رابطه شفاعت با عدل الهی چیست؟ و آیا این یک نوع پارتیبازی نیست؟
پاسخ: قبل از پرداختن به اصل پاسخ، تعریف از شفاعت و عدل الهی، بیان میشود.
شفاعت در لغت از «شَفْع» مشتق شده و آن به معنی جفت است، از این رو شفاعت به معنی قرار گرفتن کسی یا چیزی در کنار چیز دیگر(1) و تکمیل نقص آن است تا با قدرت بیشتر به مقصود برسد.
شفاعت در اصطلاح، واسطه بین سبب و مسبب است. و درباره شفیعان الهی، شفاعت، واسطه قرار گرفتن نبی یا ولی یا هر شفیع دیگر، بین انسان با عمل ناقص، و پروردگار بزرگ است؛ تا با شفاعت آنان، انسان با ایمانی که عملش ناقص است، به فیض و رحمت الهی برسد(2). در واقع، شفاعت شفیع عبارت است از قرار گرفتن او کنار بندهای که اعمالش ناقص است تا در پیشگاه خدای بزرگ، مشمول رحمت و مغفرت قرار گیرد.
و اما عدل، در لغت خلاف جور و به معنی تسویه (مساوی بودن) بین دو چیز است، ولی در اصطلاح به میانهروی در کارها و قرار دادن هر چیز در جای خود است، و عادل کسی است که هر چیزی را در جای خویش قرار میدهد(3)
درباره خداوند این گونه است که مقابل حسنات انسان، احسان و پاداش عطا میفرماید و مقابل گناهان و خطاهای او عقوبتش میکند. با توجه به تعاریفی که از این دو واژه بیان شد، میتوان گفت: شفاعت، نه فقط هیچ منافاتی با عدل الهی ندارد، بلکه کاملاً با آن سازگار است، زیرا خداوند، ابتدا احکامی را برای بندگان خویش، وضع کرده و دستور داده است تا از آنها پیروی کنند و پاداش پیرویکنندگان، بهشت جاودان و سزای تخلف کنندگان از آنها، جهنم همیشگی یا موقّت خواهد بود. حال، اگر بندهای تن به بندگی خداوند داده و از احکام آنها پیروی کرد، ولی در برخی اعمال خویش، لغزش و انحراف داشت، سزاوار این است که خداوند برای ایمان و اعمال صالح اما ناقص او، یاریش کند و از فیض و رحمت خویش محرومش نسازد. به یقین هر انسان با انصافی، این را تأیید میکند که چنین بندهای با دیگران که از احکام الهی پیروی نمیکنند تفاوت دارد و لایق است که خداوند به او توجه کند و این، معنای شفاعت است.(4)یعنی عنایت الهی توسط انبیا و اولیا کنار اعمال ناقص چنین بندهای قرار میگیرد و او را نجات میدهد.(5) و به عبارت دیگر میتوان گفت: شفاعت، از فیّاض بودن الهی، نشأت میگیرد؛ خدای متعال، عادل، فیّاض، بخشنده و کریم است و اینها با یکدیگر منافات ندارند؛ خداوند هر فردی را که شایسته بداند، یاری میکند. از این رو به پیامبران و اولیا، مقام شفاعت عطا فرموده است تا بندگان را شفاعت کنند.
بنابراین شفاعت، رحمت و فضل الهی به بندگان است، و با عدالت او مخالف نیست؛ زیرا عدالت، قرار دادن هر چیزی در مکان خود است، و عدالت خدا ایجاب میکرد چنین بندهای را مقابل گناهش عقاب کند، ولی بنابر تفضل و لطف خود شفاعت شفیعان را درباره او میپذیرد و گناهانش را میبخشد. بنابراین حقّی از کسی ضایع نشده است تا خلاف مقتضای عدالت خدا باشد، بلکه فراتر از عدالت است، و خدا از حقوق خود نسبت به بندگان میگذرد، نه حقوق مردم!
شفاعت با پارتیبازی متفاوت است؛ زیرا خداوند، راه بندگی را به تمام انسانها نشان داده است و همه میتوانند با عمل به دستورات الهی به خوشبختی برسند؛ پس کسانی که رابطه خویش را با خداوند و انبیا و اولیای الهی حفظ کنند اگر نقصی در اعمالشان باشد، خداوند شفاعت انبیا و اولیا را در حق آنان میپذیرد و گناهانشان را میآمرزد؛ اما کسی که با خدا و انبیا و اولیای او، رابطه ندارد؛ از نعمت شفاعت محروم است. پارتیبازی در جایی مطرح است که کسی، استحقاق چیزی را نداشته باشد و بیدلیل حق و حقوق دیگران را به او بدهند؛ اما کسی که به شایستگی او امتیازی به او بدهند؛ این مساله عین عدالت است؛ از این رو فردی که با بندگی خداوند و شفاعت شافعان، مورد عنایت و لطف الهی قرار میگیرد، حق کسی را پایمال نکرده است تا آن را پارتی بازی بدانیم.
پینوشتها:
1- راغب اصفهانی، مفردات القرآن، ص 363، ماده شفع، نشر دفتر کتاب، 1404ق.
2-علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج1، ص 157ـ158، نشر اسماعیلیان، قم.
3-طریحی، مجمع البیان، ج3، ص 133ـ134، نشر مکتب الثقاقه الاسلامیة، 1408ق.
4-با توجه به تعریف لغوی و اصطلاحی که از شفاعت ارائه شد.