود: «ان اعظم الخيانة، خيانة الامة‏» (۵۵) بالاترين خيانت، خيانت‏به مردم است.

استفاده شخصى از اموال عمومى، علاوه بر اسراف، خيانت است، اسراف در آب و غذا، اسراف در برق و گاز علاوه بر اسرافكارى، خيانت‏به مردم است.

شيوه مبارزه با اسراف

نظارت همگانى يا امر به معروف و نهى از منكر، تبليغات و ارائه الگوى صحيح مصرف و سرانجام برخورد عملى و قانونى قاطعانه با اسرافكاران مى‏تواند كارساز باشد و از اين همه خلاف و اختلاف جلوگيرى كند.

شنبه 12 بهمن 1392  2:13 PM
تشکرات از این پست
borkhar hoseinh1990 yarabyarabyarab omiddeymi1368
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

آیات 26 و 27 از سوره اسراء را که درباره اسراف و تبذیر است را توضیح دهید؟
پاسخ اجمالی

دین اسلام، آیین زندگی انسان ها و احکام و دستوراتش برای سعادت و خوشبختی انسان و جامعه بشری است. اسلام برای همه زوایای زندگی بشر برنامه دارد و تعادل در همه امور را به پیروان خود توصیه می نماید. اسراف یعنی زیاده روی و تجاوز که متضاد آن قصد و میانه روی می‌باشد. و حدود آن را گناهان و محرّمات شرعی، حکم عقل و معیارهای عقلی و عرف جامعه تعیین می کند. تبذیر به معنای پراکندن است، تبذیر شامل به هدر دادن و زیاده روی در مصارف خوراکی، و ریخت و پاش زندگی خواهد بود. قرآن کریم اسراف کاران را برادران شیطان خوانده است؛ برادران شیطان که همان اسراف­کاران اند، رفتارهای متعددی دارند و در هر موقعیتی به گونه­های مختلف بروز می­کنند. کسانی که با آگاهی و از روی عمد به اسراف می­پردازند، با شیطان همراه اند. کسی که در بیت المال، عمر، هزینه زندگی با آگاهی و علم اسراف می­کند، از پرتو معارف دینی بدور است و نمی­تواند به صراط مستقیم که رهروانش در پناه لطف الاهی هستند، هدایت شود.

 

مقدمه

 

اسلام دینی است که برای همه زوایای زندگی بشر برنامه دارد و تعادل در همه امور را به پیروان خود توصیه می نماید. از طرفی استفاده و بهره‏ مشروع از نعمت هاى الاهى و زیبایی هاى زندگى را جایز دانسته، و از سویی دیگر اسراف و زیاده ‏روى و ضایع نمودن نعمت ها را حرام و ناروا مى‏داند؛ این مسئله بدان دلیل است که هر مسلمانی به تناسب امکانات، توانایى و کارآیى خود، در برابر جامعه مسئولیت دارد و این مسئولیت پذیری او را دارای صفات نیک اخلاقی می گرداند، در غیر این صورت فرد اسراف کار خواهد بود و از اجراى مسئولیت و تعهدات اجتماعى خود بازمى‏ماند و دچار عادت های سوء اخلاقی می شود که از این رهگذر بر پیکر جامعه ضربه مى‏زند.

 

برای روشن شدن موضوع اسراف و تبذیر نخست این دو واژه را تعریف نموده و تفاوت آن دو را بیان می نماییم، آن گاه به زوایای این مسئله با توجه به تعالیم و آموزه های دینی می پردازیم.

 

اسراف

 

اسراف یعنی زیاده روی و تجاوز که معنای مقابل آن قصد و میانه روی است. راغب اصفهانی در معنای اسراف می‌گوید: «هر کار و عملی را که انسان انجام می‌دهد و از حد و اندازه خود تجاوز و زیاده روی کند آن اسراف است». [1] بنابراین می‌توان این گونه بیان داشت که اسراف هرگونه عمل بیهوده و زیاده روی و تجاوز از حد طبیعی، چه در کیفیت و چه در کمیت می‌باشد. از این بیان معلوم می‌شود که اسراف تنها مربوط به خوردنی­ها و نوشیدنی‌ها و یا در امور اقتصادی نبوده، بلکه اسراف معنایی جامع تر و وسیع تر را در برمی ­گیرد. در حقیقت می‌توان گفت: «اسراف هرگونه تجاوز از حد یا افراط و تندروی و یا وضعیت نامناسب حالات نفسانی و روحیات و صفات غیر معتدل اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی افراد در جامعه می‌باشد». [2] این تعریف تکلیف را بسیار سنگین می‌کند؛ زیرا اسراف از حوزه اقتصادی و خوردن و نوشیدن به سایر حوزه‌های دیگر اعمال انسان نیز کشیده می ‌شود.

 

از گفته های اهل لغت و تفسیر در مورد واژه (اسراف) به دست می آید که با سه ملاک، حدّ معتبر در اسراف - که رعایت آن میانه روی است و تجاوز از آن موجب می شود تا انسان در شمار مسرفین قرار گیرد- تعیین می شود.

 

1. گناهان و محرّمات شرعی: این بدان دلیل است که حرام ها و معصیت ها خود حدود الاهی اند، و ارتکاب آنها اگر چه بدون صرف مال باشد، اسراف به معنای گناه و تجاوز از دستورهای دینی است.

 

2. حکم عقل و معیارهای عقلی: این در مواردی است که عقل بر قبح صرف مال در آنها حکم می نماید، به گونه ای که تجاوز از آن به نوعی سفاهت و جهالت است؛ مانند اتلاف و نابود کردن ثروت و یا خرج آن در موارد نادرست و بی فایده که حاکی از نارسایی عقلی و ضعف اندیشه مرتکب این عمل است.

 

3. عرف جامعه: عرف اجتماعی هم عامل تعیین کننده (حد) در باب اسراف است؛ به عنوان مثال مصرف مال در راه مصالح شخصی و زن و فرزند و یا انفاق آن برای مصالح دیگران، هر کدام محدود به حدی است که عرف جامعه آن را بر اساس اوضاع اقتصادی هر زمان، و بر پایه وضعیت مالی و موقعیت اقتصادی و اجتماعی هر شخص تعیین و تحدید می نماید و همان گونه که کم رَوی از آن، مصداق بخل است و اگر موجب از بین بردن حق واجبی شود، حرام و معصیت است. زیاده روی و تجاوز از آن نیز به معنای خروج از حدّ اعتدال، و ورود به جرگه اسراف کنندگان خواهد بود.

 

حد در مورد مصارف شخصی و انفاقات، امری است بسته به اعتبار عرفی و بر همین اساس وضعیت افراد نسبت به هم در این مورد متفاوت است؛ به عبارت دیگر حدّ مجازی که عرف اجتماعی برای مصارف شخصی و خانواده تعیین می کند، درباره همه اشخاص یکسان و یک نواخت نیست، بلکه به اندازه تفاوت های مالی و موقعیت های اجتماعی افراد مختلف است؛ لذا ممکن است مصرف مقدار معینی از مال، در یک مورد از شخصی اسراف باشد، در حالی که مصرف همان مقدار در آن مورد، برای شخص دیگری که از وضع مالی و موقعیت اجتماعی بالاتری برخوردار است، اسراف نباشد. [3]

 

امام صادق (ع) در حدیثی فرمودند: «چه بسا فقیری که اسراف پیشه تر از ثروت مند است! عرض شد: چگونه؟ حضرت فرمودند: ثروت مند از آنچه دارد، خرج می کند و فقیر بدون تمکن مالی اضافه بر شأن خود انفاق می نماید». [4]

 

تبذیر

 

هدف از طرح موضوع اسراف در اسلام همان طور که گفته شد جنبه اقتصادی خوردن و یا پوشیدن نیست که اگر این باشد به آن تبذیر گفته می‌شود.

 

طبرسی (ره) در این باره می‌گوید: «تبذیر پراکندن مال از روی اسراف است و ریشه آن پاشیدن بذر است با این فرق که تبذیر پراکندن یا فاسد و ضایع کردن است ولی اگر این خرج کردن (هرچند زیاد هم نباشد) در راه اصلاح چیزی باشد، آن تبذیر نیست». [5]

 

با توجه به تعریف تبذیر از طبرسی می‌توان نتیجه گرفت که تبذیر زیر مجموعه اسراف است. در اسراف تلف کردن و ضایع نمودن مال به معنای فراگیرتری است و در برگیرنده مواردی است؛ مانند زیاده ­روی در انفاق ­های شخصی و امور خیر که شامل معنای تبذیر نمی‌شود، اما در تبذیر شامل به هدر دادن و زیاده روی در مصارف خوراکی، و ریخت و پاش زندگی می‌باشد. به بیان دیگر، می‌ توان گفت هر تبذیری اسراف است، ولی هر اسرافی تبذیر نیست. امام صادق (ع) می ‌فرماید: «انّ التبذیر من الأسراف»؛ [6] تبذیر از اسراف است. برای اسراف شاخه‌هایی فرض شده که یکی از آنها تبذیر است.

 

بنابر آنچه بیان شد، بین واژه اسراف به معنای اقتصادی آن با واژه تبذیر فرق زیادی وجود ندارد و تنها ممکن است در جهت تمایز بین این دو واژه گفته شود که با توجّه به خصوصیات تعابیر لغت شناسان در معنای تبذیر، مقصود از این واژه، تلف و ضایع کردن مال است و زیاده روی در انفاقات شخصی و امور خیر را شامل نمی شود؛ در حالی که اسراف فراگیرتر از آن بوده و در برگیرنده همه موارد، از به هدر دادن و زیاده روی در مصارف شخصی و خانوادگی و انفاق های مستحب می باشد. [7]

 

امام صادق (ع) و آموزش اعتدال

 

امام صادق هنگامی که این آیه را تلاوت فرمود: «و آنان که چون انفاق می‌کنند زیاده روی نمی­کنند و بخل هم نمی­ورزند و میان این دو، حدّ وسط را نگه می­دارند»، [8] مشتی سنگریزه برداشت و آن را در مشتش نگه داشت و فرمود: «این همان سختیگری و خسّتی است که خداوند عزّوجلّ در کتاب خود فرموده است». آن گاه مشتی دیگر برداشت و همه آنها را ریخت و فرمود: «این اسراف است.» سپس مشتی دیگر برداشت و قسمتی از آن را ریخت و مقداری را نگه داشت و فرمود: «این حدّ وسط است». [9]

 

رفتار برادران شیطان

 

برادران شیطان که همان اسراف­ کاران اند، رفتارهای متعددی دارند و در هر موقعیتی به گونه ­های مختلف بروز می ­کنند. کسانی که با آگاهی و از روی عمد به اسراف می­پردازند، با شیطان همراه اند. کسی که در بیت المال، عمر، هزینه زندگی با آگاهی و علم اسراف می­کند، از پرتو معارف دینی به دور است و نمی ­تواند به صراط مستقیم که رهروانش در پناه لطف الاهی هستند، هدایت شود.

 

قرآن می فرماید: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى‏ حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ لا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً، إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ وَ کانَ الشَّیطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً»؛ [10] ،« و حق نزدیکان را بپرداز و (همچنین) مستمند و وامانده در راه را، و هرگز اسراف و تبذیر مکن؛ چرا که تبذیرکنندگان برادران شیاطینند، و شیطان کفران (نعمتهاى) پروردگارش کرد

 

در آیات فوق اسراف کاران برادر و همراه شیطان شناخته شده اند. بنابر این، در این جا می توان گفت هرکسی که مال و دارایى را در غیر مورد آن مصرف کند، کارى شیطانى و نوعى ناسپاسى مرتکب شده است. این امر در روایتی از امام صادق (ع) به خوبی تبیین شده است، آن جا که امام (ع) فرمود: «لقمان به فرزندش گفت: سه علامت برای شخص اسرافگر وجود دارد: می ‌خرد آنچه برای او نیست. (در شأن او نیست)، می‌ پوشد آنچه برای او نیست (برازنده او نیست.)، می ‌خورد آنچه برای او نیست (فراخور حال او نیست)». [11]

 

 

 

 

زیان هاى فردى اسراف

 

1. زیان های جسمی: زیاده روی در خوردن و آشامیدن به جسم صدمات زیادی وارد می کند. امروزه به اعتقاد پزشکان پرخوری و بدخوری از مهم ترین موارد ابتلای انسان به بیماری های مختلف است. این نکته ای است که فراوان در سخنان معصومان به آن تأکید شده است. قرآن نیز مؤمنان را از اسراف در خوردن و نوشیدن باز داشته است: «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا، إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفِین»؛ [12] بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمى‏ دارد.

 

2. خشم خداوند: «انه لایحب المسرفین‏»؛ [13] خداوند اسراف کاران را دوست نمى‏دارد. امام صادق(ع) در این باره فرمود: «ان السرف امر یبغضه الله‏»؛ [14] اسراف مورد غضب خدا است.

 

3. کاهش برکت: اسراف باعث می شود برکت در زندگی انسان کم شود و در نهایت رخت بربندد: «اِنَّ مَعَ الاسْرافِ قِلَّةَ الْبَرَکَةِ»؛ [15] همانا اسراف همراه با کاهش برکت است.

 

4. محرومیت از هدایت: خداوند ‏به اسراف کاران مى‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذَّابٌ‏»؛ [16] همانا خداوند کسى را که اسراف کار و دروغ گو است هدایت نمى‏ کند.

 

5. فقر: مهم ترین اثر اقتصادى اسراف، فقر است؛ زیرا اسراف کار با اتلاف منابع و سرمایه هایی که عموماً محدودند، موجب تهدید حیات بشر می شود. حضرت على(ع) مى‏ فرمایند: «الْقَصْدُ مَثْرَاةٌ، وَ السَّرَفُ‏ مَتْوَاةٌ»؛ [17] اسراف موجب هلاکت است و میانه روی، مایه زیاد شدن ثروت.

 

6. هلاکت: اسراف از هر نوعى که باشد انسان را به نابودى مى‏کشد. قرآن مجید این حقیقت را چنین بیان مى‏فرماید: «ثُمَّ صَدَقْناهُمُ الْوَعْدَ فَأَنْجَیناهُمْ وَ مَنْ نَشاءُ وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِین‏»؛ [18] سپس وعده‏اى را که به آنها داده بودیم وفا کردیم، آنها و هر کس را مى‏خواستیم (از چنگال دشمنانشان) نجات دادیم، و مسرفان را هلاک نمودیم.

 

7. کیفر اخروى: کیفر افرادی که از حدود الاهى تجاوز کرده و اوامر و نواهى خدا را نادیده بگیرند، عذاب اخروى است. قرآن در این‏ باره مى‏ فرماید: «وَ کَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَ أَبْقى‏»؛ [19] و این گونه جزا مى‏ دهیم کسى را که اسراف کند و ایمان به آیات پروردگارش نیاورد و عذاب آخرت شدیدتر و پایدارتر است.

 

زیان هاى اجتماعى اسراف

 

اسراف از جنبه ضررهای اجتماعی داراى پیامدها زیر است:

 

1. هدر رفتن منابع اقتصادی جامعه: اسراف منابع عظیم جامعه؛ از قبیل نفت، منابع معدنی و مزیت های نسبی اقتصادی هر کشوری را به هدر می دهد، هرچند که منابع و سرمایه های کشور زیاد باشد. علی (ع) می فرماید: « الْإِسْرَافُ‏ یُفْنِی‏ الْجَزِیلَ‏» ؛ [20] اسراف ثروت زیاد را هم به فنا می دهد.

 

2. سقوط اخلاق اجتماعی: ولخرجى و ریخت ‏و پاش ها، انسان را از مسیر صحیح خارج کرده و به ورطه فساد و تباهى مى‏کشاند، به گونه ای که به سایر همنوعان خود توجهی نکرده و درد و رنج سایر افراد برای اسراف کار اهمیتی نمی یابد.

 

3. اختلاف طبقاتى: یکى از علل اختلاف طبقاتى در جامعه اسراف است؛ زیرا افرادی با استفاده از درآمد بالای خود، این حق را برای خود قائل می شوند که هر گونه که دوست دارند خرج نمایند، هرچند که موافق شرع و عرف نیز نباشد. براین اساس، خود را از سایر متمایز می دانند و رفته رفته به فاصله طبقاتی در جامعه کمک می کنند.

 

4. زوال حکومت ها: از دیگر پیامدهای اجتماعی اسراف، زوال حکومت ها است. به اعتقاد ابن خلدون که از دانشمندان جامعه شناس مسلمان است هر حکومتی که دچار اسراف و تبذیر شود، موجب فروپاشی و زوال می شود.

شنبه 12 بهمن 1392  2:15 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 yarabyarabyarab omiddeymi1368
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

2 - اسراف در غيرمال
الف) اسراف در قتل; در دوران جاهليت رسم بر اين بود كه هرگاه كسي از روي ظلم و تعدي به قتل مي‏رسيد بستگان مقتول با توجه به خوي و خصلت جاهلي و حس كينه‏توزي و انتقام‏جويي چند نفر از بستگان قاتل را به قتل مي‏رساندند. قرآن كريم اين تجاوز و انتقام‏جويي را مردود دانسته و فرمود: «فلا يسرف في القتل‏» [1] . اما در قتل اسراف نكنيد، يعني، براي قتل يك نفر، فقط يك نفر را به قتل برسانند آن هم با توجه به صدر آيه كه مي‏فرمايد: «ولا تقتلوا النفس التي حرم الله الا بالحق‏»، نفسي را كه خداوند حرام كرده است نكشيد مگر از روي حق، يعني اين كشتن هم فقط در مواردي تجويز شده است كه قاتل مستوجب كشته شدن باشد و با علم و عمد مرتكب قتل نفس شده باشد.
ب) اسراف در نفس; كسي كه از نظام اعتدال خارج مي‏شود و با ارتكاب گناه و معصيت از حريم انساني خود تجاوز مي‏كند اسرافكار است، اما اسرافكاري كه مشمول پيام رحمت و اميد الهي قرار گرفته است: قل يا عبادي الذين اسرفوا علي انفسهم لاتقنطوا من رحمة الله ان الله يغفر الذنوب جميعا انه هو الغفور الرحيم. [2] بگو اي بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‏ايد از رحمت‏خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مي‏آمرزد.
ملاحظه مي‏شود كه هرگونه گناه و تجاوز از حد و مرز و حريم انساني اسراف بر نفس شمرده مي‏شود.
در جاي ديگر مي‏بينيم، مجاهدان جنگ احد به درگاه خداوند متعال دست نياز برمي‏داشتند: و ما كان قولهم الا ان قالوا، ربنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا في امرنا و ثبت اقدامنا وانصرنا علي القوم الكافرين [3] گفتار آنها فقط اين بود كه پروردگارا گناهان ما را ببخش و از تندرويهاي ما در كارها چشم بپوش، قدمهاي ما را ثابت‏بدار، و ما را بر جمعيت كافران پيروز بگردان.
از آيه شريفه مستفاد مي‏شود، آنچه از آن عدول كرده و بجا نياورده‏اند اطاعت امر پيامبر(ص)، و سستي و منازعه بوده است.
هر نوع گناه، اسراف و تجاوز از حد فطري و طبيعي انسان است كه با ارتكاب آن از مسير اعتدال بيرون مي‏رود و به راه زوال و نيستي كشانده مي‏شود و اين درست‏خلاف آن هدف عالي است كه انبياي الهي براي آن مبعوث شده‏اند. قرآن در اين مورد مي‏فرمايد: ولقد جاءتهم رسلنا بالبينات ثم ان كثيرا منهم بعد ذلك في الارض لمسرفون; [4] و رسولان، با دلايل روشن به سوي بني‏اسرائيل آمدند، اما بسياري از آنها بر روي زمين تعدي و اسراف كردند. در اين آيه شريفه مراد از «مسرفون‏» كساني هستند كه از انبيا و طريق حق تبعيت نكردند و در نتيجه اين سركشي به گناه آلوده شدند.
معيار اسراف
احاديثي از حضرت امام صادق(ع) نقل است كه در مورد اسراف به اصحاب مي‏فرمايند: كمترين حد اسراف اين است كه لباسي را كه بيرون خانه براي حفظ آبرو مي‏پوشي در داخل خانه نيز بپوشي يا باقيمانده آب و غذا را كه در ظرف مي‏ماند دور بريزي و يا خرما را خورده و هسته آن را دور اندازي. [5] در بعضي از احاديث آمده است كه در هنگام وضو گرفتن بايد مواظب باشيم كه دچار اسراف نشويم و مقدار يك مد (معادل سه چهارم ليتر) آب براي وضو كفايت مي‏كند. و نيز در ذيل آيه شريفه 31 سوره اعراف: «كلوا و اشربوا...» احاديثي از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است كه از آن جمله اين حديث است كه «عياشي از ابان بن تغلب‏» از آن حضرت نقل مي‏كند كه مال و ثروت از آن پروردگار است كه آن را در نزد مردم به امانت گذاشته است و به آنها اجازه فرموده كه در حد اعتدال و ميانه‏روي بخورند و بياشامند و لباس بپوشند، و نكاح كنند، مركب سواري داشته باشند و مازاد آن را به فقراي مؤمنين ببخشند و بدين‏وسيله اختلافات طبقاتي را از بين ببرند و پراكندگيها را ترميم كنند و كسي كه اين‏گونه عمل مي‏كند، آنچه را كه مي‏خورد و مي‏آشامد، اعمالش مباح است و نكاح او و استفاده از مركوبش نيز حلال مي‏باشد و كسي كه از اين حد تجاوز كند بر او حرام است و سپس فرمود كه اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست ندارد.
از فرمايش امام(ع) كه نظرشان را به صراحت اعلام و مي‏فرمايند: «من عدا ذلك كان عليه حراما» [6] حرمت اسراف به وضوح آشكار مي‏شود و وقتي از حد متعادل و مشخص كه در اين حديث‏شريف بدان تصريح شده تجاوز شد به حرمت مي‏انجامد و به دليل اين‏گونه احاديث و يا به دليل نهي صريح قرآن (لاتسرفوا) اسراف و تبذير نوعي حريم‏شكني و عصيان در برابر امر پروردگار و از گناهان كبيره محسوب مي‏شود. در حديثي ديگر مي‏فرمايد: «كسي كه چيزي را در غير اعت‏خدا انفاق كند او مبذر است و كسي كه در راه خدا چيزي را انفاق كند او مقتصد است. [7] در اين جا معلوم مي‏شود كه بذل و بخشش اگر به قصد و نيت الهي نباشد حكم اسراف را دارد و اصولا از ديد اسلام چنين عملي اخلاقي و پسنديده نيست‏حال كه بحث اخلاقي به ميان آمد متناسب است تا اشاره‏اي اجمالي بكنيم به اين كه چگونه‏عملي، از نظر اسلام مقبول است.
عمل اخلاقي از ديدگاه اسلام
اسلام عملي را خير و اخلاقي مي‏داند كه داراي دو جنبه باشد. به اين معني كه هر عمل از روح و نيت «حسن فاعلي‏» و شكل و صورت «حسن فعلي‏» تشكيل شده است و عمل خير بايد حسن فعلي داشته باشد يعني صورت و شكل عمل صحيح باشد. مثلا كسي كه مالي را از راههاي نامشروع جمع كرده و با اين مال به قصد قربت اقدام به خيرات و مبرات مي‏نمايد از او پذيرفته نيست و يا مال مباح و مشروع را خواسته باشد براي ريا و خودنمايي و در غير رضا و طاعت پروردگار انفاق و بخشش كند اينجا هم مردود است و بنا به نظر حضرت امام صادق(ع) چنين كسي مبذر و مسرف است.
معيار و ملاك هزينه‏ها
اصولا توجه به اين نكته ضرور است كه هر كس چقدر حق هزينه دارد كه وقتي از آن حد گذشت مشمول اسراف مي‏شود و بايد از آن خودداري نمايد، به اعتباري مصرف و مخارج زندگي را مي‏توان به دو قسم تقسيم نمود، مخارج روا و مخارج ناروا، قضاوت در مورد روا و ناروا بودن مخارج با عرف و افراد اجتماع است. همان‏طور كه قضاوت در مورد اباحه و حرمت‏به دست‏شرع است، هر كس براساس ايمان و عدل اسلامي موظف است زندگي خويش را طبق شان و موقعيتي كه در اجتماع دارد تنظيم كند (البته اين با معني مساوات اسلامي منافاتي ندارد، زيرا اين تفاوت براساس تفاوت در شهرت و ضعف استعداد و ميزان تلاش و فعاليت هر كس و مراحل مختلف افراد است) مثلا در باب خمس داريم كه افراد در مورد منافع كسب بايد مخارج سالانه خود را طبق شان تامين كنند و آنچه از اين معيار اضافه باشد مشمول خمس مي‏شود و يا در باب زكات شرط است كه نيازمنداني مي‏توانند آن را دريافت نمايند كه هزينه لباس و غذا و ساير مخارج ضرور زندگي آنان تامين گردد و توسعه يابد تا همسطح ساير افراد قرار گيرند.
در مورد نفقه زن كه بر عهده شوهر است معيار چنين است كه مرد خوراك و پوشاك زن را در حد شايسته و شرافتمندانه كه در خور شان و موقعيت اجتماعي اوست تامين نمايد در اين زمينه قرآن مجيد مي‏فرمايد: «و علي المولود له رزقهن و كسوتهن بالمعروف لاتكلف نفس الا وسعها» [8] بر آن كسي كه فرزند براي او متولد شده (پدر) لازم است‏خوراك و پوشاك مادر را به طور شايسته و در مدت شيردهي بپردازد حتي اگر طلاق گرفته باشد، هيچ كس موظف به بيش از مقدار توانايي خود نيست.
مي‏بينيم آن قسمت از مخارج و هزينه‏هايي كه با موقعيت اجتماعي و شؤون زندگي انسان موافق و سازگار است اقتصاد و تقدير معيشت است و آنچه از اين حد و مقدار تجاوز كند، اسراف و زياده‏روي است و موجب غضب پروردگار خواهد بود. لازم به تذكر است كه شايد نتوان معيار و مقدار معيني براي اسراف در نظر گرفت. بلكه اسراف مفهومي است كه در افراد مختلف و اوضاع گوناگون و اجتماعات مختلف مصاديق متفاوت و مختلفي مي‏يابد، مثلا ممكن است پوشيدن لباس و يا خوردن غذايي خاص در شرايطي كه در جامعه نيازمند و محتاج وجود ندارد اسراف نباشد لكن همان پوشاك و خوراك در جامعه‏اي فقير و يا زماني خاص زياده‏روي و اسراف محسوب شود و اين خود توجه دادن ثروتمندان است‏به اين كه مسايل مهمتر را در نظر بگيرند و بر تمام ابعاد زندگي خود را زير نظر گيرند و احساس مسؤوليت كنند و بدانند كه همگان در پيشگاه ايزد متعال مسؤولند; مسؤول در برابر خود و جامعه خود. غني بايد در فكر فقير و رفع نيازهاي او باشد كه در تعاليم اسلام بر اين مساله تاكيد فراوان شده است و براي نمونه علاوه بر آيات شريفه قرآني كه وارد شده است‏به اين كلام مشهور حضرت رسول‏9 اكتفا مي‏شود كه فرمود: «من اصبح و لا يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم‏»، پس بايد غني در فكر فقير و در راه رفع حوايج او باشد و افراد كم درآمد در مرز خود حركت كنند تا امتيازهاي نابجا از ميان برود و اصول در جامعه رشد كند و بحرانهاي اقتصادي پديد نيايد.
اسراف موجب تنگدستي و فقر است و ميانه‏روي مايه توانگري
در حديثي از امام علي(ع) آمده است كه «القصد مثراة و السرف مثواة‏» [9] يعني اقتصاد و ميانه‏روي موجب ثروتمندي و اسراف و ولخرجي موجب سقوط و فقر مي‏گردد و نيز امام زين‏العابدين(ع) از رسول خدا(ص) نقل مي‏فرمايد كه فرمود: «ثلاث منجيات فذكر الثالث القصد في الغني و الفقر» [10] حضرت رسول سه عامل براي نجات معرفي مي‏فرمايند كه سومين آن ميانه‏روي و اعتدال در توانگري و نيازمندي است.

شنبه 12 بهمن 1392  2:17 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 yarabyarabyarab omiddeymi1368
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

پس افراد توانگر هم حق ندارند به بهانه اين كه امكانات مالي وسيع دارند به اسراف پردازند. نكته مهمي كه از اين حديث استنباط مي‏شود اين است كه اسراف و تبذير موجب فقر و تنگدستي است.
اسرافي كه هميشه حرام است
سه قسم اسراف است كه در همه جا و در همه حالات حرام است و اختصاص به شخص يا زمان، يا جاي خاصي ندارد.
1 - ضايع كردن مال و بي‏فايده كردن آن، هر چند آن مال كم باشد. مانند بقيه ظرف آب را ريختن در جايي كه آب كمياب باشد و به آن مقدار رفع نياز مي‏گردد. يا لباسي را كه قابل استفاده شخصي يا ديگران است، پاره كردن و يا دور انداختن و يا خوراكي را نگهداشتن و به ديگري ندادن تا اين كه ضايع و تباه شود و يا دادن مال به دست صغيري كه آن را تلف مي‏كند و نظاير اينها.
حضرت صادق(ع) ميوه نيم‏خورده‏اي را ديدند كه از منزل ايشان بيرون انداخته شده بود. آن حضرت ناراحت و خشمگين شدند و فرمودند اين چه كاري است كه كرديد؟ اگر شما سير شده‏ايد بسياري از مردم هستند كه سير نشده‏اند، پس به آنهايي كه نيازمندند بدهيد. متاسفانه در حال حاضر مي‏بينيم در جامعه اسلامي، چه مقدار از غذاها و يا ميوه‏هايي كه قابل استفاده است در سطلهاي آشغال و زباله‏دانها ريخته مي‏شود! در حالي كه افراد بسياري به آن نياز دارند. نسبت‏به دور ريختن تتمه طعام بخصوص خرده نان (مگر در صحرا براي حيوانات) روايات تهديدآميزي رسيده است كه ذكر آنها موجب طول كلام است.
خوردن چيزهاي مضر هم اسراف است
2 - از موارد اسراف، صرف كردن مال است در آنچه به بدن ضرر برساند، از خوردني و آشاميدني و غير آنها مانند خوردن چيزي پس از سيري هر گاه مضر باشد. چنانچه صرف مال در آنچه كه براي بدن نافع و به صلاح آن است، اسراف نيست.
صرف كردن مال در محرمات اسراف است
3 - صرف كردن مال در مصرفهايي كه شرعا حرام است، مانند خريدن شراب و آلات قمار و اجرت فاحشه و خواننده و رشوه‏دادن به حكام و صرف نمودن مال در چيزي كه ظلمي در بردارد يا ستمي به مسلماني مي‏رساند و نظير اينها، و در چنين مواردي از جهت مخالفت امر خدا معصيت است، يكي گناه بودن اصل عمل و يكي اسراف بودن صرف مال در آن موارد.
رابطه اسراف و اتلاف مالكيت
در اسلام مالكيتي كه از راههاي مباح حاصل شده باشد محترم شمرده شده است و جز در مواردي خاص كه در فقه اسلامي مقرر شده از مالك سلب مالكيت نمي‏شود. در اين جا لازم است اين نكته روشن شود كه مالك حق اتلاف را ندارد و حق تصرف تا مرز اتلاف پيش نمي‏رود، اگر مالك بخواهد ملك خويش را تلف كند نوعي «اعراض‏» تلقي مي‏شود به طوري كه آن مال بكلي از مالكيت او خارج مي‏شود و رابطه مالكيت‏شخص با آن چيز از بين مي‏رود. «اعراض‏» يكي از عوامل سلب مالكيت است. اتلاف مال گناه است و تلف‏كننده اصولا در ملك خداوند تصرف نابجا كرده است. به عنوان مثال: شخصي از بالاي پشت‏بام ليوان خود را به قصد شكستن مي‏اندازد. اگر ديگري در بين راه آن را بگيرد صاحب آن ليوان كدام يك از آن دو هستند؟ اين بحثي حقوقي است كه در فقه نيز مطرح است، شخص پرتاب كننده ليوان رابطه مالكيت‏خود را با ليوان قطع كرده است و اين «اعراض‏» نام دارد در حالي كه اگر او حق داشت‏شاهد تلف شدن مال خويش باشد اين رابطه قطع نمي‏شد و قطع شدن رابطه مالكيت‏به صرف اين عمل بدين معني است كه او حق اتلاف ندارد. با اولين اقدام شخص «براي اتلاف مال خود» دو مساله به وجود مي‏آيد: يك گناه تكليفي و ديگر اثر حقوقي كه همان قطع مالكيت اوست‏به گونه‏اي كه اگر فرد ديگري آن مال را از تلف شدن نجات دهد مالك آن مي‏گردد.
صراط مستقيم
در جامعه اسلامي براساس نگرش خاص اسلام بايد تمام حركتها و روشها در كليه شؤون و ابعاد حياتي در مسيري ويژه قرار گيرد كه در اصطلاح خاص مكتبي از آن صراط مستقيم و طريقه وسطي، سواءالسبيل يا راه ميانه و خط عدالت تعبير مي‏شود، صراط مستقيم راهي است كه خداوند متعال براي انسان در نظر گرفته و از اين راه است كه انسان مي‏تواند به كمال لايق خود برسد و گذشتن از آن توام با سلامت و عافيت از پل صراط در جهان ديگر است، و آن خط و مسيري است كه در دو لبه پرتگاه سقوط در دره هولناك بدبختي هلاك و عذاب واقع شده است. راهروان اين صراط به هر طرف بلغزند خواه چپ يا راست، به جانب افراط و تفريط، جلو افتادن از ديگر رهروان يا عقب ماندن، تهور و بيباكي يا جبن و ترس بي‏مورد، پرگويي يا سكوت و بالاخره خواه لغزش به سوي اسراف و اتراف و تبذير باشد يا به سوي بخل و امساك و تقتير، در هر حال گمراهي است و انحراف و شقاوت. حضرت علي(ع) مي‏فرمايد: «اليمين والشمال مضلة والطريق الوسطي هي الجادة‏» [1] راست و چپ گمراهي است و راه راست جاده‏اي است غيرقابل انحراف و به تعبير ديگر، رهرو واقعي اين طريق خود حضرت علي(ع) در جاي ديگر مي‏فرمايد: «و من اخذ يمينا و شمالا ذموا اليه الطريق‏» [2] هر كس به سمت راست و چپ برود مذمتش كرده و از تباه شدن و مفسده برحذرش داريد. و نيز آن حضرت در مورد مفسده‏گران مي‏فرمايد: «و اخذوا يمينا و شمالا» [3] مفسدين با پيش گرفتن راههاي گمراهي راست و چپ از صراط مستقيم هدايت، چشم پوشيده و محروم شدند بنابراين روشن است كه اسراف و تبذير و بخل و تقتير در صراط مستقيم مكتب اسلام جايي ندارد و خروج از راه تعادل است، ولخرجي و ريخت‏وپاشهاي متكبرانه بر روش مترفين و نازپروردگان لغزش و انحراف به سمت راست‏بوده و بخل و تقتير و امساك، سقوط در جهت چپ و جذب شدن به اصحاب شمال مي‏باشد. در اين مطلب توجه به اين نكته ضرور است كه انسان منهاي هدايت آسماني و مكتب وحي طبعا يا بخيل است و يا اهل اسراف و تبذير، «و كان الانسان قتورا» [4] انسان سختگير است; همان‏گونه كه ظالم و نادان است. «انه كان ظلوما جهولا» [5] و اين هدايت تشريعي الهي است كه او را از اين طبيعت و خصلتهاي پست‏حيواني نجات مي‏دهد و لذا خداوند متعال در آيات كريمه قرآني جهت رهايي از افراط و تفريط و نجات از پستيها و خستهاي نفساني راه هدايت و تربيت را براي انسان هموار كرده است و مي‏فرمايد: «بندگان خداي رحمان آنان هستند كه هنگام انفاق اسراف نكرده و بخل هم نورزند بلكه در اين ميان راهي استوار، معتدل و براساس عدالت پيش مي‏گيرند». [6]
پس به‏طور كلي و بويژه از بعد اقتصادي كه مورد بحث ما است، بيجا و ناروا مصرف كردن و تلف كردن نعمتهاي الهي، محروم كردن جامعه از آن نعمتها است، لذا مي‏بينيم كه قرآن كريم چگونه به موارد مختلف آن اشاره مي‏فرمايد: «خداوندت مسرفين را دوست نمي‏دارد» [7] و «مسرفين قابل هدايت نبوده و بسيار دروغگويند» [8] و «اهل هلاكت و گمراهي‏اند و نجات ندارند» [9] و «اهل ترديد و شك و ريبند» [10]، «اهل آتشند» [11] و «قابل پيروي نيستند.»[12]
چون بناي اسلام بر صراط مستقيم است از جهت ديگر، قرآن مجيد، بخل و امساك و تقتير را هم مورد نكوهش قرار داده و مثلا مي‏فرمايد: «الذين يبخلون و يامرون الناس بالبخل و يكتمون ما اتيهم الله من فضله‏» [13] آنان كه بخل مي‏ورزند و مردم را به بخل وامي‏دارند و آنچه خدا از فضل خود به آنان بخشيده كتمان مي‏كنند «به مردم استفاده نمي‏رسانند» به كيفر خود خواهند رسيد.
چرا مسرفين مبغوض خدا و مبذرين برادران شيطان شمرده شده‏اند؟
علت اين مطلب را بايد در جهان‏بيني و اعتقادات اسلامي جستجو كرد و تبيين آن در مورد مسرفان مي‏تواند چنين باشد كه خداوند امر به عدالت و احسان مي‏كند و طبعا صاحبان عدالت را دوست مي‏دارد. «ان الله يامر بالعدل و الاحسان‏» و از آنجا كه اسرافكاران از اين فرمان سرپيچي كرده و بيعدالتي در مصرف را پيشه خود ساخته‏اند قهرا مورد خشم و دشمني خداوند قرار خواهند گرفت، ولي در مورد تبذيركاران علت همدست‏بودن و شباهتشان به شيطان را از آيه شريفه مي‏توان استنباط كرد آن جا كه مي‏فرمايد: مبذران برادران شيطانند و تعبير برادر در لغت عرب به معني مشابه و نظير هم مي‏آيد و شيطان در برابر پروردگارش ناسپاس است، و از طرف ديگر تبذير به معناي ضايع كردن نعمتهاي خداوند است و خود نوعي ناسپاسي است نسبت‏به آن نعمتها; و شيطان نخستين فردي است كه همه چيز را ناديده گرفت و تمرد از فرمان خدا كرد و راه ناسپاسي را باز نمود، لذا آنها كه مبتلا به اين خصلت ناروا باشند از همكاران و همدستان شيطان خواهند بود و از آنان با عنوان برادران شيطان ياد شده است و اين است رمز تعبير زيباي قرآن.
درسي از رسول خدا(ص)
در كتاب تحف‏العقول آمده است: «جاء الرجل بلبن و عسل لشربه فقال(ص): شرابان يكتفي باحدهما عن صاحبه لا اشربه و لا احرمه و لكني اتواضع لله; فانه من تواضع لله رفعه الله و من تكبر وضعه الله و من اقتصد في معيشته رزقه الله و من بذر حرمه و من اكثر ذكر الله آجره الله‏» [14] مردي شير و عسل براي پيامبر(ص) آورد تا بنوشد فرمود: دو نوشيدني كه يكي از ديگري كفايت مي‏كند من آن را نخورم و حرام هم نمي‏كنم ولي براي خدا تواضع مي‏كنم. زيرا هر كه براي خدا تواضع كند خدايش بالا برد و هر كه تكبر كند خداوند او را خوار سازد و هر كه در زندگي ميانه‏روي كند خدايش روزي دهد و هر كه زياده‏روي كند خداوند او را بي‏نصيب گرداند و هر كه خدا را بسيار ياد كند خدايش جزا دهد.
 

شنبه 12 بهمن 1392  2:19 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 yarabyarabyarab omiddeymi1368
maryamjoon
maryamjoon
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 1178
محل سکونت : تهران

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

نكاتي كه در اين حديث‏شريف است مستلزم بحثي مفصل و هر كدام راهگشاي سعادت دنيا و آخرت است اما مناسب با اين مقال آن است كه پيامبر(ص) مي‏فرمايند: رعايت اقتصاد و ميانه‏روي در معيشت‏باعث ازدياد روزي و نزول بركات الهي است و فردي كه رعايت اعتدال مي‏كند دچار فقر و تنگدستي نمي‏شود و برعكس كسي كه طريق اسراف و تبذير پيش گيرد دچار محروميت مي‏شود و خداوند چنين بنده‏اي را به سختي معيشت مبتلا مي‏سازد.
امام صادق(ع) فرمود: «چهار دسته هستند كه دعايشان مستجاب نمي‏شود: اول) كسي كه در خانه مي‏نشيند و مي‏گويد: خدايا به من روزي بده! و در طلب روزي تلاش نمي‏كند در جواب او گفته مي‏شود: «الم آمرك بالطلب؟» آيا تو را به طلب روزي دستور ندادم؟
دوم) كسي كه از همسر خود ناراحت است و او را نفرين مي‏كند، مي‏فرمايند: «الم اجعل امرها عليك‏» آيا امر او را به دست تو قرار ندادم؟
سوم) كسي كه مالي داشته و آن را ضايع كرده است، مي‏گويد: «اللهم ارزقني‏» خدايا به من روزي بده! مي‏فرمايند: «الم آمرك بالاقتصاد؟» آيا تو را به اقتصاد و ميانه‏روي و اعتدال در خرج امر نكرديم و «الم آمرك بالاصلاح؟» آيا به تو دستور اصلاح در مال را نداديم؟
چهارم) كساني كه از مال خود بدون شاهد به ديگران وام دهند و بعد وام‏گيرنده منكر شود، خداوند مي‏فرمايد: «الم آمرك بالشهادة؟» [1] آيا به تو دستور نداديم شاهد بگيري؟
ملاحظه مي‏فرماييد كه با وجود اسراف و شاهد نگرفتن در پرداخت وام، دعا فايده‏اي ندارد.
آثار سوء اسراف
الف) زيانهاي فردي
اسرافكار، علاوه بر زيانهاي اقتصادي كه بر جامعه و ملت تحميل مي‏كند، براي خود نيز زيانهاي جبران‏ناپذيري به بار مي‏آورد:
1 - خشم الهي; اسرافكار چون تعادل و توازن اقتصادي جامعه را برهم مي‏زند، از رحمت‏خدا بدور و گرفتار خشم خدا مي‏شود، همان‏گونه كه در قرآن مجيد آمده است: «انه لايحب المسرفين‏» [2] خداوند اسرافكاران را دوست نمي‏دارد، و امام صادق(ع) فرمود: «ان السرف امر يبغضه الله‏» [3] اسراف مورد غضب خداست.
2 - محروميت از هدايت; خداي متعال كه همواره درهاي رحمتش بر بندگان گشوده است‏خود را «غافر الذنب و قابل التوب‏» [4] معرفي كرده است لكن نسبت‏به اسرافكاران مي‏فرمايد: «ان الله لا يهدي من هو مسرف كذاب‏» [5] همانا خداوند كسي را كه اسرافكار و دروغگوست هدايت نمي‏كند.
3 - فقر; روشن‏ترين اثر اقتصادي اسراف، فقر است، زيرا كه اسرافكار در اثر مصرف نارواي خود هم جامعه را به ورطه فقر مي‏كشاند و هم خود دچار فقر مي‏شود. لذا يكي از راههاي مبارزه اسلام با فقر و محروميت ايجاد هماهنگي اقتصادي و ريشه‏كن ساختن اسراف است. حضرت علي(ع) مي‏فرمايند: «القصد مثراة و السرف متواة‏» [6] اقتصاد و ميانه‏روي باعث توانگري و اسراف و ولخرجي مايه فقر و تنگدستي است. و نيز فرمود: «سبب الفقر اسراف‏» [7] ولخرجي عامل فقر است.
4 - هلاكت; اسراف از هر نوعي كه باشد انسان را به نابودي مي‏كشد. قرآن مجيد اين حقيقت را چنين بيان مي‏فرمايد: «ما به وعده‏هايي كه به انبياء و اوليا داديم وفا كرديم و سپس آنها را با هر كه اراده كرديم نجات داديم، اما مسرفان و ستمگران را هلاك كرديم‏» [8] و نيز حضرت علي(ع) مي‏فرمايد: «كثرة السرف تدمر» [9] اسرافكاري زياد انسان را به هلاكت مي‏كشاند.
5 - كيفر اخروي; كيفر كساني كه از حدود الهي تجاوز كرده و اوامر و نواهي خدا را ناديده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستي در دنيا نيست‏بلكه عذاب اخروي نيز در انتظار آنان است. قرآن مجيد در اين‏باره مي‏فرمايد: «و كذلك نجزي من اسرف و لم يؤمن بآيات ربه ولعذاب الآخرة اشد و ابقي‏» اين چنين جزا مي‏دهيم كسي را كه اسراف كند و ايمان به آيات پروردگارش نياورد، عذاب آخرت شديدتر و پايدارتر است، و در جاي ديگر مي‏فرمايد: «و ان المسرفين هم اصحاب النار» براستي كه مسرفان اهل دوزخند. به اين ترتيب معلوم است كه وضع افرادي كه در مسير باطل و هرزگيها دچار اسراف مي‏شوند چه خواهد بود!
ب) زيانهاي اجتماعي اسراف
البته از نظر اسلام، هر كس مالك حاصل كار و دسترنج‏خود - با رعايت‏حدود شرعي - مي‏باشد ولي انسان نمي‏تواند به بهانه اين كه مالك مالي است هر طور كه بخواهد آن را صرف و خرج كند بلكه دو شرط اساسي دارد: يكي بهره‏گيري براي خود و ديگري بهره‏دادن به ديگران و تعطيل اينها دو صورت مي‏تواند داشته باشد:
1 - ثروت‏اندوزي و تكاثر كه نه خود از آن بهره‏مند شود و نه ديگران.
2 - صرف مال در راه هوا و هوس و اسرافكاري، كه هر دو ممنوع و داراي پيامدهايي به شرح زير مي‏باشند:
1) حق‏ناشناسي، وجدان هر انساني اين مطلب را پذيراست كه در برابر هر احساني بايد تشكر كرد و اخلاق اجتماعي نيز حكم مي‏كند كه در مقابل هر نيكي بايد حق‏شناس و سپاسگزار باشيم، از احسان و نيكي پدر و مادر، استاد و معلم تا خالق مهربان.
«لئن شكرتم لازيدنكم و لئن كفرتم ان عذابي لشديد» [10] اگر شكر نعمت را بجا آوريد، فزوني دهيم و اگر كفران نعمت كنيد مجازاتم شديد است.
2 - تزلزل و سستي، انسانهاي معتدل در فراز و نشيبهاي زندگي هرگز نمي‏لغزند ولي افراد اسرافكار كه ولخرجي و مصرف‏زدگي تمام ابعاد زندگيشان را فراگرفته چون روحيه مقاومت ندارند، شكست‏خورده و متزلزل خواهند بود.
3 - كاهش توليد، جامعه مصرفي رفته‏رفته قدرت توليد را از دست مي‏دهد و براي تامين مايحتاج خود به بيگانه روي مي‏آورد. اين مطلبي است كه در دوران حكومت طاغوت براي همه ثابت‏شده و نياز به توضيح ندارد.
4 - سقوط اخلاقي، ولخرجي و ريخت‏وپاشهاي نابجا و بي‏مورد، انسان را از مسير صحيح بيرون آورده و به ورطه هولناك فساد و تباهي مي‏كشاند، انسان اسرافكار گاهي به مرحله‏اي مي‏رسد كه به هر پستي تن مي‏دهد; رشوه مي‏گيرد، دروغ مي‏گويد، ربا مي‏خورد، به عناوين مختلف، عفت و شخصيت‏خود را از دست داده و سرانجام كارش به رسوايي مي‏كشد.
كيفر كساني كه از حدود الهي تجاوز كرده و اوامر و نواهي خدا را ناديده گرفته باشند، تنها فقر و تنگدستي در دنيا يست‏بلكه عذاب اخروي نيز در انتظار آنان است.
5 - ضعف ايمان، اسرافكاري آدمي را از راه اعتدال خارج مي‏كند و به سستي ايمان و ضعف عقيده مي‏كشاند.
6 - اختلاف طبقاتي، يكي از علل اساسي اختلاف طبقاتي به طور قطع همين اسرافكاريها است. و همچنين وابستگي به بيگانگان و تضييع حقوق ديگران و غفلت از خدا و حريم‏شكني را از ديگر پيامدهاي اسراف بايد شمرد. علاوه بر اينها دغدغه خاطر و گرفتاريهاي روحي و بيماريهاي جسمي و رواني از نتايج مسلم ولخرجيها و بي‏بندوباري‏ها است.
در پايان بايد عرض كنيم كه اسراف و تبذير دايره‏اي وسيع دارد و مصاديق آن نيز متعدد است.
اسراف در اموال عمومي، اسراف در بيت‏المال مسلمين، اسراف در مواد غذايي; خوراك، مسكن، وسيله نقليه و نظاير اينها از جمله مصاديق اسراف است. زيانبارتر از همه اسراف در بيت‏المال است كه اميرالمؤمنين علي(ع) فرمود: «ان اعظم الخيانة، خيانة الامة‏» [11] بالاترين خيانت، خيانت‏به مردم است.
استفاده شخصي از اموال عمومي، علاوه بر اسراف، خيانت است، اسراف در آب و غذا، اسراف در برق و گاز علاوه بر اسرافكاري، خيانت‏به مردم است.
شيوه مبارزه با اسراف
نظارت همگاني يا امر به معروف و نهي از منكر، تبليغات و ارائه الگوي صحيح مصرف و سرانجام برخورد عملي و قانوني قاطعانه با اسرافكاران مي‏تواند كارساز باشد و از اين همه خلاف و اختلاف جلوگيري كند.

شنبه 12 بهمن 1392  2:19 PM
تشکرات از این پست
yarabyarabyarab hoseinh1990 omiddeymi1368
yarabyarabyarab
yarabyarabyarab
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 3539
محل سکونت : قزوین

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

تبذیر ازصفات رذیله محسوب میشود . کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب ومعراج السعاده اثر ملا احمد نراقی ازکتب بسیار مفید در باره خصوصیات گناه واثرات آن ونحوه ترک گناه  آمده است .اسراف وتبذیر هر دو گناه است وشخص مسلمان ومومن در زندگی از نعمات خداوند باید کمال استفاده را ببرد .تبذیر برای کسانی است که حق خود رابه ذی حق نمیدهند وبیهوده بذل وبخشش میکنند واگر به مستمندان کمک میکنند وخانواده را به عسر وحرج میاندازند گناه بزرگی کرده اند . بخشش ستوده است اما ان هم به اندازه وبه جا وبا گناه ریا مخلوط نگردد.

منتظران مهدی آگاه باشید!  

 

 حسین را منتظرانش کشتند...

شنبه 12 بهمن 1392  3:12 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368
goodby
goodby
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : اسفند 1391 
تعداد پست ها : 62

پاسخ به:هفته بیست و دوم:...( "دوری از تبذیر")...

معناي اسراف گذشت، اما تبذير به معناي پراکنده کردن است و اصل آن از القا و پاشيدن بذر است، ولي کنايه از آن است که شخصي مالش را در مسير بيهوده ضايع مي‌کند؛ چون بذر افشان هم نمي‌داند سرانجام بذرش چه مي‌شود.1

اما تفاوت اسراف و تبذير چيست؟ بحث روشني از مفسران در اين زمينه نديده‌ايم، ولي از ريشه‌ي اين دو لغت به دست مي‌آيد که وقتي اين دو در مقابل هم قرار گيرند، اسراف به معني خارج شدن از حد اعتدال است، بي آنکه چيزي را ظاهراً ضايع کرده باشد؛ مثلاً لباس گران قيمتي بپوشيم که بهايش چندين برابر لباس مورد نياز ما باشد و يا غذاي خود را آنچنان گران قيمت تهيه کنيم که مي‌توان با قيمت آن، عده زيادي را آبرومندانه غذا داد. در اينجا از حد گذرانده‌ايم، ولي ظاهراً چيزي نابود نشده است. امّا "تبذير" و ريخت و پاش، آن است که آن چنان مصرف کنيم که به اتلاف و تضييع بينجامد؛ مثلاً براي دو نفر ميهمان غذاي ده نفر تهيه کنيم؛ چنان که بعضي از جاهلان انجام مي‌دهند و به آن افتخار مي‌کنند و باقي‌مانده غذا را دور مي‌ريزند.2

ولي در بسياري از موارد اين دو کلمه در يک معنا به کار مي‌روند؛ چنان که در روايت و سخني از امام علي(ع) مي‌خوانيم:

"أَلا إنَّ إِعطاءَ المالِ في غَيرِ حَقِّهِ تَبذيرُ و إِسرَافٌ و هو يرفع صاحبه في الدُنيا وَ يضَعُه في الآخرةِ وَ يکرِمُهُ في النّاسِ وَ يهِينُه عندالله؛ آگاه باشيد صرف کردن مال در غير محلش، تبذير و اسراف است و اين عمل (ممکن است) صاحبش را در دنيا بلند مرتبه کند، ولي در آخرت او را پست و حقير خواهد کرد. در نظر توده‌‌ي مردم سبب احترام مي‌شود، امّا در پيشگاه خدا باعث خواري او مي‌شود".3

گاه تبذير، در مقابل سخاوت قرار مي‌گيرد؛ مثل کلام امام علي(ع) :

"کُن سمحاً وَ لا تَکُن مُبَذِّرا، وَ کُن مُقَدِّراً وَ لا تَکُن مُقَتِّراً ؛4بخشنده باش، امّا زياده روي نکن. در زندگي حسابگر باش، امّا سخت گير مباش".

در نتيجه بايد گفت تبذير و اسراف غالباً به يک معنا است؛ اما گاه تبذير در اتلاف و ريخت و پاش به کار مي‌رود، ولي اسراف در زياده‌روي بدون اتلاف.

مصداق‌هاي اسراف در روايات

روايات، عهده‌دار معني کردن لغات نيست؛ ولي گاه معناي لغات را با بيان مصداق تعيين مي‌کند. در مورد اسراف نيز به اين موارد بر مي‌خوريم:

1. مصرف بيجا

امام صادق(ع) فرمود:

"إِنّما السَّرَفُ أَن تَجعَلَ ثَوبَ صَونکَ ثَوبَ بذلَتِکَ؛5 اسراف اين است لباسي را که براي حفظ آبرو (و حضور در ميان جامعه) تهيه کرده‌اي، براي موقع کار (يا جاي نامناسب) بپوشي".

2. زياده روي در سخاوت

امام حسن عسکري(ع) فرمود:

"إِنَّ للشيءِ مِقداراً فَاِن زاد عَلَيه فَهُوَ سَرَفٌ؛6 براي سخاوت اندازه‌اي است که اضافه بر آن، اسراف است".

3. خوردن بي‌حساب

رسول اکرم(ص) فرمود:

"اِنَّ مِنَ السَّرَفِ اَن تَاکُلَ کُلُّ ما اشتَهَيت؛7 به راستي از (مصداق‌هاي) اسراف، خوردن هر چيزي است که ميل و اشتها داري (نه آنچه بدن به آن نياز دارد)".

4. مصرف مال در غير جايگاه واقعي

امام علي(ع) فرمود:

"أَلا إِنَّ إِعطاءَ هذا المالِ في غَيرِ حَقِّهِ تبذيرٌ و إِسرافٌ؛8 بيدار باشيد! دادن مال در موردي که استحقاق خرج کردن ندارد، تبذير و اسراف است".

5. ميانه روي نکردن

امير مؤمنان(ع) فرمود:

"کُلّ مازادَ عَلي الاِقتِصادِ اِسرافٌ؛ هر چه از ميانه روي بگذرد، اسراف است".9

6. اتلاف مال و زيان رساندن به بدن

حضرت صادق(ع) فرمود:

"إِنَّما الإِسرافُ فيما أَتلَفَ المالَ وَ أَضَرَّ بالبَدَن؛10 همانا اسراف در چيزي است که مال از بين برود و به بدن ضرري برسد".

مي‌شود گفت سيگار کشيدن، مصرف مواد مخدّر و مانند اينها که جُز زيان به بدن نفعي ندارد، از بارزترين مصداق‌هاي اسراف است.

ملاکِ اسراف

کاملاً به اين نکته توجه شود که اسراف به اعتبار افراد از جهت شأن و مقام، سلامت و بيماري، جواني و پيري، غنا و نداري و ... فرق مي‌کند. ممکن است لباسي براي فردي اسراف نباشد، ولي براي فرد ديگر اسراف باشد. براي توضيح بيشتر اين مطلب که نکته‌اي مهم و کليدي است، به برخي روايات و قصّه‌هاي تاريخي اشاره مي‌کنيم:

امام صادق(ع) فرمود:

"رُبَّ فَقيرٍ هُوَ أَسرَفُ مِن غني اِنّ الغَني ينفِقُ ممّا آتاهُ اللهُ وَ الفَقيرُ ممّا ليس عِنده؛ چه بسيار تهيدست و فقيري که اسراف کننده‌تر از ثروتمند است؛ زيرا ثروتمند از چيزي که خدا به او داده، انفاق مي‌کند وفقير (خرج مي‌کند) از چيزي که در نزد او نيست (و به او عطا نشده است)".

توضيح اينکه: ممکن است لباس، ميهماني، و غذايي براي ثروتمند اسراف نباشد، ولي همان غذا و لباس براي فقير اسراف باشد. متأسفانه امروزه سخت به اين گونه اسراف مبتلا هستيم. بسياري از فقرا با رنج و قرض بسيار تلاش مي‌کنند تا لباس و غذا و جهيزيه و ماشيني مانند ثروتمندان داشته باشند، خصوصاً آنجا که به رقابت فاميلي مي‌پردازند.

از اين‌جا روشن مي‌شود که زمان نيز در اسراف و عدم اسراف، دخيل است. افرادي به حضرت سجاد و صادق و رضا: ايراد مي‌گرفتند که: امير مؤمنان يا پيامبر اکرم(ص) لباس‌هاي ساده مي‌پوشيدند، اما لباس‌هاي شما چنين نيست. آن بزرگواران در جواب مي‌فرمودند: "زمان پيامبر اکرم(ص) و يا امير مؤمنان(ع) فقر عمومي بود و در آن زمان همان لباس‌ها را مي‌پوشيدند ولي در زمان ما وضع زندگي بهتر شده است و اگر بخواهيم مانند جدّمان لباس بپوشيم، به ما توهين مي‌کنند".11

به عنوان نمونه حضرت صادق(ع) فرمود:

"وَ لکِن لا تَقدِرُونَ أَن تلبسوا هذَا اليومَ وَ لَو فعلنا لَقالوا مجنون...؛12و لکن مسلمان‌ها امروز قادر نيستند مانند آن زمان لباس بپوشند. اگر ما اين کار را انجام دهيم، به ما مي‌گويند: ديوانه است".

در حديث ديگر وارد شده که امام صادق(ع) لباسي قيمتي و زيبا بر تن کرده بود. سفيان ثوري اعتراض کرد که: اي پسر رسول خدا! پيامبر(ص) چنين لباسي نمي‌پوشيد و علي(ع) نيز چنين نبود و هيچ يک از پدران شما اين گونه نبودند. آن حضرت فرمود: "در زمان رسول خدا تنگدستي (عمومي) بود و لباس آن حضرت هم مانند عموم مردم بود، ولي بعد از آن وضع مسلمين بهتر شد و دنيا به آنها روي آورد و ما سزاوارترين افراد در استفاده‌از نعمت‌هاي دنيوي و نيکوترين آنها هستيم. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: (قل من حرّم زينة الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق)؛ "بگو چه کسي زينت خدا را که براي بندگانش آماده کرده است و رُوزي پاکيزه را، حرام کرده است؟". پس ما سزاوارتريم به استفاده از آنچه خدا عطا کرده است. (ولي بدان) لباس زيبايي که بر تن من است، براي (حفظ آبرويم در نزد) مردم است".

سپس آن حضرت لباس زيرين خود را که زبر (و کهنه) بود، به سفيان نشان داد و فرمود: "اين براي خودم است و لباس زيبايي که روي لباس‌ها پوشيده شده، براي مردم است...".13

داستان شيخ انصاري و شاهزاده

روزي دختر ناصرالدين شاه براي زيارت و ديدار با شيخ انصاري وارد منزل ايشان در نجف اشرف شد. آثار زهد عيسوي و علايم ورع يحيوي را در پيشاني شيخ يافت. در منقل اتاق او کمي پشکل ـ به جاي زغال ـ مشتعل بود و سفره‌اي حصيري به ديوار آويزان. در کنارِ منقلِ گِلي، يک چراغ پيه14سوز سفالي اتاق را نيمه روشن کرده بود. اينها اسباب اتاقِ آن قطب دايره فقاهت بود.

شاهزاده چون وضع اتاق را برانداز کرد، نتوانست از اظهار آنچه از درونش مي‌گذشت، خودداري کند. از اين رو گفت: "اگر مجتهد اين است، پس حاج ملاّ علي کَني...".15

سخنش هنوز تمام نشده بود که شيخ انصاري از جا برخاست و با ناراحتي فرمود: "چه گفتي؟ اين کلام کفر آميز چه بود؟ بدان که خود را جهنمي کردي! برخيز و از من دور شو، حتي لحظه‌اي در اين جا نمان؛ زيرا مي‌ترسم عقوبت تو مرا هم بگيرد".

شاهزاده از تهديدات شيخ به گريه افتاد و گفت: آقا! توبه کردم، مرا عفو کنيد!

شيخ فرمود: "تو کجا و اظهار نظر درباره ملاّ علي کني کجا؟ حاجي کني حق دارد آن گونه زندگي کند؛ زيرا در مقابل پدر تو بايد همان طور زندگي مي‌کرد، ولي من در ميان طلاب هستم و بايد حالم و امور زندگاني‌ام مانند همين طلاب باشد"16.

اين حکايت نيز نشان مي‌دهد که مصداق اسراف، در مکان‌ها و زمان‌ها و موقعيت‌هاي مختلف، فرق مي‌کند.

مواردي که اسراف نيست

1. در کار خير

" لا خَير في السَّرَفِ وَ لا سَرَفَ في الخَير؛ خيري در اسراف نيست؛ چنان که در (کار) خير اسراف نيست".17

2. اصلاح بدن

امام صادق(ع) فرمود:

"لَيسَ في إصلاَحَ البَدَن اِسرافٌ الاّ الإسراف فيما أتلف المال و أضرّ البدن؛ 18 در چيزي که باعث اصلاح بدن مي‌شود، اسراف نيست؛ اسراف فقط در جايي است که مال از بين برود و به بدن ضرر برسد".

3. لباس

اسحاق بن عمار مي‌گويد:

از امام صادق(ع) پرسيدم: آيا براي مؤمن ده جامه و پيراهن مي‌باشد؟ فرمود: بلي. گفتم: آيا بيست جامه مي‌باشد؟ فرمود:

"نَعَم و ليسَ ذالک مِنَ السَّرَفِ إِنّما السّرَفُ اَن تجعَلَ ثَوب صونک بذلتک؛19 بلي، و اين اسراف نيست. اسراف اين است که جامه و لباس زينتي وآبرومند خود را براي کار و يا جاي نامناسب بپوشي".

از حضرت امام کاظم(ع) نيز سؤال شد: آيا دو پيراهن داشتن اسراف است؟ فرمود:

"لا وَلکِن ذالِک أَبقي لثيابه؛20خير، اين مسئله باعث دوام لباس‌ها مي‌شود".

انواع اسراف

اسراف، معناي گسترده‌اي دارد:

1. گاهي در خوردن و آشاميدن است؛ چنان که در قرآن اشاره شده است:

(كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا)21؛

"بخوريد و بياشاميد ولي اسراف نکنيد".

2. گاه در انتقام گيري است:

(فَلا يسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنّهُ كانَ مَنْصُورًا)22؛ "اما در قتل اسراف نکنيد؛ چرا که او مورد حمايت است".

3. گاهي اسراف در انفاق و بذل و بخشش است که اين نيز مذموم است:

(وَ الّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يسْرِفُوا وَ لَمْ يقْتُرُوا وَ كانَ بَينَ ذلِكَ قَوامًا)23؛

"و کساني که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف مي‌کنند و نه سخت‌گيري بلکه در ميان اين دو، حد اعتدالي دارند".

4. گاه در داوري کردن و قضاوت است:

(وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ...أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يقُولَ رَبِّي اللّهُ...إِنّ اللّهَ لا يهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذّابٌ)24؛

"و گفت: مرد مؤمني...آيا مردي را مي‌کشيد که مي‌گويد: پروردگار من الله است...؟ به راستي خدا اسراف‌کار و دروغ‌گو را هدايت نمي‌کند".

5. گاهي در اعتقادات است:

(فَما زِلْتُمْ في شَكّ مِمّا جاءَكُمْ بِهِ...يضِلّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ)25؛

"پس شما دائماً در ترديد بوديد...اين گونه خداوند هر اسراف‌کارِ ترديد کننده‌اي را گمراه مي‌سازد".

6. گاه به معناي برتري‌جويي و استکبار و استثمار آمده است:

(وَ لَقَدْ نَجّينا بَني إِسْرائيلَ...مِنْ فِرْعَوْنَ إِنّهُ كانَ عالِيا مِنَ الْمُسْرِفينَ)26؛

"ما بني اسرائيل را از عذاب ذلّت بار رهايي بخشيديم...، از فرعون که مردي متکبّر و از اسراف‌کاران بود".

برخي مصاديق اسراف

1. ضايع کردن مال و بي‌فايده کردن آن؛ مانند دور انداختن هسته خرما، لباس سفيد و...

2. ميوه را کامل نخوردن. حضرت صادق(ع) ميوه نيم خورده‌اي را ديد که از منزل ايشان دور ريخته شده است. آن حضرت با ناراحتي فرمود: "اين چيست (که دور انداخته شده است)؟ اگر شما سير شديد، بسياري از مردم سير نيستند و اين را به کساني که محتاج‌اند، بدهيد".27

3. دور انداختن باقي‌مانده غذا و نان نيز از مصداق‌هاي اسراف است که مي‌توان با وسايل امروزي همچون يخچال و فريزر باقي‌مانده غذاها را استفاده کرد و يا آن را به فقرا داد.

بالاترين اسراف

بالاترين اسراف، اسراف در عمر است. "چه اسرافي بالاتر از اين که انسان مهم‌ترين سرمايه وجود خود؛ يعني عمر و سلامت و جواني و نيروها را بيهوده در راه فساد و گناه و عصيان و يا در مسير به دست آوردن متاع بي‌ارزش و ناپايدار اين دنيا به هدر دهد"؛28 لذا قرآن مي‌فرمايد:

(...قُلْ إِنّ الْخاسِرينَ الّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ...)29؛

"بگو: به راستي زيان‌کار واقعي آنان‌اند که سرمايه وجود خويش و بستگانشان را در روز قيامت از دست دادند".

کمترين اسراف

امام صادق(ع) فرمود:

"کمترين اسراف، دور ريختن اضافه ظرف (غذا و آب و ...) و پوشيدن لباس آبرومندي [در همه جا] و دور انداختن هسته خرما است"30.

علائم اسراف

در روايات به علايم و نشانه‌هاي اسراف هم اشاره شده است؛ از جمله، پيامبر اکرم(ص) فرمود:

"نشانه اسراف‌گر، چهار چيز است: افتخار کردن به باطل، خوردن (و پوشيدن) چيزي که در توان او نيست، بي‌‌رغبتي در انجام کار معروف و نيک، و انکار کساني که از او بهره نمي‌برند".31

در روايت ديگري آن حضرت فرمود:

"براي اسراف کننده، سه نشانه است: مي‌خورد آنچه را که سزاوارش نيست، مي‌پوشد آنچه را که سزاوار و لايق به حال و شأن او نيست، و مي‌خرد آنچه را که سزاوارش نيست".32

ريشه‌هاي اسراف

هر صفت خوب و يا زشتي، ريشه در درون انسان دارد و اسراف نيز از اين قانون، مستثنا نيست. با نگاهي اجمالي به اوضاع مردم و آيات و روايات، مي‌توان به چند عامل اشاره کرد.

1. جهالت و بي‌خبري

امام علي(ع) فرمود:

"اَلجَهلُ اَصلُ کُلِّ شَرٍّ؛33 ناداني، ريشه هر فسادي است".

از جمله فسادها، اسراف است. قبلاً اشاره شد که اسراف و اقتار در واقع افراط و تفريط است و جاهل متأسفانه هميشه در يکي از اين دو حالت است. امير مؤمنان(ع) فرمود:

"لا تَرَي الجاهِلَ إلّا مُفرِطاً اَو مَفرِّطاً؛ جاهل را جز در حالت افراط و يا تفريط نمي‌بيني".

به عنوان مثال، بسياري از مردم نمي‌دانند که براي همين اسکناس‌ها و يا براي تأمين نان و سوخت، روزانه صدها ميليون تومان هزينه مي‌شود؛ لذا رسانه‌ها و مطبوعات وظيفه دارند در مورد اسراف، اطلاع رساني دقيق و مفيدي کنند.

2. شک و ترديد در امور اعتقادي

ريشه ديگر اسراف که باعث محروميت از هدايت الهي مي‌شود، شک و ترديد در مسائل ديني و اعتقادي است:

(...كَذلِكَ يضِلّ اللّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ)34؛

"اين گونه خداوند هر اسراف‌کار ترديد کننده‌اي را گمراه مي‌سازد".

در اين آيه براي مُسرف، صفت "مُرتاب" آورده که نشان مي‌دهد ترديد در مسائل ديني در اسراف‌گري آنها نقش دارد.

3. دروغ‌گويي

(...إِنّ اللّهَ لا يهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذّابٌ)؛35

"خداوند، مسرفان دروغگو را هدايت نمي‌کند".

در اين‌جا در کنار "مُسرِف"، "کذّاب" آمده که نشان مي‌دهد دروغ‌گويي در اسراف‌کاري آنها مؤثّر است.

4. شيطان صفتان

(إِنّ الْمُبَذِّرينَ كانُوا إِخْوانَ الشّياطينِ...)36، و يکي از صفات بارز شيطان، کافر شدن و يا کفران نعمت است: (...وَ كانَ الشّيطانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا).37

5. استکبار و خودخواهي

(انَّ فِرعَونَ لَعالٍ في الاَرضِ وَ اِنّه لَمِِنَ المُسرفين)؛38

"چون فرعون برتري‌جويي داشت، اسراف ورزيد".

در جامعه امروز نيز کساني هستند که روحيه برتري‌جويي و استکبار در بين مردم، آنها را به اسراف وادار مي‌کند.

6. بي‌تقوايي

امام صادق(ع) فرمود:

"اتقوا اللهَ وَ لا تُسرِف؛ از خدا بترس و اسراف نکن".39

7. عوامل ديگر

علاوه بر اين موارد، مي‌توان عوامل ديگري چون: خودنمايي، هواپرستي، تربيت ناصحيح خانوادگي و فقر را نيز در ترويج اسراف در جامعه مؤثر دانست.

از آنچه گفته ‌شد، مي‌توان نتيجه گرفت که اسراف، انسان را از محبوبيت خداوند خارج مي‌کند و برادر و دوست شيطان مي‌سازد و همين امر باعث ضلالت و گمراهي و محروميت از هدايت الهي مي‌شود و اگر ادامه يابد، عذاب آخرت را درپي‌خواهد داشت.

اسراف، سخت مبغوض الهي است و يکي از مهم‌ترين ريشه‌هاي فقر، به حساب مي‌آيد و فساد و تباهي را در جامعه به دنبال مي‌آورد.

پي‌نوشت‌ها .............................................................................................

1 . المفردات، راغب، ص40.

2 . تفسير نمونه، ج12، ص97.

3 . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، ص240، خطبه 126.

4 . همان، ص63، حکمت33.

5 . بحار الأنوار، ج79، ص317، ح1.

6 . الدرة الباهره، ص43، به نقل از منتخب ميزان الحکمة، محمدي ري شهري، ص250، دار الحديث، قم، 1382ش.

7 . کنز العمال، متقي هندي، مؤسسة الرساله، ش7366، به نقل از منتخب ميزان الحکمه، ص250.

8 . مستدرک الوسائل، ج15، ص271.

9 . همان؛ غرر الحکم ، آمدي، ج2، ص547، ح73، دانشگاه تهران.

10 . بحار ألانوار، ج75، ص303، ح6.

11 . ر.ک: وسائل الشيعه، ج3، ص365و366.

12 . همان، ص366، ح7.

13 . همان، ص351، ح1.

14 . چربي و دنبه.

15 . حاج ملا علي کني، از فقهاي بزرگ و از شاگردان صاحب جواهر و صاحب ضوابط است. او پس از رسيدن به مراتب بلند علمي، رهسپار تهران شد و در آن شهر به وظايف شرعي و رتق و فتق امور جامعه مشغول شد. وي در سال 1306ق. بدرود حيات گفت و در جوار حضرت عبدالعظيم به خاک سپرده شد.

(سيماي فرزانگان، رضا مختاري، ص364، پاورقي، قم، مؤسسه بوستان کتاب (دفتر تبليغات اسلامي) ويرايش دوم، چ16، 1386ش).

16 . همان.

17 . بحار الأنوار، ج77، ص165، ح2.

علي(ع) فرمود: "الإسراف مذموم في کلّ شيءٍ إِلَّا في افعال البر؛ اسراف در هر چيزي ناپسند است، جز در کارهاي نيک

شنبه 12 بهمن 1392  3:35 PM
تشکرات از این پست
hoseinh1990 omiddeymi1368 yarabyarabyarab
دسترسی سریع به انجمن ها