اجتهاد و مرجعیت دینی
مقدمه
از آنجایی كه اجتهاد، هدف علم اصول فقه و ثمره آن است؛ در میان شیعه و اهل سنّت، دارای پایگاه ویژهای میباشد، همه مشكلات ناشی از بیقانونی، در پرتو شایستگی و كاردانی اجتهاد پویا، حل و فصل میگردند.
در این روزگار بر اساس اندیشه شیعه، به خاطر دوری از رهبران معصوم، راهی به سوی علم به احكام شریعت جز اجتهاد وجود ندارد؛[1] و هیچ مرجع دیگری را جز مجتهد نمیتوان سراغ داشت كه برای حوادث روزافزونی كه در جوامع بشری پدید میآیند، حكم و قانون جامعی ارائه كند. بنابراین، اجتهاد و مرجعیت دینی، از اعتقادات مهم شیعیان در عصر غیبت به حساب میآید و سرچشمه تحولات سیاسی و اجتماعی بسیاری در جامعه میگردد.
تعریف اجتهاد
اجتهاد از ریشه «جهد» به معنای منتهای كوشش است.[2] و در اصطلاح فقیهان تعریفهای فراوانی با اندك تفاوت ارائه شده است، مرحوم آخوند چنین تعریفی را تقریر كردهاند: «الاجتهاد هو استفراغ الوسع فی تحصیل الحجه علی الحكم الشرعی؛[3] اجتهاد به معنای بكارگیری توان و نیرو برای به دست آوردن دلیل و حجت بر احكام شرعی میباشد».
شهید مطهری میگوید: اجتهاد به طور سربسته به معنای صاحبنظر شدن در امر دین است، ولی صاحبنظر بودن و اعمال نظر كردن در امور دینی از نظر ما كه شیعه هستیم دو گونه است؛ مشروع و ممنوع... كه ممنوع آن است كه مجتهد حكمی را كه در كتاب و سنّت نیست با فكر خودش و رأی خودش وضع كند، این را در اصطلاح «اجتهاد به رأی» میگویند. این اجتهاد از نظر شیعه ممنوع است... و معنای صحیح اجتهاد یعنی به كار بردن تدبّر و تعقّل در فهم ادله شرعیه، كه البته احتیاج دارد به یك رشته علوم كه مقدمه شایستگی و استعداد تعقّل و تدبّر صحیح و عالمانه میباشند.[4] و مرجع كسی است كه مردمان در مسائل شرعی و دینی و سیاسی خویش به او مراجعه میكنند.
تاریخچه اجتهاد و مرجعیت
اجتهاد صحیح یعنی انطباق اصول و قواعد كلی بر فروعات، از دیدگاه امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ امری ضروری و مورد اهتمام بوده است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «انما علینا القاء الاصول و علیكم اَن تفرعوا»؛[5] ما بیان اصول مینماییم و تفریع فروع از اصول و تطبیق آن برموارد برعهده شما است و یا امام باقر ـ علیه السّلام ـ به ابان بن تغلب فرمودند: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده كه من دوست دارم در میان شیعه كسانی مانند تو دیده شوند.»
بنابراین، اصل اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ نیز وجود داشته است امّا به دلیل حضور معصوم نیاز كمتری به اعمال اجتهاد بوده است، ولی در عصر غیبت چنین نیازی به سرحد كمال خود رسید.
بزرگان و بنیانگذاران اجتهاد
قدیمیترین بنیانگذاران اجتهاد در فقه شیعه، دو دانشمند عهد قدیم معروف به قدیمین، یعنی ابن جنید اسكافی و ابن عقیل عمانی، بودهاند. سپس شیخ مفید به پا خاست و از عقاید آن دو بزرگوار در میان شاگردان خود، از جمله سیدمرتضی، علم الهدی و شیخ طوسی به نیكی یاد كرد، این شیوه ادامه یافت تا نوبت به علامه حلی رسید و پس از او شهید اول و فقیه فاضل، شیخ علی، و نیز شهید دوم راه او را ادامه دادند.[6] تا اجتهاد به عنوان ضرورتی در مسلك شیعه پایدار بماند و شكوفاتر گردد.
مقدمات اجتهاد
كسی كه میخواهد با مراجعه به قرآن و حدیث، احكام شریعت را از آنها استخراج كند باید دارای علومی به عنوان مقدمه اجتهاد باشد، از این رو، شناخت علوم عربی و ادبیات عرب، تفسیر، علم كلام، علم اصول، فقه، منطق و فلسفه در حد لازم برای استنباط و شناخت حدیث و درایه و رجال، برای مجتهد امری لازم و ضروری است.[7] البته شناخت اجماع، جستجو در فتاواهای فقهای پیشین و اطلاع از كلیات احكام شرعی و بلكه رد فروع بر اصول نیز میتواند در اجتهاد درست، مؤثر باشد.
اجتهاد پویا
از جمله، مسائلی كه سبب شكوفایی اندیشه شیعه میشود باز و بیمانع بودن فضای فكری و اجتهادی صحیح در میان اندیشمندان شیعه است و با دستاورد اجتهاد پویا و زنده و مبتنی بر منابع (قرآن، سنّت، عقل و اجماع) در هیچ یك از مسائل نو و جدید، توقفی ندارد و پاسخ قابل اطمینانی ارائه میكند و مشكلات را از سر راه مردم بر میدارد و در زمینه مسائل فردی و اجتماعی و سیاسی پاسخگو میباشد.
عوامل مؤثر در اجتهاد پویا
پویایی اجتهاد و فقه مرهون زمان و مكان و شخصیت فقیه صاحب مكتب است.
زمان: به عنوان تحولی كه در مقطعی از زمان رخ میدهد میتواند در فقه و اجتهاد تأثیرگذار باشد، توجه به مشكلات و تحولات در سیر تاریخی زمان، سبب گشته تا اجتهاد و فقه به قانونی پیش تاز و آیندهنگر و جامع تبدیل شود و چنین سیر زمانی را به ترتیب در اجتهاد صدوقین،[8] قدیمین،[9] شیخین[10] و پس از آنان ابن ادریس، و ابن زهره، محقق و علامه و سپس محقق اردبیلی، فیض و محقق سبزواری میتوان یافت.
مكان و جهانبینی: بدون شك، محیط و جهانبینی و طرز تفكر مرجع دینی در فتواهایش تأثیر بسیاری میگذارد.[11]
جایگاه مردمی مرجعیت
شیعیان با توجه به توصیه امامان و پیشوایان خویش در عصر غیبت تابع و پیرو مراجع و مجتهدان میباشند.[12] در طول تاریخ نیز، اقتدار نهاد مرجعیت آشكار و نمایان است. تا آنجا كه فتوای مراجع نجف در دفاع از نهضت مشروطه و سرزنش محمدعلی شاه سرانجام باعث بركناری شاه شد.[13]
بارزتر از این نمونه برای بیان جایگاه مرجعیت، تأثیر فتوای مرجع بزرگ، آیت الله میرزای شیرازی در تحریم استعمال توتون و تنباكو میباشد كه اعتراض عمومی بینظیری را علیه حكومت ناصرالدین شاه قاجار به وجود آورد كه دامنه آن دربار شاه را نیز فراگرفت.[14] سرانجام شاه به ناچار، با پرداخت غرامت به لغو این امتیاز تن داد.
ولی گویاترین نمونه برای دریافتن جایگاه مردمی مرجعیت، انقلاب اسلامی ایران است كه تحقق آن بدون رهبری مرجعیت امكانناپذیر بود.
با سخنرانی حضرت امام خمینی ـ قدس سره ـ بر علیه قانون «كاپیتولاسیون» حكومت، ایشان را تبعید كرد، پیامد آن اعتصاب و تظاهرات وسیع مردم شد.
افزون بر این، توهین روزنامه اطلاعات در سال 56 به مرجع شیعیان (حضرت امام) موجب شدید شدن موج انقلاب و گسترش پی در پی اعتراضات مردمی شد.[15]
بنابراین، كسانی چون حضرت امام (ره) برای مرجعیت ولایت در اموری قضایی، فتوا، و بلكه فراتر از این ولایت همه جانبه معتقد هستند و با دلایل عقلی و نقلی، چنین اختیاراتی را برای فقیهان از سوی معصومان ـ علیهم السّلام ـ اثبات میكنند.[16] و با چنین رویكردی به تشكیل حكومت اسلامی اقدام نمودند.
جایگاه اجتهاد در قانون اساسی
اجتهاد در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، دارای ارزش و مرتبهای بس والا و بلند است، در اصل دوم قانون اساسی پایههای نظام جمهوری اسلامی را بر میشمارد و یكی از این پایهها را چنین معرفی میكند:
«جمهوری اسلامی، نظامی است بر پایه ایمان به... كرامت و ارزش والای انسان و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خدا كه از راه: الف) اجتهاد مستمر فقهای جامع الشرایط بر اساس كتاب و سنّت معصومین ـ علیهم السّلام ـ ... قسط وعدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و همبستگی ملی را تأمین میكند.»[17]
و در اصل پنجم همین قانون، در شرایط رهبری میگوید: در عصر غیبت امام زمان ـ علیه السّلام ـ ولایت امر و امامت امت برعهده فقیه عادل و باتقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است.[18]
بنابراین، با توجه به جایگاه اجتهاد در رهبری و برخی از مناصب دیگر نظام، همچون اجتهاد فقهای شورای نگهبان و قوه قضائیه، اجتهاد نقش مهم و اساسی در زیربنای جمهوریت و اسلامیت قانون اساسی ایران دارد.
ضرورت اجتهاد در عصر حاضر
امروز فقه شیعی با انبوهی از مشكلات، سؤالهای جدید و نوظهور و بیسابقه حقوقی، اقتصادی، قضایی، پزشكی، سیاسی و ... روبرو است، همه وظایف و شئون زندگی مردمان در حیطه فقه جای میگیرد و هزاران پرسش كه پاسخ مناسب میخواهند. بنابراین دائره اجتهاد به وسعت همه زمینههای زندگی بشری است. و انجام چنین كاری از عهده كارهای فردی خارج است. محقق قمی در این زمینه میفرماید:
«چنین كاری به طور معمول محال است، هیچ پژوهشگری نمیتواند در مورد همه احكام و مسائل فقهی اجتهاد كند و برای هیچ كس كشیدن این بار سنگین امكان ندارد. این كار، محال عادی، بلكه محال عقلی است، زیرا مسائل فقهی نامتناهی هستند.»[19]
بر اساس چنین گستردگی و لزوم پاسخگوئی به همه مسائل زندگی مردم و پرسشهای عصر حاضر، عمل به پیشنهاد تخصصی شدن توسط حاج شیخ عبدالكریم یزدی و پیرو آن شهید مطهری، امری لازم و ضروری است.[20] و اكنون حوزه علمیه به سوی تخصصی شدن و به وجود آمدن رشتههای تخصصی در فقاهت پیش میرود.
نتیجهگیری
مجتهد كسی است كه با كسب علوم مقدماتی، به عنوان اسلامشناس و ارائه دهنده احكام شریعت مطرح میشود، مردمان پس از امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ مراجع را جانشین ایشان میدانند، و خود را ملزم میدانند در مسائل شرعی، داوری و قضاوت، سیاست و حكومت، از ایشان پیروی كنند، نمونههای بارز پیروی مردم از نهاد مرجعیت، همانند نهضت مشروطه، جنبش تنباكو، كاپیتولاسیون وجریان انقلاب اسلامی نمایان و آشكار است.
بلكه باید گفت مراجع پاسخگویی همه مسائل و شئون زندگی انسانها هستند.[1] . علی الدوانی، هزاره شیخ الطوسی، قم: دار التبلیغ الاسلامی، بیتا، ج 2، ص 27.
[2] . الیاس انطون الیاس، القاموس العصری، ترجمه با عنوان (فرهنگ نوین عربی ـ فارسی)، به اهتمام سید مصطفی طباطبایی، تهران: انتشارات اسلامیه، چ دهم، بیتا، ج 1، ص 126؛ و عبدالنبی قیّم، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران: فرهنگ معاصر، 1381ش، ص 377.
[3] . محمد كاظم آخوند خراسانی، كفایه الاصول، قم: موسسه النشر الاسلامی، 1418 ق، ج 2، ص 528؛ و سید ابوالقاسم خویی، مصباح الاصول، قم،الغدیر، 1408، ج 3، ص 434؛ و علامه محمدحسین طباطبایی، حاشیه الكفایه، تهران: بنیاد علمی و فكری علامه طباطبایی، بیتا، ص 301، مراد از اجتهاد این است مكلف مقدماتی عقلائی را ترتیب دهد كه او را به علم به تكلیفی كه متوجه اوست برساند.
[4] . مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1378 ش، ج 20، ص 164 ـ 167.
[5] . محمدبن الحسن الحر العالمی، وسائل الشیعه، كتاب القضاء، باب 6، از ابواب صفات القاضی، حدیث 51 و 52.
[6] . محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات، چ سنگی قدیم، ص 168 به نقل از مدارك.
[7] . روح الله خمینی، رساله الاجتهاد و التقلید، در ضمن مجموعه رسائل، قم، اسماعیلیان، ص 116.
[8] . شیخ صدوق، و پدرش ابن بابویه.
[9] . ابن جنید اسكافی و ابن ابی عقیل یمانی.
[10] . شیخ مفید و شیخ طوسی.
[11] . مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1378ش، ج 20، ص 166.
[12] . كلینی، اصول كافی، كتاب فضل العلم، باب اختلاف الحدیث، ج 1، ص 67، حدیث 67؛ و وسایل الشیعه، ج 18، ص 303، حدیث 6؛ و شیخ طوسی، تهذیب الاحكام، چ قدیم، كتاب القضاء، ج 3، ص 303، حدیث 53.
[13] . ر.ك: مهدی ملك زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران: انتشارات علمی، چ چهارم، 1373ش، ص 721.
[14] . نیكی كدی، ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران: انتشارات قلم، 1369 ش، ص 114.
[15] . صادق زیباكلام، مقدمهای بر انقلاب اسلامی، تهران: انتشارات روزنه، 1372 ش، ص 131 ـ 132.
[16] . روح الله الموسوی الخمینی، كتاب البیع، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1365 ش، ص 448؛ و ولایت فقیه، ص 112.
[17] . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل دوم.
[18] . همان، اصل پنجم.
[19] . محقق قمی، قوانین الاصول، چ سنگی، باب اجتهاد.
[20] . شهید مرتضی مطهری، پیشین، ص 182.