بادکنک دلتنگی هام پرشده ز هوای تو ، اگه نیای می ترکه خونش میفته پای تو .
گفتم به گل زرد چرا رنگ منی افسرده و دلتنگ چرا مثل منی من عاشق اویم که رنگم شده زرد تو عاشق کیستی که هم رنگ منی
دنیا
رو بد ساختن .. کسی را که دوست داری . تو را دوست نمی دارد .. کسی که تو
را دوست دارد . تو دوستش نمی داری .. اما کسی که تو دوستش داری و اوهم تو
را دوست دارد به رسم و ایین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است
دلی گفت: که آخر چه بود حاصل من؟
عشق فرمود: تا چه بگوید این دل من!
عقل نالید: کجا حل شود این مشکل من؟
مرگ خندید: در این خانهی ویرانهی من
تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسانتر است،
تحمل اندوه از گدایی شادی راحتتر است.
بهتر است انسان بمیرد تا به گدایی زندگی برخیزد
منتظر خواهم ماند… منتظر می مانم تا بیایی انتظار سخت است اما خوب می دانم
این بار انتظار زیباست انتظار٬ تنها برای تو برای دیدن برق چشمهایت خیره
گشتن در نگاه پاک و زیبایت شانه شانه در کنار تو قدم برداشتن تکیه گاهی
چون تویی را داشتن منتظر خواهم ماند
با چشمان تومرا به الماس ستارگان آسمان نیازی نیست این را به آسمان بگو
ای سر چشمه ی محبت ای عشق واقعی چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از
محبت بی نیاز است چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود بگزار
نامت را تکرار کنم نامت زیبا و دلنشین است چه داشته ای که اینگونه مرا طلسم
کرده ای من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی تو هوای دلم را با
طراوت کردی زمانی که با تو هستم به آسمان بیکران پرواز میکنم
رسم زندگی این است ، یکروز کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین
سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده است مثل یک مهمانی که به آخر میرسد
و تو به حال خود رها می شوی . چرا غمگینی این رسم زندگیست تو نمی توانی آن
را تغییر دهی پس تنها آوازی بخوان . این تنها کاریست که از تو برمی آید
آوازی بخوان
اگه بی هوا کسی وارد زندگیت شد ؛ بدون کار “خدا” بوده !
اگه بی محابا دلها قبل از دستها بهم گره خورد ؛ بدون کار “خدا” بوده !
اگه گریه هات تو خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا خورد نشی ؛ بدون تنها محرمت “خدا” بوده !
حالا هم اگه دلت شکسته و بغض تنهائی خفت کرده ؛ شک نکن تنها مرهمت “خداست”
که ؛ از سر تواضع یه بهونه واسه نوازشت گیر آوورده ! آخه می دونی ؟ :
“خدا” خیلی تنهاست
هر انسانی که بدنیا می
آید برای یافتن گمشده ای می آید که رسالت اوست . من هم چیزی را گم کرده
بودم که نمی دانستم چیست. بارها و بارها اتفاق می افتاد که احساس می کردم
آن را یافته ام،زمانی در لذت های حقیقی و نا حقیقی ام ، زمانی در نوشتن
هایم ، زمانی در آموختن علم ، زمانی در جسارتم برای بد بودن ، زمانی در
شعر و زمانی در تو
آنقدر در گفتن یک حرف حاشیه رفتم
وبه جای نوشتن تنها یک کلمه گوشه ی دفتر خاطراتت
شعر های حاشیه ای نوشتم !!!!
تا عاقبت در حاشیه چشم هایت افتادم
حالا که حاشیه نشینی را تجربه می کنم
بگذار فقط یک حرف حاشیه ای دیگر بزنم
دوستت دارم
یکی بود یکی نبود /
زیر این سقف کبود /یه غریب آشنا /دل و جونمو ربود / اینجوری نگام نکن /گل
یاس مهربون /اون غریبه خودتی همیشه با من بمون
بوسه بر عکست زنم
ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم
ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است
عشق صمیمیت و محبت
.امروز سالها از آن روز می گذرد ولی تو هر گز بر نگشته ای …صدایت در گوشم
زمزمه می شود و نگاهت در ذهنم مجسم ولی من تو را می خواهم نه خیالت را
بر سنگ قبر من بنوسید خسته بود . اهل زمین نبود. نمازش شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود چشمان او که دائما از اشک شسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید این درخت عمری برای هر تبر و تیشه دسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر پشت دری که باز نمی شد مانده بود
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم وقت پرپر شدنش، سوزو نوایی نکنیم
پر پروانه شکستن ، هنر انسان نیست گر شکستیم ز غفلت ، من و مایی نکنیم
یادمان باشد سر سجاده عشق جز برای دل محبوب، دعایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم .
افسرده و دلتنگ چرا مثل منی
من عاشق اویم که رنگم شده زرد
تو عاشق کیستی که هم رنگ منی
قلبمو هدیه می دم بهت . مواظبش باش . نه به خاطر اینکه قلبمه به خاطر اینکه تو توشی
چیه فکر کردی یک ۱ اس ام اس جدیده ؟ یا فکر کردی کارت دارم ؟ نه بابا فقط می خواستم بگم دوستت دارم
soq soq soq soq soq soq soq soq soq soq soq soq
همه اینها مال شما به شرط اینکه گوشیتو بر عکس بگیری
اگر مثل یک اشک در چشمام باشی ، واسه موندنت هیچ وقت گریه نمیکنم
سعی کن بخاطر کسی که دوستش داری غرورتو از دست بدی ولی مواظب باش بخاطر غرورت کسی رو که دوستش داری از دست ندی
ا
|”””””””””””””””””””””’|__:!””’–.,
”@@”””””””””””””””””’ ””””@”
ده تن آجر فدای زیر بنای وجودت!!!
با خود عهد بستم بار دیگر که تو را دیدم، بگویم از تو دلگیرم
ولی باز تو را دیدم و گفتم بی تو میمیرم!!
گفتی که دل از من بکن دیگر زمن حرفی نزن
گفتم چرا ای یار من؟؟ گفتی خطرناکه حسن!!!
گفته بودم که به خوبان ندهم هرگز دل
باز چشمم به تو افتاد و گرفتار شدم
ای که از تازگی زخم دلم تازه تری!
یعنی از قصه دلتنگی من باخبری؟
مثل مهتاب که از خاطر شب می گذرد..
هر شب از خاطر من می گذری…!