0

مناسبات دین و روان از منظر قرآن 2

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

مناسبات دین و روان از منظر قرآن 2

بخش دوم

نسبت «نَفْس» با «روان»

برای درک مطابقت یا دوگانگی واژه «نفس» در قرآن و واژه «روان» در روان‌شناسی، و دستیابی به معنای آن در قرآن مطالعه کاربردهای مختلف واژگان مزبور در قرآن و روان‌شناسی ضروری است. چه‌بسا، این فرایند یکی از مصادیق استنطاق قرآن باشد که علی× در نهج‌البلاغه، ما را بدان فراخوانده و فرموده است. «ذلک القرآن، فاستنطقوه». (نهج‌البلاغه، خ 158)

به‌هرحال، به‌دلیل ارتباط واژه «نَفْس» با موضوع این پژوهش، در ادامه به‌تفصیل، به مطالعه کاربردهای آن در قرآن می‌پردازیم.

نفس و ویژگی‌های عمده آن

نکته درخور توجه اینکه در بسیاری از این آیات، می‌توان نفس را به معنای انسان یا خود انسان معنا کرد ـ و نه روان او ـ ولی سخن این است که استفاده از واژه نفس در آیات قرآن به‌جای «انسان»، «بشر»، «احد»، «أمرء» و ... ممکن است دلیل خاصی داشته باشد. مانند:

1. توجه به ساختار نفس انسان، به‌منزله ساختاری سامان‌یافته؛

2. توانمندی‌ها و استعدادهای متعارض و متناقض آن؛

3. ظرفیت و استعداد ویژه، و چه‌بسا متفاوت هر نفس با دیگران؛

4. توجه به اسرار مکشوف و نامکشوف فراوان نفس، به‌منزله میدانی گسترده برای مطالعه آیات الهی؛

5. نفس، نهانگاه اسرار آدمی؛

6 . تکالیف الهی، متوجه نفس آدمیان ـ نه روح به‌تنهایی، و نه جسم به‌تنهایی؛

7. نفس انسان، دارای نوعی وحدت با روح او؛

8 . پدیده مرگ متوجه «نَفْس» آدمی و نه روح او.

در تفسیر المیزان، آمده است: در فرهنگ قرآن مرگ معمولاً به نفس نسبت داده شده است، نه به روح. (طباطبایی، 1417: 14 / 286)

نفس، و توانمندی‌های آن

1. توان تشخیص نیک و بد و واجد استعداد قانون‌شکنی و قانون‌پذیری فطری؛

2. قدرت تشخیص، داوری و ملامتگری؛

3. دارای سلطه و حاکمیت بر انسان؛

4. ناتوانی حاکمیت جبری بر انسان، و قدرت انسان در اقدام علیه تمایلات نفسانی.

نفس، و کارکردهای دوگانه و متناقض آن!

1. حقیقت‌شناسی و داوری براساس آن؛

2. تمایل طبیعی به بدی.

شایان توجه اینکه مستند نکته فوق ـ یعنی آیه53 سوره یوسف ـ بنابر دیدگاه تحقیق، سخن زلیخا، همسر عزیز مصر است، نه سخن خداوند! اما ازآنجاکه قرآن سخن وی را نقل کرده است، می‌توان نتیجه گرفت، یکی ازکارکردهای نفس، فرمان مؤکد بربدی‌هاست!

3. کارکرد منفی علیه خود، در جهت ارتکاب خطا؛

4. زیبانما و وسوسه‌گر؛

5. ایثار گریز، و درعین‌حال، منعطف و مدیریت‌پذیر؛

6 . عنصری آزمند و زیاده‌خواه، اما قابل کنترل؛

7. گواهی علیه خود، در قیامت؛

8 . کامجوی جنسی و لذت‌جو‌؛

9. متفکر درباره حقایق هستی؛

10. مؤمن؛

11. امکان لجاجت در برابر حق، به‌رغم شناخت حق و یقین به آن؛

12. چشمداشت خیر و خوبی از دیگران و غافل از خوبی به آنان.

نفس و تأثیرپذیری‌های آن

1. انفاق و رسیدگی به نیازمندان؛

2. تشکر و قدردانی از لطف دیگران؛

3. بهره‌مندی از جهاد و تلاش خود؛

4. بازتاب نیکی و خوبی انسان، به نفس او؛

5. تأثیر ویژه نخستین پیام‌ها در مراودات اجتماعی، بر نفس آدمی؛

6 . ‌تأثیر گفته‌ها و ادبیات خود آن بر آن؛

7. بصیرت‌جویی، گامی در جهت منافع نفس.

نفس و آسیب‌پذیری‌های آن

1. آسیب‌پذیری از رفتار ناشایست خود انسان؛

2. ظلم و بی‌مهری به خود؛

3. بدخواهی برای خود و دیگران؛

4. امکان خیانت انسان به نَفْس خویش؛

5. امکان دروغ‌گویی انسان به نفس خویش؛

6 . خودبزرگ‌پنداری و برتری‌جویی.

نفس، نیازمند نظارت، کنترل و مدیریت!

نفس انسان نیاز به نظارت، کنترل و مدیریت دارد چراکه:

1. متهم اصلی در انتخاب راه نادرست بوده، از وعده‌های دروغ تأثیرپذیر است؛

2. در معرض خودفراموشی و روی‌گردانی از منافع خویش است؛

3. توجه به سلامت و بهنجاری آن ضروری است؛

4. هوس‌های نفس، نیازمند کنترل است؛

5. گناه، دستاورد انسان، علیه نفس خویش خواهد بود؛

6 . بخل، آزمندی و حرص، از ابتلائات فراگیر نفس آدمی است؛

7. تمایلات نفس، مبنای بسیاری از داوری‌های نادرست است؛

8 . درصورت عدم مدیریت، دچار سستی، کوتاهی و تقصیر خواهد شد.

نفس و رهیافت‌های مثبت آن

1. دستیابی به اطمینان و آرامش، رهیافتی ممکن و متعالی؛

2. دستیابی به اطمینان و آرامش معنوی، از عوامل و زمینه‌های مهم رضایت‌مندی انسان و سعادت اوست.

برخی واژه‌های مرتبط

افزون بر اصطلاح روح و نفس، اصطلاحات و واژه‌های دیگری نیز، در قرآن آمده است که قرابت و خویشاوندی زیادی با اصطلاحات یادشده دارد. مانند واژه «قلب»، «فؤاد» (افئدة)، «صدر» (صدور) و یا در مرحله بعد واژگانی که فراتر از جسم به ابعاد روانی یا ادراکی انسان مرتبط‌اند مانند «لُبّ» (اولواالالباب)، «بصیرت» (الابصار)، «سفاهت» (سُفَهاء)، «رُشد»، «غنی»، «بلوغ»، «جهالت» «وسواس» (وسوسه)، «ترس»، «نگرانی»، «آرامش»، «اضطراب» و ... که به ابعاد دیگری از خصلت‌های روحی، روانی و ادراکی انسان اشاره می‌کنند که بنابر استقصای، این موارد نیز، باید بررسی و تحلیل شوند. اما در این پژوهش به‌منظور حفظ انسجام و پرهیز از تطویل، تحقیق در آن مفاهیم را به مجالی دیگر وا می‌نهیم.

رابطه دین و روان در آیات قرآن

تشخیص و درک میزان پیوستگی ارتباط دین و روان در قرآن، نیازمند مطالعه‌ای دقیق و گسترده در آیات قرآن است.

البته آنچه در سطرهای پیشین تحت‌عنوان نسبت «نَفْس» با «روان» و ... آمده، خود، حکایتگر توجه قرآن به نفس و روان آدمی در قلمرو عقیده و عمل انسان است، اما میدان تحقیق بسیار گسترده‌تر از این است!

تقسیم آیات قرآن به عقاید، احکام، اخلاق، نوید‌ها و بیم‌ها، نقل‌های تاریخی از سرگذشت امت‌ها، تمثیل‌ها و ... و بررسی هر موضوع به‌طور مجزا، بیانگر توجه موضوعات مزبور به نیاز‌ها، ظرفیت‌ها، تأثیرپذیری‌ها و تأثیرگذاری‌های روان انسان، به‌عنوان مخاطب آن پیام‌ها بوده، مطالعه گسترده آن خود، پروژه تحقیقاتی مستقل و مهمی است که پژوهشگرانی چند، با آگاهی‌های پیشین از مباحث علوم تربیتی و روان‌شناسی و علوم اجتماعی و سیاسی، به‌طور مشترک، باید به‌تحقیق در گستره آن بپردازند، نکته‌ها را شناسایی نمایند و با طرح پرسش، قرآن را به سخن آورند؛ زیرا، امروز، بیش‌از هر زمان دیگر نیاز به شنیدن این نکته و حکمت‌های ناشنیده قرآنی احساس می‌شود.

بنابراین، نمی‌توان انتظار داشت، در مجالی کوتاه، حتی فهرستی نسبتاً کامل از این مباحث ارائه شود! بلی می‌توان به ارائه نمونه یا نمونه‌هایی بسنده کرد تا اهل‌دقت و همت، در مجالی گسترده‌تر آن را پی گیرند.

در جست‌وجوی نگرش‌ها و رویکردهای روان‌شناختی قرآن، از الگوهای مختلفی می‌توان بهره برد؛ ازجمله پی‌گیری موضوع براساس نظم ترتیبی آیات و آیه به آیه یا به‌صورت موضوعی.

در روش موضوعی نیز گونه‌های مختلفی متصور است؛ انتخاب موضوع براساس محورهای کلی مباحث قرآنی، همچون اعتقادی، حقوقی، اخلاقی، اقتصادی یا براساس موضوعات مطرح در دانش روان‌شناسی و یا ... .

در ادامه به‌اختصار به بررسی چند موضوع، مرتبط با مقوله‌های اعتقادی، اخلاقی و حقوقی خواهیم پرداخت.

پاکی و تعالی روان انسان، هدف بعثت رسولان الهی

لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إ‌ِذْ بَعَثَ فِیهمْ رَسُولا مِنْ أ‌َنْفُسِهمْ یتْلُو عَلَیهمْ آیاتِه وَ یزَکیهمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَ إ‌ِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلال‌ٍ مُبین‌ٍ. (آل‌عمران / 164)

خدا به مؤمنان نعمتی بزرگ عطا کرد و بر آنان منت نهاد که پیامبری را از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات الهی را بر آنان تلاوت کند و پاکشان سازد و رشدشان بخشد و کتاب و حکمت را تعلیمشان دهد، هرچند آنان پیش از آن در گمراهی آشکار بودند.

این نوع بیان در قرآن، مجموعاً چهار مرتبه تکرار شده است که در سه مورد آن، نخست تلاوت آیات و سپس تزکیه و پس از آن تعلیم کتاب و حکمت یاد شده است. (بنگرید به: جمعه / 2؛ بقره / 151)

اما در آیه چهارم، ترتیب این سه، تغییر یافته و تزکیه پس از تعلیم کتاب و حکمت آمده است. (بنگرید به: بقره / 129)

شایان توجه اینکه دلیل تغییر ترتیب اهداف رسالت در آیه اخیر نقل قول بودن آن از حضرت ابراهیم× است.

این نکته ازآن‌جهت حائز اهمیت است که بیانگر نظم و ساختار دقیق در کلام الهی بوده، جابه‌جایی در آن ازآن‌روست که نه کلام الهی که سخن پیامبر اوست. ـ البته این نیز، می‌تواند بیانگر تفاوت تحلیل مسائل از نگاه خدا و انسان باشد! چراکه نگاه خدا از اوج به حضیض، و نگاه انسان از حضیض خاک به اوج است؛ و این نگاه دوگانه، زمینه جابه‌جایی اولویت‌هاست. (بنگرید به: طباطبایی، 1417: 19 / 265)

به هرحال، در آیات مزبور سه هدف (تلاوت آیات الهی؛ تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت) برای رسالت انبیا مطرح شده است، و مجال این پرسش هست که آیا سه هدف مزبور در عرض هم قرار دارند یا می‌توان یکی از آن سه را هدف غایی، اصلی و نهایی برشمرد؟

در اینکه «تلاوت آیات» و یادآوری پی‌درپی آیات الهی به مردم، خود هدف نهایی نبوده، وسیله و گذرگاهی برای رسیدن به «معرفت» و «عمل شایسته» است، اتفاق‌نظر وجود دارد و بی‌تردید تقدم «تلاوت آیات» بر تزکیه و تعلیم، تقدم آلی است. (بنگرید به: همان؛ مکارم شیرازی، 1374: 1 / 459؛ آلوسی، 1415: 2 / 326؛ صدرالمتألهین، 1366: 7 / 189؛ صادقی تهرانی، 1365: 2 / 160)

کوتاه سخن اینکه، اگرچه مراحلی از تزکیه، تربیت و رشد، شرط دستیابی انسان به دانش و حکمت است، هدف نهایی از دریافت دانش، کتاب آسمانی و حکمت، رسیدن انسان به مراتب عالی رشد، تعالی، تربیت و پاکی‌ای است که در شخصیت جوانحی انسان شکل می‌گیرد و در اعمال جوارحی او بروز می‌نماید.

نتیجه اینکه از سه هدفِ مزبور، می‌توان «تزکیه»، «رشد و نمو همراه با صلاح و پاکی» را هدف نهایی و غایی، موضوع محوری رسالت انبیا دانست که بیش‌از هرچیز، بر روان و شخصیت اخلاقی، عاطفی و روانی فرد مؤثر است.

نکته‌های روان‌شناختی نهفته در هستی‌شناسی قرآنی

به لحاظ اصولی، زیربنایی‌ترین محور هر دین را هستی‌شناسی آن دین تشکیل می‌دهد و سایر ابعاد عملی، اخلاقی و تکلیفی آن، به‌شکلی وابسته به نوع هستی‌شناسی آن است.

هستی‌شناسی قرآنی که متکی بر اصل توحید، هدفمندی آفرینش، حاکمیت علم، حکمت و عدالت بر هستی، و محدود نبودن زندگی انسان به حیات دنیوی است، رابطه تنگاتنگی با اعتقاد به مسئولیت انسان در قبال آفریدگار، قانونمندی زندگی انسان و ضرورت پاسخ‌گویی او در قبال اعمال و افکار خود داشته، عناصر اصلی شکل‌گیری شخصیت انسان و دیدگاه او به زندگی، نحوه داوری، عمل و موضع‌گیری او در برابر دیگران است.

خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأ‌َرْضَ بالْحَقِّ إ‌ِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیةً لِلْمُؤْمِنِینَ. (عنکبوت / 44)

خدا آسمان‌ها و زمین را به حق آفرید، همانا در این، نشانه‌ای مهم برای مؤمنان است.

وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَات‌ِ وَالْأ‌َرْضَ بالْحَقِّ وَ لِتُجْزَى کُلُّ نَفْس‌ٍ بمَا کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یظْلَمُونَ. (جاثیه / 22)

خدا آسمان و زمین را به حق آفرید و ازجمله نتایج این آفرینش به حق، آن است که هرکس پاداش و جزای دستاوردهای خود را دریافت کند و مورد ظلم واقع نشود.

أ‌َفَحَسِبْتُمْ أ‌َنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَ أ‌َنَّکُمْ إ‌ِلَینَا لا تُرْجَعُونَ. (مؤمنون / 115)

آیا پنداشته‌اید که شما را بیهوده و گزاف آفریده‌ایم و به‌سوی ما ـ برای پاسخ‌گویی به کردار خویش ـ باز نخواهید گشت؟

وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإ‌ِنْسَانَ وَ نَعْلَمُ مَا تُوَسْو‌ِسُ به نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أ‌َقْرَبُ إ‌ِلَیه مِنْ حَبْل‌ِ الْوَر‌ِید‌ِ. (ق / 16)

ما انسان را آفریده‌ایم و می‌دانیم که نفس و روان او چه وسوسه‌هایی دارد و ما به او از رگ گردن نزدیک‌تر هستیم.

این آیات و ده‌ها آیه دیگر، درصدد تنظیم روح و روان انسان برای یک زندگی قانونمند، عادلانه و شرافتمندانه، همراه با آرامش و امنیت، از طریق اعتقاد به خدا و قانونمندی هستی و ایمان به آخرت و باور به پاسخ‌گویی انسان در برابر اعمال خود است.

احساس پوچی در زندگی، رنج از نابرابری‌های طبیعی، تجاوز به حقوق دیگران، سستی و کسالت و بیهوده‌گرایی و ... همه از مشکلات روحی و روانی انسان در طول اعصار بوده و خواهد بود و بی‌شک بدون اعتقاد به خدا و هدفمندی آفرینش و تحقق عدالت حتمی درباره انسان و نظارت خدا بر زوایای زندگی بشر، این نگرانی‌ها رفع نشده، انسان به آرامش دست نخواهد یافت.

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

چهارشنبه 4 دی 1392  10:27 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:مناسبات دین و روان از منظر قرآن 2

اعمال عبادی، فرایندی پیچیده و تأثیرگذار بر روان انسان

مناسک عبادی، راهبرد عملی دین برای تأثیرگذاری بر اندیشه و روان مؤمن و جامعه ایمانی است. راهبردی که گاه بسیط و زودفهم و زمانی بس پیچیده و لایه‌لایه است.

موارد ذیل نمونه‌ای از فرایند مزبور است:

ـ عبادت، راهی به‌سوی کنترل قوای نفس

یا أ‌َیّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذ‌ِی خَلَقَکُمْ وَالَّذ‌ِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ. (بقره / 21)

ای مردمان! پروردگارتان را عبادت کنید، او که شما و پیشینیانتان را آفرید، تا مگر تقوا پیشه کنید و خویش‌دار شوید.

ـ نماز، بازدارنده از بدکاری و زشتی

وَ أ‌َقِم ِ الصَّلاةَ إ‌ِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَى عَن‌ِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَر‌ِ. (عنکبوت / 45)

و نماز را برپای دار! زیرا نماز از فحشا و منکر ـ بدکارگی و رفتار ناپسند ـ بازمی‌دارد.

ـ یاد خدا، آرام‌بخش روان آدمی

الَّذ‌ِینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بذ‌ِکْر‌ِ اللَّه أ‌َلا بذ‌ِکْر‌ِ اللَّه تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ. (رعد / 28)

آنان که ایمان آورده و قلب‌هاشان با یاد خدا آرامش یافته است، هان! در پرتو یاد خدا، قلب‌ها به آرامش می‌رسد.

ـ زکات، مایه طهارت و رشد روحی

خُذْ مِنْ أ‌َمْوَالِهمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهمْ بها. (توبه / 103)

از اموالشان، صدقه ـ زکات ـ دریافت کن تا آنان را پاک سازی و رشد دهی، و نیز برای آنان دعا کن! زیرا دعای او مایه آرامش آنان است، و البته خدا شنوا و داناست.

ـ روزه، زمینه کنترل انسان بر خویشتن خویش

یا أ‌َیّهَا الَّذ‌ِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذ‌ِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ. (بقره / 183)

ای مؤمنان! روزه بر شما واجب شد، چنان‌که بر امت‌های پیش از شما واجب شده بود، تا مگر متقی شوید و کنترل بر اندیشه و رفتار خود پیدا کنید.

ـ قوانین حقوقی و قضایی، در جهت سلامت روان فرد و جامعه

تِلْکَ حُدُودُ اللَّه وَ مَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللَّه فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ. (طلاق / 1)

این‌ها حدود الهی است و هرکس از آن تجاوز کند به خویشتن خویش ستم کرده است.

وَمَنْ لَمْ یحْکُمْ بمَا أ‌َنْزَلَ اللَّهُ فَأ‌ُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ. (مائده / 45)

هرکس براساس احکام الهی قضاوت نکند و حکم ننماید، پس ستمکار واقعی است.

وَ لَکُمْ فِی الْقِصَاص‌ِ حَیاةٌ یا أ‌ُولِی الْأ‌َلْبَاب لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ. (بقره / 179)

و برای شما در قانون قصاص، رمز حیات و زندگی نهفته است، ای خردمندان! تا مگر تقوا پیشه کنید (و سطح کنترل بر هواها و هوس‌ها در فرد و جامعه ارتقا یابد).

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، ذیل این آیه توضیحاتی دارد که مرتبط با موضوع این مقاله است که عبارت است از:

این جمله قرآنی به حکمت تشریع قصاص اشاره دارد و حاصل معنای آن این است که عفو هرچند لطف و رحمتی از جانب اولیای مقتول بر قاتل است (و رحمت و عفو کار ارزشمندی است)، اما آنچه مصلحت عموم جامعه را تأمین می‌کند و حیات اجتماعی را تضمین می‌نماید، قصاص است نه عفو کردن و نه دیه گرفتن و نه هیچ چیز دیگر! و این حکم و داوری البته، مورد تأیید اهل خرد است زیرا در پرتو اجرای قصاص است که جلو گسترش قتل گرفته می‌شود و تقوای عمومی و کنترل اجتماعی تقویت می‌شود. (طباطبایی، 1417: 1 / 433)

مفسران به این نکته نیز اشاره کرده‌اند که تعبیر «لکم» بیانگر مصلحت عمومی جامعه در اجرای حکم قصاص است. و نیز، خطاب «یا اولی الالباب» می‌تواند اشاره به این واقعیت باشد که چه‌بسا گروهی از حکم قصاص ـ به شیوه‌ای که قرآن مطرح کرده است ـ انتقاد نمایند؛ مانند، انسان‌های افراطی و تندمزاجی که معتقداند برای انتقام گرفتن از فرد قاتل، می‌توان به هر شیوه و روشی عمل کرد؛ مانند عرب جاهلی که گاه، به‌ازای یک کشته، از ده‌ها نفر انتقام‌ می‌گرفتند؛ و جریان‌های تفریطی که حکم قصاص را حکمی سنگین و خشن دانسته و معتقداند قاتلی که از روی عمد و آگاهی و به‌دلیل خشونت و بدخواهی جان کسی را گرفته است، سزاوار مرگ و قصاص نیست، بلکه باید حکم خفیف‌تری برای وی درنظر گرفت!

قرآن با تعبیر «یا اولی الالباب» می‌تواند تعریضی به این دو جریان افراطی و تفریطی داشته باشد، ازطرفی جریان‌های افراطی را معلول عصبیت، خشونت‌ورزی و انتقام‌جویی می‌داند که باعث زوال امنیت و آرامش عمومی است و درطرف‌دیگر، جریان تفریط و سست‌نگر را، جریانی احساساتی، ساده‌اندیش و سطحی‌نگر می‌داند که با سهل‌گیری نسبت‌به قاتلان، گروه‌های متوسط اخلاقی جامعه را به‌سمت اقدام‌های خشن و غیراصولی سوق داده، امنیت و سلامت اجتماعی را مخدوش می‌نمایند.

ازاین‌رو، نه‌تنها، خردمندان هیچ‌یک از جریان‌های مزبور را تأیید نمی‌نمایند، بلکه با تأمل بر همه جوانب آن، قانون و تدبیر اسلام را در مقایسه با سایر قوانین و تدابیر، مفیدتر و عاقلانه‌تر و تأمین‌کننده منافع جامعه انسانی خواهند یافت.

لازم به یادآوری است که با اینکه اسلام در مقابله با قاتلان و جنایت‌کاران اصل را بر قصاص محدود و مشروط به رعایت عدل، قرار داده است، راه‌های دیگر را مسدود نکرده، مسئله عفو یا دیه را نیز منتقی ندانسته است. برخلاف قوانین یهود که منحصر در «قصاص» است؛ و باور مسیحیان «که بر مجازات‌هایی غیر از قصاص» تأکید دارند.

تأکید، نوشتار حاضر بر این آیه ازآن‌روست که خداوند میان حکم حقوقی و قضایی و جنبه بازدارندگی آن، و ایجاد کنترل فردی و اجتماعی و حفظ سلامت و امنیت زندگی، پیوند و ارتباط قائل شده است.

توصیه‌های اخلاقی دین، در جهت بهداشت و بازسازی روان فردی و اجتماعی انسان‌ها

گسترده‌ترین نمودهای تأثیرگذاری روانی، عاطفی و احساسی مثبت را می‌توان در قلمرو مسائل اخلاقی دین، در قرآن یافت. وسعت دامنه این موضوع، شایسته پژوهشی مستقل در حجم یک کتاب یا پایان‌نامه است و نوشتار حاضر به‌منظور ترسیم دورنمایی از بحث، به آن خواهد پرداخت.

تمرین تقویت عواطف در کانون خانواده

وَ وَصَّینَا الْإ‌ِنْسَانَ بوَالِدَیه حَمَلَتْهُ أ‌ُمُّهُ وَهْنًا عَلَى وَهْن‌ٍ وَ فِصَالُهُ فِی عَامَین‌ِ أ‌َن‌ِ اشْکُرْ لِی وَ لِوَالِدَیکَ إ‌ِلَی الْمَصِیرُ. (لقمان / 14)

ما انسان را نسبت‌به سپاسگزاری از خدا و نیز سپاسگزاری ـ و رعایت حقوق و عواطف و انجام نیکی در مورد ـ پدر و مادرش سفارش کردیم ـ به‌ویژه نسبت به مادر ـ زیرا او از آغاز بارداری فرزندش به‌تدریج، توان خود را از دست می‌داد تا اینکه پس از دو سالگی فرزند خود را از شیرخوردن بازگرفت، البته بازگشت همه به‌سوی من ـ خدا ـ است.

خداوند در این آیه، به‌منزله یک توصیه اخلاقی ـ دینی، از فرزندان خواسته است تا سپاسگزار پدر و مادر باشند و بدین‌وسیله پیوندی وثیق بین سپاسگزاری از پدر و مادر و سپاسگزاری از خدا قائل شده است. گویی بین بندگی خدا و رعایت عواطف و اصول اخلاقی نوعی ملازمه برقرار است و هریک می‌تواند دلیلی بر صدق دیگری باشد.

همچنین توصیه مزبور، صرفاً توصیه‌ای بدون پشتوانه نیست که به‌راحتی بتوان آن را نادیده گرفت، بلکه پشتوانه اجرایی آن، خود خداست.

چنان‌که مشهود است، آیه مزبور، پیوستگی چند جانبه‌ای بین اخلاق، عبودیت، دلیل و استدلال، ارائه تضمین و تأثیرگذاری بر روان مخاطبان برقرار کرده است؛ به‌طوری‌که بیان آن معانی بلند در عبارتی چنین موجز، از ویژگی‌های بیان قرآنی است.

نفی بدگمانی و بدگویی میان اعضای جامعه

یا أ‌َیّهَا الَّذ‌ِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّن‌ِ إ‌ِنَّ بَعْضَ الظَّن‌ِ إ‌ِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أ‌َیُحِبُّ أ‌َحَدُ کُمْ أ‌َنْ یأ‌ْکُلَ لَحْمَ أ‌َخِیه مَیتًا فَکَر‌ِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إ‌ِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ. (حجرات / 12)

ای اهل ایمان! از بسیاری از بدگمانی‌ها بپرهیزید، چراکه برخی از آنها ـ صرفاً یک توهم و ذهنیت درونی بشمار نمی‌آید، بلکه ـ گناه شمرده می‌شود. و همچنین در کارهای پنهان یکدیگر تجسس مکنید و در نبود دیگران از آنان بدگویی نکنید، آیا یکی از شما دوست دارد که گوشت بدن مرده برادرش را بخورد، بی‌گمان این کار برای شما خوشایند نیست، پس از مخالفت با خدا خویش را نگهدارید و البته ـ اگر از روی غفلت مرتکب اشتباه شده باشید ـ خداوند توبه‌پذیر و مهربان است.

نکته درخور توجه اینکه آیه فوق، به بیان نکته‌های روان‌شناختی متعددی درباره تأثیر مثبت رعایت اخلاق و حقوق اخلاقی انسان‌ها بر جامعه پرداخته است.

تقسیم دارایی‌ها و توانمندی‌های خود میان اعضای جامعه

لَنْ تَنَالُوا الْبرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَیءٍ فَإ‌ِنَّ اللَّهَ به عَلِیمٌ. (آل‌عمران / 92)

به نیکی دست نخواهید یافت، مگر از آنچه خود دوست دارید و می‌پسندید به دیگران نیز انفاق کنید و البته هرچه را انفاق کنید و به دیگران ببخشید، خداوند به آن آگاه است.

گسترش نیکی در جامعه با پشتوانه محبت الهی

وَ أ‌َحْسِنُوا إ‌ِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ. (بقره / 195)

و در حق دیگران نیکی کنید، چراکه خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

نقش نیکوکاری در مصونیت روانی و اجتماعی انسان

لِلَّذ‌ِینَ أ‌َحْسَنُوا الْحُسْنَى وَ ز‌ِیادَةٌ وَ لا یرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذ‌ِلَّةٌ أ‌ُولَئِکَ أ‌َصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ. (یونس / 26)

آنان که نیکی کنند، همان نیکی را با فزونی و نیکی بیشتر دریافت خواهند کرد و علاوه بر آن گرد ذلت و تهی‌دستی بر چهره‌شان پدیدار نخواهد شد، اینان اهل بهشت‌اند و در نعمتی جاودان خواهند بود.

آنچه آوردیم، به‌راستی، بخش اندکی از آیاتی است که جنبه‌های اخلاقی، عاطفی و روانی دین را به‌صورت چتری گسترده بر جامعه ایمانی گشوده است تا جامعه‌ای نمونه تشکیل دهد.

قطعاً آنچه در این صفحات آوردیم، صرفاً ترسیمی از دورنمای بحث بود، نه حتی گزینشی ویژه از مفاهیم و معارف قرآنی که در آنها دین و روان انسانی، پیوندی سازنده و ناگسستنی با یکدیگر یافته‌اند.

نتیجه

با توجه به اینکه دین ریشه در واقعیت هستی داشته، متکی به وحی آسمانی است، درصورتی که ازسوی عناصر مخالف یا افراط‌گران موافق، دستخوش تغییرها و تحریف‌ها قرار نگرفته باشد، تأثیر مثبت بر تمایلات و گرایش‌های روحی و روانی فرد و جامعه بشری، قوی‌ترین و نیرومندترین جنبه آن است.

دستاورد اصلی این تحقیق که در بخش پایانی آمده است، نشان می‌دهد که دین به‌عنوان مجموعه‌ای از باورها، دیدگاه‌ها، بایدها و نبایدها، احکام و مناسک، جهت‌گیری تربیتی داشته، سلامت و بهداشت روان فردی و جمعی انسان‌ها را هدف قرار داده، و در پرتو این سلامت و بهداشت ـ و چه‌بسا درمان ـ زمینه‌های حیات طیبه و مدینه فاضله را برای بشر فراهم نموده است. این آرمانی است که با توجه به نیازها و گرایش‌های پیچیده روان آدمی، دانش تجربی، هیچ‌گاه نمی‌تواند آن را تأمین نماید؛ ازاین‌رو، کامل‌ترین شکل سلامت فرد و جامعه را باید در نسخه آسمانی دین جست‌وجو کرد.

منابع و مآخذ

1. قرآن کریم.

2. آذربایجانی، مسعود و سیدمهدی موسوی اصل، 1385، درآمدی بر روان‌شناسی دین، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

3. آذربایجانی، مسعود، 1386، روان‌شناسی دین از دیدگاه ویلیام جیمز، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

4. آلوسی، سیدمحمود، 1415، روح المعانی فى تفسیر القرآن العظیم، تحقیق علی عبدالباری عطیة، بیروت، دار الکتب العلمیه.

5. آملی، سیدحیدر، 1422، تفسیر المحیط الأعظم والبحر الخضم، تحقیق سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چ سوم.

6. ابن‌عاشور، محمد بن طاهر، بی‌تا، التحریر والتنویر، بی‌جا.

7. ابن‌عربی، ابوعبدالله محیی‌الدین محمد، 1422، تفسیر ابن‌عربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

8. ابن‌منظور، محمد بن مکرم، 1414، لسان العرب، بیروت، دار صادر

9. استور، آنتونی، 1375، فروید، ترجمه حسن مرندی، تهران، طرح نو.

10. بستانی، محمود، 1375 ـ 1372، اسلام و روان‌شناسی، ترجمه محمود هویشم، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی.

11. پالس، دانیل، 1385، هفت نظریه در باب دین، ترجمه و نقد محمدعزیز بختیاری، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی+.

12. تستری، ابومحمد سهل بن عبدالله، 1423، تفسیر التستری، تحقیق محمد باسل عیون السود، بیروت، منشورات محمدعلی بیضون، دار الکتب العلمیة.

13. خمینی، سید مصطفی، 1418، تفسیر القرآن الکریم (خمینی)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی+.

14. رازی، ابوالفتوح حسین بن علی، 1408، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوی.

15. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412، المفردات فى غریب القرآن، بیروت، دار العلم.

16. زحیلی، وهبة بن مصطفی، 1418، التفسیر المنیر فی العقیدة والشریعة والمنهج، بیروت، دار الفکر.

17. زمخشری، محمود، 1407، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتب العربی.

18. سیوطی، جلال‌الدین، 1404، الدر المنثور فی التفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی.

19. شریف رضی، بی‌تا، نهج‌البلاغه، قم، دارالهجرة.

20. شیخ مفید، محمد بن محمد، 1424، تفسیر القرآن المجید، تحقیق سیدمحمدعلی ایازی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

21. صادقی تهرانی، محمد، 1365، الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، قم، فرهنگ اسلامی.

22. صانعی، سیدمهدی، 1382، بهداشت روان در اسلام، قم، بوستان کتاب.

23. صدرالمتألهین، محمد بن ابراهیم، 1366، تفسیر القرآن الکریم (صدرا)، تحقیق محمد خواجوی، قم، بیدار، چ دوم.

24. طباطبایی، سیدمحمدحسین، 1417، المیزان فى تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چ پنجم.

25. طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تحقیق با مقدمه محمد جواد بلاغی، تهران، ناصرخسرو، چ سوم.

26. طوسی، محمد بن حسن، بی‌تا، التبیان فى تفسیر القرآن، تحقیق با مقدمه شیخ آغابزرگ تهرانی و تحقیق احمد قصیرعاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.

27. حویزی، عبد علی، 1415، نورالثقلین، قم، اسماعیلیان.

28. فراهیدی، خلیل بن احمد، 1410، کتاب العین، قم، هجرت، چ دوم.

29. فروم، اریک، 1363، روانکاوی و دین، ترجمه آرسن نظریان، تهران، پویش.

30. فضل‌الله، سیدمحمدحسین، 1419، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دار الملاک للطباعة والنشر، چ دوم.

31. قرشی، سیدعلی‌اکبر، 1371، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چ ششم.

32. گنابادی، سلطان‌محمد، 1408، تفسیر بیان السعادة فى مقامات العبادة، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چ دوم.

33. مراغی، احمد بن مصطفی، بی‌تا، تفسیر المراغی، بیروت، دار الحیاء التراث العربی،

34. مصطفوی، حسن، 1360، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

35. مکارم شیرازی، ناصر، 1374، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چ اول.

36. موسوی سبزواری، سیدعبد الاعلی، 1409، مواهب الرحمان فى تفسیر القرآن، بیروت، موسسه اهل‌بیت^، چ دوم.

37. میبدی، رشیدالدین، 1371، کشف الاسرار و عدة الابرار، تهران، امیرکبیر.

38. نجاتی، محمد عثمان، 1381، قرآن و روانشناسی، ترجمه عباس عرب، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی.

39. یونگ، کارل گوستاو، 1370، روان‌شناسی و دین، ترجمة فؤاد روحانی، تهران، امیرکبیر.

منبع: فصلنامه مطالعات تفسیر - شماره 6

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

چهارشنبه 4 دی 1392  10:28 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها