اسرار مردم
چه بسا انسان از بعضى اسرار ديگران آگاه شود، اما بايد امين مردم بود و آبرويشان را نريخت و برايشان مشكل پديد نياورد.
حـفـظ اسـرار را بـايـد از خـدا آمـوخـت . خـداونـد بـيـش و پـيـش از هـر كـس ، از اعـمـال و حالات و رفتار و عيوب و گناهان بندگانش باخبر است ، اما... حلم و بردبارى و پـرده پـوشـى و راز دارى او بـيـش از همه است . اگر خداوند، كارهاى پرده پوشى و راز دارى او بـيـش از هـمـه است . اگر خداوند، كارهاى پشت پرده و پنهانى بندگانش را افشا كـنـد، آيـا كـسـى بـا كـسـى دوسـت مى شود؟ اگر خداوند، آن كارهاى ديگر مردم را رو كند، بـراى چـه كـسـى آبـرو و حـيـثـيـتى باقى مى ماند؟ خداوند، كريم است و آبرودارى و خطا پـوشـى مـى كـنـد و زشـتـكاريهاى پنهانى مردم را فاش نمى سازد، وگرنه كيست كه در بـرابـر افـشـاگـريـهـايـش بـتـوانـد تـاب آورد؟ ايـن هـمـان اسـت كـه در دعـاى كميل مى خوانيم : و لا تفضحنى بخفى ما اطلعت عليه من سرى ...
بارى ... امانت ، تنها در باز پس دادن فرش همسايه يا مراقبت از گلدانهاى او نيست . آبرو از هـر سـرمـايـه اى بـالاتـر اسـت و با رازدارى مى توان آبرودارى كرد. كسى كه از عيب پـنـهـان و راز مـخـفـى كـسـى مطلع مى شود و آن را در بوق و كرنا مى كند، گناهكار است و مديون حق مردم . تعجب است كه گاهى رازهاى خصوصى بعضى خانواده ها زبان به زبان نقل مى شود و صغير و كبير از آن آگاهند!
حـضـرت رضـا (عـليـه السـلام ) در حديثى فرموده است : مومن ، هرگز مومن راستين نخواهد بود مگر آنكه سه خصلت داشته باشد: سنتى از پروردگار، سنتى از پيامبر و سنتى از ولى خـدا. آنـگـاه سـنـت و روشـى را كـه مـومن بايد از خدا آموخته و به كار بندد، رازدارى معرفى مى كند: و اما السنة من ربه كتمان سره .
اگـر حـرفـى را از كـسـى شـنـيـدى كـه راضـى بـه نقل آن براى ديگرى نبود، نقل آن گناه است . اگر بيان يك راز، آبروى خانواده اى را به خطر اندازد، فرداى قيامت مسؤ وليت دارد و پاسخ گفتن به آن بسيار دشوار است .
چرا غيبت حرام است و زشت ترين معصيت ؟ چون خمير مايه اش همان افشاى اسرار و بديها و مـعـايب ديگران است . مگر آبروى رفته را مى توان دوباره باز گرداند و مگر آب ريخته را مى توان جمع كرد؟
اگر از اختلافات خانوادگى زن و مردى خبر دارى ، چه نيازى و لزومى به طرح و افشاى آن ؟
اگر در كسى نقطه ضعفى سراغ دارى ، با كدام حجت شرعى و مستمسك دينى آن را فاش و پخش و بازگو مى كنى ؟
مگر مى توان هر چه را دانست ، گفت ؟
مگر گفتن هر راستى واجب است ؟
اخلاق معاشرت
جواد محدثى