0

فرشته ای به نام مادر

 
mahdi522
mahdi522
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 3148
محل سکونت : زادگاه خمینی کبیر

فرشته ای به نام مادر

 

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید،اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟خداوند پاسخ داد:در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد.
اما کودک هنوز اطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه: اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خوان دو هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.

کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟..خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو، زیباترین و شیرین‌ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟ اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.

کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟ فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.

کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود. خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود.

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.
کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..

خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:نام فرشته ات اهمیتی ندارد،می توانی او را مـادر صدا کنی.

سه شنبه 15 اسفند 1391  4:49 PM
تشکرات از این پست
mina_k_h
mina_k_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 12298
محل سکونت : زمین

پاسخ به:فرشته ای به نام مادر


نقل قول mahdi522

 

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید:می گویند فردا شما مرا به زمین می فرستید،اما من به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه می توانم برای زندگی به آنجا بروم؟خداوند پاسخ داد:در میان تعداد بسیاری از فرشتگان،من یکی را برای تو در نظر گرفته ام، او از تو نگهداری خواهد کرد.
اما کودک هنوز اطمینان نداشت که می خواهد برود یا نه: اما اینجا در بهشت، من هیچ کاری جز خندیدن و آواز خواندن ندارم و این ها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز خواهد خوان دو هر روز به تو لبخند خواهد زد تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود.

کودک ادامه داد: من چگونه می توانم بفهمم مردم چه میگویند وقتی زبان آنها را نمی دانم؟..خداوند او را نوازش کرد و گفت: فرشته تو، زیباترین و شیرین‌ترین واژه هایی را که ممکن است بشنوی در گوش تو زمزمه خواهد کرد و با دقت و صبوری به تو یاد خواهد داد که چگونه صحبت کنی.

کودک با ناراحتی گفت: وقتی می خواهم با شما صحبت کنم ،چه کنم؟ اما خدا برای این سوال هم پاسخی داشت: فرشته ات دست هایت را در کنار هم قرار خواهد داد و به تو یاد می دهد که چگونه دعا کنی.

کودک سرش را برگرداند و پرسید: شنیده ام که در زمین انسان های بدی هم زندگی می کنند،چه کسی از من محافظت خواهد کرد؟ فرشته ات از تو مواظبت خواهد کرد ،حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.

کودک با نگرانی ادامه داد: اما من همیشه به این دلیل که دیگر نمی توانم شما را ببینم ناراحت خواهم بود. خداوند لبخند زد و گفت: فرشته ات همیشه درباره من با تو صحبت خواهد کرد و به تو راه بازگشت نزد من را خواهد آموخت،گر چه من همیشه در کنار تو خواهم بود.

در آن هنگام بهشت آرام بود اما صداهایی از زمین شنیده می شد.
کودک فهمید که به زودی باید سفرش را آغاز کند.او به آرامی یک سوال دیگر از خداوند پرسید:خدایا !اگر من باید همین حالا بروم پس لطفآ نام فرشته ام را به من بگویید..

خداوند شانه او را نوازش کرد و پاسخ داد:نام فرشته ات اهمیتی ندارد،می توانی او را مـادر صدا کنی.


با سلام و خسته نباشید خدمت مدیر محترم.

خواهشمندم از گذاشتن پستهای بصورت پراکنده و تکه تکه خودداری فرمایید. و تمامی پستها را طی یک پست ارسال فرمایید.

با تشکر

 

غصه هایت را با «ق» بنویس

تا همچون قصه فراموش شوند...

 

چهارشنبه 16 اسفند 1391  1:46 PM
تشکرات از این پست
mahdi522
mahdi522
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 3148
محل سکونت : زادگاه خمینی کبیر

پاسخ به:فرشته ای به نام مادر

نقل قول mina_k_h

با سلام و خسته نباشید خدمت مدیر محترم.

خواهشمندم از گذاشتن پستهای بصورت پراکنده و تکه تکه خودداری فرمایید. و تمامی پستها را طی یک پست ارسال فرمایید.

با تشکر


با عرض سلام خدمت شما مدیر محترم

ضمن عرض تشکر از شما به جهت تذکرات . اما به نظر اینجانب هیچ یک از این پست ها هرگز دارای موضوع مشترک نبوده که در پست بیان شوند  و لذا اصلا تکه تکه کردن در کار نبوده و فایل های ارسالی داری موضوعات مختلف می باشند

موفق و موید باشید

چهارشنبه 16 اسفند 1391  9:22 PM
تشکرات از این پست
mina_k_h
mina_k_h
mina_k_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : خرداد 1390 
تعداد پست ها : 12298
محل سکونت : زمین

پاسخ به:فرشته ای به نام مادر


نقل قول mahdi522

نقل قول mina_k_h

با سلام و خسته نباشید خدمت مدیر محترم.

خواهشمندم از گذاشتن پستهای بصورت پراکنده و تکه تکه خودداری فرمایید. و تمامی پستها را طی یک پست ارسال فرمایید.

با تشکر


با عرض سلام خدمت شما مدیر محترم

ضمن عرض تشکر از شما به جهت تذکرات . اما به نظر اینجانب هیچ یک از این پست ها هرگز دارای موضوع مشترک نبوده که در پست بیان شوند  و لذا اصلا تکه تکه کردن در کار نبوده و فایل های ارسالی داری موضوعات مختلف می باشند

موفق و موید باشید


با سلام و خسته نباشيد.

انشال... فعاليتتون در اين تالار بيشتر بشه و به عنوان كاربر برتر معرفيتون كنم.

موفق باشيد.

 

غصه هایت را با «ق» بنویس

تا همچون قصه فراموش شوند...

 

پنج شنبه 17 اسفند 1391  1:05 PM
تشکرات از این پست
mahdi522
دسترسی سریع به انجمن ها