0

زندگینامه شهید سردار علی غیور اصلی

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

زندگینامه شهید سردار علی غیور اصلی

 

علی همیشه سفارش می کرد: سعادت این دنیا و آخرت در گرو اطاعت از اوامر انسان ساز امام امت است که نه تنها برای ایران، بلکه برای تمام مستضعفان جهان رهایی بخش و سعادت آفرین است


سردار شهید علی غیور اصلی چهارم بهمن ۱۳۳۱ شب اربعین حسینی در مشهد به دنیا آمد. طفلی آرام، خوش روزی و خوش چهره بود. خانواده علی از نظر اقتصادی در وضعیت مطلوبی قرار نداشت و او در ۴ سالگی با متارکه پدر و مادرش، ناملایمات بیشتری متحمل شد. چند سالی را نزد مادر رشد یافت و سپس تحت سرپرستی پدرش قرار گرفت. اعتماد به نفس خصوصیتی دایمی در وی بود که از دوران کودکی به مدد آن مشکلات را از میان برمی داشت و همیشه این ویژگی در کنار ادب و مهربانی اش باعث جذب دیگران می شد و این گونه حس محبت و احترام افراد را نسبت به خود برمی انگیخت.

از ۶ سالگی فرایض دینی را به خوبی انجام می داد. پیش از دبستان مدتی به مدرسه ملی رفت و سپس در ۷ سالگی درس و مدرسه را به طور جدی آغاز کرد. با علاقه درس می خواند و از قدرت درک خوبی برخوردار بود. روحیه فعال و اجتماعی داشت و علاوه بر این که کمک موثری در کارهای منزل به حساب می آمد، در اوقات فراغت حرفه نجاری را فرا گرفت. در کنار این فعالیت ها به ورزش فوتبال (که بسیار مورد علاقه اش بود) می پرداخت و در نوجوانی مدتی در باشگاه ورزشی بود. علی غیور اصلی پس از اتمام دوره راهنمایی به تهران عزیمت کرد و در واحد تیپ نیروهای ویژه هوابرد ارتش استخدام شد.

او بسیار زیرک و سخت کوش بود و پس از این که دوره های متعددی را در داخل کشور گذراند، برای تکمیل تجربیات نظامی به چند سفر خارج از کشور از قبیل آلمان، ایتالیا، مصر و اردن فرستاده شد و علاوه بر آشنایی هر چه بیشتر با مسائل و تاکتیک های نظامی این فرصت را یافت تا فرهنگ های مختلف را از نزدیک مشاهده کند. با تواضع و متانت در رفع مشکلات دیگران از تجربیات خود سود می جست و از هیچ تلاشی فروگذار نبود.

در سال ۱۳۵۲ به سبب شناختی که به واسطه رابطه فامیلی از خانم طاهره دانشمندی داشت، ایشان را برای ازدواج انتخاب کرد و زندگی مشترک را در منزلی استیجاری در تهران آغاز کردند. حاصل این ازدواج دو فرزند به نام های شادی (متولد سال ۱۳۵۴) و محمد علی( متولد سال ۱۳۵۹) بود.

غیور اصلی در تمام دوران زندگی اش بسیار به مذهب و اعتقادات دینی اش اهمیت می داد و اطرافیانش را به نماز اول وقت توصیه می کرد. فرزند شهید در خاطره ای به این ویژگی او اشاره می کند: «پدرم هر وقت در منزل بودند، نماز را با هم برگزار می کردیم. ایشان جلو می ایستاد و من و مادرم پشت سرش نماز را اقامه می کردیم.» مادر علی، از او به عنوان انسانی وارسته یاد می کند و برادر وی در مورد عقاید و روش زندگی اش می گوید: «خدمت در ارتش، موقعیت هایی که به دست می آورد و جو حاکم بر ارتش آن زمان هرگز در عقاید و روش زندگی او تغییر ایجاد نکرد.

ساده زندگی می کرد. به بزرگ ترها خیلی احترام می گذاشت همیشه از لحاظ رفتاری جلوتر از همه بود. از قدرت جذب بالایی برخوردار بود.»

صراحت بیان داشت. توصیه او همیشه این بود: «مواظب باشید، خطرات همه جا هست. فقط با انسان مومن و واقعی دوستی کنید و از افراد بی اعتقاد دوری نمایید.» بسیار صحیح و با قرائت نماز می خواند و به همین دلیل در ارتش به او نظر مساعدی نداشتند. ارتش به مرور، همزمان با آشنا کردن هر چه بیشتر او با مسائل نظامی، فرصت اندیشیدن به ظلم ها و نابسامانی ها ( که ناشی از یک رژیم دیکتاتوری بود) را هم به وی داد.

غیور اصلی که علاقه زیادی به مطالعه کتاب های تاریخی و تاریخ اسلام داشت، به آثار استاد شهید مطهری جذب شد و مصرانه سخنرانی های ایشان را دنبال می کرد. همزمان با انقلاب به سبب تحولاتی که در غیور اصلی ایجاد شده بود، ارتش از جانب او احساس خطر می کرد و او را با تمام تجربیاتش به لشکر ۹۲ زرهی اهواز انتقال داد. او روحیه بسیار بالایی داشت و به گفته فرزندش: « اهل عمل بود و هرگز در مقابل مشکلات عقب نشینی نمی کرد.»

مدتی در برخی کشورهای عربی علیه رژیم دست به فعالیت هایی زد. سرانجام در جریان جشن های ۲۵۰۰ ساله رژیم شاهنشاهی، به همراه یک تشکیلات مذهبی- اسلامی قصد ترور شاه را داشتند، که موضوع فاش شد و علی موفق به فرار گردید. پس از آن به مدت یک سال با وانت در بین شهرهای مختلف به کار مشغول بود و خانواده اش تا مدتی از وی بی خبر بودند. تا این که در اوایل سال ۱۳۵۷ دستگیر و به بازداشتگاه دژبان اهواز منتقل شد. طی مدتی که محاکمه می شد، در بند مشترک بود. به دلیل تاثیر گذاری بر نظامیان و تشویق آنان به فرار از ارتش برای پیوستن به نیروهای انقلابی به بند انفرادی انتقال یافت. وی در طی آن دوران دفتری از اشعار خود تهیه کرد.

پس از چند ماه حکم اعدام غیوراصلی صادر شد اما با پیروزی انقلاب اسلامی به همراه دیگر زندانیان سیاسی، آزاد شد و مدتی بعد به همراه علی شمخانی، انجمن اسلامی را تشکیل دادند. او که استوار دوم نیروی زمینی لشکر ۹۲ اهواز بود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و مسئول آموزش نظامی کل استان خوزستان شد.

علاقه زیادی به امام خمینی (ره) داشت. از ایشان به عنوان هدیه ای آسمانی نام می برد و سعی می کرد هدف امام خمینی(ره) را از انقلاب و مبارزه با استکبار بهتر درک کند و به دیگران هم انتقال دهد. با آغاز شورش های ضدانقلاب در کردستان و شرارت های ضد انقلاب علیه مردم به فرمان امام خمینی(ره) به همراه بقیه نیروها به منطقه شتافت و با عارف شهید (دکتر مصطفی چمران) با سعی و تلاش بی وقفه، نقشه های جنگی را طرح می کردند و به اجرا می گذاشتند. پس از این که تا حدودی امنیت در منطقه برقرار شد، غیور اصلی بلافاصله به اهواز برگشت و بدون لحظه ای استراحت، دوباره به کار پرداخت.

او استراحت را در آن شرایط بحرانی جایز نمی دانست و می گفت:« کار برای خدا ساعت مشخصی ندارد. باید همگی خالص و مخلص باشیم و فقط برای او کار کنیم و برای تداوم این انقلاب اسلامی، همه از زن و مرد و کوچک و بزرگ بکوشیم و از جان و مالمان برای آن سرمایه گذاری کنیم.» 

پس از مدتی به عنوان فرمانده عملیات سپاه اهواز، با حفظ مسئولیت قبلی (فرمانده آموزش نظامی استان) منصوب شد.

طبق خصلت همیشگی اش کارها را به نحو احسن انجام می داد و غرور و تکبر از منفورترین صفات، نزد وی بود. در آن دوران تحولات عمیق تری در وی مشاهده می شد. به گفته همسرش: او بسیار سجده می کرد و با حال و هوای خاصی، صدای گریه و ذکر الهی العفو او بلند بود. او امر به معروف را از خانه به جامعه گسترش داد و همیشه با رفتارش به دیگران پند می داد تا مبادا باعث رنجش آنان شود.

فرزندش از قول یکی از هم رزمانش نقل می کند: یک روز علی وارد محل کارش شد و آن جا را بسیار نامرتب و به هم ریخته یافت. فورا بدون توجه به موقعیت خود مشغول مرتب کردن آن محل شد و به این ترتیب همه را با خود همراه کرد.

اوقات فراغت او هر چند اندک، در آن زمان بیشتر در مجالس مذهبی، دعای کمیل، رسیدگی به خانواده و نوشتن جزوه هایی در رابطه با آموزش نظامی می گذشت که در این زمینه دو جزوه کامل از ایشان به جا مانده است.

وی موفق شد تعدادی از عوامل نفوذی گروه های ضدانقلاب را، از جمله مهندسی که در کنار لوله های نفت اقدام به بمب گذاری می کرد، به دام بیندازد. در روزهای آغازین جنگ تحمیلی نقطه عطفی را در تمام فعالیت های خود به وجود آورد. زمانی که دشمن بعثی به آسانی وارد خاک ایران شد و به نزدیکی شهر اهواز رسید، با توجه به این که تمام پشتوانه های شهرهای دیگر از جمله انبار مهمات در اهواز مستقر بودند، سقوط این شهر به منزله سقوط بقیه مناطق بود. در این شرایط غیور اصلی با روحیه قوی و تزلزل ناپذیر به منطقه شتافت. همرزم شهید در خصوص نحوه عملکرد وی می گوید: من با غیور اصلی، نیروها را سازماندهی کردیم و او از زیر پل نیروها را اداره می کرد.

همرزم دیگری می گوید:« آن شب او صحبت عجیبی برای بچه ها کرد و حال و هوای خاصی داشت. می گفت: برگشتی در کار ما نیست. اگر هیچ کس نیاید، خودم تنها می روم. همان تعداد کم نیروهای بسیجی و پاسدار (که درمحل بودند) همگی با او همراه شدند، با چند قبضه آر.پی.جی ، مهمات اندک و نقشه ای که غیوراصلی طراح آن بود.»

یکی دیگر از همرزمان، از قول شهید جواد داوری وقوع عملیات را این گونه نقل می کند: غیوراصلی آرام بالای تپه ها قدم می زد و دشمن لحظه به لحظه نزدیک تر می شد. اما هنوز دستور آتش نداده بود. یک لحظه در من تزلزل ایجاد شد. با خود گفتم، شاید غیور اصلی با دشمن تبانی کرده باشد. بعد شروع کردم به داد و بیداد و سر وصدا. اما او همچنان روی تپه قدم می زد، شاید می خواست به ما روحیه بدهد. دشمن که به ۱۰ متری رسید، دستور شلیک داد. دشمن غافلگیر شده بود و به گمان این که با لشکری مجهز و عظیم روبه رو شده، ۹۰ کیلومتر عقب نشینی کرد».

غیور اصلی، با باز کردن لوله های آب، تانک هایی را که در زمین های مزروعی پراکنده شده بودند در گل نشاند. در آن عملیات ( که اولین شبیخون به دشمن به شمار می رفت) غافلگیری نیروهای بعثی به حدی بود که اسرای عراقی بعد در اظهارات خود اشاره کرده بودند: ما گمان کردیم نیروهای شما اجازه دادند که سهل و آسان به نزدیک اهواز برسیم ، اما ما را در این تله به دام انداختند.

منافقین که غیور اصلی را، تهدیدی عظیم برای پیشبرد اهداف خود در خاک ایران یافته بودند صبح روز بعد از عملیات، که ۴۰ تن از نیروها را برای عملیات بعدی سازماندهی کرد و عازم سوسنگرد شد تا تدارکات نیروها را آماده کند، با منفجر کردن بمبی در ماشین حامل وی، باعث شدند از ناحیه سر، شکم و پا به شدت آسیب ببیند که در تاریخ 1359.7.9 در بیمارستان سوسنگرد به فیض عظیم شهادت نایل شد.

وصیت نامه ای از شهید غیوراصلی در دست نیست. اما اطرافیان راه و روش زندگی او را یادآوری می کنند.

برادر شهید می گوید: علی حتی در سخت ترین شرایط زندگی چهره ای عبوس نداشت و ناراحتی خود را بروز نمی داد.

همیشه سعی می کرد در رفع مشکلات و سختی های دیگران به آن ها کمک کند بعد از شهادتش فهمیدند که شبانه و به طور مخفیانه به افراد مستحق کمک می کرده است.

شهادت او تاثیر عمیقی بر اطرافیانش داشت. به طوری که پس از او تعدادی از افراد فامیل اسلحه او را زمین نگذاشتند و به جبهه ها شتافتند. پیکر پاکش در بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپرده شده است.

منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ (زندگینامه فرماندهان شهید استان خراسان) «نوشته سیدسعید موسوی ، نشر شاهد، تهران - ۱۳۸۵»

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

جمعه 6 اردیبهشت 1392  11:02 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:زندگینامه شهید سردار علی غیور اصلی

 

خاطرات

همسر شهید:

متانت، وقار، ایمان و درایت او باعث رضایت من برای این ازدواج شد. همفکری و تفاهم رمز موفقیت زندگی ما بود. کمتر عصبانی می شد. همیشه با رفتار خود ما را راهنمایی می کرد، به طوری که الان احساس می کنم یک معلم بزرگ را از دست داده ام.

فرزند شهید:

هیچ وقت با صدای بلند حرف نمی زد. رفتار و عمل خوب او بود که همیشه مرا متوجه اشتباهاتم می کرد. مثلا اگر می خواست بگوید، حجابت را حفظ کن، از میان عکس هایم آن یکی را که با چادر گرفته بودم، انتخاب می کرد ومی گفت: این خوب است. این جا خیلی قشنگ شده ای. همان مدت کمی که در خانه بودند، اختصاص داشت به خانه و خانواده و با توجه به این که مادرم تنها دختر خانواده شان بودند، پدرم با درک شرایط زندگی گذشته مادرم، اجازه نمی دادند ایشان برای انجام کارهای منزل زیاد متحمل سختی بشوند و اکثر کارها را خودشان انجام می دادند.

برادر شهید:

علی همیشه سفارش می کرد: سعادت این دنیا و آخرت در گرو اطاعت از اوامر انسان ساز امام امت است که نه تنها برای ایران، بلکه برای تمام مستضعفان جهان رهایی بخش و سعادت آفرین است.

به یاد دارم، بعد از جریان حمله نظامی آمریکا ( که در صحرای طبس ناکام ماند) زمانی که سخنرانی امام خمینی (ره) از تلویزیون پخش شد و ایشان فرمودند: آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند» آن قدر هیجان زده شده بود که برخاست و چندین بار تکبیر گفت و با صدای بلند چندین بار حرف امام را تکرار کرد. سپس در تشریح این سخنان برای من می گفت: امید و تکیه امام به اسلام به خاطر خدمت و تلاش افرادی مثل من و توست که دیگر آمریکا نتواند در این کشور کاری بکند. وقتی در سخنرانی می گوید، تاریخ حسینی تکرار می شود، همه را تشویق به نبرد بی امان و گذشت و ایثار می کند.

منبع:سایت ساجد

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

جمعه 6 اردیبهشت 1392  11:08 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:زندگینامه شهید سردار علی غیور اصلی

 

ارتش عراق پس از اشغال سوسنگرد از سمت شمال غرب در تاريخ 8/7/59 خود را به جنوب جاده حميديه اهواز رساند نگراني شديد از سقوط اهواز و سخنان تكان دهنده حضرت امام كه: " مگر جوانان اهواز مرده اند ؟!"

موجب حمله شبانه گروهي از پاسداران ومدافعان اهواز به فرماندهي استوار شهيد علی غيور اصلي به ستون پيشتاز زرهي ارتش عراق گرديد كه در اين تك شبانه ، عراق ديگر نتوانست به اهواز برسد كه در اين عمليات شهيد غيور اصلي به شهادت رسيد.

 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

جمعه 6 اردیبهشت 1392  11:29 AM
تشکرات از این پست
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

پاسخ به:زندگینامه شهید سردار علی غیور اصلی

 

در يادواره شهيد غيور اصلي در مشهد
نقطه عطفي که شهيد غيور اصلي در دوران دفاع مقدس رقم زد
 
 

وحيد تفريحي/۹ مهرماه يادآور شهادت يکي از حماسه آفرينان ارتش جمهوري اسلامي ايران، امير «علي غيور اصلي» است و دانش آموزان و کارکنان دبستان دخترانه شهيد غيوراصلي در مشهد نيز همانند سال هاي گذشته يادواره اي براي بزرگداشت ياد و خاطره اين شهيد دوران دفاع مقدس برگزار کردند.به گزارش خراسان يادواره شهيد غيوراصلي روز گذشته همزمان با سالروز شهادتش و حضور خانواده اين شهيد در مشهد برگزار شد.در اين مراسم که به همت دبستان شهيد غيوراصلي، آموزش و پرورش ناحيه ۷ مشهد و شهرداري منطقه۱۱ مشهد برگزار شد، سرهنگ اسکندري جانشين فرمانده لشکر۷۷ پيروز ثامن الائمه در سخناني از زندگي شهيد غيوراصلي گفت و خصوصيات او را برشمرد:«شهيد علي غيور اصلي متولد ۱۳۳۱ در مشهد است که بعد از طي دوران تحصيلي و پيروزي انقلاب اسلامي مسئول آموزشي نظامي سپاه خوزستان شد و حضور فعالي در دوران دفاع مقدس داشت، او همچنين آموزش هاي عالي نظامي را در کشورهايي همچون آلمان، ايتاليا، مصر و اردن گذراند. شهيد غيوراصلي خصوصيات اخلاقي مثبتي داشت؛ ايمان بالا، اعتماد به نفس، روحيه اجتماعي، سخت کوشي، تواضع و زيرکي از جمله خصوصيات بارز اين شهيد بزرگوار بود.»او سپس از يکي از تاثيرگذارترين عمليات هاي دفاع مقدس که با فرماندهي امير «غيوراصلي» انجام شد گفت و آن را نقطه عطفي در دوران دفاع مقدس عنوان کرد که به وسيله اين شهيد رقم خورد:«۷ مهر ۱۳۵۷ يعني ۸ روز پس از آغاز جنگ تحميلي رژيم بعثي عراق عليه ايران، ارتش عراق به سمت مرزهاي ايران و تا نزديک سوسنگرد پيش مي آيد. شهيد غيور اصلي با نيروهاي اندکي که داشت گروهي را سازماندهي مي کند و به مصاف بعثي ها مي رود.»سرهنگ اسکندري مي افزايد: شهيد غيور اصلي با شهامت زيادي که داشت همرزمانش را در تاريکي شب به ارتفاعاتي مقابل دشمن مي برد و منتظر مي ماند تا در فرصتي مناسب حمله را آغاز کند؛ يک بار انتظار شروع حمله آن قدر طولاني شد که حتي يکي از همرزمانش مي گفت به او شک کرده است اما همين که دشمن بعثي به ۱۰ متري آن ها مي رسد، شهيد غيوراصلي دستور آتش را صادر مي کند و با تمام قدرت به نيروهاي عراقي که وارد مرزها شده بودند حمله مي کنند، اين شهيد بزرگوار به همراه همرزمانش چنان برخوردي با دشمن مي کند که آن ها مجبور مي شوند ۹۰ کيلومتر عقب نشيني کنند.جانشين فرمانده لشکر۷۷ پيروز ثامن الائمه همچنين در بيان جزئيات ديگري از اين اقدام شهيد غيور اصلي مي گويد: با ابتکاري که شهيد غيور اصلي به خرج داد و با رها کردن آب در منطقه، تجهيزات سنگين دشمن همچون تانک در زمين گير کند و امکان پيشروي از دشمن سلب شد؛ نوع برخورد اين شهيد بزرگوار با افراد اندکي که داشت به حدي قدرتمندانه بود که يکي از اسراي عراقي بعد از اين ماجرا مي گفت که تصور مي کردند با يک لشکر بزرگ مواجه هستند.

 

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

جمعه 6 اردیبهشت 1392  11:29 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها