0

تفاوت های شیعه و سنی

 
yarabyarabyarab
yarabyarabyarab
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 3539
محل سکونت : قزوین

تفاوت های شیعه و سنی

 

شیعه و سنی

تفاوت های شیعه و سنی

 

 

در رابطه با اختلافات موجود بین شیعه و سنی در مورد نماز توجه به چند نکته لازم است:

 اولاً: اختلاف بین شیعه و سنی در نماز تنها در جزئیات است والا در کلیات با هم مشترکند.

ثانیاً: ریشه اساسی اختلاف آن است که اهل تسنن به سیره خلفا روی آورده، و حتی اجتهادات آنان در برابر نصوص دینی را حجت می‏دانند، لذا حتی در مواردی که سیره خلفا برخلاف ظاهر قرآن یا سنّت پیامبر(ص) باشد، به آن عمل می‏کنند.
 
هم‏چنین در این زمینه از فقیهانی غیراز اهل بیت(ع) نیز تبعیت می‏کنند. ولی شیعیان در فقه و نیز اصول اعتقادی خود پیرو مکتب اهل بیت(ع) می‏باشند همین امر موجب آن گردیده که تفاوت‏های عملی نیز در احکام بروز نماید.گفتنی است که پس از پیامبر اکرم‏(ص) افراد زیادی به عنوان صحابه و یا تابعین، از آن حضرت نقل حدیث می‏کردند. این نقل‏ها سرآغاز شکل گیری فقه و مکاتب فقهی بوده است.

متاسفانه به دلیل فاصله گرفتن حکومت و خلافت پس از پیامبر اکرم(ص) از اهلبیت(ع) که آگاهترین افراد به احکام دین بوده اند، این حکومت‏ها بنا به دلایل سیاسی به ترویج افراد و مکاتبی که متفاوت با مکتب اهل بیت(ع) بود همت گماشتند تا آن جا که حتی تا چند قرن همه مذاهب فقهی دیگر رسمیت داشتند، ولی مکتب اهل بیت رسمیت نیافته بود.

مهمترین موارد اختلافی شیعه و سنی در احکام نماز مربوط به وضو و جمع خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء می باشد،که به اختصار بدانها اشاره می کنیم:

 در رابطه با اختلاف در وضو باید گفت:
 وضوی‌ همه‌ مسلمانان‌ تا خلافت‌ عثمان‌ صورت‌ واحدی‌ داشته‌ و مانند وضوی‌ کنونی‌ شیعه‌ بوده‌ است‌. این‌ مسأله‌ با آیه‌ قرآن‌ نیز تطبیق‌ دارد که‌می‌فرماید: «وامسحوا برؤسکم‌ و ارجلکم‌» (سوره‌ مائده‌ ، آیه‌ ۶ ) در این‌ آیه‌ خداوند امر به‌ مسح‌ سر و پاها نموده‌ است‌، در حالیکه‌ اهل‌ تسنن‌ پاها را می‌شویند، علت‌ تغییر وضو این‌ بود که‌ عثمان‌ در اواسط‌ دوران‌ خلافت‌ خود نسبت‌ به‌ چگونگی‌ وضوی‌ پیامبر(ص) گرفتار تردید شد، او سپس‌ وضوی‌ پیامبر(ص) رابه‌ شکلی‌ که‌ اکنون‌ در میان‌ اهل‌ سنت‌ مرسوم‌ است‌ اعلام‌ نمود. این‌ قضیه‌ مورد مخالفت‌ بسیاری‌ از صحابه‌ پیامبر(ص) واقع‌ شد، لکن‌ حکومت‌ اموی‌ بنا به ‌اغراض‌ سیاسی‌ در نقاط‌ مختلف‌ اسلامی‌ شیوه‌ عثمان‌ را تبلیغ‌ کردند و جوی ‌به‌ وجود آوردند که‌ برخی‌ ازصحابه‌ جرأت‌ مخالفت‌ با روش‌ دستگاه‌ حاکم‌ را نداشتند‌ و در نتیجه‌ این‌ گونه‌ وضو گرفتن‌ رواج‌ یافت‌.
 
در مورد اختلاف در جمع کردن بین نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشاء هم باید گفت:
 
تردیدی نیست که پیامبر اسلام(ص) نمازها را گاهی در سه وقت می‏خواندند و به عبارت دیگر ظهر و عصر و مغرب و عشاء را پشت سر هم می‏خواندند و می‏فرمودند: چنین می‏کنم تا امّتم راحت باشند. این گونه روایات می‏رساند که پیامبر اسلام(ص)، راحتی امت را در نظر گرفته‏اند و جمع خوانده‏اند. شیعیان در طول تاریخ، تلاش کرده‏اند که سنت‏های پیامبر(ص) را زنده نگهدارند و این هم یکی از سنّت‏های پیامبر(ص) است.
  
برای نمونه برخی از روایات را در زمینه‏ی جمع خواندن ظهر و عصر و مغرب و عشاء می‏آوریم:

روایات شیعه:
 - امام صادق(ع) فرمود: پیامبر اسلام(ص) وقتی که ظهر شد، نماز ظهر و عصر را با جماعت اقامه کرد، بدون این که عذری در کار باشد و همچنین نماز مغرب و عشاء را، بدون این که عذری در کار باشد، و قبل از سقوط شَفَق با جماعت اقامه کرد و پیامبر(ص) این کار را فقط برای وسعت داشتن وقت، انجام داد.

- عبدالله بن سنان از امام صادق(ع) نقل کرده که آن حضرت فرمود: پیامبر اسلام(ص) بدون این که عذری در میان باشد، ظهر و عصر،مغرب و عشاء را با یک اذان و دو اقامه، خواندند.

عبدالملک قمی می‏گوید: به امام صادق(ع) گفتم: آیا می‏توانم بدون این که عذری داشته باشم، بین دو نماز را جمع کنم؟ فرمود: پیامبر(ص) چنین می‏کرد و می‏خواست با این کارش برای امتش سبکی و گشایش بیاورد.

این روایات می‏فهماند که پیامبر خدا نمازها را جمع خوانده است و می‏خواست که مردم جمع بخوانند تا راحت باشند. بنابراین اگر کسی جمع خواند عمل به سنّت پیامبر(ص) کرده است.

 روایات اهل سنّت:
 - جابر بن زید از ابن‏عباس نقل می‏کند: صَلّی النبیُّ سَبعاً جمیعاً و ثمانیاً جمیعاً :پیامبر(ص) هفت رکعت را جمع خواندند و هشت رکعت را هم جمع خواندند.

- ابن عباس می‏گوید: «صلّی رسولُ‏ الله الظُّهْرَ والعصرَ جمیعاً والمغربَ و العشاءَ جمیعاً من غیر خوفٍ و لاسَفرٍ:[۶] پیامبر اسلام(ص) ظهر و عصر و مغرب و عشاء را بدون این که خطر و سفری باشد، جمع خواندند.»

- ابن عباس می‏گوید: انّ النبی(ص) کان یُصَلّی بالمدینة یجمع بین الصلوتین بین الظهر و العصر و المغرب و العشاء من غیر خوفٍ و لامطرٍ. قیل له: لِمَ؟ قال: لئلاّ یکون عَلی امتِهِ حَرَجٌ: پیامبر(ص) در مدینه بدون این که خطری باشد و یا باران ببارد، ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم می‏خواندند. از ابن‏عباس پرسیدند: چرا چنین کرد؟ ابن عباس گفت: تا امت در مشقّت نباشد.

- سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می‏کند که: صلی رسول ‏الله(ص) الظهر و العصر جمیعاً والمغرب و العشاء جمیعاً فی غیر خوف و لاسفر:پیامبر(ص) بدون این که خطر و سفری باشد ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم خواند.

 روایات اهل سنت در این زمینه فراوان است. برای نمونه به این چند روایت اشاره کردیم. بر اساس این روایات پیامبر اسلام(ص) نماز مغرب و عشاء و ظهر و عصر را با هم می‏خواندند و هدفشان هم این بود که مردم راحت باشند و آن حضرت می‏دیدند که مردم در مشقّت هستند و به خاطر همین چنین کردند. حال اگر کسی یا گروهی و یا امّتی مانند پیامبر(ص) نماز بخواند، نه تنها کار بدی نکرده‏اند بلکه به سنّت پیامبر عمل کرده‏اند. آن چه بد است، رها کردن سنّت پیامبر است. هر کس سنّت پیامبر را رها کند، مرتکب کار زشت شده است، نه آن کس که به این سنت عمل می‏کند.

 

منتظران مهدی آگاه باشید!  

 

 حسین را منتظرانش کشتند...

پنج شنبه 9 آبان 1392  11:29 AM
تشکرات از این پست
hashmtjdd
maktabeshia
maktabeshia
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : مرداد 1390 
تعداد پست ها : 42

پاسخ به:تفاوت های شیعه و سنی

اختلاف اساسى بین شیعه و سنى‏

کتاب امام شناسى، ج‏۱، ص ۵ الی ص۹:
بین شیعه و سنى اختلاف فقط در مسئله ولایت است.
شیعه میگوید امام باید معصوم باشد و از جانب خدا منصوب گردد، سنیّان میگویند عصمت از شرائط امام نیست و مردم میتوانند براى خود امامى را اختیار کنند و از او پیروى نمایند.
بقیه مسائلى که مورد اختلاف بین این دو گروه است همه تابع این مساله بوده و از فروعات این اصل بشمار میرود، و روى زمینه اختلافى که در این اصل به میان آمده است در آن فروعات نیز اختلافاتى قهراً پیدا شده است، بطوریکه اگر در این اصل اختلاف از میان برخیزد و این دو فرقه داراى مرام و مذهبى واحد گردند، بقیه فروع نیز خود بخود به پیروى و به تبع این اصل اختلافات خود را رها نموده و متحد خواهند شد.

امام بمنزله قلب در پیکر انسان است‏
در بدن انسان دستگاه‏هاى مختلف و متنوّعى وجود دارد که هر یک در انجام وظیفه‏اى مختص به خود مشغول فعالیت است.
چشم براى دیدن و گوش براى شنیدن و بینى براى تنفس و بوئیدن و زبان براى چشیدن و دست و پا براى أخذ نمودن و راه رفتن است هر یک از این اعضاء در انجام وظیفه خود ساعى و کوشاست ولى نیروى خود را از نقطه نظر حیات مادى از قلب میگیرد.
قلب خون را به تمام اعضاء و جوارح میرساند و در هر لحظه بدانها حیات نوینى میدهد و خون تازه به وسیله ارسال قلب آنها را زنده و با نشاط نگاه میدارد، بطوریکه اگر در یک لحظه قلب متوقّف گردد و از سرکشى و سرپرستى خود باز ایستد این اعضاء زنده و شاداب به صورت مرده و کدر درآمده تمام خواصّ خود را از دست میدهند.
چشم نمیبیند، گوش نمیشنود، دست حرکت ندارد، پا نیز مرده و بیحسّ میگردد.
بنابراین فائده قلب همان عنوان سرپرستى و زعامت و ایصال حیات به این اعضاء تحت حیطه اوست، کسى نمیتواند بگوید ما به قلب نیاز نداریم زیرا از قلب کارى ساخته نیست، نه میبیند و نه میشنود و نه سخن میگوید و نه مینویسد و نه و نه …
ما چشم داریم و با چشم میبینیم، و گوش داریم و با گوش میشنویم، و زبان داریم و با او میگوئیم، و دست داریم و با او مینویسیم.
این سخن بیجا و غلط است چون چشم بدون قلب و گوش بدون قلب و زبان بدون قلب مرده و صفر است؛ آن بینائى که در چشم، و شنوائى که در گوش است به علّت نیروى قلب است. چشم در هر آن مواجه با هزاران آفت و فساد خارجی است و همچنین گوش و سایر اعضاء، چون مرتّباً قلب از مراقبت خود دریغ ننموده و دائماً خون به عنوان غذا و دوا و دافع دشمنان خارجى و عوامل موجب فساد و میکرب‏هاى مهلکه میفرستد.
لذا چشم و گوش در تحت ولایت سلطان قلب زنده و پاینده‏اند قلب دستگاه معدل و تنظیم کننده قوا و حیات بخشنده اعضاى انسان است.
و امّا از نقطه نظر معنى، مغز و دستگاه مفکّره منظم کننده این قوا و اعضاء میباشد،
چشم فقط میبیند یعنى در اثر انعکاس نور، صورتى از شیئى مرئى در حدیبیه و عدسى چشم منعکس میگردد؛ اما این صورت چیست و با او چکار باید کرد، این وظیفه چشم نیست، این کار مغز است که این صورت را گرفته و روى او حساب میکند و از این صورت بهره بردارى مینماید.
و لذا کسانیکه مست شده‏اند یا بیهوش و یا دیوانه گشته‏اند در چشم آنان نقصانى به وجود نیامده است چشم کاملًا سالم و در منعکس نمودن شعاع و پدیدار نمودن صورت مرئى بسیار صحیح و بجا کار میکند ولى چون دستگاه مغز و مفکّره از کار خود دست کشیده و به وظیفه خود عمل نمیکند. سلسله اعصاب این صورت را که به مغز تحویل میدهند مغز نمیتواند آن را بشناسد و آن را در محل خود اعمال کند.
لذا دیده میشود که شخص مست خواهر و مادر خود را به جاى عیال خود میگیرد و در صدد تعدّى به آنان بر میآید؛ در معبر عام لخت و عریان حرکت میکند و نمیتواند تشخیص دهد که صورت معبرى را که سابقاً در قواى ذهنیِّه خود محفوظ داشته است با این صورت معبر فعلى تطبیق کند و سپس حکم به عدم جواز حرکت در حالت عریان بودن در معبر نماید.
شخص مست، هرزه میگوید، عربده میکشد، در نزد بزرگان کارهاى سخیف و ناروا میکند، از خوردن کثافات و خبائث دریغ ندارد و از جنایات خوددارى نمیکند، با آن که قواى سامعه و ذائقه و لامسه او کار خود را انجام میدهد، لکن چون دستگاه کنترل و تنظیم مغز خراب شده است لذا نه تنها نمیتواند از این چشمِ بینا و گوشِ شنوا و دستِ توانا بهره بردارى کند بلکه به عکس آنان را در راه هلاکت و فساد مصرف نموده و به وسیله آنان تیشه به اصل شاخ و بن هستى خود میزند.
بنابراین وجود دستگاه مغز نیز براى استخدام این اعضاء و جوارح و به کار بستن هر یک از آنان در موقع لزوم و تطبیق صور حاصله با صور محفوظه سابقه و احکام صحیحه مترتّبه بر آنست، بطوریکه در شخص مجنون که قواى عاقله خود را از دست داده است هیچ نتیجه صحیحى از دیدار و گفتار و کردار او مترتّب نمیشود.
از انسان بگذریم در حیوانات نیز قلب و مغز وجود دارد و بدون آن هیچ حیوانى حتى حیوانات تک سلولى نمیتوانند به وظیفه خود ادامه دهند و براى ادامه حیات و زندگى خود در تلاش باشند.
در جمادات نیز آنچه آنها را در تحت خاصیت و کیفیّت واحد قرار میدهد، و راسمِ وحدت آنان است همان روح و نفس واحدى است که در آنان سارى و جارى بوده و بهمین علّت داراى خاصیت واحد بوده و اثرات واحدى از آنان مشهود است.
اتفاقاً در فنّ تکنیک و ماشین سازى از این موضوع استفاده نموده و با ایجاد دستگاههاى تنظیم کننده و معدِّله توانسته‏اند حرکت چرخها و موتورها را تنظیم کنند.
ساعت را که کوک میکنیم در اول فشار فنر قوى است و میخواهد چرخ دنده‏ها را بسرعت حرکت دهد و چون فنر باز میشود و فشارش ضعیف میگردد میخواهد چرخها را بکندى حرکت دهد؛ در ساعت دستگاهى بنام پاندول میگذارند که حرکت را تنظیم نموده و چه فشار فنر قوى و چه ضعیف باشد در هر حال ساعت به یک منوال حرکت نموده و وقت را بطور صحیح تنظیم میکند.
در ماشین‏هاى بخار که کارخانه‏هاى بزرگ را بکار میاندازد اگر دستگاه معدّل نباشد تمام ماشینها خرد و خراب خواهند شد؛ چون دیگ بخار در هنگام جوشش، بخار زیاد تولید نموده و اگر این بخار مستقیماً به پشت پیستونها وارد شود چرخ طیّار شتاب گرفته و با سرعت سرسام آورى ماشین را خرد خواهد نمود؛ و نیز در وقتیکه در دیگ بخار حرارت کمتر میشود ممکنست سرعت کم شود.
لذا همیشه در دستگاهى بخار اضافى را براى مواقع کمبود ذخیره میکنند و دستگاهى بنام معدِّل و رگولاتور بین لوله‏هاى متصل به دیگ و بین پیستونها قرار میدهند تا همیشه بخار را به مقدار معیّن نه کم و نه زیاد به پشت پیستونها رهبرى کند؛ این دستگاه در وقتى که بخار بسیار است زیادى آن را خود بخود در دستگاه ذخیره میفرستد و از وارد شدن آن به موتورها جلوگیرى مینماید و در وقتى که بخار کم‏ است از دستگاه ذخیره، بخار ذخیره شده را میگیرد و با بخار فعلى توأماً به موتورها میفرستد و لذا خود بخود همیشه موتورها آرام و منظّم حرکت نموده در یک سرعت خاص مورد نیاز به حرکت در میآیند.
در جامعه بشرى براى تبدیل قوا و تنظیم امور و رفع اختلافات بین مردم و جلوگیرى از تعدّیات به حقوق فرد و اجتماع و رهبرى نمودن تمام افراد را به مقصد کمال و منظور از آفرینش و کامیابى از جمیع قوا و سرمایه‏هاى خدادادى احتیاج به معدِّل صحیح منظِّم است و الّا جامعه از هم گسیخته میشود و از سرمایه حیات بهره بردارى نخواهد نمود.

منبع: http://www.maktabeshia.ir/1443/

 

 

 

چهارشنبه 20 آذر 1392  10:39 PM
تشکرات از این پست
yarabyarabyarab hashmtjdd
hashmtjdd
hashmtjdd
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : بهمن 1389 
تعداد پست ها : 1058
محل سکونت : تهران
شنبه 7 دی 1392  1:38 AM
تشکرات از این پست
yarabyarabyarab
دسترسی سریع به انجمن ها