زن، مانند مرد، داراى ذوق، فكر، فهم، هوش و استعداد كار است، اين استعدادها را خدا به او داده است و حكيمانه است كه بايد به ثمر برسد. از آنجا كه هر استعداد طبيعى، دليل يك حق طبيعى است، پس اشتغال زن، حقى است كه خداى متعال به آنان ارزانى داشته است و محروم ساختن او از اين حق، خلاف عدالت است. بازداشتن زن از كوششهايى كه آفرينش به او امكان داده است، نه تنها ستم به زن است، بلكه خيانت به اجتماع نيز مىباشد، زيرا هر چيزى كه سبب شود قواى طبيعى و خدادادى انسان معطل و بىاثر بماند به زيان اجتماع است.
اسلام هرگز نمىخواهد زن، بىكار و بىعار بنشيند و وجودى بىثمر بارآيد. كار زن از نظر اسلام متعلق به خود اوست. زن اگر مايل باشد، كارى كه در خانه به وى واگذار شود، مجاناً و تبرعاً انجام مىدهد و اگر نخواهد، مرد حق ندارد او را مجبور كند. حتى در شير دادن به طفل با اينكه زن اولويت دارد، اولويت او موجب سقوط حق اجرت او نيست و فقط در صورتى كه زن مبلغ بيشترى مطالبه كند، مرد حق دارد طفل را به دايهاى كه اجرت كمترى مىگيرد، بسپارد.
كار زنان، اختصاصى به حوزه درون خانه ندارد؛ بلكه زن مىتواند هر نوع كارى كه فاسد كننده خانواده و مزاحم حقوق ناشى از ازدواج نباشد، براى خود انتخاب كند و درآمدش هم منحصراً به خود او تعلق دارد.
ناگفته نماند كه موضوع بحث ما اين نيست كه آيا زن در درجه اول بايد به وظايف خانوادگى بپردازد يا نه؟
بدون ترديد، ما طرفدار اين هستيم كه وظيفه اول زن، مادرى و خانهدارى است؛ بلكه مقصود ما اين است كه لزومى ندارد زن الزاماً به درون خانه رانده شود و پردهنشين باشد.
مهمتر از حوزه حضور و اشتغال زنان، نحوه حضور است كه بايد سالم و بدون آفت باشد كه اسلام سازوكارهايى را براى آن انديشيده است و از جمله آنها، مىتوان به پوشش اسلامى بانوان و كسب اجازه از همسران اشاره كرد.
يكى از ايرادهايى كه به حجاب اسلامى مىگيرند، اين است كه حجاب مانع اشتغال زنان و باعث ركود و تعطيل فعاليتهاى زنان مىگردد.
پاسخ آن است كه مبناى حجاب در اسلام اين است كه التذاذات جنسى بايد به محیط خانوادگى و به همسر مشروع اختصاص يابد و محیط اجتماع، خالص براى كار و فعاليت باشد و به همين دليل به زن اجازه نمىدهد كه هنگام خروج از منزل، موجبات تحريك مردان را فراهم كند و به مرد هم اجازه چشمچرانى نمىدهد. چنين حجابى نه تنها نيروى كار زن را فلج نمىكند، بلكه موجب تقويت نيروى كار اجتماع نيز مىگردد.
اين ايراد بر حجاب نوع هندى يا يهودى يا ايران باستان وارد است؛ در حالى كه حجاب اسلامى هيچگاه حكم به حبس زن در خانه نمىدهد؛ تا جامعه را از وجود و استعدادهاى او محروم سازد؛ بلكه حدودى را تعيين مىكند كه زن با عمل به آن حدود، از چشمچرانى و فساد اخلاق مردان در امان باشد و خود نيز با وقار، در عرصه اجتماع ظاهر شود. نكته عجيب آن است كه مخالفان حجاب به بهانه اين كه حجاب نيمى از افراد جامعه را فلج مىكند، با ترويج بىحجابى و فساد و بىبند و بارى، نيروى تمام افراد جامعه را فلج مىكنند.
نتيجه اين مىشود كه در جوامع مسلمان متجددمآب، فقط در روستاها و خانوادههاى بسيار متدين، زنان با لباس ساده در اجتماع ظاهر مىشوند و به فعاليت اقتصادى مفيد مىپردازند و گرنه ساير زنان، براى خودآرايى و آرايش، جز استهلاك ثروت و وقت و فاسد كردن اخلاق اجتماعى و خانواده، كار ديگرى نمىكنند و عدهاى جاهل، نام اين را فعاليت اجتماعى و آزادى زن مىگذارند.