0

آداب معاشرت در کلام امام حسن مجتبى علیه‏‌السلام 2

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

آداب معاشرت در کلام امام حسن مجتبى علیه‏‌السلام 2

بخش دوم و پایانی

بارزترین نکات اخلاق اجتماعى امام مجتبى علیه السلام

     کرامت و تعادل در بخشندگى در بیان امام علیه السلام

«کرامت» و «جود» از صفات خداوند است، و او دوست دارد که بندگانش نیز به چنین صفتى آراسته باشند؛ از این رو، به طور مکرر با عناوین مختلف در آیات قرآن به مؤمنان سفارش مى کند که در راه خدا انفاق و احسان کنند: «وَأَنفِقُوا مِن مَّا رَزَقْنَاکُم» (منافقون: 10)؛ و از آنچه روزیتان کرده ایم انفاق کنید.نیز در جایى دیگر مى فرماید: «وَأَطْعِمُوا الْبَائِسَ الْفَقِیرَ» (حج: 28)؛ و به درمانده مستمند بخورانید.

     همه خاندان عصمت و طهارت از این ویژگى ممتاز برخوردارند و در زیارت «جامعه کبیره» آمده است: «عادتکم الاحسان و سجیّتکم الکرم»؛ احسان و نیکى عادت شما و کرم و بخشش خصلت شماست. امام مجتبى علیه السلام مانند جد و پدر بزرگوارش داراى این خصلت پسندیده بود. قیروانى نقل مى کند: «امام حسن بخشنده و با کرامت بود و هیچ سائلى را رد نمى کرد و امیدوارى را ناامید نمى گردانید... .» 30

    عده اى در محضر امام حسن علیه السلام بودند. در آنجا گفته شد: «چگونه است که شما هرگز سائل و نیازمندى را ناامید برنمى گردانید، گرچه سوار بر شتر و یا در حال رفتن باشید؟» امام مجتبى علیه السلامفرمود: «من هم به درگاه خداوند محتاج و سائل هستم و مى خواهم که خداوند مرا محروم نگرداند و شرم دارم که با چنین امیدوارى، سائلان را ناامید کنم. خدایى که نعمت هایش را بر من ارزانى مى دارد مى خواهد که من هم به مردم کمک کنم و مى ترسم که اگر بخشش خود را از مردم دریغ دارم، خداوند هم عنایتش را از من دریغ داشته و منع نماید.» 31

    کرامت و بخشش، رشته ظریف و حساسى است که شخص بخشنده را از یک سو با خدا، بهشت و معنویات و از سوى دیگر، با مردم و اجتماع متصل مى سازد. قرآن کریم، فلاح و رستگارى را از پیامدهاى شیرین سخاوت و بخشش دانسته و فرموده است: «وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (حشر: 9)؛ آنان که از بخل خویش در امان مانده باشند، رستگارانند.  پس حکمت سخاوت، دست یابى به عالم بى انتها و ملکوتى و پروازى سبکبال به اوج وارستگى روحى است. این ویژگى والایى است که حتى دشمن را به تحسین وامى دارد، چه رسد به دوست.

     همچنین در حدیثى دیگر از امام حسن علیه السلام در تعریف «نیکوکارى» آمده است: «نیکوکارى آن است که با تأخیر نباشد و منتى در دنبال آن نیاید.» 32 با توجه به حدیث فوق، زمان بخشش نیز بسیار مهم است که گویا اگر مال در زمان خودش بخشش نشود و به تأخیر افتد فیوضات مشموله نیز به تأخیر مى افتد و بهره مندى انسان از اجراى الهى به تعویق مى افتد. امام مجتبى علیه السلام درباره زمان بخشش، تعبیر نیکویى دارند: «بخشیدن پیش از سؤال، از بزرگ ترین بزرگوارى هاست.» 33

    به داستانى پندآموز و پرنکته که شخصیت بلند امام مجتبى علیه السلام و اندیشه بسى نامحدود آن حضرت را مى رساند توجه فرمایید: شخصى وارد محضر امام حسن علیه السلام شد و از اینکه مى خواست اظهار حاجت کند از حاضران خجالت مى کشید و نمى توانست نیاز خود را در میان جمع مطرح کند. امام علیه السلام که متوجه حضور وى و رنج درونى اش گردیده بود به وى فرمود: «خواسته ات را بنویس و آن را به ما بده.» چون مرد نیازش را نوشته و به امام علیه السلام تقدیم کرد، امام علیه السلامآن را خواند و با تواضع تمام چندین برابر خواسته مرد را به وى بخشید. برخى که شاهد صحنه بودند، عرض کردند: یابن رسول اللّه، این یادداشت چه پربرکت بود!

امام علیه السلام فرمود: «برکتش براى ما بیشتر بود؛ زیرا او ما را شایسته احسان شمرد. آیا نمى دانید که احسان در صورتى ارزنده است که پیش از درخواست انجام گیرد. آنچه در مقابل سؤال داده مى شود به قیمت آبروى سائل است و شاید که نیازمندى، شب را به اضطراب بین امیدوارى و نومیدى به سر برد و نداند که آیا نیازش برآورده مى شود یا نومید باز مى گردد و وقتى که براى درخواست مى آید اندامش مى لرزد و دلش ترسان است و اگر نیازش برآورده شود در برابر، آبرویش را ریخته است و این آبروریزى او از احسانى که دریافته است، گران تر تمام مى شود.» 34

    همچنان که قصه هاى قرآن نکته هاى باریک تر از مو و پندها و درس هاى فراوانى دارد، داستان هاى امامان عزیز ما نیز همین گونه اند. در ذیل، به برخى از پیام هایى که از این داستان در شیوه نیکوکارى قابل استفاده است اشاره مى شود: 1. نیازمند و طلب کننده را از روى چهره تشخیص دادن؛ که قرآن کریم نیز مى فرماید: «تَعْرِفُهُم بِسِیمَاهُمْ» (بقره: 273)؛ 2. عطا قبل از درخواست؛3. درخواست کتبى به جاى درخواست شفاهى براى شرمگین نشدن در جمع؛4. عطاى چند برابر به آنکه احساس مى کند آبروى خود را با سؤال از دست داده است؛5. جلوگیرى از ایجاد اضطراب و حالت بین خوف و رجا در فقیر و حاجتمند توسط کریم و معطى؛6. توجه به شخصیت اجتماعى نیازمندان و جلوگیرى از زایل شدن اعتماد به نفس آنان به سبب سؤال در جمع.

     یکى از موانع مهم بر سر راه بخشش کننده، بخل است. فرد بخیل، هم خود از بخشش امساک مى کند و هم به بخشش دیگران بخل مى ورزد. بخیل در پى تزریق صفت خود (بخل) به دیگران است. در همین رابطه، قرآن کریم مى فرماید: «الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَیَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ» (نساء: 37)؛ کسانى که بخل مى ورزند و مردم را امر به بخل مى کنند.

     امام مجتبى علیه السلام که از پیشتازان سنت حسنه «کرامت» مى باشد، در نکوهش این صفت رذیله مى فرماید: «بخل سرآمد همه بدى ها و زشتى هاست که محبت و دوستى را از دل ها جدا مى نماید.» 35 و در جایى دیگر، ویژگى بارز بخیل را این گونه بازگو مى فرماید: «بخل آن است که انسان هر چه را انفاق مى کند، تلف بشمارد و آنچه را جمع مى کند، شرف بداند.» 36

    بنابراین، کرامت و بخشش، سالک را در مسیر صراط مستقیم نگه مى دارد و بخل و امساک، انسان را از راه راست دور مى نماید و این روایت به کنکاش تفکر بخیل مى پردازد؛ چراکه بخیل تفکر مادى دارد و مطلقْ مادى مى اندیشد؛ چنان که کرامت را کم شدن، و ثروت اندوزى را زیاد شدن و در نتیجه، کرامت را حرکت به سوى فقر، و جمع مال را حرکت به سوى شرف مى پندارد. اما اندیشه انسان کریم فراتر از اینهاست. طبق روایات واصله از ائمّه اطهار علیهم السلام، «لئیم از طعام لذت مى برد و کریم از اطعام»؛ یعنى اندیشه وسیع الهى آن قدر روح کریم را پرورش داده که لذت را در خوراندن مى یابد نه در خوردن. چنین تفکرى روح انسان را بزرگ مى کند و قلب انسان را به ملکوت پیوند مى دهد.

     ابونعیم در حلیة الابرار تعبیر نیکویى در باب شخصیت کریمانه امام مجتبى علیه السلام دارد. او مى نویسد: «حسن بن على علیه السلام دارایى خود را با پروردگار خویش به دو بخش یکسان تقسیم نمود.» 37 همو آورده: «حسن بن على علیه السلام دو بار مال اللّه را از دارایى خود خارج نمود و سه بار دارایى خود را به دو نیم کرد. نیمى را خود برداشت و نیم دیگر را در راه خدا داد، به گونه اى که اگر دو جفت کفش داشت، یک جفت را براى خود برمى داشت و جفت دیگر را به نیازمندان مى بخشید.» 38

    امام مجتبى علیه السلام با بینش الهى خود، کرامت و بخشش را سبب سود فراوان معنوى مى دانست. و از آن رو که کلیه بذل و بخشش هاى آنها مشروع و حساب شده و به دور از افراط و تفریط بود، آن بزرگوار هرگز به خود اجازه نمى داد که درهمى از بیت المال بیش از سهم خود در امور شخصى خرج کنند یا بى رویه بذل و بخشش نمایند، بلکه بخشش به افراد بر طبق حکم خدا و مصلحت جامعه اسلامى صورت مى گرفت و در دستگاه رهبرى ایشان، هیچ گونه اثرى از ریخت و پاش ها و بذل و بخشش هاى متداول در حکومت ها نبود؛ حتى نزدیک ترین افراد به امام بزرگوار نیز امتیازى بر دیگران نداشتند و این همان روش پسندیده است؛ چراکه به عدالت نزدیک بوده و ظلمى به کسى نمى شود.

متواضع و فروتن

خضوع و خشوع از صفات پسندیده و از مکارم اخلاق در اسلام است. قرآن مجید به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهمى فرماید: «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ»(حجر: 88)؛ و بال عطوفت خود را براى مؤمنان فرود آور. تواضع و فروتنى از جمله امورى است که عزت آفرین است و هرچه معرفت و خداشناسى و توحید و علم و حکمت انسان بیشتر شود تواضع و فروتنى او زیادتر مى گردد.

     مى دانیم که تکبر بشر، ناشى از جهل، نادانى، غفلت و خودپسندى اوست. خداوند در قرآن کریم از تکبر، به شدت بیزارى جسته و تواضع را مورد مدح و ستایش قرار داده است. بزرگان دین و زمام داران بیش از پیش باید به این صفت آراسته بوده و از تکبر دور باشند تا میان آنها و جامعه، فاصله اى به وجود نیاید.

     امام مجتبى علیه السلام خود در مورد تواضع فرموده است: «والاترین مقام در نزد خداوند کسى است که آشنا به حقوق مردم باشد و سعى در اداى آن نماید؛ و کسى که در برابر برادران دینى خود تواضع کند خداوند او را از راست گویان و شیعیان على بن ابیطالب علیه السلام محسوب خواهد کرد.» 39

    با توجه به حدیث فوق، شناخت حقوق و پایبندى به آن از والاترین کمالات انسانى و ایمانى است و اداى آن بهترین راه براى رسیدن به اعتدال روحى است و پشت کردن به آن موجب سقوط و تباهى مى گردد.

     ابن شهر آشوب در کتاب مناقب نقل مى کند: «روزى امام حسن علیه السلام بر جمعى از فقرا گذشت که بر زمین نشسته بودند و استخوان هایى را در دست داشتند که ذرات گوشتى را در آنها یافته و مى خوردند. هنگامى که امام حسن علیه السلام را دیدند، از او خواستند که با آنان هم غذا شود. حضرت بدون درنگ نشسته، مشغول به خوردن غذا شد و فرمود: خداوند افراد متکبر را دوست نمى دارد. سپس از آنان خواست که با او به خانه اش بروند و به آنان غذا و پوشاک بخشید.» 40

    امام مجتبى علیه السلام که خود مؤدب به آداب الهى بودند و الگوى کامل انسان ها مى باشند، پیروان خود را نیز به آداب نیکو و پسندیده دعوت کرده اند. این نکته، روشن مى کند که انسان با فروتنى و خشوع مى تواند به اوج کمال برسد و با تکبر به جاى بالا رفتن، با سر به زمین مى خورد.

سه شنبه 10 دی 1392  3:10 PM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:آداب معاشرت در کلام امام حسن مجتبى علیه‏‌السلام 2

صبور

تجارت عینى انسان ها به خوبى نشان داده است که صبر، بردبارى، تحمل و حفظ آرامش در مقابل طوفان حوادث، یکى از بزرگ ترین سرمایه هاى جان آدمى است و شخصیت انسان با صبر، آبیارى مى شود. آیات قرآن مجید درباره صبر، و کمّیت و کیفیت آن، بسیار است و براى فرد صبور و شکیبا اجر بى شمارى در نظر گرفته شده است. «سَلاَمٌ عَلَیْکُم بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ» (رعد: 24)؛ درود خداوندى بر شما باد، که در مقابل صبر و شکیبایى (که به عمل آوردید) عاقبت به خیر شدید. ملائکه در هنگام ورود بهشتیان، صفت صبرآنان رامایه این کامیابى مى خوانند.

     «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا اِءلَیْهِ رَاجِعونَ أُولَـئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَوَاتٌ مِن رَّبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَـئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»(بقره: 155ـ157)؛ البته شما را به چیزهایى همچون ترس و گرسنگى و نقصان اموال و نفوس و آفات زراعت بیازماییم و بشارت و مژده بر بردباران بده، آنان که چون به حادثه سخت و ناگوارى دچار مى شوند صبورى پیش گرفته و گویند: ما به فرمان خدا آمده و به سوى او رجوع خواهیم کرد، آنان هستند که درود و رحمت پروردگارشان براى آنان نازل مى شود و آنان هدایت یافتگان هستند.

     امام دوم شیعیان درباره سودبخشى و اثربخشى «صبر» مى فرماید: «ما و دیگر تجربه کنندگان آزموده ایم هیچ چیز را سودبخش تر از صبر و هیچ چیز را زیان بخش تر از نبودن آن ندیده ایم، همه کارها با صبر مداوا مى شود، ولى آن با چیزى جز خودش مداوا نمى شود.» 41

    امام مجتبى علیه السلام از مردم و روزگار به قدرى خیانت، توطئه و پیمان شکنى و... تحمل کرد که در میان رهبران تاریخ کسى همپاى او نیست. او همه این ناملایمات را با صبر عظیم متحمل شد و شرایط نامساعدى را که از همه سو احاطه اش نموده بود با حکمت سرشار و کارآزمودگى تمام، طى کرد. او هرگز تسلیم غضب و احساسات نشد و در برابر حوادث خود را نباخت و هیچ عاملى جز یارى دین و برافراشتن پرچم قرآن و بلند آوازه ساختن دعوت اسلام، نتوانست او را برانگیزد. در روایتى آمده است: از ایشان سؤال شد: حلم چیست؟ آن حضرت فرمود: «فرو خوردن خشم و مالک نفس خویش بودن.» 42

    حلم بالاتر از صبر است و کسى جز انبیا علیهم السلام به طور مطلق به آن دست نیافت. طبق فرمایش فوق، حلیم بودن یعنى تعادل در غصب مالکیت بر نفس انسانى، که مالکیت نفس به صراط مستقیم الهى هدایت شده است. در جایى دیگر، امام حسن علیه السلام رمز موفقیت پیامبران الهى را مدارا و حلم آنان بیان فرموده اند: «خداى متعال پیامبران خویش را به خاطر مداراى زیادشان بادشمنان دین،برخلقتش برترى داده است.» 43 در شیوه تربیتى امام حسن علیه السلام بر این روش بسیار تأکید شده است و اساسا حلیم بودن یکى از ویژگى هاى ممتاز آن امام همام مى باشد.

     روزى امام حسن علیه السلام در حالى که سوار بر مرکب خویش، در یکى از معابر حرکت مى نمود، با مردى از اهالى شام مواجه شد. آن مرد تازه وارد به محض اینکه چشمش به امام علیه السلام افتاد و او را شناخت، از آن رو که در اثر تبلیغات وسیع معاویه و فضاسازى وى علیه اهل بیت پیامبر صلى الله علیه و آله سابقه ذهنى بدى نسبت به این خاندان پاک داشت، بى درنگ شروع به لعن و نفرین نمود و سخنان ناشایستى را نثار امام علیه السلامکرد. حضرت در همان لحظه با صبر و بردبارى تمام سخنان زشت و دشنام هاى نارواى او را با سکوت تحمل مى کرد و خشم خود را فرو مى برد تا اینکه مرد شامى خاموش شد.

آن گاه حضرت امام حسن علیه السلام با سلام بر آن مرد، با لبخندى ملیح که حاکى از صفاى دل آن جناب بود و در حالى که مهر و عاطفه و محبت در چشمان مقدس و سیماى نورانى اش موج مى زد، لب به سخن گشوده و به آرامى فرمود: اى مرد، به گمانم شما در این شهر غریبى و چه بسا امر بر تو مشتبه شده باشد که لعن و نفرین مى کنى.

چنانچه نیازمند خشنودى هستى، تو را خشنود مى کنیم؛ اگر نیازمند و محتاجى، نیازت را برطرف مى سازیم و اگر از ما راهنمایى، بخواهى تو را ارشاد مى کنیم و چنانچه در جابه جایى خود مساعدت مى خواهى کمکت مى کنیم؛ اگر گرسنه اى، سیرت مى کنیم و اگر برهنه اى، تو را جامه مى پوشانیم و تو را بى نیاز مى کنیم و اگر آواره و بى پناهى، پناهت مى دهیم و چنانچه حاجت دیگرى دارى برمى آوریم و اگر بار سفرت را بسته اى، تا زمان رفتنت از تو پذیرایى مى کنیم؛ زیرا جایگاه پذیرایى و مهمانى وسیعى داریم و از جهت مال هم در مضیقه نیستیم.

آن مرد پس از شنیدن این مطالب متأثر شد و گریه کرد و گفت: گواهى مى دهم که تو خلیفه و جانشین واقعى خداوند در روى زمینى؛ خداوند خود مى داند که امامت و رسالتش را چه جایى قرار دهد. تو و پدرت منفورترین چهره در نزد من بودید و لیکن با این برخورد، شما بهترین مخلوق در نزد من شدید و شما را مى ستایم. آن گاه مرکب خود را به سوى خانه امام مجتبى علیه السلام روانه کرد و در خانه آن حضرت تا زمان رفتنش میهمان بود و از معتقدان و محبان آن بزرگوار گردید. 44

    آیا اگر حلم امام علیه السلام نبود و آن حضرت در برابر دشنام هاى او برخورد مى نمود، چنین نتیجه اى حاصل مى شد؟ امام حسن علیه السلام جایگاه حلم و خشم را مى شناخت؛ حلم در راه خدا و خشم در راه او.

ارزش عفو در کلام امام

خداوند متعال «عفُوّ» است؛ یعنى عفو مى کند و در مى گذرد. گذشت، اغماض و چشم پوشى از صفات مؤمنان است که گذشت و اغماض و چشم پوشى پروردگار عالم از گناه انسان را به دنبال دارد. امامان ما در این صفت نیز گوى سبقت را از دیگران ربوده بودند. قرآن کریم در این باره مى فرماید: «در مقابل خطاکار براى عقوبت و تنبیه عجله نکن و در فاصله خطا و تنبیه براى عذرخواهى راهى و فرصتى بگذار.» (انشراح: 6)

     یعنى صفت گذشت نیاز به حلم و صبر دارد و بدون آن امکان پذیر نیست. ما همان گونه که از دیگران انتظار عفو و گذشت داریم، خود نیز باید بدان آراسته باشیم. و هرگز در مؤاخذه و عقوبت تقصیرکاران شتاب نکنیم، بلکه راه جبران و پوزش خواهى را فراروى آنان هموار نماییم.اکنون به یک رفتار اصلاح گرایانه و آمیخته با تنبیه از پیشواى دوم شیعیان اشاره مى کنیم که در برخورد با یک فرد خطاکار در پیش گرفته است.

     روزى شخصى به حضور آن رهبر وارسته آمد و گفت: فلانى از شما بدگویى مى کند. امام علیه السلام ناراحت شد و با چهره اى درهم کشیده به وى فرمود: «تو مرا به زحمت انداختى؛ چون از اینکه غیبت یک مسلمان را شنیدم باید نخست براى خودم استغفار کنم و از اینکه تو مى گویى آن شخص با بدگویى از من مرتکب گناه شده، باید براى او نیز استغفار نمایم.» 45

    این حدیث به خوبى شخصیت امام علیه السلام در باب عفو و گذشت را به نمایش مى گذارد و به سالکان راه آن حضرت مى آموزد از آنها که پشت سر ایشان بدگویى کنند نیز درگذرند و حتى براى آن بدگویان طلب بخشش و عفو از درگاه خداوند نمایند.

     مجلسى مى گوید: امام حسن علیه السلام فرمود: همانا خداوند عزیز و باجلال، پیامبر خود را به بهترین ادب ها تربیت کرد و فرمود: «گذشت پیشه کن و به نیکى فرمان ده و از نادانان روى گردان» 46 و چون فرمان او را دریافت، فرمود: «و آنچه را پیامبر به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، باز ایستید» 47 و به جبرئیل فرمود: عفو چیست؟ گفت: اینکه با هر که از تو برید، بپیوندى؟ و به هر که تو را محروم کرد، عطا کنى؛ و از هر که به تو ستم کرد، گذشت کنى. پس چون پیامبر آن را انجام داد، خداوند به او وحى فرمود: «و حقا که تو را خلقى بزرگ است» (قلم: 4).

     این است رهنمودهاى قرآنى امام مجتبى علیه السلام. به راستى امامان ما جز به قرآن عمل نکردند و همه جا از قرآن درس گرفته و همواره در مکتب آن زانو زدند.

      اکنون به بخشى دیگر از کلام امام درباره عفو که در ضمنِ داستانى بیان شده است توجه نمایید: یکى از غلامان خدمتگزار امام حسن مجتبى علیه السلاممرتکب خیانتى شد که سزاوار کیفر بود. حضرت دستور داد تا وى را تنبیه نمایند. غلام در آن لحظه پیش دستى کرد و خطاب به امام علیه السلام این آیه را قرائت نمود: «وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ»؛ انسان هاى وارسته خطاى گنه کاران را عفو مى کنند. حضرت فرمود: بخشیدم، غلام ادامه داد: «وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ.» امام فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم. 48 آن شخص براى امام علیه السلام آیه قرآن خواند و امام علیه السلام به هر آیه اى که او خواند یک پاداش داد؛ یکى عفو و دیگرى آزادى او.

     امام مجتبى علیه السلام تا آخرین لحظه زندگى پربرکت خویش در فکر تربیت و اصلاح مردم و فرزندان خویش بوده است. در وصیت خود به امام حسین فرمود: «اى حسین! من به تو وصیت مى کنم درباره کسانى از اهل و اولاد من و اهل بیت خودت که بعد از من مى مانند؛ اینکه خطاهاى خطاکاران آنان را عفو کنى و نیکى هایشان را قبول نمایى و بر آنها مانند یک مربى باشى.» 49 آرى، عفو روحیه انسان را متعادل و آرام نگه مى دارد و خشم بى جا انسان را مضطرب و نگران و ناآرام مى سازد.

نتیجه گیرى

حسن معاشرت، مصاحبت نیکو و خدمت به خلق از دستورات مورد تأکید قرآن کریم و پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و پیشوایان معصوم علیهم السلام است. مطابق رهنمودهاى امام مجتبى علیه السلام درباره آداب معاشرت و اخلاق اجتماعى، مسلمانان باید در ارتباط هاى اجتماعى از رفتارهاى پسندیده و نیکو برخوردار باشند و تنظیم شدن رفتار انسان با دیگران در اجتماع بر اساس معیارهاى مادى، کارى بس خطاست؛ چراکه انسان از بعد بسیار مهمى که همان بعد رابطه عاطفى است دور مى ماند.

بررسى کلام و گفتارهاى گهربار امام حسن علیه السلام با محوریت آداب معاشرت و تعلیمات ایشان در این زمینه براى دست یابى به بهترین شیوه زندگى اجتماعى حایز اهمیت است؛ چراکه امام حسن علیه السلام نمونه انسان کامل بوده و الگوگیرى از رهنمودهاى ایشان، همان الگوپذیرى از بیانات و رهنمودهاى رسول خداست و امام مجتبى علیه السلام نیز همچون رسول خدا صلى الله علیه و آله الگوى تمام نماى عطوفت و مهربانى و حسن معاشرت بوده اند. از همین روست که امام مجتبى علیه السلام، پس از پیامبر و حضرت على علیه السلام سودمندترین، خادم ترین و خوش خلق ترین افراد جامعه نسبت به توده هاى انسانى محسوب مى شود.

آن حضرت از نظر مادى و معنوى فوق العاده در این راه کوشیدند و در طریق بى نیاز کردن مردم از فقر فرهنگى و اقتصادى و زنده کردن ارزش هاى والاى الهى و انسانى و رهانیدن محروم از قید و بندهاى ستم و خیانت بزرگ ترین رنج ها را به جان خریدند. بارزترین نکته در کلام زیباى ایشان در باب آداب معاشرت کرامت و جود و بخشش بسیار ایشان بود که آن امام را به صفت «کریم اهل بیت» مزین نمود.

پی‌نوشت‌ها:

30 ـ عزیزاللّه عطارى، همان، ص 134.

31 ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 43، ص 342.

32 ـ همان، ج 78، ص 116.

33 ـ همان، ص 113.

34 ـ حسن ابطحى، امام مجتبى علیه السلام، ص 185.

35 ـ مصطفى موسوى، الروائع المختاره، ص 116.

36 ـ باقر شریف القرشى، حیاة الامام الحسن علیه السلام، ج 1، ص 319.

37 ـ عباس قمى، همان، ص 312.

38 ـ ابوحامد ابن ابى الحدید، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 3.

39 ـ باقر شریف القرشى، همان، ج 1، ص 309.

40 ـ محمدبن على ابن شهر آشوب، همان، ج 4، ص 23.

41 ـ عزالدین ابن ابى الحدید، همان، ج 1، ص 159.

42 ـ حسن بن شعبه حرّانى، همان، ص 225.

43 ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 72، ص 401.

44 ـ محمدبن على ابن شهر آشوب، همان، ج 3، ص 19.

45 ـ على بن عیسى اربلى، همان، ج 1، ص 575.

46 ـ اعراف: 199.

47 ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 78، ص 114.

48 ـ محمدباقر مجلسى، همان، ج 43، ص 352.

49 ـ همان، ج 44، ص 21.

________________________________________

منابع

ـ نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدى، تهران، علمى و فرهنگى، 1387.

ـ ابطحى، سیدحسن، امام مجتبى علیه السلام، قم، بطحاء، 1381.

ـ ابن ابى الحدید، عزالدین ابوحامد، جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1375.

ـ ابن شهرآشوب، محمد، مناقب آل ابى طالب علیه السلام، قم، علّامه قم، 1379ق.

ـ اربلى، على بن عیسى، کشف الغمه فى معرفه الائمه، تبریز، مکتبة بنى هاشمى، 1381ق.

ـ حرّانى، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، 1404ق.

ـ حسن بن على، تفسیر الامام العسکرى، قم، مدرسه امام مهدى، 1409ق.

ـ دیلمى، حسن بن ابى الحسن، اعلام الدین، قم، مؤسسة آل البیت، 1408ق.

ـ دینورى، احمدبن داوود، عیون الاخبار، بیروت، دارالکتاب العلمیه، 1418ق.

ـ راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فى الفاظ القرآن الکریم، بیروت، دارالعلم، 1412ق.

ـ شبلنجى، حسن بن مؤمن، نورالابصار، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1409ق.

ـ شریف القرشى، باقر، حیاة الامام الحسن علیه السلام، بیروت، دارالبلاغه، 1413ق.

ـ طبرى، احمدبن عبداللّه، دلائل الامامه، نجف اشرف، بى نا، 1383ق.

ـ عطاردى، عزیزاللّه، مسند الامام المجتبى علیه السلام، قم، عطارد، 1373.

ـ قمى، شیخ عباس، منتهى الآمال، بى جا، فراروى، 1381.

ـ کامل، سلیمان، حسن بن على الدراسة و التحلیل، بیروت، بى نا، 1385ق.

ـ کلینى، محمدبن یعقوب، اصول الکافى، تحقیق محمدجواد الفتیه، بیروت، دارالاضواء، 1413ق.

ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.

ـ مفید، محمدبن محمد نعمان، الامالى، تحقیق حسین استاد ولى، ترجمه على اکبر غفارى، قم، بى نا، 1403ق.

ـ مکارم شیرازى، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1374.

ـ موسوى، سیدمصطفى، الروائع المختاره من خطب الامام الحسن السبط، تهران، منشورات مدرسه چهل ستون، بى تا.

ـ نورى، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسة آل البیت، 1408ق.

نرگس محمدنیا گالشکلامى/ کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه آزاد اسلامى

فیض اللّه اکبرى دستک/ استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه آزاد اسلامى

منبع: ماهنامه معرفت ش 176

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

سه شنبه 10 دی 1392  3:11 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها