سخنان بزرگان دین در قبال مسئله حسن وقبح به پنج قسم هستند
الف)شیخ مفید
ب) محقق نصیرالدین طوسی (ره)
ج)علامه حلی (ره)
د)علامه شیخ نصرالدین طوسی
الف:شیخ مفید میگوئیم خداوند عادل وکریم است ومخلوقات رابرای عبادتش آفرید وآنان را امربه طاعتش نمود واز معصیت آنهارا نهی کرد وهمه را به هدایتش فراخواند وبه آنان نعمت وفراوانی بخشیده وبه آنان از روی فضل وبخشش,احسان نموده وهیچکس رافراتر از طاعتش تکلیف نکردودرمورد اوامرخودبرای مکلفین استطاعت وتوانائی امتثال داد,در صنع او هیچ چیز عبث نیست وتفاوتی میان موجوداتش قرارنداد افعال او قبیح نیست ودرمورد افعال با کسی مشورت ومشارکت ندارد واو منزه وبالاتراز این است که مردمان رابه اعمال اجبارکندوکسی را بدون گناه خود او,عقاب نمی کند.ملامت اونسبت به برخی از بندگان به خاطر سوءفعلی است که از او (بنده) صادرشده واو ظلم به هیچ بنده ای را روا نمی دارد,اگربرای بنده ای حسنه ای باشد آن را چندبرابر میکند وازنزد خود, اجر عظیم اورا عنایت می کند واین عقاید جمهور اهل امامیه می باشد واین سخنان وعقاید بیان شده اقتباس شده از اثار آل محمد (علیه السلام) می باشد.
قائلین به عقلی بودن حسن وقبح
همچنین اکثریت معتزله به این قول (حسن وقبح عقلی) گروئیده اند مگر {ظرارابن عمرو کوفی (ازشاگردان واصل ابن عطاء بوده وبعدا با او مخالفت کرد)وپیروان ظرار وبیشتر مرجئه,زیدیه,محکمه وبعضی از اصحاب حدیث}و دیگرفرقه ها نظیر اشاعره با قول امامیه ومعتزله مخالفت کردند وگمان کردند که خداوند بیشتر مردم را بخاطر گناه کردن آوریده است وبعضی دیگر را برای اطاعت وعبادت وتمام نعمت ها خودرا شامل همه مردم نکرده وبیشترمخلوقات رابه بیش از اندازه آنان تکلیف کرده (واگر بگوئیم که خداوند چرانمازشب رابر پیغمبرواجب کرده ودرجواب میگوئیم این تکلیف بمالایطاق نیست واین هیچ گونه منافاتی با عدالت ندارد وبلکه عین عدالت است که اگر یک شخصی را مامور به گفتن مسائل الهی قراردهیم باید خود عامل باشد نه فقط ناقل).وکننده افعال انسان ها اوست وگنه کاران راعقاب میکند به چیزی که خودش گفته گناه کنید وامر میکند به چیزی که آن رااراده نکرده ونهی می کند از چیزی که اراده کرده.وطبق قضاوت اوباید بر بندگان ظلم کرد حتی از طرف خود او, و اوست که فساد را دوست دارد وهدایت شدن از اکثربندگان را دوست ندارد.واین در واقع واجب الوجود رابه پست تر از ممکنات وموجودات نرول داده اند(نعوذباللله من شرورانفسنا) وشیخ مفید در جواب این طائفه می گویید.(تعالی عما یقولون علوا کبیرا)
فرمایش شیخ طوسی
ب) محقق نصیرالدین شیخ طوسی (رحمه الله) در کتاب قواعدالعقائد)ودرمقام بیان عقیده امامیه درباره حسن وقبح عقلی می فرماید:(((فصل-افعال منقسم می شوند به حسن وقبح وبرای این دو, معانی مختلفی وجود دارد:از جمله آن معانی:
1- کار ملائم یا شی ملائم با طبع رامتصف به حسن وافعال ناخوشایندرابه {ناملائم)قبیح متصف بدانیم.
2- فعل یا امورات کامل را متصف به حسن وشی ناقص را متصف به قبح {درمحل نزاع مابین اشاعره وعدلیه} این دو معنا مورد اختلاف نیست.
3- افعالی که فاعل آنها مستحق عقاب وذم باشد قبح واگرنباشد حسن می گوئیم.
شیخ در ادامه می نویسد:
درنزد اهل سنت می گویند که هیچ یک از افعال از نظر عقل حسن یا قبیح نیستند{معنای سوم:حسن وقبیح} وتنها به حکم شرع, افعال متصف به حسن ویا قبح می شود ومعتزله می گویند بعضی از افعال {حسن وقبح} آنها عقلی است مثل{صدق,عدالت,ظلم,دروغ,}که به این ها عقلی می گوئیم وبعضی دیگر شرعی هستند وممکن است عقل یک چیزی را حسن فرض کند ولی شرع آن را قبیح می داند که در این صورت به آن حسن وقبح شرعی می گوئیم.
عقیده معتزله در حسن وقبح
معتزله می گویند:خدای متعال,به واجب عقلی اخلال نمی کندوقبیح عقلی را انجام نمی دهد واین دو امر{انجام فعل قبیح یا ترک حسن}فقط از جاهل یا محتاج سر می زند.درحالی که خداوند از این دو صفت نقص برکناراست)واهل سنت که به حسن وقبح شرعی معتقدند در مقابل این سخن معتزله می گویند فعل قبیح مانند کذب اگر مشتمل بر مصلحت عمومی باشد قبحش از بین می رود در حالی که این گفته یکی از بدیهیات است مانند اینکه درالگل اعظم من الجزء)ومورد انکار نیست.
ج)علامه حلی(قدس سره) در کتاب ((کشف الفوائد) می فرمایند:نزداشاعره حسن وقبح عقلی وجود ندارد.بلکه حسن چیزی است که شارع عقاب را از آن برداشته وقبیح آن چیزی است که شارع عقاب رابر آن مترتب نموده است.آنان گویند در خود فعل ویژگی خاصی نیست تا که فعل به اعتبار آن ویژگی حسن یا قبیح باشد,بلکه حسن وقبیح, آن چیزی است که شارع آن را جعل کرده بنابر این هر آنچه که شارع امربه آن کرده حسن وبرعکس اگر از آن نهی کند قبیح می باشد. معتزله می گویند:بعضی چیزها به خودی خود وبی آنکه شارع حکم کرده باشدحسن ویا قبیح هستند.وعمل نیک هم در واقع امتیاز وملاک هائی دارد که می طلبد به آن حسن گوئیم وهمچنین بعضی از امور قباحتی درآن وجوددارد که قباحت ذاتی آن می طلبد که به آن عقلا قبیح گوئیم.وبعضی از معتزله گفته اند:ذات برخی از افعال بگونه ای است که باید بین آنها تمیزقائل شد,از این جهت,یا به حسن ویا قبح می خوانیم.وحکم شرع را کاشف از آن چیزی که در این ها پنهان است قرارداده اند.وحکم شارع را سبب در حسن وقبح این دو فعل نمی دانند مثل اینکه عقل درک می کند قبح صدق ظار را وحسن کذب نافع را وگاهی اوقات شرع را ضمیمه عقل می کنیم.
((منظور از حسن عقلی))
حسن عقلی-همان طور که قبلا گفته شد یعنی آن فعلی که فاعل آن مسحق مذمت نباشد,واجب عقلی وحسن است وقبیح عقلی همان چیزی است که فاعل آن مستحق مذمت است وازآن در احکام شرعیه به عنوان حرام یاد می کنند,حسن شرعی چیزی است که فاعل آن استحقاق عقاب پیدا نمی کند,ولی قبیح شرعی , عقاب دارد.
1-((دلائل معتزله بر حسن وقبح عقلی))
1-قبح ظلم وحسن عدل از ضروریات عقلی است
2- اگر حسن وقبح شرعی باشد,بدون شک معجزه نمائی به وسیله دروغگو ومدعا نما ئی نبوت جائز خواهدبود وبه این ترتیب تفاوت بین پیامبر وکسی که ادعای دروغین دارد,وجودنخواهد داشت.
3-اگر حسن وقبح شرعی باشد در امورات,می تواند خداوند به وعده ووعیدهائی که داده عمل نکند ویا خلاف آن را انجام دهد ودر این صورت است که فائده تکلیف, منتفی می شود.
4- اگر حسن وقبح شرعی باشند,معرفت وشناخت خداواجب نیست ونمی توان به قول انبیاء اعتماد نمود.
5- محال است که خدای متعال فعل قبیح انجام دهد ویا اخلال به واجب کند,وحکمت اوبه این سو توجه ندارد,زیرا کننده کارهای زشت یا کسی که واجب راترک می نماید یا آگاهی دارد یا ندارد واگر آگاهی ندارد جهل برای خداوند لازم می نماید درحالی که اواز جهل منزه است واگر در صورت علم, واجب را ترک کند یا نیازمند به انجام کار قبیح است یا بدون خرد وعقل این کارها را انجام می دهد در حالی که این دو از خداوند به دور است.
اشکال اشاعره بر عدلیه و معتزله
اشاعره می گویند:قبیح اگر عقلی بود حکمش تغییر وگوناگون نمی شد وچگونه جائزات که زائل بشود پس وقتی که تغیر وگوناگونی باطل بشود {تالی}پس قبیح بودن, عقلی نیست {مقدم}
بیان قضیه شرطیه: که از مقدم وتالی درست شده است تغییراحکام ضروری {عقلی}مانند{الکل اعظم من الجزء} ممکن نیست وحکم آن زائل نمی شود در حالی که کذبی که شما ادعاءعقلی بودن آن را می کنید گاهی به دلیل مصلحت حسن می شود واگر عقلی می بود نباید تغییر بکند پس علت تغییر آن شرعی بودن آن است.
جواب علامه حلی:ما دگرگونی وتغییر حکم را نمی پذیریم وشما که برای تغییر حکم عقلی به کذب به اعتبارات گوناگونی مثال آوردید وگفتید چون کذب به خاطر مصلحت,حسن می شود,درست نیست چرا که می گوئیم در قضایائی,امثال این کذب,حسن می شود به خاطر همان مصلحت,نه اینکه خود دروغ بماهو دروغ حسن باشد حتی در این مورد بنابراین قبح دروغ از همان حیث دروغ بودن هیچ موقع تغییر نمی کند ولی بخاطر این که در این مورد{دروغ مصلحتی}سودش بیش از زیان آن شده آن سود وزیان موجب حسن شدن دروغ به خاطر وجه سود بیشتراز ضرر است.گرچه هم اندک قبحی هم دارد.
برای این مورد می توان بشخصی مثال زد که وارد زمین دیگری شده و وجوبا باید از آنجا خارج بشودگرچه این خروج مستلزم غصب است ولی لازم است(خروج صورت گیردولو با غصب)چون خروج مشتمل بر کمترین ضرر است ولی ماندن چون ضرر بیشتری را متوجه غاصب می کند از این جهت که اولا تصرف عدوانی در مال وملک دیگری کرده که حرام است واز طرفی حکم وجوب خروج از زمین غصبی را نکرده وازاین جهت هم مرتکب گناه شد در این صورت اوکار حرامی انجام داده است وخارج شدن گناه کمتری دارد نسبت به ماندن.
(جواب حکماء از شبه اشاعره به نقل از علامه حلی)
برای نفس 1-یک قوه نظری است که با آن,آن چیزی را که از افعال واختیارماست,ارزیابی می کند.
2- وعقل عملی به بدیهیات حکم می کند مانند ((الکل اعظم من الجزء)به حسن وقبح اشیاءحکم نمی کند.وبه افعال واختیارات ما عملی می کند.
وعقل عملی که مصالح نوع وگاه شخص انسان را تدبیر می کند به حسن وقبح اشیاء,هم حکم می کند وبه همین دلیل گاهی براساس مصلحتی به حسن فعل,وگاه براساس مصلحتی دیگربه قبح آن,حکم می کند عقل نظری نمی تواند به یک چیز حکم,حسن وقبیح بکند وآن عقل عملی است که بخاطر مصالح ومفاسدی حکم به حسن وقبیح می کند.
عقلی بودن حسن وقبح به نظر خواجه نصیر الدین طوسی
د- در تجریدالعقائد فرموده است:حسن وقبح عقلی هستند,بدون واسطه شرع واگر حسن وقبح شرعی باشند هیچکدام از آن دو, عقلی وشرعی آنها ثابت نمی شود وهردو حسن وقبح منتفی می شوند وهمچنین عکس آن جائز است به اینکه اگرهردو عقلی باشند,حسن وقبح ثابت می مانند.علامه حلی در شرح قسمت اول جمله شیخ فرموده است که : اگرحسن وقبح شرعی باشند نه عقلی ثابت می شود نه شرعی پس مقدم که هردو شرعی هستند باطل می شود.بیان قضیه شرطیه:اگر حسن وقبح اشیاء عقلی نباشند نمی توان حکم به قبح کذب بکنیم پس اگر شرعی باشند وقوع کذب از خدای متعال جائز خواهد بود.پس اگر خبری برای ما آمد که آن چیز قبیح است نمی توان به یقین حکم به قبح آن کنیم.چون احتمال کذب وجوددارد از حسن وقبح وقسمت دوم شیخ طوسی:که گفت عکس آن جائز است به این تقریر است که باید بپذیریم که ممکن است انسان های زیادی بنابر شرع, احسان را تقبیح وبدی را تحسین نمایند,همچنان که عکس این برای ما حاصل است که احسان را ستایش وبدی را تقبیح می نمائیم.
((محل نزاع مابین اشاعره وعدلیه))
1-محل نزاع در حسن وقبح عقلی بین عدلیه واشاعره این است که,عقل برای برپادارنده عدل استحقاق ستایش,وبرای انجام دهنده ظلم درخواست مذمت وسرزنش می کند.درنتیجه عدلیه ومعتزله حسن وقبح عقلی را قبول کردند ولی اشاعره آن را نفی کرده اند اما معانی دیگر حسن وقبح از جمله ملائمت با طبع وعدم ملائمت ومعانی دیگر,کامل وناقص بودن,هیچگونه اختلافی وجود ندارد وهمه به اجماع بر عقلی بودن این دو معنا تصریح کرده اند وبنابراین تقسیمی که ذکرشد,محل نزاع روشن می شود که سخن صاحب کتاب ((دلائل الصدق))که فرموده این سه معنی برای حسن وقبح,رابرای اشاعره ذکرکرده اند(نه عدلیه ومعتزله) تا آبروی خودرا بازیابند – با اشکال روبرواست.چون این تقسیم را عدلیه ومعتزله ذکرکرده اند نه اشاعره واین تقسیم را قدمای عالم تشیع نظیر شیخ طوسی وعلامه حلی انجام داده اند و همین اعتبار این تقسیم کافی است که ما آن را فقط به اشاعره نسبت ندهیم.
حسن وقبح بعضی امورات بدیهی وبعضی نظری
2- بنابر آنچه از کتاب ((کشف القواعد)) علامه حلی استفاده می شود که امامیه ومعتزله بر این عقیده اند که حکم عقل در حسن وقبح بعضی از افعال بدیهی است مانند:حسن راستگوئی سودمند,حسن احسان,حسن عدل,قبح دروغ زیان بار,زشتی بدی و ستمگری ودر بعضی ازافعال حکم عقل در حسن وقبح آن,به عقل نظری می باشد.مانند:قبح راست گوئی زیانبار,حسن دروغ مصلحتی ودر خصوص بعضی از افعال دیگرمانند:عبادت ها و نوآوری های شرعی, عقل حکمی در مورد آن ندارد در این گونه موارد عقل در تشخیص حسن یا قبح این افعال نیاز به هم اندیشی با شرع دارد که پرده از حسن وقبح افعال بر,دارد.بنابراین,در بعضی از افعال گفته می شود که حسن وقبح آنها عقلی است.
3-امامیه ومعتزله برای ادعای خود که می گویند حسن وقبح عقلی هستند چند استدلال نموده اند از جمله اینکه اولا: حکم عقل در این امور بدیهی است.
ثانیا: اگرحسن وقبح عقلی نباشند لوازم ناگوارای به دنبال دارد که صاحب عقل سلیم از پذیرفتن آن اباءدارد.از جمله از آن لوازم نادرست عبارتند از:
1-تفاوت بین پیامبر مرسل وغیر مرسل,بدون دلیل می ماند
2- هرچه از خدای متعال صادر شود قبیح نباشد.
3-پیامبران در اثبات نبوت خود عاجز باشند.
4- انتفاءحسن وقبح هم شرعا وهم عقلا در صورتی که اشاعره به هیچ یک ازاین لوازم نادرست را قبول ندارند.