بسم الله النور...
آمدم برای ورود به رمضان مطلب بنویسم...
از کجا شروع کنم...از هر جا که شد....از لحظه ای به نام مرگ...
برخورد فرشته مرگ با انسان:
در روایات آمده که : “هنگامی که مرگ انسان فرا می رسد و فرشته مرگ بر انسان ظاهر میشود و سکرات موت آغاز می شود، انسان خطاب به ملک الموت میگوید:"ای عزرائیل! چرا بی خبر آمدی؟ ای کاش قبل از آمدنت خبرم میکردی تا بتوانم زاد وتوشه ای برا ی قیامت و قبر و برزخم فراهم آورم، اما الآن دستانم خالی است!" و ملک الموت پاسخ میدهد:"من همیشه در حال خبر دادن به همه انسان ها در مورد مرگشان هستم، به اطرافت و به قبرستان ها مینگریستی،آیا نمی دیدی که روزانه چندین نفر را به درون قبر ها میفرستم و پیر و جوان و زن و مرد و خوب و بد آنها برایم اهمیتی ندارد؟ ولی شما به دنیا دلبسته شده اید و غرق در دلفریبی های این دنیای زودگذر شده اید و چشمانتان را به روی کارها و اعمالتان بسته اید و گویی که شما از این قاعده مستثنی هستید و مرگ، دامان شما را نخواهد گرفت و نمیدانید که روزی باید از دنیا بروید و سفر آخرت در پیش بگیرید"
هنوز خوابیم، نه؟.....پس کی میخواهیم بیدار شویم؟
به قول آیت الله قاضی، در لحظه مرگ، چشم و گوش برزخی، بالاجبار برای همگان باز میشود(چه مومن و چه غیر مومن)...چه خوش آن که قبل از لحظه مرگ، دیده برزخی پیدا کنیم...گیریم که هنوز چشم برزخی نداریم، اما آیا نمیدانیم که آثار برزخی اعمالمان چیست؟! آیا این را هم نمیدانیم که:
"هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟!(به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید، تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است"(حجرات-۱۲)
یا اینکه نمیدانیم:
"هوی پرستی، اساس تمام رنج ها و مشکلات انسان است"(امام علی علیه السلام)
یا حتما میخواهیم بگوییم این را هم نمیدانیم که:
"چشم های خود را از نگاه های آلوده به نامحرمان حفظ کنید تا عجایب آفرینش (و عظمت خداوند) را مشاهده کنید"(پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم)
یا اینکه:
"نعمت ها را با گناهان تغییر ندهید"(امام محمد باقر علیه السلام)
بدانیم که برایمان گفته اند:
" آنها که به خاطر گناه از دنیا می روند، بیش از کسانی هستند که به مرگ طبیعی(مقدر شده) می میرند"(امام صادق علیه السلام)
این ها که گفتم، همه شان آثار برزخی کارهایمان است...
بازگردیم....
برایمان از بازگشتمان هم گفته اند...نگاه کن:
"خوشنودی خداوند از توبه بنده اش،بیشتر از خوشحالی کسی است که در شب تاریک،زاد وتوشه اش را گم کرده بود و آن را پیدا کرده است"(امام محمد باقر علیه السلام)
حواست را بده به من....خوب دل بده...با این خدا، میشود معامله را شکست؟! چقدر بی مرام هستیم اگر آن لحظه ای که طبق حدیث،خداوند به دنبال ما میگردد،ما خودمان،خودمان را گم کنیم و پا به فرار بگذاریم؟! اما....چه بگویم...."وَ لا یُمْکِنُ الفِرارُ مِن حُکومتِک"...میگوید:بنده من، کجا میروی؟ آخرش در احاطه محبت "من" قرار داری! چرا میخواهی خودت را از بارش باران رحمتم محروم کنی...اما من بیچاره میگویم:"خدایا، میخواهمت...اما اسیر نفسم شده ام... معامله ام را با تو فسخ کردم و وقتی چشمم را باز کردم، دیدم از روی غفلت، از "بندگان شیطان" شده ام! وا اسفا! من؟بندگی شیطان؟! آری ...خوب که نگاه کنی میبینی معامله ات را به هم زدی..."أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ. وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ"(یس-۶۰)...
بازگرد ای انسان....بازگرد....
نگذار کار به آنجا برسد که:
"...تا آنجا كه امور زندگاني پياپي بگذرد، و روزگاران سپري شود، و رستاخيز بر پا گردد، در آن زمان، انسانها را از شكاف گورها، و لانههاي پرندگان، و خانه درندگان، و ميدانهاي جنگ، بيرون ميآورد كه با شتاب به سوي فرمان پروردگار ميروند، و به صورت دستههايي خاموش، و صفهاي آرام و ايستاده حاضر ميشوند، چشم بيننده خدا آنها را مينگرد، و صداي فرشتگان به گوش آنها ميرسد.لباس نياز و فروتني پوشيده درهاي حيله و فريب بسته شده و آرزوها قطع گرديده است.دلها آرام، صداها آهسته، عرق از گونهها چنان جاري است كه امكان حرف زدن نميباشد، اضطراب و وحشت همه را فرا گرفته، بانگي رعد آسا و گوش خراش، همه را لرزانده، به سوي پيشگاه عدالت، براي دريافت كيفر و پاداش ميكشاند"(نهج البلاغه-خطبه۸۶-وصف قیامت)
بازگرد ....بازگرد تا در آن روز شرمنده خداوند نباشی...حتی اگر عذاب هم نکند، بازهم رویت میشود در آن روز بزرگ،با خجالت و سرافکندگی بایستی و بگویی "خدایا! بنده ات نبودم"؟؟؟
بازگرد... "رمضان" آمد که بسوزانی....بسوزان این شرمندگی را...بسوزان این رسوخ شیطان بر وجودت را ...بسوزان فرومایگی و تسلیم در برابر معاصی را.... و برویان وجودت را به نور قرآن ... برویان وجودت را به نور تعبد و بندگی و توبه خالصانه.... "سوخته شو" تا "رویانده شوی"....زنده شو... تا "زندگی کنی"... و در آخر کار، لطافت حضورت در دیدار با خداوند را لمس کن...
"مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیتُه وَ مَن عَلی دِیتُه وَ اَنَا دِیتُه؛"(هر کس مرا طلب کند، مرا می یابد و هر که مرا بیابد، مرا می شناسد و هر که مرا بشناسد، مرا دوست دارد و هر کسی مرا دوست بدارد، عاشقم می شود و هر که عاشقم بشود، عاشقش می شوم و هر کس را که عاشقش بشم، او را می کشم و هر کس را بکشم، دیه او به گردن من است و هر کس که به گردن من دیه دارد، من خودم خون بهای او می شوم.)" قره العیون -ص۳۶۹-حدیث قدسی"
و ...
«یا داود بلغ اهل الارض انی حبیب من احبنی و جلیس من جالسنی و مونس لمن انس بذکری و صاحب لمن صاحبنی و مختار لمن اختارنی و مطیع لمن اطاعنی و ما احبنی احد من خلقی عرفت ذلک من قلبه الا احببته حبا لایتقدمه احد من خلقی من طلبنی بالحق وجدنی و من طلبه غیری لم یجدنی فارفضوا یا اهل الارض ما انتم علیه من غرورها و هلموا الی کرامتی و مصاحبتی و مجالستی و مؤانستی و آنسوا بی أو انسکم و اسارع الی محبتکم؛» خداوند به حضرت داود می فرماید: ای داود من دوست کسی هستم که مرا دوست بدارد، همنشین کسی هستم که با من همنشینی کند، مونس کسی هستم که با ذکر من مأنوس باشد، همراه کسی هستم که با من همراهی کند، برگزیده کسی هستم که مرا برگزیند، مطیع کسی هستم که از من اطاعت کند.... و دوست نمی دارد مرا هیچ کس از بندگانم که من این دوستی را از قلب او بدانم مگر این که او را دوست می دارم... دوست داشتنی که هیچ کس از خلق من قبلا او را دوست نداشته... هر کس به راستی و خالصانه مرا طلب کند، مرا خواهد یافت و هر کس غیر مرا جستجو کند مرا نخواهد یافت. پس ای اهل زمین دور بیندازید از خودتان آنچه را بر آن هستید از غرور دنیایی و بشتابید به سوی کرامت من و همراهی و همنشینی و انس با من و با من مأنوس شوید تا با شما انس بگیرم و بشتابم به سوی محبت شما (الجواهر السنیه، ص 94 - بحارالانوار، ج 67، ص 25).
با خدا آشتی کنیم....همین.