بررسی دیدگاه ابنعربی درباره حدیث تلقیح درختان خرما
دیدگاه ابنعربی درباره حدیث تلقیح خرما به مناسبتهای مختلف در دو کتاب الفتوحات المکیة و فصوص الحکم آمده است. وی در فتوحات برای اثبات این مدعا که انسان کامل در زمینهای که فرد ناقص از او آگاهی بیشتری دارد، سخن او را میپذیرد، به حدیث «تأبیر نخل» استناد کرده است:
أصل هذا الباب فی قبول الکامل ما یشیر به الأنقص فی المسألة التی هو أعلم بها منه حدیث تأبیر النخل قوله صلى الله علیه وسلم لأصحابه: أنتم أعلم بمصالح دنیاکم ورجع إلى قوله. (بیتا: 1 / 523) از نظر او، از آنجاکه ضروریات، مستقیماً از خداوند اخذ شدهاند، هرگز دچار شک و شبهه نمیشوند و این نشانه آن است که دانش برگرفته از خداوند با شک و شبهه همراه نیست. (همان: 140 ـ 139) او در جایی دیگر دراینباره که اشتباه پیامبر در ماجرای تلقیح درختان خرما ناشی از غفلت از مقام مراقبت و پرهیز از اظهارنظر بدون شهود بوده، سخن گفته است. (همان: 155 ـ 154)
همچنین به مناسبتهای مختلف در کتاب فصوص الحکم دراینباره است. (قیصری، 1363: 437 ـ 436) او پیامبر را بهعنوان خاتم پیامبران، مظهر اسم جامع خداوند دانسته، تأکید میکند که ایشان به همه مقامات و مراتب احاطه داشته و از همه علوم ظاهری و باطنی آگاهی داشته است و در مرحله بعدی، چنین مقامی را برای خاتم اولیا نیز قائل است. با این حال در مقام پاسخ به این پرسش که چرا خاتم اولیا با داشتن چنین مقامی باید در تشریع، تابع پیامبر باشد، از این قاعده کمک میگیرد که گاه کامل در عین کامل بودن، از یک جهت دیگر از ناقص پیروی میکند.
بخش نخست ادعای وی، یعنی احاطه کامل خاتم پیامبران و خاتم اولیا به علوم و اسرار در این عبارت آمده است: ولیس هذا العلم إلا لخاتم الرسل وخاتم الأولیاء لأن الإحاطة بجمیع المقامات والمراتب، کلیها و جزئیها، جلیلها وحقیرها، والتمیز بینها، لا یکون إلا لمن له الإسم الأعظم ظاهراً وباطنًا، وهو خاتم الرسل وخاتم الأولیاء. (قیصری، 1363: 437 ـ 436)
عبارت ذیل بیانگر مدعای دوم ابنعربی است که گاه کامل از جهتی، نازلتر از ناقص میشود: و إن کان خاتم الأولیاء تابعاً فی الحکم لما جاء به خاتم الرسل من التشریع فذلک لا یقدح فی مقامه ولا یناقض ما ذهبنا إلیه من أنه متبوع فی الولایة. (همان: 438) سپس مبنای برتری را علم الهی میشمارد که محل توجه اولیای الهی است. او معتقد است آنان تعلق خاطری به حوادث و رخدادهای روزگار نداشتهاند. (همان: 439)
بررسی دیدگاه عالمان اهلسنت
از بررسی دیدگاه ایشان چهار نکته مهم قابل استفاده است:
1. روایت «تأبیر نخل» افزون بر مسند احمد بن حنبل در دو کتاب از صحاح سته اهلسنت انعکاس یافته که عبارتند از: صحیح مسلم و سنن ابنماجه. وجود این روایت در این دو کتاب باعث شده تا عالمان اهلسنت بدون آنکه به لوازم منفی مضمون این روایت و اشکالات متنی آن توجه کنند، این حدیث را بپذیرند.
2. این حدیث زمینهساز راهیافت مبانی مختلف فکری در میان اهلسنت شده است؛ ازجمله:
یک. در عرصه فقه، بهاستناد حدیث تلقیح خرما ادعا شده که اوامر و نواهی پیامبر در عرصههای غیر دینی، صرف ارشاد بوده، تبعیت از آنها لازم نیست.
دو. در عرصه فلسفه سیاسی، زمینه برای تفکر جدایی دین از سیاست هموار شد؛ بهگونهایکه گاه عمدهترین استدلال سکولارها همین حدیث است.
محمد رأفت سعید دراینباره میگوید: و قد اتخذه دعاة «العلمانیة» تکأة للفصل بین الدنیا و الدین، و أن الرسول وَکَلَ إلى الناس أمر دنیاهم فهم أعلم بها. (1414: 15)
سه. این حدیث در عرصه مباحث کلامی، دائره علم و عصمت پیامبر را محدود ساخت. متکلمان اهلسنت افزون بر محدود ساختن دامنه علم پیامبر به مسائل دینی، راهیافت اشتباه در آموزههای نبوی در عرصههای غیر دینی را نیز پذیرفتند.
چهار. عارفان از این حدیث برای اثبات آنکه گاه کامل از جهتی مرتبه نازلتری از ناقص پیدا میکند و اینکه علوم برگرفته از خداوند هیچگاه با شک و شبهه همراه نیست، بهره جستهاند.
پنج. این حدیث در عرصه اخلاق نیز از آن جهت مورد استناد قرار گرفت که ادب و انصاف انسان کاملی همچون پیامبر را در ترجیح رأی دیگران بر خود به تصویر میکشد.
چنین کارکرد گستردهای برای یک روایت، حکایت از آن دارد که روایات بهعنوان منعکسکننده آموزههای دینی تا چه اندازه در ترسیم نظام فکری مسلمانان مؤثر هستند و اگر روایتی همچون حدیث تأبیر نخل مجعول باشد، تا چه اندازه میتواند در تخریب مبانی فکری نقشآفرینی کند.
3. حدیث پیشگفته چنان از جایگاه پیامبر اکرم| ـ بلکه از جایگاه همه پیامبران ـ کاست که برخی از عالمان اهلسنت، پیامبران را کمهوشترین مردم در امور دنیوی معرفی کردند.
در مقایسه این دیدگاه با آنچه عالمان شیعه ـ که چهرهای پیراسته از هر لغزش و خطایی برای پیامبر ترسیم کردهاند ـ تفاوت این دو مکتب روشن میشود و راز گرایش مستبصرانه برخی از اندیشوران اهلسنت به تشیع نیز آشکار میگردد.
4. برخی از عالمان اهلسنت ـ بهویژه عارفان ـ ناآگاهی پیامبر از مسائل دنیوی را ناشی از توجه و تعلق خاطر وی به امور معنوی و اخروی و عدم تعلق خاطر آن حضرت به امور دنیوی دانستهاند تا از این طریق، توجیهی مناسب درباره این کاستی در عرصه رسالت ارائه دهند.
بااینحال، شماری از آنان با زیرکی دریافتهاند که باور به عدم آگاهی پیامبر از امور غیر اخروی، رخنه عظیمی در رسالت ایجاد کرده، اعتماد مردم از پیامبر را سلب میکند. ازاینرو تأکید کردهاند که خطای پیامبر در این امور محدود و ناچیز است؛ بهگونهای که از وی چهرهای ابله و سادهدل در ذهن مردم ساخته نشود. (قاضی عیاض، 1409: 2 / 183) غافل از آنکه تصویری که آنان از پیامبر ساختهاند، در نهایت به چنین نتیجهای منتهی خواهد شد.
بررسی دیدگاه عالمان شیعه
حال که از موضع مدافعانه عالمان اهلسنت در مواجهه با حدیث تلقیح درختان خرما آگاه شدیم، دیدگاه عالمان شیعه را که مبتنی بر دیدگاه اهلبیت پیامبر(ص) است، بررسی کنیم.
حدیث تأبیر نخل از نگاه عالمان شیعه از دو جهت مخدوش است: سندی و محتوایی.
1. اشکال سندی
این روایت در هیچیک از منابع حدیثی و غیر حدیثی شیعه نقل نشده و هیچیک از راویان آن در منابع رجالی شیعه توثیق نشدهاند. روایتی که دارای چنین وضعیتی باشد، از نظر مبانی حدیثشناسی مردود و غیر قابل استناد است.
2. اشکالات متنی حدیث تلقیح خرما
متن حدیث تلقیح خرما حداقل از چهار جهت قابل مناقشه است: تعارض با قرآن، سنت، عقل و تاریخ.
1. تعارض با معیار قرآن
هر روایتی که با آیات قرآن در تعارض باشد، براساس مبانی نقد روایات مردود است. حدیث تلقیح خرما با آیاتی مخالفت دارد که در آنها بر تمسک به همه آموزههای نبوی بدون استثنا تأکید شده است، مانند آیه: «وَمَا آتَاکمْ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاکمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» (حشر / 7)
صالح وردانی دراینباره مینویسد: إن هذا الموقف من الرسول یصطدم بقوله تعالى «وما ینطق عن الهوى إن هو إلا وحی یوحى» ومادمنا نقف فی صف النص القرآنی فإن هذا یدعونا للحکم ببطلان الروایة. (1418: 266)
2. تعارض با معیار سنت
این حدیث با روایاتی دیگر از پیامبر مخالف است و مفهوم آن مخالفت با معیار سنت است. برای نمونه، از عمرو بن عاص نقل شده است که: من هرآنچه از پیامبر میشنیدم، مینوشتم و با این عمل میخواستم مانع از بین رفتن روایات شوم. قریش مرا از این کار بازداشتند و گفتند: هرآنچه از پیامبر میشنوی، مینویسی و حال آنکه پیامبر بشری است که در حال رضایت و خشم سخن میگوید! من از نوشتن باز ایستادم و گفتار آنان را برای پیامبر| بازگو کردم. آن حضرت فرمود: «بنویس! قسم به آنکه جانم در دست اوست که از اینجا (اشاره به دهان مبارک) جز حق خارج نمیشود. (ابنحنبل، 1412: 2 / 395)
از نگرش عالمان شیعه در برخورد با روایت تلقیح درختان خرما آشکار میگردد که آنان این روایت را ازهرجهت مردود دانستهاند و عالمان اهلسنت را بهسبب پذیرش این روایت و فروکاستن از جایگاه بلند پیامبر| تقبیح کردهاند.
3. تعارض با معیار عقل
براساس مبانی عقلی، پیامبر در تمام شئونات فردی، اجتماعی، دینی و اخروی از هرگونه گناه، لغزش، خطا و نسیان مبرا و دارای عصمت مطلق است و جداسازی شئونات رسالت و مقامات ایشان به امور دنیوی و غیردنیوی مردود است.
بر این اساس، هر روایتی که با این قانون کلی در تناقض باشد، درصورتیکه قابل تأویل نباشد، مجعول تلقی خواهد شد و چون حکم مذکور درباره روایت تلقیح درختان خرما صادق است، این روایت مجعول و برساخته تلقی میشود.
جعفر مرتضی عاملی دراینباره میگوید: إنما کان معصوماً بکله، حتى إننا لا نوافق من یقول: إنه کان معصوماً فی التبلیغ وحسب، ولم یکن معصوماً فی أمور الحیاة، بل نقول إنه معصوم بکله، إن فی التبلیغ وإن فی شؤون الحیاة المختلفة، لأن عمله کله وحرکته فی الحیاة کلها هی رسالة. ولذلک فلا تجزیئیة فی شخصیة النبی بحیث نقول: إنه معصوم بهذا الجانب ولیس معصوما بذاک الجانب، فالعصمة سرّ عقله وقلبه وإحساسه، وشعوره وحرکته فی الحیاة. (1422: 2 / 353)
برخی از صاحبنظران شیعه معتقدند دستگاه اموی و عباسی برای دور ساختن دین از عرصه مسائل سیاسی چنین احادیثی را جعل کردهاند. باری، اگر قرار باشد مردم بپذیرند که پیامبر در اموری کوچک ازایندست دچار چنین لغزشی میشود، آیا دیگر آنان به ایشان در امور دیگر اعتماد خواهند داشت؟ آیا پذیرش راهیافت خطا در آموزههای دنیوی، زمینه را برای محتمل دانستن راهیافت خطا در آموزههای اخروی و دینی پیامبر هموار نخواهد ساخت؟
4. مخالفت با معیار تاریخ
در این روایت آمده که پیامبر از چگونگی تلقیح درختان خرما هیچ اطلاعی نداشته و همین امر باعث شده است تا مانع تلقیح درختان خرما بهشیوه رایج میان مردم شود؛ کاری که سرانجام به خسارت مالی و ناراحتی مردم منتهی شد و آن حضرت با گفتن این جمله که «شما در امور دنیایی از من بیشتر میدانید» از آنان عذرخواهی کرد. این مدعا با حقایق تاریخی سازگاری ندارد.
آیا میتوان پذیرفت که پیامبر بهرغم آنکه سالیان بسیاری در میان اعراب میزیست، از شیوه رایج در میان آنان برای تلقیح خرما اطلاع نداشت تا آنکه ناگهان در دوران رسالت در مدینه برای اولینبار به این شیوه برخورد کرد و با توصیه به ترک این شیوه باعث خسارت مردم شد؟ آیا مثلاً میتوان پذیرفت کسی که سالها در کنار دریا زندگی میکند، نداند برای صید ماهیان از تور استفاده میشود؟
صالح وردانی دراینباره میگوید: أنها تشیر إلى جهل الرسول بمسألة تلقیح النخل وهذا أمر غیر مقبول عقلاً. لأن الرسول من بیئة عربیة تعیش على التمر واللبن ولا یعقل أن یکون فیها من لا یفقه فی أمر النخل. (1418: 266 ـ 264)
با فرض اینکه بپذیریم پیامبر از شیوه خاص تلقیح درختان خرما اطلاع نداشته است، باز جای این پرسش است که آن حضرت بهعنوان پیامبر و انسانی حکیم، چرا در اموری که آگاهی و تخصص لازم نداشت، به اظهارنظر پرداخت و زمینه خسارت مالی مردم و رنجش آنان را فراهم ساخت؟ بنابراین بهدلیل اشکالات سندی و متنی، روایت تلقیح درختان خرما مجعول و برساخته تلقی شده، باید کنار گذاشته شود.
نتیجه
حدیث تلقیح درخت خرما در منابع حدیثی مهم اهلسنت همچون صحیح مسلم و مسند ابنحنبل آمده که از راهیافت آسیب جعل در این منابع حکایت دارد. عموم عالمان اهلسنت ـ اعم از محدثان و متکلمان ـ با گردن نهادن به صحت سندی و متنی چنین روایاتی، دامنه عصمت پیامبر(ص) را محدود دانسته و بر خطاپذیر بودن آموزههای نبوی در حوزه غیر الهی پای فشردهاند. عالمان شیعه در کنار نقد سندی روایات تلقیح خرما، آنها را بهدلیل مخالفت با مبانی کلامی شیعه مبنیبر عصمت مطلق نبوی و مخالفت آن با معیارهایی همچون قرآن، سنت و عقل مردود میدانند.
منابع و مآخذ
1. آلوسی، سید محمود، بیتا، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دارالفکر.
2. ابنباجه قزوینی، محمد، 1423ق، سنن ابنماجه، بیروت، دارالکتب العلمیه.
3. ابنحنبل، احمد، 1412ق، مسند احمد بن حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
4. ابنعربی، محمد بن علی، بیتا، الفتوحات المکیة، بیروت، دار صادر.
5. ابوریّه، محمود، 1416ق، اضواء علی السنّة المحمّدیه، قم، انصاریان.
6. رأفت سعید، محمد، 1414ق / 1993م، مجلة مرکز بحوث السنة و السیرة، (قطر) العدد 7.
7. سبحانی، جعفر، 1413ق، محاضرات فی الالهیات قم، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه.
8. طوسی، محمدبن حسن، 1387، المبسوط فی فقه الامامیه، قم، مکتبة المرتضی.
9. عاملی، حر، 1421ق، الانتصار، بیروت، دار السیره.
10. عاملی، سید جعفر مرتضی، 1422ق، خلفیات کتاب مأساة الزهرا، بیروت، دار السیرة، چاپ پنجم.
11. قاضی عیاض، ابوالفضل، 1409ق، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، بیروت، دارالفکر.
12. قیصری، محمد، 1363، شرح فصوص الحکم، قم، انتشارات بیدار.
13. کلینی، محمد بن یعقوب، 1388، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم.
14. مجلسی، محمد باقر، 1403ق، بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار^، بیروت، مؤسسه الوفاء.
15. مناوی، محمد بن عبدالرؤوف، 1415ق، فیض القدیر فی شرح الجامع الصغیر، بیروت، دارالکتب العلمیه.
16. نووی، محیالدین، بیتا، المجموع فی شرح المهذب، بیروت، دارالفکر.
17. نووی، یحیی بن شرف، 1407ق، المنهاج فی شرح صحیح مسلم بن الحجّاج، بیروت، دارالقلم.
18. نیشابوری، مسلم بن حجاج، 1420ق، صحیح مسلم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
19. وحید قاسم، اسعد، 1418ق، أزمة الخلافة والإمامة وآثارها المعاصرة، بیروت، الغدیر.
20. وردانی، صالح، 1418ق، دفاع عن الرسول ضد الفقهاء والمحدثین، بیروت، ریدنکو للطباعة.
منبع: فصلنامه اندیشه نوین - شماره 30