سلام مامان و باباجون غر غر دارم براتون
هوار هوار از شما خسته شدم به والله
تو بچگی پیر شدم اسیر و درگیر شدم
چرا دعوا می کنین زیاد صدا می کنین
من که یه ریزه میزم از دعوا می گریزم
وقتی تو خواب نازم فریاد نزن عزیزم
با همدیگه خوب باشین گوگولی و محبوب باشین
کنار هم شماها هستین بابا و ماما
اگر با هم نباشین خانواده رو می پاشین
کانون یعنی شماها زنده باشین ایشاالله
شعر اولم همین بود
نشی از خنده کبود