0

اعجاز مدیریتی قرآن 1

 
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

اعجاز مدیریتی قرآن 1

بخش اول

چکیده

مقاله حاضر نظریه اعجاز مدیریتی قرآن را برای اولین بار مطرح و تلاش می‌کند زمینه ورود اثربخش آموزه‌های قرآنی ‌در متن زندگی سازمانی و فرآیندهای مدیریتی را با رویکردی علمی، فراهم کند و مسأله حیاتی جدیدی را پیش روی اندیشمندان حوزه سازمان و مدیریت و صاحب‌نظران علوم قرآنی قرار دهد. نگارنده با تأکید بر عظمت وجودی و تبیین نیازهای مدیریتی و هدایتی انسان، به گستره مطالعاتی قرآن اشاره و تبیین و اثبات اعجاز مدیریتی قرآن را با دو نگاه متفاوت مطرح می‌کند و در ادامه با مروری به تاریخچه و سیر تطور اندیشه اعجاز قرآن، شاخص‌های مدیریت و رهبری قرآن و جلوه‌هایی از نفوذ و اثربخشی مدیریت آموزه‌های وحیانی را معرفی می‌نماید. سپس با تبیینی کوتاه از چیستی نظریه، پیش‌نیازهای نظریه اعجاز مدیریتی قرآن، رویکرد اصلی و فرضیه‌های نظریه یاد شده را ارائه می‌کند.

واژه‌های اصلی: قرآن، مدیریت، اعجاز علمی قرآن، اعجاز مدیریتی، نظریه.

مقدمه

قرآن اعجاز جاوید پیامبر اسلام9 در ابعاد مختلف ادبی، تشریعی، علمی و... است. در عصر حاضر ابعاد دیگری از اعجاز قرآن مثل اعجاز اقتصادی و اعجاز تربیتی مطرح شده و این مقاله اعجاز مدیریتی را مطرح می‌سازد.

عظمت وجودی انسان

قرآن‌کریم انسان را موجودی آسمانی‌ ـ زمینی و وابسته به غنی بالذات می‌شناسد. انسان جامع همه عالم‌ها و همه عوالم سایه او شمرده می‌شوند (خمینی، شرح دعای سحر، ص121، 1381) و به این خاطر از او به «کون جامع» تعبیر شده است. این موجود ملکی ـ ملکوتی، مقصود اصلی و اولی از همه عوالم است و اسرار الهیه و معارف حقیقیه به واسطه او ظاهر می‌شود. او با انجام فرائض و نوافل، سمع و بصرِ حق و واسطه بین حق و خلق می‌شود (‌خوارزمی، ج 1، ص 66).

تکوین انسان از نگاه قرآن سه مرحله «علمیت»، «شیئیت» و «عینیت» دارد (جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص 80). انسان در اولین مرحله وجودی (علم الهی) تنها وجود علمی دارد و اثری از او در خارج نیست؛ “وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئاًً” (مریم/ 9).  سپس از آن مرحله تنزل می‌کند و به «شیئیت» رسید؛ هر چند شیء نا‌چیز و غیر‌قابل ذکری بود؛ “هَلْ أَتَى‏ عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئاً مَذْکُوراً” (انسان/ 1). در همین مرحله است که قرآن حکیم به پدرها و مادرها می‌گوید: کار شما خلق فرزند نیست؛ بلکه «اِمناء» و نقل منی از جایی به جای دیگر است، “أَفَرَأَیْتُم ما تُمْنُونَ ءَأَنتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخَالِقُونَ” «واقعه، 59ـ58». آیه 14 از سوره مؤمنون نیز به مرحله سوم اشاره دارد که طبق آن انسان در عالم خارج تحقق پیدا می‌کند، “ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ”.

انسان از نگاه قرآن، سه مرتبه وجودی دارد قرآن از لایه «خودِ حیوانی» که در شهوت و غضب و برخی از آرزوها و امیال نفسانی خلاصه می‌شود، این گونه یاد می‌کند: “وَالَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ” (محمد/ 12).

در آیه‌ای دیگر خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید: “ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ” (حجر/ 3)؛ «رهایشان ساز تا بخورند و بهره گیرند و آرزو [ها] سرگرمشان سازد؛ پس به زودى خواهند دانست».

انسان براساس آموزه‌های آسمانی در مرتبه «خودانسانی»، صاحب مقام تفکر، تعقل، عزم و اراده است و رسالت شکوفایی و بهره‌مندی حداکثری از آن را دارد. اراده در ساختار شخصیت انسانی نقش کلیدی دارد و باید تعدیل شود؛ زیرا انسان می‌تواند با عزمی نیرومند، مصالح خویش را بر امیال مقدم بدارد و به سیر کمالی سرعت دهد و بدین خاطر «متحرک بالاراده»؛ نه «متحرک بالمیل» نامیده می‌شود. در قرآن‌کریم، آیات زیادی به این مرتبه از وجود انسانی اشاره دارد، مانند: “إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ” «نحل/ 11»؛ “وَمِنْ آیَاتِهِ یُرِیکُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَطَمَعاً وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ” «روم/ 24»؛ “قَدْ فَصَّلْنَا الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ” «انعام/ 98».

بعد سوم از مراتب وجودی انسان که برترین خودِ او است، «خودِ خودِ خود انسان» است که متعلق به خودش نیست و انسان متعارف نسبت به آن امانت‌دار الهی است. به این بعد در سوره اسراء اشاره شده است. با این توضیح که، خداوند از رسیدگی به حساب و مورد سؤال بودن گوش، چشم و دل خبر می‌دهد. “وَلاَتَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ کُلُّ أُوْلئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً” «اسرا/ 36». براین اساس در نهانِ نهان انسان و در قلبِ قلبِ او موجود شریف دیگری هست و امامت «فؤاد» و زعامت قلب او در اختیار همان ودیعه مستور الهی است و این همان «خودِ الهی» و لایه برین انسان ناشناخته است.

حیطه حیات آدمی به دنیا و زندگی دنیوی او محدود نمی‌شود؛ بلکه زندگی مادی آغاز سیر زندگی اوست و مرگ انتقال از نشئه ظاهری مُلکی به نشئه باطنی و ملکوتی است. قرآن کریم می‌فرماید: “یَاأَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاَقِیهِ” «انشقاق/ 6».

منظور آیه این است که ای انسان! تو موجودی ابدی هستی و هرگز نابود نمی‌شوی. وقتی انسان ابدی بود و حیطه حیات او به عالم ماده محدود نشد، کارها و رفتارهای او هم باید بر اساس همین عقیده تنظیم شود و نظام رفتاری، مدیریتی، حقوقی‌اش در همین راستا جهت‌دهی و تدوین گردد. در مناجات شعبانیه اوج عروج واقعی انسان این‌گونه به تصویر کشیده شده است:

«الهی هب لی کمال الانقطاع الیک وأنِرْ ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق أبصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه».رسیدن به چنین مقامی، تنها با جمع بین حقوق و تکالیف متقابل و تأمین نیازهای هدایتی انسان ممکن است (ابن‌طاووس، اقبال الاعمال، ص 199).

حیاتى‏ترین رسالت ما در این دوران کوشش براى یافتن بهترین ساز و کارهای تلفیق آرمان‌هاى اعلاى بشرى و پیشرفت‌هاى ماشینى است. این اصل که «بشر رسالتى کهنه نشدنی دارد» حقیقتى است که از ماهیت انسان سر بر مى‏آورد و در گفتار، کردار و اندیشه او گسترده مى‏شود. رسالت انسانی اساسى‏ترین و نیرومندترین محرک او در گذرگاه تاریخ بوده است و نوع بشر از آغاز زندگى رسمى و بررسى پذیرش تا امروز، عقاید، کارها، اندیشه‏ها و آرزوهاى روشنى در باره آرمان‏هایى که باید آن‌ها را به دست بیاورد، داشته است و این فعالیت‏هاى عقیدتى، فکرى و عملى به عنوان یک بعد اساسى در برابر بعد «طبیعى محض» که کوشش‏هاى متنوع درباره به دست آوردن و تنظیم زندگى معمولى است، می‌باشد (جعفری، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج1، ص 8 ـ 4).

روح انسان با شکوفا شدن ابعاد عمیق‌اش، از مجموعه متشکل الاجزاء و روابط طبیعت، روزنه‏هاى پرفروغی به عالم بالاتر از طبیعت مى‏گشاید و با شعاع عظمت الهى، رابطه برقرار می‌کند و انسان تنها با این رابطه است که اجزاى هستى را چون حباب‏هایى محدود در اقیانوس بی‌کران مشیت خدا در مى‏یابد، “قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی” «کهف/ 109»؛ “وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلاَمٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِذَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ” «لقمان/ 27» (جعفری، همان، ج1، ص 25).

نیازهای مدیریتی و هدایتی انسان

انسان، به عنوان خلیفه الهی، در مسیر هدایت و رسیدن به کمال، نیازمند راهنمایی و روشنگری خدای سبحان است، اما توان پاسخ‌گویی عقل برای تأمین نیازهای هدایتی او کفایت نمی‌کند؛ زیرا در مجموعه آموزه‌های وحیانی، حقایقی نهفته است که انسان بدون کمک وحی، توان رسیدن به آن‌ها را ندارد. “وَأَنْزَلَ اللّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمْ‌تَکُن تَعْلَمُ وَکَانَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکَ عَظِیماً” «نساء/ 113». مرجعیت قرآن‌کریم برای پاسخ به همه نیازهای هدایتی بشر، مسلّم و مورد اتفاق مفسران عامه و خاصه است. خداوند سبحان قرآن‌کریم را روشنگر هر چیزی معرفی می‌کند که می‌تواند در مسیر هدایت و رسیدن انسان به کمال و سعادت قرار بگیرد. “وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ وَهُدىً وَرَحْمَةً وَبُشْرَى‏ لِلْمُسْلِمِینَ”، (نحل/ 89).

هدایت، رهبری، مدیریت و مجموعه مسایل پیرامون آن‌ها، بخش عمده‌ای از نیازهای هدایتی انسان[1] در زندگی فردی و اجتماعی‌اند که اهمیت و گستره آن، در هر دوره از زندگی نسبت به دوره‌های قبل آشکارتر شده است؛ زیرا برای شکوفایی ظرفیت‌های فطری و ظهور جلوه‌های خداگونگی انسان، راهی جز حضور آگاهانه، آزادانه و متعهدانه تک‌ تک افراد بشر در عرصه‌های مختلف حیات اجتماعی وجود ندارد و تشکیل زندگی اجتماعی، تنها با ایجاد شبکه روابط انسانی در قالب نهادها و سازمان‌ها ممکن است؛ چنان که تاریخ حیات اجتماعی بشر و سیر دگرگونی و تحول جامعه‌ها، سندی روشن و دلیلی آشکار بر این مدعا است.

اساسى‏ترین عنصرى که انسان را از غیر انسان جدا می‌کند، «باید بشود» است که ناب‏ترین ویژگی آدمى است. اگر عمر همه جهان هستى میلیاردها میلیارد برابر عمر واقعى‏اش باشد، هیچ روزى فرا نخواهد رسید که یک جزء از این جهان (غیر انسان) یا کلّ مجموع هستى، آگاهانه و از روى احساس آزادى، جریانى به عنوان «باید بشوم» داشته باشد (جعفری، همان، ج1، ص35). آموزه‌های وحیانی و تعلیم و تزکیه انسان در سایه تعالیم آسمانی‌، مطمئن‌ترین مسیر تبیین و ترسیم بایسته‌های حیات فردی و اجتماعی انسان است.

دوشنبه 4 آذر 1392  10:32 AM
تشکرات از این پست
arseyfi
arseyfi
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1392 
تعداد پست ها : 6672
محل سکونت : مرکزی

پاسخ به:اعجاز مدیریتی قرآن 1

گونه‌شناسی مطالعات مدیریتی قرآن

پژوهش‌های قرآنی با نگاه مدیریتی برای کشف و تبیین مسایل و موضوع‌های مدیریتی قرآن و پاسخ به نیازها و پرسش‌های مربوط، گستره متنوع و متفاوتی دارد. قرآن پژوهی با رویکرد مدیریتی را می‌توان بر اساس جهت‌گیری محقق، روش تحقیق، موضوع و مسایل پژوهش، در محورهای چهارگانه زیر طبقه‌بندی کرده و سازمان داد.

1. تفسیر ترتیبی قرآن با جهت‌گیری استنباط و استخراج پیام‌های مدیریتی از آیه‌های قرآن[2]

محقق در این نوع از پژوهش قرآنی تلاش می‌کند آیه‌ها را به ترتیب سوره‌ها و بر اساس اصول، مبانی، قواعد و ضوابط صحیح، تفسیر کند، آن‌گاه پیام‌های مدیریتی آیه‌ها را (‌در صورت امکان) استخراج و تبیین کند، سپس مجموعه این پیام‌ها را به تفکیک هر یک از سوره‌ها و بر اساس ساختار موضوع‌های دانش مدیریت، سازمان دهد. محقق با برقراری ارتباط بین پیام‌های مدیریتی همه سوره‌‌ها، «شبکه پیام‌های مدیریتی» قرآن را طراحی می‌کند و در گام بعدی می‌کوشد مقدمه‌های نظریه‌پردازی و نظام‌سازی مدیریتی به تناسب نیازها و مشکلات جامعه را فراهم آورد تا از این راه، علاوه بر فراهم شدن زمینه‌های رویارویی علمی با مکاتب و اندیشه‌های رقیب، وجوه امتیاز و برجستگی‌های نظام مدیریتی قرآن کریم را آشکار سازد.

2. تفسیر موضوعی قرآن با تمرکز بر موضوع‌های مدیریتی

این رویکرد از قرآن‌پژوهی به دو شیوه انجام می‌پذیرد. الف. محقق مسایل و موضوع‌های مدیریت (اعم از مسایل و موضوعات دانش یا مسایل و موضوعاتی که مدیران در عمل با آن روبه‌رو می‌شوند) را بر اساس ساختار علمی موضوعات و در چارچوبی روشمند به قرآن عرضه می‌کند و با رعایت ضوابط و قواعد تفسیر صحیح، پاسخ‌های قرآنی را کشف و تبیین می‌کند.

ب. محقق مسایل و موضوع‌های مدیریتی را از خود قرآن استخراج می‌کند و پس از طبقه‌بندی و ایجاد نظام علمی موضوع‌ها، آیه‌های ناظر به هر یک از آن‌ها را شناسایی و تعیین می‌کند، آن‌گاه، به تفسیر آیه‌ها و کشف و تبیین پاسخ‌های قرآنی مشغول می‌شود. برداشت‌های تفسیری و استنباط‌های علمی محقق از مجموع آیات ناظر به هریک از موضوعات و مسایل، مجموعه‌ای از گزاره‌ها را تشکیل می‌دهد که بر اساس آن، مبانی، اصول، قواعد و شیوه‌های مدیریتی قرآن، استنباط و تبیین می‌شود و مقدمات نظریه‌پردازی و نظام‌سازی مدیریتی بر اساس آیات قرآن و زمینه‌های رویارویی علمی با اندیشه‌ها و مکاتب رقیب، فراهم می‌آید.

تاریخچه و سیر دگرگونی اندیشه اعجاز قرآن

اعجاز و معجزه از اصطلاح‌‌های کلامى و به معناى امرى خارق العاده همراه با تحدّى و سالم از معارضه است و خداوند آن را به دست پیامبرش پدید مى‌آورد تا نشان راستى رسالت وى باشد. (المحصل، ص489)؛ (کشف‌الفوائد، ص271)؛ (المواقف، ص ‌339).

اصطلاح معجزه و اعجاز به این معنا در قرآن کریم به‌کار نرفته است؛ اما معجزه بودن قرآن کریم با الفاظی مانند: بیّنه و آیه «اعراف/ 7،73، 106»، برهان «قصص/ 28،32»، سلطان «ابراهیم/ 14،11»، بصیرت «انعام/ 6،104» و شئ مبین «شعراء/ 26،30» بیان شده است. واژه معجزه در معنای مصطلح آن، برای نخستین بار در اواخر قرن اول هجری در کلامی از امام سجاد(ع) «مجلسی، بحارالانوار، ج 11، ص71» به‌کار رفت. بحث درباره اعجاز قرآن‌کریم به عنوان متنى مقدس که از سوى خداوند نازل شده و بشر قدرت آفریدن متنى مانند آن را ندارد، به زمان نزول آن باز مى‌گردد و در خود قرآن‌کریم، در ضمن «آیات تحدّى»، به آن تصریح شده است.

به اعتقاد دانشمندان، هر امر خارق‌العاده‌اى معجزه نیست؛ بلکه زمانى معجزه است که:1ـ مدعىِ پیامبرى آن کار خارق‌العاده را شاهد صدق ادعاى خود معرفى کند.2ـ مخاطبان را به هماوردى و معارضه فرا خواند.3ـ مخاطبان انگیزه معارضه داشته باشند.

4ـ از معارضه سالم بماند (قرطبی، تفسیر،ج‌1، ص‌50‌ و‌51). (ر.ک. به: نصار، اعجاز‌القرآن، ص‌‌ ‌296ـ 286)؛ (مصباح یزدی، قرآن‌شناسى، ج‌1، ص‌141ـ 136).

بحث اعجاز قرآن به قرن دوم هجرى و پس از شیخ معتزله، واصل‌بن‌عطا، (م.‌131‌ق) برمى‌گردد. نظّام معتزلی با ردّ اعجاز در نظم و تألیف قرآن، خبرهاى غیبى قرآن را جنبه‌اى از اعجاز آن معرفى کرد. (مقالات الاسلامیین،ج‌1، ص321). پس از وی جاحظ با نگارش کتاب نظم‌القرآن، از نظریه «اعجاز در نظم قرآن» دفاع کرد و محمد ‌بن‌ زید واسطى در آغاز قرن چهارم، نظریه نظم قرآن جاحظ را ادامه داد (مباحث فى اعجازالقرآن، ص‌41؛ اعجازالقرآن، رافعى، ص‌27؛ الکشاف، زمخشری، ج‌1، ص‌2). در همین قرن ابوهاشم جبایى به مخالفت شدید با نظریه نظم قرآن برخاست و فصاحت را معیار اعجاز قرآن معرفى و آن را به روانى واژگان و نیکویى معنا تفسیر کرد. وی با طرح نبود اختلاف میان آیات قرآن، جنبه دیگرى از اعجاز را ارایه نمود.

در نیمه دوم قرن چهارم، رمانى با تبیین ویژگی‌های بلاغی قرآن، اعجاز در بلاغت را برجسته کرد. خطّابى دانشمند معاصر رمانى نیز با تأکید بر اعجاز در بلاغت قرآن، تأثیرگذارى آیات بر جان مخاطبان را وجه دیگرى از اعجاز قرآن شمرد که پس از وى عنوان «اعجاز تأثیرى» به خود ‌گرفت (زرقانی، مناهل العرفان، ج‌2، ص ‌284).

باقلانی در آغاز قرن پنجم، ارائه معارفی بلند در قرآن کریم از پیامبرى امّى را عنوانی دیگر از وجوه اعجاز قرآن شمرد. از آن پس تا قرن سیزدهم هجری نظریه جدیدى در بحث اعجاز قرآن ارائه نشد. در دوره معاصر نیز، قرآن‌پژوهان با پذیرش بدیهی بودن اصل اعجاز قرآن و دوری از مجادله‌های کلامی، تحلیل و تبیین وجوه مختلف اعجاز قرآن را مورد تأکید قرار داده‌اند و اعجاز در تشریعیات و اعجاز آهنگ و موسیقى برخاسته از نظم الهى کلمات قرآن را نیز از دیگر وجوه اعجاز دانسته‌اند. (تفسیر ماوردى، ج‌1، ص‌33ـ30؛ التسهیل، ج‌1، ص14؛ زرکشی، البرهان فى علوم‌القرآن، ج1، ص‌239 ـ 226).

اسرار علمی و شگفتی‌های جهان طبیعت که در بسیاری از آیات قرآن کریم تصریح یا اشاره شده است، سرآغاز بحث‌های علمی فراوان قرار گرفت و دانشمندان و قرآن‌پژوهان زیادی را به خود مشغول کرد. برخی هم‌چون غزالی در جواهر القرآن و احیاء‌العلوم با این اعتقاد که همه علوم و معارف بشری در قرآن هست تلاش‌های زیادی را برای استخراج دانش‌ها از قرآن تحمّل کردند و دچار تأویل، تطبیق، تحمیل یا تفسیر به رأی شدند. بعضی دیگر مانند ذهبی، امین بکری و عبدالسلام عبدالمجید محتسب، استخراج علوم از آیات قرآن را هدف تفسیر علمی خواندند و بعضی دیگر مانند احمد عمر ابوحجر و فهد بن عبدالرحمن رومی، اثبات اعجاز قرآن و کشف سرّی از اسرار اعجازی آن را غایت و غرض تفسیرعلمی شمردند.

نظریه اعجازعلمى قرآن که از دست‌آوردهای تفسیر علمى است، برای نخستین بار، از سوی رشیدرضا در المنار (رشیدرضا، تفسیرالمنار، ج‌1، ص‌213ـ210) و سپس طنطاوى در جواهرالقرآن که رویکردى بى‌سابقه به کشفیات علوم تجربى در زمینه‌هاى مختلف و تطبیق آن‌ها بر قرآن کریم داشتند، مطرح شد. این وجه از اعجاز قرآن، با استقبال گسترده دانشمندان اسلامى روبه‌رو شد و تاکنون آثار فراوانى درباره آن تألیف شده است.

در دهه‌هاى اخیر «نظریه نظم ریاضى قرآن» و «اعجاز عددى» نیز، از سوی رشاد خلیفه (پژوهش‌گر مصرى با دکتراى بیوشیمى) به عنوان یکی از زیرشاخه‌های اعجاز علمی به دایره وجوه اعجاز قرآن افزوده شد؛ البته تلاش‌هایی نیز برای تبیین و اثبات اعجاز اقتصادی و اعجاز تربیتی قرآن انجام گرفته است و ادامه دارد؛ اما در خصوص اعجاز مدیریتی قرآن، هنوز بحثی مطرح نشده و برای اولین بار در این پژوهش تلاش می‌شود مباحثی روشمند و مستند پیرامون آن ارائه شود.

مفهوم‌شناسی اعجاز قرآن کریم در حوزه مدیریت و رهبری

دو تبیین و تصویر مستقل از اعجاز مدیریتی قرآن وجود دارد.در یک نگاه، منظور از وجود آیات و آموزه‌هایی در قرآن است که مطالب و دقائق علمی را در قلمرو مسایل و موضوعات دانشی سازمان و مدیریت مطرح کرده‌اند؛ اعم از مطالب علمی که تاکنون از سوی دانش کشف و تبیین شده است. بدیهی است که وجود چنین مطالب علمی در قرآن، نوعى رازگویى علمى در این عرصه از دانش بشری شمرده می‌شود و کشف و تبیین آن‌ها از سوى دانشمندان، وحیانی بودن قرآن و صدق رسالت و پیام آوری نبی اکرم9 از سوی خدا را اثبات می‌کند.

در نگاه دوم منظور این است که قرآن کریم از زمان نزول تاکنون در حوزه مدیریت و رهبری انسان و جامعه کارکرد اعجاز‌گونه داشته و جلوه‌هایی از اعجاز خود را در پرورش مدیران و نهادسازی و هدایت و رهبری نهادها و سازمان‌ها به اثبات رسانده است. شخصیت عظیم پیامبر گرامی و ائمه عصمت و طهارت

ـ صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین ـ و تحول چشمگیر جامعه عربستان و شکل‌‌ گرفتن کانون‌های عشق و ایمان و جهاد و شهادت در طول تاریخ اسلام از بارزترین مصادیق اعجاز مدیریتی قرآن می‌باشد.

فراخوانی مخاطبان به هماوردی و معارضه، ایجاد انگیزه برای معارضه و اقدام و رویارویی عملی آنان با قرآن، تسلیم شدن معارضان در برابر قرآن و عجز آنان از آوردن مثل آن، پیش‌بینی قطعی نوع رویارویی و معارضه مخاطبان با قرآن و پیامبر، پاسخ به شبهه‌های مخالفان عصر نزول (قدرت تصمیم و اقدام)، رفع زمینه شبهه‌های قطعی‌الوقوع از سوی معاندان‌(‌قدرت پیش‌بینی آینده‌ و برنامه‌ریزی اقدام و رویارویی مؤثر)، عرضه محتوای هماهنگ با فطرت بشری و متناسب با همه نمودهای عینی آن، بیان نمادین و رمزگونه از سبک‌های متنوع و موفق هدایت، رهبری و مدیریت پیامبران، اشاره‌های دقیق و علمی به مبانی و گونه‌های رفتار مؤمنان، کفار و منافقان، ایجاد نظام معنایی جامع و جاودانه برای جذب، هدایت و رهبری انسان‌ها، پرورش انسان‌های وارسته، رهبرانی مقتدر و پیروانی ثابت قدم، رویارویی پیروزمندانه با مکاتب و اندیشه‌های رقیب و انحرافی، زدودن نقاب از باطل‌های حق‌نما و... از جمله نشانه‌های رهگیری و تبیین اعجاز مدیریتی قرآن کریم است.

شاخص‌های مدیریت و رهبری قرآن

آن‌چه طی قرون متمادی، فوق العاده بودن و برجستگی عمل و اندیشه مدیریتی قرآن کریم را نمایان کرده، مجموعه عواملی است که کشف و تبیین آن از سوی دانش سازمان و مدیریت هنوز بسیار زود است و به یقین بدون یاری آموزه‌های وحیانی، انتظار دسترسی به اسرار و شگفتی‌های نهفته در فرآیندهای مدیریت و رهبری قرآن، غیرمعقول و دور از انتظار است.

عناصری چون فطرت، ایمان، شهود، وجهه خلیفة اللهی انسان، امدادهای غیبی، ربوبیت تکوینی و تشریعی، دو ساحتی بودن [ساحت مُلکی و ساحت ملکوتی] پدیده‌های جهان مادی [اعم از پدیده‌های طبیعی و واقعیت‌های اجتماعی]، هدفمندی و یک‌پارچگی جهان هستی، پیوستگی و نظام‌مندی جهان طبیعت و مجردات، ارتباط وثیق و عمیق امور دنیوی و اخروی و... از جمله اموری‌اند که به عنوان وجوه امتیاز و عوامل تعیین‌کننده در فرآیندهای رهبری و مدیریت قرآن‌کریم و نظام‌های معرفتی و رفتاری برخاسته از آن، نقش آفرینی می‌کنند.

ارتباط و انس هرچه بیشتر انسان و جامعه با آیات قرآن، زمینه‌ها و ظرفیت‌های تجلی کلام الهی در عمل و اندیشه تک‌تک افراد جامعه و شبکه روابط و مناسبات اجتماعی را فراهم می‌کند «زمر/ 3»، استعداد اطاعت متعهدانه و مبتنی بر شهود قلبی و معرفت عقلانی افراد، گروه‌ها، نهادها و سازمان‌ها از کلام الهی و ائمه معصومان: را شکوفا می‌نماید «بقره/ 285»؛ «آل‌عمران/ 8»، تا جلوه‌های خداگونگی در اندیشه، رفتار و گفتار آحاد افراد جامعه و هر یک از نهادها و سازمان‌ها برجسته ‌شود «فرقان/ 76ـ63» و شواهد، مستندات و نشانه‌های اعجاز مدیریتی قرآن کریم آشکار و برتری و خارق‌العاده بودن عمل و اندیشه مدیریتی قرآن کریم مستند و مستدل شود.

پی‌نوشت‌ها

[1] چنان چه اموری مانند: 1ـ آشنا ساختن انسان با خویشتن؛ 2ـ  اثبات احترام ذات؛ 3ـ  پذیرش تعهد انسانى برین؛ 4ـ تعدیل خود طبیعى؛ 5ـ آزاد کردن انسان از مطلق سازى‏ها؛ 6ـ رها ساختن انسان از کابوس جبرهاى نمایشى و تقویت اختیار؛ (ع)ـ تفکیک امتیازهای جبرى از امتیازهای تکاملى؛ 8ـ شناخت و ارزیابى هدف و وسیله؛ 9ـ  آشنایى با خود براى زیستن با خود، و تفسیر «از خود بیگانگى»؛ 10ـ شکوفا شدن فطرت؛ 11ـ توجیه منطقى رابطه فرد و اجتماع و... بخش دیگری از نیازهای هدایتی انسان می‌باشند.

[2] روش تفسیر علمی از آن جهت که استخدام علوم در فهم قرآن است و نتایج مشخص و جدید به دنبال دارد و از منبع و ابزار ویژه در تفسیر استفاده می‌کند، از روش‌های تفسیری به شمار می‌رود و چون برخی مفسران ـ مثل طنطاوی در الجواهر ـ مطالب زیادی از علوم‌تجربی را در تفسیر نقل کرده‌اند، گرایش تفسیری به شمار می‌آید (رضایی اصفهانی، منطق تفسیر قرآن (3)، (روش تحقیق در تفسیر و علوم قرآن)، ص 19).

فهرست منابع

1.      سیدرضی، محمد بن حسین بن موسی، نهج‌البلاغه؛ تحقیق: صبحی صالح، دارالأسوه، بیروت، 1415ق.

2.      جعفری، محمد تقى، ترجمه‏ و تفسیر نهج‏البلاغه،دفترنشرفرهنگ‏ اسلامى‏،تهران،13(ع)6،چ هفتم‏.

3.      جوادى آملى، عبدالله، تفسیر موضوعى قرآن‌کریم، (حیات حقیقی انسان در قرآن)، مرکز نشر اسراء، قم، 13(ع)3 ش.

4.      همو، حق و تکلیف در اسلام، تحقیق و تنظیم مصطفی خلیلی، ویرایش حسین شفیعی، مرکز نشر اسراء، قم، 1384.

5.      خاکى‏، غلامرضا، روش تحقیق در مدیریت‏، مرکز انتشارات علمى دانشگاهى آزاد اسلامى، بی‌جا، 1384 ش.

6.      خمینی، روحَ‌الله، شرح دعای سحر؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تهران، 1381 ش، چ دوم.

(ع).      رابینز، اسیفن، تئوری سازمان، ترجمه سید مهدی الوانی و حسد دانائی فرد، چاپخانه خوشه، بی‌جا، 13(ع)6 ش.

8.      رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، دار المنار، قاهرة، 13(ع)3 ق، چ چهارم.

9.      رضایی اصفهانی، محمدعلی، روش تحقیق در تفسیر و علوم قرآن، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، 1386ش.

10.  همو، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن کریم، سازمان اوقاف و امور خیریه، انتشارات اسوه، تهران، 1383.

11.  رضى‌الدین على بن موسى، ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1390 ق، چ دوم.

12.  زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان فى علوم القرآن، داراحیاء التراث العربى، بیروت، 1416 ق، چ اول.

13.  زرکشی، محمد بن عبدالله، البرهان فى علوم القرآن، به کوشش یوسف مرعشلى، دارالمعرفة، بیروت، 1415 ق، چ دوم.

14.  زمخشری، محمود بن‏عمر، الکشاف، بلاغت، قم، 1415 ق، چ دوم.

15.  شرف الدین، حسین، ماهیت و چیستی نظریه، (جزوه منتشرنشده)، 1386.

16.  طنطاوى بن جوهرى، الجواهر فى تفسیرالقرآن‌الکریم، به کوشش احمد سعدعلى، مؤسسة مصطفى بابى حلبى، قاهرة، 1355 ق، چ اول.

1(ع).  قرطبی، محمد بن احمد انصاری، تفسیر قرطبی، دارالفکر، بیروت، 1415ق.

18.  قیصری، داود بن محمود، شرح فصوص‌الحکم، تحقیق؛ دارالاعتصام، منشورات انوارالهدی، قم، 1416ق، چ اول.

19.  مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، داراحیاء التراث العربى، بیروت، 1403 ق، چ سوم.

20.  مصباح یزدى، محمدتقی، قرآن‏شناسى، به کوشش محمود رجبى، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 13(ع)6 ش، چ اول.

هومن، حیدرعلی، شناخت روش علمی در علوم رفتاری، چاپخانه آزمون، تهران، 13(ع)6 ش، چ سوم.

منبع: مجله قرآن و علم شماره (ع)

دی شیخ با چراغ همی‌‌گشت گرد شهر

کز دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست

دوشنبه 4 آذر 1392  10:33 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها