گریه گل
دیدم گلی را
در باغ زیبا
گفتم بچینم
از بین گل ها
یك دفعه دیدم
رویش شده زرد
از ترس كندن
گل گریه می كرد
او را نكندم
دیدم كه شد شاد
عطر تنش را
آن گل به من داد