لبیک لحظه ها-2
یادداشتهای یک رزمنده از محاصره شدن در عملیات محرم
خبرگزاری فارس: ما از سه طرف محاصره هستیم، از چپ، و راست و روبرو، آتش از هر طرف بر ما میبارد و گاهی اوقات از پشت.
به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، «عملیات محرم» در تاریخ 10/8/1361 ساعت 22:08 در جنوب غربی کشور، محور شمال فکه با رمز «یازینب» آغازشد. در این عملیات که در سه مرحله اجراشد، 3400 تن از نفرات دشمن اسیر و بیش از 7000 نفر کشته و زخمی شدند.
بیش از 1300 تانک به غنیمت گرفته شد و 9 فروند هواپیمای دشمن سرنگون گردید. هدف عملیات آزادسازی بخش هایی ازسرزمین مقدس اسلامی و تسلط برجاده تدارکاتی بغداد – بصره بود.
آنچه می خوانید یادداشتهای روزانه یکی از رزمندگان است که خود در این عملیات حضور داشته و میگوید:
19/8/61 دهلران
اکنون ساعت دو و نیم بعد از ظهر است. فرصتی جهت یادداشت حاصل شده است فعلا در خانههای مسکونی دهلران مستقر هستیم. بچهها کمی اظهار ناراحتی میکنند. از اینکه چرا آنها را به خط نمی بریم به ما میگویند. چه موقع به خط میرویم. کی در عملیات شرکت میکنیم؟ دیروز حسن دخت و احمد زیدی به دیدن ما آمدند و اخبار تازهای از از اوضاع جبهه و لشکر آوردند. طبق معمول اولین سؤال ما در باره شهدا بود و بعد مجروحین.
مهدی نصر و ملاقلی به فیض عظیم شهادت رسیده بودند. مهدی نصر از مسئولین محورهای عملیات محرم در لشکر امام حسین (ع) و از فرماندهان قدیمی دارخوین بود که پس از رشادتهای بسیار به مطلوب خود رسید.
ملاقلی نیز فرمانده گردان آر پی جی بود این گردان برای اولین بار در این عملیات تشکل شد و فقط برای شکار تانک و تجهیزات زرهی طراحی شده بود.
مهدی بهرامی معاون تیپ نیز بر اثر انفجار گلوله کاتیوشا به سختی مجروح میشود و بحرینی یکی از فرماندهان گردان تیپ، نیز زخمی شده و به عقب منتقل میشود طبق گفته آنان اوضاع نسبتا خوب است.
بچههای ما نیز در یک حمله برای تصرف جادهای استراتژیک شرکت کرده و موفق شده بودند قرار است آنها را به قرارگاه بیاورند تا استراحت کند. ما نیز مثل هر روز با نیروها سر و کله میزنیم، دو روز پیش به فرماندهان گروهان دستور دادیم نیروها را به میدان تیر ببرند و بر روی آنهایی که آموزش کمتر دیدهاند بیشتر کار کنند ما با آخرین توان سعی کردهایم تدارکات و تجهیزات گردان را آماده کنیم که به حمدالله تاکنون در این کار موفق شدهایم ولی نارضایتی بچهها ادامه دارد...
21/8/61
چرخ روزگار در گردش است ایامی سپری شد، زمان پرشتاب میگذرد چون شهاب آسمانی و ما هنوز منتظریم.
ساعت 6:45 بعدازظهر است چند ساعت پیش گردان را به موقعیت ابوالفضل آوردیم آنها در چادرها مستقر شدند. آب و غذا و امکانات نیروها را آماده نمودیم آتشی درست کرده و در چادر گذاشتهایم تا از سرما در امان باشیم.
هر وقت نگاهم به رقص شعلههای آتش می افتد و به سوختن هیزمها به یاد جوانانی می افتم که چگونه داس اجل، خرمن زندگیشان را درو کرد و جانانه سوختند. آنان شاهد خویش را در آغوش کشیدند و چه ماهرانه نقش بازی میکردند.
«همه بازی است الا عشق بازی»
دوباره دلم گرفته سرم به شدت درد میکند، غصههایی بر دل، نه برای اینکه چرا یاری رفته و به دیدار دوست شتافته بلکه چرا هنوز ما ماندهایم؟!
خدایا رضایم به رضای تو و به قضای تو.
امروز شنیدم که مهدی یزدانبخش یاری از یاران باوفای عرصه جهاد و ایثار عشاقی از خیل عاشقان به کاروان نور پیوسته و بر سر پیمان، جان باخته است.
او را خوب می شناختم، از دوران اولیه سپاه هنگامی که در آموزش بودیم دوره 11 پادگان 15 خرداد. با او به سمیرم مأموریت رفتیم و در بیت امام با هم خدمت میکردیم و در اوایل جنگ در دارخوین...
نمیدانم تا کی باید صبر کنم و شاهد عروج دوستان قدیمی باشم آیا نوبت ما هم خواهد رسید؟
ابراهیم علی دوستی نیز به شهادت رسید. او از دوستان بسیار خوب و از رزمی کاران درجه یک و استاد کاراته بود روحش شاد باشد.
مرتضی یزدخواستی نیز مجروح شده است. خدایا این مجروحین عزیز را شفا عنایت فرما. بچهها به نماز جماعت آمدند دور هم هستند، اصغر شفیعیون هم که فرمانده گردان حمزه سیدالشهداء تیپ قمر بنیهاشم است به دیدار ما آمده و در کنار ماست.
فعلا جمع بچهها کامل است از هم نپاشیده ولی خوب میدانم هیچ جمعی دوام نخواهد آورد. خدایا خود را به تو میسپارم و از تو میخواهم مرا لحظهای به خود وامگذاری چه واگذشتهها سرانجامی بس تیره و تار، داشته و دارند و کمک کن آنچه رضای توست انجام دهیم.
27/8/61 خاک عراق- ارتفاعات شرهانی
در خط مقدم زیر آتش شدید دشمن در حالی که یک هلیکوپتر ضدگلوله عراقی قصد اذیت بچهها را دارد در حال نوشتن رویدادها هستم.
آر.پی.جی هفت را آماده کردم و قصد دارم تا به یاری خدا شر این مهمان ناخوانده را کم کنم.
سه روز پیش گردان را به خط شرهانی آوردیم. یعنی بلافاصله پس از حمله تیپ امام سجاد ناموفق عمل کرد بچهها هنوز در حال پیشروی هستند. گردان حمزه در سمت راست ما عمل کرده و در سمت چپ نیز با لشکر امام حسین الحاق کردیم.
این منطقه از لحاظ جغرافیایی بسیار جالب است ارتفاعات کوچک و بزرگ رملی، حرکت را بسیار کند می سازد حتی ادوات زرهی نیز به سختی میتوانند تردد نمایند. بچهها مقاومت خوبی دارند و از نارضایتیها خبری نیست. شبها اتوبان بصره-بغداد به خوبی پیداست شهرکی نیز روبهروی ماست که به درستی اسمش را نمیدانم.
دیروز کمی پیشروی داشتیم منطقهای را همراه با چند تپه رملی تصرف کردیم. دشمن منطقه را به آتش کشیده و با هر نوع سلاحی که دارد با تمام توان شلیک میکند خمپاره 60 بیداد میکند، 120 امان نمیدهد، تانک و توپ و کاتیوشا منطقه را شخم میزند.
هم اکنون منطقه از این نقطه بلند به خوبی پیداست. قصد دارم که در مورد اتصال و الحاق نیروها و ایجاد جان پناه و سنگرهای انفرادی و اجتماعی به مسئولین گروهانها توصیههای لازم را بکنم. همزمان با فعالیتهای مهندسی و نیروی ما دشمن نیز شروع به احداث سنگر و خاکریز کرده البته اینجا سنگر ساختن بسیار مشکل است، شنهای روان را نمی شود به سرعت در یک گونی ریخت و روی هم قرار داد یک بیل شن بر میداری و می بینی به سرعت جایش پر شده است. دشمن نابکار در 50 متری ما پشت تپهای بلند به پیاده کردن نیرو مشغول است. تانکها به طور مشخص برای عملیاتی آماده میشود.
همانطور که گفتم گردان ما پس از وارد عمل شدن تیپ امام سجاد که حملهای ناموق داشت وارد عمل شد. در ابتدا ما برای تصرف ارتفاعات 178 و 181 توجیه شدیم ولی مأموریت تغییر کرد و در جبهه شرهانی وارد صحنه نبرد شدیم. این منطقه زادگان شن و ماسه است بسیار روان و در حرکت. نه جاده ای جهت تدارکات دارد و نه هوایی مناسب، هوا شرجی است به علاوه شرایط سخت جنگی تحمل زیادی را می طلبد.
در ابتداسعی کردیم خطی تشکیل دهیم و نیروها را پشت آن مستقر سازیم. با آتش شدید دشمن بالاخص خمپاره 60 و شنهای روان کار بسیار بزرگ و مشکلی بود که تا حدودی انجام دادیم.
حال عمومی بچهها نیز به واسطه خرابی غذا خوب نیست، غذای دیشب احتمالا مسموم بوده و اکثر بچهها حالت اسهال و استفراغ دارند و طبعا چندان رمقی برای کار و جنگ ندارند. در ابتدای تشکیل تیپ و راهاندازی آن قرار بود تجهیزات امکانات، نیرو و کادر به طور کامل از لشکر امام حسین تأمین شود. ولی ظاهرا به دلیل مشکلاتی این کار انجام نشد.
این گردان در حال حاضر 5،6 عدد گالن 60 لیتری آب دارد که یکی دو تا از آنها سوراخ سوراخ شده ذخیره آب نیز بسیار مشکل است.
آب و غذا و مهمات را فقط نفربرها و پی.ام. پی میتوانند بیاورند آن هم اگر سالم از زیر آتش دشمن در روند. هرکس زخمی میشود باید مدتها بر روی زمین بماند تا با آنها به عقب منتقل شود و بعضی نیز به شهادت میرسند.
اما روحیه بالای بچهها، انگیزه قوی آنها مقاومت تحسین برانگیزشان، آنان را چون درختی تنومند در مسیر سیلابی سهمگین قرار میداد. نیروهای عراقی نیز به گونهای ناعادلانه است، ارتفاعات بلند را در اختیار دارند و تا حدودی بر منطقه مسلط و هرگونه حرکت و تردد ما را دچار اشکال میکنند.
هنگام شب وضع ما بهتر است و حریم امنیتی خوبی داریم.
گردان مسلم بن عقیل حدود 4 کیلومتر خط پدافندی دارد، همه، دشت و تپه رملی، بعضی از سنگرها را به وسیله طناب با یکدیگر ارتباط دادهایم تا بچهها یکدیگر را گم نکنند چون با یک باد ملایم مسیرها عوض میشود و ردپاها از بین میرود.
من هر روز باید به خط سر بزنم، اگر بخواهم تمام خط را طی کنم، حداقل صبح تا ظهر یا بیشتر طول میکشد. ولی برای حفظ روحیه مسئولین و نیروها، هر روز این کار را میکنم، دیروز چند خمپاره 60 در نیممتری من به زمین خورد ولی به علت شنی بودن محل عمل نکرد، اگر عمل کرده بود ...
ما از سه طرف محاصره هستیم، از چپ، و راست و روبرو، آتش از هر طرف بر ما میبارد و گاهی اوقات از پشت.
این جریان را تعداد کمی میدانیم و تاکنون نگذاشتهایم کسی بویی ببرد.
راه عقب همان جاده آسفالته شرهانی است که برای دو طرف بسیار حیاتی و مهم است با افزایش فعالیت ما، دشمن نیز تلاشی مضاعف می کند، اگر عراق حمله کند و جاده شرهانی را بگیرد کل منطقه به خطر میافتد و یگانها مخصوصا لشکر امام حسین (ع) به محاصره کامل در میآیند. پس باید با چنگ و دندان جنگید و دفاع کرد. در این شرایط تفنگ کلاش کارآیی خوبی ندارد، مرتب کثیف میشود و لوله اش میگیرد از زمین و هوا شن میبارد و ماسه میریزد.
آر.پی. جی. هفت، سلاح ارزنده ماست در ظاهر و در باطن ذکر تکبیر، از شناسایی منطقه لحظهای غافل نیستیم و دائم در حال گشت و شناسایی هستیم.
ادامه دارد...
پاسداشت سیامین سالگرد عملیات محرم در خبرگزاری فارس/