0

گستره تبلیغ و هشدار پیامبران در قرآن 1

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

گستره تبلیغ و هشدار پیامبران در قرآن 1

بخش اول

در قرآن با آیات دوگانه ای روبه‌رو هستیم؛ آیاتی که ناظر به رسیدن ندای حق و توحید به گوش همگان و اتمام حجت به همه ساکنان این کره خاکی است؛ و آیاتی که به نرسیدن آن به گوش همگان در شماری از شهرها و سکونت‌گاه‌های انسانی دلالت دارد.

حال با اعتقاد و اعتماد به اینکه سخن وحی از هر تناقضی مبرّاست، پس مبنای چنین برداشت تناقض‌آمیزی از آن سلسله آیات قرآنی چیست؟ و تفاسیر در حل این مشکل قرآنی چه کرده اند و تا کجا رفته اند؟ آیا حق مطلب را ادا کرده، تدبّرگرایان را پاسخ قانع  کننده ای داده اند؟

کاوشی در تفاسیر چنین می نماید که گاه تلاش هایی در حل مسأله انجام گرفته است، اما چون به روش موضوعی نپیموده اند، نتیجه مطلوبی هم نگرفته اند؛ و چه بسا ناگزیر از وهم و گمان شده اند.

این جستار به دنبال تفسیر موضوعی در آیات مورد نظر است تا آنچه را که تا کنون پاسخی درخور داده نشده است، پاسخی یابد؛ شاید که مورد توجه پویندگان قرآنی قرار گیرد.

کلید واژه‌‌ها:

هشدار همگانی، قوم، قریه، امت، فترت، قرآن، پیامبران، تبلیغ

پیش‌گفتار

بدیهی است که تجلّی اراده الهی برای هدایت نوع بشر، همواره در ارسال پیامبران به‌سوی انسان ها جلوه گر بوده است تا بدان وسیله، راه از چاه نموده، انسان را در مسیر سعادت دو جهانی رهنمون شود، و سپس تکلیف خواهد و بازخواست نماید.

حال اگر سنت الهی بر این اصل استوار است، چه باید گفت در برابر پرسشی که ذهن پویندگان در جامعه شناسی دینی را به خود مشغول داشته است و آن اینکه: آیا ندای توحید و یکتاپرستی به گوش همه مردم روی زمین رسیده، همگان مشمول تبلیغ و هشدار پیامبران الهی قرار گرفته اند یا نه؟ به بیانی دیگر اینکه: آیا انسان کره خاکی، از آغاز پیدایش تا عصر خاتمیت، همگی مشمول تبلیغ و هشدار مستقیم پیامبران الهی بوده اند تا بدان مکلف باشند یا نه؟

پرسشی است که با توجه به قدمت تاریخی موضوع و کوتاه دستی انسان از ابزار شناسایی وضعیت باستانیان، پاسخ آن جز از طریق قرآن و روایات معتبر اسلامی قابل دریافت نیست. اما در روایات اسلامی که پاسخ روشنی بر آن دیده نمی شود؛ ناگزیر باید چنگ به دامن قرآن زد و از ژرفنای اقیانوس وحی توشه ای برگرفت.

پاسخی که از قرآن می توان یافت، به‌گونه ای است که نخست دوگانه می نماید و شک و تردیدها را می افزاید و مفسران را به چالش و سپس به توجیه وامی دارد. برداشت بسیاری از مفسران از دو آیه در قرآن مجید چنین است: خداوند متعال در هیچ عصر و روزگاری، جوامع بشری را بدون پیامبر وانگذاشته است و پیام توحید و نبوت را به وسیله آنان، به گوش تک‌تک جهانیان رسانیده، حجت را بر همگان تمام نموده است.

آن دو آیه شریفه عبارتند از:

1. (اِنّا اَرسَلناکَ بِالحقِّ بَشیراً و نذیراً و اِنْ مِن اُمَّهٍ اِلاّ خَلا فیها نَذیرٍ)(فاطر/24) «ما تو را به‌حق، برای بشارت و انذار فرستادیم و هر امتی در گذشته انذار کننده ای داشته است.»

2. (وَ لَقَد بَعَثنا فی کلِّ اُمَّهٍ رَسُولاً)(نحل/36) «همانا برای هر امتی پیامبری فرستاده ایم.»

آری! در تک نگاهی به ظاهر آیات یاد شده، همان مفهومی حاصل می شود که برخی از مفسران نیز به آن رسیده‌اند. اما در مقابل، با آیات دیگری مواجه هستیم که در نگاهی به آنها، درمی‌یابیم که چه بسا شهرها، روستاها و مجامعی که پیامبری بر خود ندیده، هیچ پیامی از وحی نیز نشنیده اند! این آیات عبارتند از:

1. (یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلَى فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِیرٍ وَلا نَذِیرٍ)(مائده/19)

«ای اهل کتاب! رسول ما ـ پس از فاصله و فترتی میان پیامبران ـ به‌سوی شما آمد؛ درحالی‌که حقایق را برای شما بیان می کند تا مبادا بگویید: نه بشارت‌دهنده‌ای به سراغ ما آمد، و نه بیم‌دهنده‌ای.»

2. (وَ ما کُنتَ بِجانِبِ الطُورِ اِذْ نادَینا وَ لکِن رَحمَهً مِن رَبِِّکَ لِتُنْذِرَ قَوماً ما أَتاهُم مِن نذیرٍ من قَبلِکَ لَعَلَّهُم یَتَذَکَّرُونَ)(قصص/46) «[ای پیامبر!] تو در کنار طور نبودی هنگامی که ما ندا دادیم؛ ولی این رحمتی از سوی پروردگارت بود [که این اخبار را در اختیار تو نهاد] تا به وسیله آن، قومی را بترسانی که پیش از تو ترساننده ای برای آنان نیامده  است؛ تا شاید متذکر شوند.»

3. (اَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ بَل هُوَ الحَقُّ مِنَ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوماً ما آتاهُم مِن نَذیرٍ قَبلَکَ ...) (سجده/3) «آیا می گویند: [محمد آن قرآن را] به دروغ ساخته است؟ [نه] بلکه آن حق است و از جانب پروردگار تو است؛ تا مردمی را که پیش از تو بیم دهنده ای برایشان نیامده، هشدار دهی؛ امید که هدایت یابند.»

4. (تَنزیلَ العَزِیزِ الرَّحیم*لِتُنْذِرَ قَوْماً ما اُنذِرَ آباءُهُم فَهُم غافِلونَ)(یس/6-5) «[و این قرآن] نازل شده از سوی آن توانای مهربان است. تا قومی را بترسانی که پدرانشان بیم داده نشده‌اند، از این روی آنان غافلند.»

5. (وَ لَوشِئنا لَبَعَثنا فی کُلِّ قَریَهٍ نَذیراً)(فرقان/51) «و اگر می خواستیم، در هر شهر و دیاری بیم دهنده ای برمی انگیختیم ‍[ولی این کار لزومی نداشت.]»

حال با توجه به دو آیه ای که فراگیری همگانی در تبلیغ پیامبران را می‌رساند، و آیات بعدی که به محدودیت زمانی و مکانی رسالت پیامبران اشاره دارند، ـ نعوذ بالله ـ آیا تناقض و تعارضی وجود دارد؟ و اگر چنین نیست ـ که صد البته چنین نیست و کلام وحی از آن مبرّاست ـ، مفسران در تحلیل و توجیه آن چه گفته اند و به کجا رسیده اند؟

تفاسیر قرآنی در پاسخ به این پرسش، به باور یکسانی دست نیافته اند و چه بسا مطالب و پاسخ های ناهمسانی گفته اند که در جمع بندی آیات، قابل نقد و رد بوده و پاسخ قانع کننده ای از آنها دریافت نمی‌شود. ازاین‌رو، نخست با دیدگاه مفسران در این باره آشنا شده و سپس، به نقد و بررسی آنها می پردازیم.

با مفسران در تفسیر آیه تبلیغ و هشدار همگانی

(وَ اِنْ مِن اُمَّهٍ اِلاّ خَلا فیها نَذیرٍ)(فاطر/24) «هیچ امتی نبوده، مگر اینکه بیم دهنده ای داشته است.»

مفسران در تفسیر این آیه به شش گروه تقسیم می شوند که عبارتند از:

1. باورمندان به هشدار همگانی توسط پیامبران

برخی مفسران شیعه و سنی با توجه یا بدون توجه به آیاتِ ـ به اصطلاح ـ معارض، به ظاهر آیه تمسک کرده، وجود پیامبر را در هر عصر و جامعه ای، به طوری که رسالت خود را اعلام و پیام وحی را ابلاغ نماید، برداشت نموده اند.

طبری ـ در قرن چهارم هجری ـ از اهل سنت و شیخ طوسی ـ در قرن پنجم هجری ـ از امامیه، پیشگامان این تفسیرند که چنین می نویسند. طبری از قول قتاده می‌گوید:

«(وَ اِنْ مِن اُمَّهٍ اِلاّ خَلا فیها نَذیرٍ) کل امّه کان لها رسول» (طبری، 22/86)؛ یعنی برای همه امت ها پیامبری بوده است.

شیخ طوسی از قول جبایی چنین آورده است:

«فی ذلک دلاله أنَّه لا احد من المکلّفین اِلاّ و قد بعث الله الیهم رسولاً، و انّه اقام الحجه علی جمیع الامم.» (طوسی، 8/425)

«در این آیه دلالتی است بر آنکه هیچ فردی از اهل تکلیف نبوده که خداوند بر آنان پیامبری فرستاده است.»

بسیاری از اهل تفسیر هم به پیروی از طبری و شیخ طوسی، ضرورت هشدار همگانی از سوی پیامبران را پذیرفته اند.1

2. باورمندان به هشدار همگانی توسط پیامبران یا جانشینان آنان

برخی از تفاسیر دیگر که آیات به ظاهر دوگانه را در کنار هم گذاشته اند، رفع دوگانگی را چنین پاسخ گفته اند: «ممکن است گفته شود طبق عقیده   ما، جامعه انسانیت لحظه ای از نماینده خدا و فرستاده او خالی نخواهد شد، چگونه ممکن است چنین فترتی وجود داشته باشد؟

پاسخ: باید توجه داشت که قرآن می گوید: «علی فتره من الرسل»؛ یعنی رسولانی در این دوران نبودند؛ اما هیچ مانعی ندارد که اوصیای آنها وجود داشته باشند.

به تعبیر بهتر، رسولان، آنهایی بودند که دست به تبلیغات وسیع و دامنه داری می-زدند؛ مردم را بشارت و انذار می دادند؛ سکوت و خاموشی اجتماعات را درهم می-شکستند، و صدای خود را به گوش همگان می-رساندند؛ ولی اوصیای آنها همگی چنین مأموریتی را نداشتند و حتی گاهی ممکن است آنها به‌خاطر یک سلسله عوامل اجتماعی، در میان مردم به‌طور پنهان زندگی داشته باشند.» (مکارم شیرازی، 4/332)

این دیدگاه در تفسیر آیه (...لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذیر...)، این سؤال را مطرح می‌کند که چگونه قرآن می‌گوید: هیچ انذارکننده ای قبل از تو برای این قوم (اعراب معاصر پیامبر) نیامده، در حالی که می-دانیم هرگز روی زمین از حجت الهی خالی نمی شود، و اوصیای پیامبران نیز در میان این قوم بوده اند؟ آن‌گاه چنین پاسخ می‌دهد:

«منظور، فرستادن پیامبر صاحب کتاب و انذارکننده آشکار است؛ چرا که میان عصر حضرت مسیح (ع)و ظهور پیامبر (ص) ، قرن ها طول کشید و پیامبر اولواالعزمی نیامد و همین موضوع، بهانه ای به دست ملحدان و مفسدان داد.» (همان، 16/98)

حال از این دیدگاه  جای سؤال است که منظور از اوصیا کیانند؟ و آیا نذیر در قرآن تنها به پیامبران اولواالعزم اطلاق می‌شود تا چنین برداشتی از آیات داشته باشیم؟ سخنی است که در نقد دیدگاه ها بدان خواهیم پرداخت.

3. باورمندان به هشدار همگانی به وسیله پیامبران، عالمان و دانشمندان

شماری از مفسران در جمع بندی آیات دوگانه ، چون وصی را از صنف نبی و رسول می دانند، طبق ظاهر قرآنی، نمی توانند به وجود او در دوران فترت باور نمایند؛ از سوی دیگر هم باز طبق ظاهر قرآنی، ناگزیر از پذیرش منذری در بین امت ها می-باشند. ازاین‌رو برای رفع شبهه، منظور از نذیر را در دوران فترت، عالمان و دانشمندان موجود در بین امت ها تفسیر می کنند. از پیشگامان این دیدگاه، بیضاوی در قرن هشتم است که چنین می نویسد:

«وَ اِنْ مِن اُمَّهٍ» اهل عصر، «اِلاّ خَلا» مضی، «فیها نذیرٌ» من نبیّ او عالم ینذر عنه.» (بیضاوی، 4/257)

«در هیچ عصری امتی نبود، مگر اینکه ترساننده ای اعمّ از پیامبر یا دانشمند، از میان آنان گذشته، آنان را بیم داده است.»

پس از بیضاوی، این برداشت در تفاسیر دیگر نیز دیده می شود: مواهب علیّه (کاشفی سبزواری، /972)، منهج الصادقین (کاشانی، ملا فتح الله، 7/403)، زبده التفاسیر (کاشانی، ملا فتح الله، 5/476)، سواطع الالهام (فیضی دکنی، 4/386)، کنز الدقائق و بحرالغرائب (قمی مشهدی، 10/556)، روح البیان (حقی برسوی، 7/340)، التفسیر المظهری (مظهری، 8/52)، روح‌المعانی (آلوسی، 11/360)، البحر المدید (ابن‌عجیبه، 4/533)، مراح لبید (نووی جاوی، 2/279)، الفرقان (صادقی تهرانی، 24/326).

4. باورمندان به هشدار همگانی از طریق انبیا و آثار آنان

این گروه از مفسران با پذیرش اینکه دوران فترت خالی از نبی بوده، بر این باورند که طبق بیان قرآنی، زمین هیچ‌گاه خالی از نذیر نبوده است و نذیر در غیاب پیامبران، عبارت است از آثار و علایم هشدار دهنده و فرهنگ دینی پیامبران که در قلوب امت کاشته اند؛ و تا آن آثار کهنه و مندرس نشده، همانند نذیر عمل می کنند و چون کهنه شد، خداوند پیامبر پسین را مبعوث می نماید.

از پیشگامان این دیدگاه، زمخشری (در قرن ششم) را می توان نام برد که چنین می نویسد:«... و المراد هاهنا: اهل العصر. فان قلت: کم من امّه فی الفتره بین عیسی و محمد علیهما الصلاه و السلام و لم یخل فیها نذیر؟ قلت: اذا کانت آثار النذاره باقیه لم تخل من نذیر الی أن تندرس، و حین اندرست آثار نذاره عیسی، بعث الله محمداً صلی الله علیه و سلم ...» (زمخشری، 3/608)

«منظور از اینکه‌ [«هیچ امتی نبوده، مگر اینکه پیامبری داشته است»‍] مردم هر عصری می باشد. حال اگر سؤال شود که امت-هایی در زمان فترت ـ میان حضرت عیسی (ع)و حضرت محمد (ص) ـ بوده اند که پیامبر و نذیری نداشته اند، پاسخش این است که: تا زمانی که آثار هشدار باقی است و کهنه نگردیده، همانند آن است که از وجود نذیر خالی نیست؛ و آن گاه که آثار هشدار عیسی (ع)کهنه شد، خداوند حضرت محمد (ص) را مبعوث کرد.»

این دیدگاه پس از زمخشری، در تفسیر «لباب التأویل فی معانی التنزیل» (بغدادی، 3/456) نیز با همان عبارت زمخشری مشاهده می شود.

5. باورمندان به هشدار همگانی از طریق پیامبران، کتاب نازل شده، مصلحان، عقل و فطرت

این دیدگاه تنها در تفسیرهای «الکاشف» و «المبین» که هر دو از نوشته های تفسیری مرحوم محمد جواد مغنیه است، دیده می شود. ایشان می نویسند: «بعید نیست که مراد از رسول و نذیر، هر چیزی باشد که بتوان با آن حجت را تمام و عذر و بهانه را دفع کرد؛ مانند پیامبر مرسل و کتاب مُنزَل، هدایتگر مصلح یا احکام بدیهی عقلانی، و یا فطرت خداوندی که بشر را بر اساس آن آفریده است.

یک شنبه 8 دی 1392  8:55 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:گستره تبلیغ و هشدار پیامبران در قرآن 1

ازاین‌رو اگر سؤال شود که آیا در میان آیات قرآنی، در این باره منافات وجود دارد، می گوییم: نذیر در آیه (وَإِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلا خَلا فِیهَا نَذِیرٌ)، هر گونه نذیری اعم از نبی و غیر نبی را شامل می شود. اما در آیه بعدی (وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَیْهِمْ قَبْلَکَ مِنْ نَذِیرٍ)(سبأ/44) مراد از نذیر، جز پیامبر مرسل نیست. پس میان این دو آیه تضادی نیست و مفهوم آنها این است که هر چند به قوم حضرت محمد (ص) قبل از بعثت ایشان پیامبری نیامده، ولی بیم-دهنده ای از عقل و فطرت برای آنان آمده است؛ و این حجت کافی و بسنده ای برای آنان، به‌ویژه در عبادت بت ها بوده است. (مغنیه، الکاشف، 6/287؛ همان، تفسیرالمبین،/575)

6. باورمندان به هشدار همگانی پیامبران در میان مجموع امت‌ها، نه تک‌تک افراد آنها

علامه طباطبایی‌ـ‌ واضع این دیدگاه ـ در توضیحی، بر این مدعاست که: «هیچ امتی از امت‌های بشری نبوده که دعوت پیامبر بر حقی در آن ظهور نکرده باشد. اما اینکه پیغمبر هر امتی از خود آن امت باشد، دلیلی در دست نیست که بر آن دلالت نماید.

و اما فعلیت هشدار هر پیغمبرى، به‌گونه‌ای که انذار هر پیغمبر به یک یک امتش برسد، و دعوتش یک یک افراد را شامل گردد، و کسى از افراد امت باقى نماند که دعوت پیغمبر به گوشش نرسیده باشد، مطلبى است که نمى‏توان آن را به گردن ادله نامبرده گذاشت؛ زیرا نشئه دنیا محل تزاحم علل و اسباب است، و این تزاحم در آن حکمفرماست و نمى‏گذارد این غرض حاصل شود، همچنان که سایر مقتضیات عمومى که عامل صنع، آنها را تقدیر کرده، با این غرض مساعد نیست.

مثلاً هر انسانى که به دنیا مى‏آید، این اقتضا را دارد که عمرى طبیعى کند، ولیکن حوادث نشئه تزاحم دنیا، در بیشتر افراد، مزاحم این اقتضا مى‏شود و نمى‏گذارد که بیشتر افراد عمر طبیعى خود را بکنند. و نیز هر انسانى که به دنیا مى‏آید، مجهز به جهاز تناسلى است تا بتواند با ازدواج، نسلى از خود باقى بگذارد. ولیکن بعضى از افراد قبل از فرزنددار شدن مى‏ میرند، و همچنین نظایر این مثال‌ها.

پس نبوت و انذار در هر امتى لازم و واجب است، و مستلزم آن نیست که به‌طور ضرورى و حتمى، تمامى افراد آن امت از هدایت پیغمبر خود برخوردار شوند و دعوت او به گوش یک یک اشخاص برسد. و ممکن است بعضى‏ها دعوت او را از خود او نشنوند، بلکه با واسطه و یا وسایطى بشنوند. و بعضى هم اصلاً به گوششان نخورد، و علل و اسبابى بین او و آن دعوت حایل شود. در نتیجه هر فردى که متوجه او شد و دعوت پیغمبرش به گوشش نرسید، حجت بر او تمام نیست و او جزء مستضعفین است، که امرشان به دست خداست و خدا هم درباره آنان فرموده:(إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبِیلًا)(نساء/94)؛ مگر ضعیف‌شدگانی از مردان و زنان و کودکان که چاره‌ای نداشته، راه به جایی نبرده‌اند.» (طباطبایی، 17/38؛ فضل الله، 19/103؛ قرشی، 9/32)

ازاین‌رو، ایشان و پیروانش، امکان رسیدن دعوت و انذار مستقیم یا غیر مستقیم پیامبران را به یکایک امّتش، به دلیل تزاحمات دنیوی بعید دانسته‌اند و کسانی را که از رسیدن دعوت پیامبران محروم مانده‌اند، جزء مستضعفانی می‌شمارند که کارشان با خدا بوده و خداوند به مقتضای عدالت و رحمتش، با آنان رفتار خواهد کرد.

منابع و مآخذ:

• قرآن مجید

• نهج البلاغه

1. آل غازی، عبدالقادر، ملا حویش؛ بیان المعانی، دمشق، مطبعه الترقی، 1382ق.

2. آلوسی، سید محمود؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1415ق.

3. ابن جزی غرناطی، محمدبن احد؛ کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، تحقیق: عبدالله خالدی، بیروت، شرکت دار الارقم بن ابی ارقم، 1416ق.

4. ابن جوزی، ابوالفرج؛ زاد المسیر فی علم التفسیر، تحقیق: عبدالرزاق المهدی، بیروت، دار الکتاب العربی، 1422ق.

5. ابن خلدون، عبدالرحمن؛ مقدمه ابن خلدون، ترجمه: محمد پروین گنابادی، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362ش.

6. ابن شهر آشوب، محمدبن علی؛ متشابه القرآن و مختلفه، قم، انتشارات بیدار، 1410ق.

7. ابن عاشور، محمدبن طاهر؛ التحریر و التنویر، بی‌جا، بی نا، بی تا.

8. ابن عجیبه، احمدبن محمد؛ البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق: احمد عبدالله قرشی رسلان، قاهره، ناشر: دکتر حسن عباس زکی، 1419ق.

9. ابن عطیه اندلسی، عبدالحق بن غالب؛ المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق: عبدالسلام عبدالشافی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1422ق.

10. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، تحقیق: محمد حسین شمس الدین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1419ق.

11. انیس، ابراهیم و همکاران؛ المعجم الوسیط، استانبول، مکتبه الاسلامیه، بی‌تا.

12. بغدادی، علی بن محمد؛ لباب التأویل فی معانی التنزیل، تحقیق: محمد علی شاهین، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1415ق.

13. بلخی، مُقاتل بن سلیمان؛ تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق: عبدالهد محمد شحاته، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1423ق.

14. بیضاوی، عبدالله بن عمر؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، تحقیق: محمد عبدالرحمن المرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق.

15. ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد؛ جواهر الحسان فی تفسیر القرآن، تحقیق: شیخ محمد علی معوض و شیخ عادل احمد عبد الموجود، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1418ق.

16. ثقفی تهرانی، محمد؛ تفسیر روان جاوید، تهران، انتشارات برهان، 1398ق.

17. حقی بروسوی، اسماعیل؛ تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، بی تا.

18. دعاس حمیدان، قاسم؛ اعراب القرآن الکریم، دمشق، دارالمنیر، 1425ق.

19. رازی، ابوالفتوح حسین بن علی؛ روض الجنان فی تفسیر القرآن، تحقیق: محمد جعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1408ق.

20. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: ندیم مرعشلی، مصر، دارالکاتب العربی، 1392ق.

21. زمخشری، محمود؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق.

22. سبزواری نجفی، محمدبن حبیب الله؛ ارشاد الاذهان الی تفسیر القرآن، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1419ق.

23. سمرقندی، نصر بن محمد؛ بحر العلوم، بی جا، بی نا، بی تا.

24. شبرّ، سید عبدالله، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1397ق.

25. شریعتی، علی؛ امت و امامت، تهران، انتشارات حسینیه ارشاد، 1351ش.

26. شریف لاهیجی، محمدبن علی؛ تفسیر شریف لاهیجی، تهران، دفتر نشر داد، 1373ش.

27. شوکانی، محمدبن علی؛ فتح القدیر، دمشق، دار ابن الکثیر، 1414ق.

28. صادقی تهرانی، محمد؛ الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامی، 1365ش.

29. صدوق، محمد بن علی؛ کمال الدین و تمام النعمه، تحقیق و تصحیح: علی اکبر غفاری، ترجمه: منصور پهلوان، قم، دارالحدیث، 1382ش.

30. طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1417ق.

31. طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، 1377ش.

32. ـــــــــــــــــــ ؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح و تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی و سید فضل الله یزدی طباطبایی، بیروت، دارالمعرفه، 1408ق.

33. طبری، محمدبن جریر؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، 1412ق.

34. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تهران، کتابفروشی مرتضوی، 1375ش.

35. طوسی، محمدبن حسن؛ التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق: احمد قصیر عامل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.

36. عاملی، علی بن حسین؛ الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، تحقیق: شیخ مالک محمودی، قم، دارالقرآن الکریم، 1413ق.

37. فضل الله، سید محمدحسین؛ تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک للطباعه و النشر، 1419ق.

38. فقیه دامغانی، حسین بن محمد؛ الوجوه و النظائر فی القرآن الکریم، تحقیق: عبدالعزیز سید الأهل، بیروت، دار العلم للملایین، 1970م.

39. فیض کاشانی، ملا محسن؛ تفسیر الصافی، تصحیح و تعلیق: شیخ حسین اعلمی، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، 1402ق.

40. فیضی دکنی، ابوالفضل؛ سواطع الالهام فی تفسیر القرآن (تفسیر بی نقطه)، تحقیق: سید مرتضی آیت اله زاده شیرازی، قم، دار المنار، 1417ق.

41. قرشی، سید علی اکبر؛ احسن الحدیث، تهران، بنیاد بعثت، 1377ش.

42. قرطبی، محمدبن احمد؛ الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، 1364ش.

43. قمی مشهدی، محمدبن محمدرضا؛ تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق: حسین درگاهی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1368ش.

44. قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1412ق.

45. کاشانی، محمدبن مرتضی؛ تفسیر المعین، تحقیق: حسین درگاهی، قم، کتابخانه آیه‌ الله مرعشی نجفی، 1410ق.

46. کاشانی، ملا فتح الله؛ زبده التفاسیر، قم، بنیاد معارف اسلامی، 1423ق.

47. ــــــــــــــ ؛ منهج الصادقین فی  الزام المخالفین، تصحیح و تعلیق: میرزا ابوالحسن شعرانی، تهران، کتابفروشی اسلامیّه، 1347ش.

48. کاشفی سبزواری، حسین بن علی؛ مواهب عِلیّه، تحقیق: سید محمدرضا جلالی نایینی، تهران، انتشارات اقبال، 1369ش.

49. کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1365ش.

50. گنابادی، سلطان محمد؛ بیان السعاده فی مقامات العباده، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1408ق.

51. محلی، جلال الدین؛ سیوطی، جلال الدین؛ تفسیر جلالین، بیروت، مؤسسه النور، 1416ق.

52. مدرسی، سید محمدتقی؛ من هدی القرآن، تهران، دار محبی  الحسین، 1419ق.

53. مراغی، احمد بن مصطفی؛ تفسیر المراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.

54. مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.

55. ـــــــــــــ ؛ تفسیر روشن، تهران، مرکز نشر کتاب،1380ش.

56. مظهری، محمد ثناء الله؛ التفسیر المظهری، تحقیق: غلام نبی تونسی، پاکستان، مکتبه رشدیه، 1412ق.

57. مغنیه، محمد جواد؛ التفسیر المبین، قم، بنیاد بعثت، بی‌تا.

58. ــــــــــــــ ؛ تفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1424ق.

59. میبدی، رشید الدین؛ کشف الاسرار و عده الابرار، تحقیق: علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1371ش.

60. ناصری، محمدباقر؛ مختصر مجمع البیان، قم، جامعه  مدرسین، 1413ق.

61. نووی جاوی، محمدبن عمر؛ مراح لبید للکشف معنی القرآن المجید، تحقیق: محمد امین الصناوی، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1417ق.

منبع: فصلنامه پژوهش‌های قرآنی شماره 67

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

یک شنبه 8 دی 1392  8:56 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها