ساية غم از سر دل كم مباد!
نويسنده: سردبير
صفحه 4 الي 5 نسخه چاپي
باز از هر كوچه پس كوچهاي كه ميگذري، غم سايهوار دنبالت ميكند. انگار در جستوجوي فرصتي است كه با تو و با دل تو آشنا شود؛ ولي تو هنوز اين استحقاق را در خود نميبيني؛ چرا كه بايد شرايط اين دوستي را فراهم كني، تا قدر اين نعمت را بهتر بشناسي و دچار كفران نعمت نشوي.
هر چه ازين همراهي ميگذرد، حس ميكني كه پنجرههاي تازهاي به روي تو گشوده ميشود و روح تو را به هماوايي و سير ماورايي فرا ميخواند. گاهي كه غم از تو فاصله ميگيرد، بغضي غريب، حنجرهات را ميفشارد و طعم غربت را در بندبند وجودت احساس ميكني. مگر اين غم با غمهاي ديگر چه تفاوتي دارد كه دلت برايش اين قدر تنگ ميشود و از دوري او كلافه ميشوي؟ درست كه فكر ميكني به اين نتيجه ميرسي كه به تو آموختهاند كه اگر ميخواهي براي چيزي غمگين باشي يا گريه كني بايد براي چيزي باشد كه ارزش آن را داشته باشد و چه گوهري ارزشمندتر از حسين عليه السلام 1، همان مولايي كه با غم او از كودكي بزرگ شدهاي و در تكايا، حسينيهها، مراسم عزاداري و محافل شور حسيني بارها و بارها غم او را در كنار خود، و در خانه دل خود، ديدهاي و پاي صحبت او نشستهاي. به ياد آن لحظاتي ميافتي كه در اثر همصحبتي با او، يك آسمان ستاره نثار آفتابي كردهاي كه غروب و افولي نميشناسد؛ و گاه پا به پاي كاروان اشك به راه افتادهاي، تا به كربلا برسي، و در كربلا به تماشاي صحنههايي نشستهاي كه چشم بصيرت تماشاييان را، چشم ملتمس خاكيان و افلاكيان را، به حيرت نشانده است. و گاهي در شب عاشورا پا به پاي همين غمِ دوست داشتني با زمزمة مناجات اصحاب وفادار امام عاشقان از اين تيره مغاك به افلاك پركشيدهاي و در اين عروج بيدلانه چه پردهها كه به چشم خود نديدهاي و چه مويهها كه به گوش جان خود نشنيدهاي.
حالا ديگر وقت آن رسيده كه اين غم را -غم او را- خضر راه خود كني و از او بخواهي كه هرگز تنهايت نگذارد و تو را به اين باور برساند كه بايد واقعة عاشورا را آنقدر در ذهن خود مرور كرده باشي كه هر روزِ تو، رنگ و بوي عاشورا به خود بگيرد و هر كجا كه باشي، عطر كربلاي حسيني عليه السلام را استشمام كني، تا لحظهاي از او و خداي او جدا نباشي؛2 به اميد آن روز.
هيچ دلي بي الم و غم مباد
ساية غم از سر دل كم مباد!
¨پينوشت:
1. امام رضا عليه السلام : «يا ابن شبيب اِنْ كُنْتَ باكياً لشيءٍ فابكِ للحسين بن علي بن ابي طالب»؛ عيون اخبار الرضا عليه السلام ، ج 1، ص 299.
2. امام صادق عليه السلام : «نفس المهموم لَنا المُغْتَم لِظُلْمنا تسبيحٌ و همُّه لِاَمْرِنا عبادةٌ؛ كسي كه به خاطر ما نگران و محزون باشد و به جهت ستمي كه بر ما رفته غمگين گردد، نفس كشيدن او تسبيح است و غمگساري او براي ما، عبادت»؛ كافي، محمدبن يعقوب كليني، ج 2، ص 226.