0

آينه محبت و عشق‏ورزى

 
nima1337
nima1337
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 355
محل سکونت : یزد

آينه محبت و عشق‏ورزى

 

آينه محبت و عشق‏ورزى

اساس و قوام زندگى اجتماعى مبتنى بر نوعدوستى، محبت‏به يكديگر، عشق، علاقه و احترام است و رحم و شفقت و دلسوزى نسبت‏به ديگران، در فطرت پاك انسان‏ها، به وديعه نهاده شده است.

در شريعت جهانى اسلام تاكيد زيادى بر محبت و دوستى شده و به عنوان ركن مهم و اصلى ايمان مطرح گرديده است. امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: «هل الايمان الا الحب والبغض فى الله  ; آيا ايمان جز دوستى و دشمنى در راه خداست؟» چه زيباست كه اين گوهر گران‏بها و پرقيمت زندگى را نثار مؤمنان و يكتاپرستان كنيم. و كيمياى عشق و علاقه خود را از آنان دريغ نورزيم.

كمال‏الدين حسين كاشفى بيهقى گفته است: «رحمت و شفقت‏يك ركن از اركان دين است; چنان كه از مضمون اين حديث استفاده مى‏شود: «التعظيم لامرالله والشفقة على خلق الله‏». قصر دين تبليغ در سيره و گفتار عارفان

را بر اين دو ستون (تعظيم امرالهى و شفقت‏بر بندگان خدا) بنا كرده‏اند و خانه شرع را بر اين دو قاعده نهاده‏اند.»

صاحب كتاب «آينه مكارم‏» گويد:

«اين مطلب پوشيده نيست كه صلاح و سامان اجتماع، در سايه الفت، انس و محبت‏بين افراد آن اجتماع حاصل مى‏شود; يعنى، جامعه وقتى سعادتمند است كه هر چه بيشتر بين افراد آن جامعه انس، مودت و الفت‏باشد ... صلاح و سامان و رشد جامعه مبتنى بر اين امر است و ارسال رسل و انزال كتب هم براى همين هدف بوده است; يعنى ايجاد الفت، انس، تعاون، همكارى و هميارى ميان بشر ...»

تبليغ، آينه تمام نماى محبت

كارسازترين شيوه در تبليغ و ارشاد، محبت است. بزرگ‏ترين معجزه يك مبلغ، در مهربانى و نيك‏دلى او نهفته است. پايه و اساس تربيت دينى، پرورش اخلاقى، تزكيه و تهذيب نفوس، هدايت و ارشاد و ...، دوستى با مردم و ابراز عشق و علاقه به آنان است.

نشانه‏ها و آثار دوستى را مى‏توان در دلسوزى، شفقت و رحمت، انس و علاقه، خيرخواهى، نرمى در گفتار، ملايمت در برخورد، مهربانى، عطوفت، خوش اخلاقى، دورى از خشم و غضب و ... دانست.

به يقين مى‏توان گفت كه: «تبليغ و ارشادى كه همراه با محبت و شفقت‏باشد، بهترين و ماندنى‏ترين آثار را به جاى خواهد گذاشت.»

فطرت مسلم سراپا شفقت است

در جهان دست و زبانش رحمت است

مبلغان، بايد با رفتار و گفتار خود ثابت كنند كه وعظ و نصيحت و تبليغ آنان، نه از سر مال دوستى و مقام خواهى است و نه از سر دشمنى و سخت‏گيرى ; بلكه تنها از روى شفقت، دلسوزى و علاقه به زندگى سعادتمندانه، اخلاقى و معنوى براى مردم است.

خواجه نصيرالدين طوسى مى‏گويد: «محبت اخيار، چون از انتظار منفعت و لذت حادث نشده باشد; بلكه موجب آن مناسبت جوهر بود و مقصد ايشان خير محض و التماس فضيلت‏باشد، از شائبه مخالفت و منازعت منزه ماند و نصيحت‏يكديگر و عدالت در معامله ... به تبعيت‏حاصل آيد.»

پس شخصى كه ديگرى را دوست دارد، نمى‏تواند شاهد گمراهى، فساد، معصيت و نگون‏بختى او و در نهايت داخل شدن وى در عذاب باشد.

در نتيجه بهترين دارايى خود (دانش و علم) را به او هديه مى‏كند تا او راه سعادت و نجات را بيابد و از بركات نصيحت، ارشاد و تبليغ بهره‏مند گردد. از اين رو است كه پيامبرصلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: «نصيحت و خيرخواهى براى مؤمن، بر مؤمن واجب است.»

«محبت و شفقت‏» جايگاه والايى در سخنان و سفارش‏هاى قرآن، پيامبرصلى الله عليه وآله، امامان معصوم‏عليه السلام، عارفان و دانشمندان دينى دارد. قرآن كريم، بارها به اين ويژگى پسنديده و انسانى پيامبرصلى الله عليه وآله اشاره كرده و آن را باعث موفقيت و كاميابى‏آن حضرت در هدايت مردم تلقى كرده و ايشان را مهربان، رئوف و تشنه هدايت دانسته است: «لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمؤمنين رؤوف رحيم‏»;  «قطعا براى شما پيامبرى از خودتان آمد كه بر او دشوار است‏شما در رنج‏بيفتيد، به [هدايت ]شما حريص، و نسبت‏به مؤمنان، دلسوز مهربان است.»

از سوى ديگر، به پيامبرصلى الله عليه وآله [ و همه مبلغان دين] هشدار مى‏دهد كه اگر ملايمت و عطوفت‏به خرج ندهد و برخورد خشنى با مردم داشته باشد، آنان از اطراف حضرت رسول، پراكنده خواهند شد: «فبما رحمة من الله لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك‏»;

«پس به [بركت] رحمت الهى، با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پيرامون تو پراكنده مى‏شدند.»

نور خورشيد و مه از عشق است عشق

شور درويش و شه از عشق است عشق

جوشش عشق است كاندر مى‏فتاد

آتش عشق است كاندر نى‏فتاد

(مولوى)

گفتارهاى عارفان و دانشمندان

امام سجاد عليه السلام مى‏فرمايد: «و اما حق المستنصح ان تؤدى اليه النصيحة وليكن مذهبك الرحمة له; حق كسى كه از تو نصيحت مى‏خواهد اين است كه او را تا حد توانايى‏ات نصيحت كنى و با او مدارا كرده و مهربان باشى.»

«نصيحت‏»، به معناى پند و اندرز خالصانه و خيرخواهانه است و ركن اساسى تبليغ، ارشاد و نصيحت ديگران است، پس بايد با خيرخواهى و دلسوزى براى ديگران باشد.

با ده خاك آلودتان مجنون كند

صاف اگر باشد، ندانم چون كند

(مولوى)

عارف الهى مرحوم بهارى همدانى انگيزه تبليغ را رحمت و شفقت‏بر بندگان دانسته و مى‏نويسد: «فرقه ديگرى [از مبلغان و واعظان هستند] كه تهذيب اخلاق كرده و تصفيه نفس كدورات نموده و نفس را از شواغل و علايق دنيويه استخلاص فرموده و طمع خود را از خلق به سوى حق گردانيده و رحمت و شفقت‏بر عباد او را بر هدايت و ارشاد واداشته ... .»

عالم ربانى ملا مهدى نراقى نيز از اين باب مى‏گويد:

«از واعظان [كسى است] كه اهل تهذيب اخلاق و مراقبت دل و پاكى درون از آلودگى باشد و دنيا در چشمش كوچك نمايد و طمع از خلق بريده و التفاتى به آن‏ها نداشته باشد و مهربانى و شفقت‏بر بندگان خدا، او را به نصيحت و موعظه و رها ساختن ايشان از بيمارى‏هاى گناهان فراخوانده باشد ... .»

راغب اصفهانى گفته است:

«از علل و اسباب برقرارى نظام آفرينش و استوارى امور مردم، يكى محبت است; و ديگرى عدالت.» خداوند مى‏فرمايد: «به تحقيق آنان كه ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند; خداوند بخشنده، براى آنان محبتى [در نزد ديگران] قرار مى‏دهد.» يعنى خداوند چنين افرادى را محبوب قلوب ديگران قرار مى‏دهد ... و اين بيانگر اين نكته است كه با دوستى و محبت، بهتر مى‏توان عقايد و افكار دينى را بين مردم رواج داد. حتى بيشتر از خشونت و تندخويى; زيرا خشونت موجب تنفر است، ولى محبت، الفت‏آور مى‏باشد.»

روشن است كه اگر تبليغ و وعظ، حالت‏شفقت و دلسوزى به خود گيرد، كارسازتر و مؤثرتر خواهد افتاد زيرا:

1. مبلغ محبوب قلوب مردم مى‏شود;

2. تبليغ از روى حقد، كينه، دشمنى و ستيزه جويى نيست;

3. براى پول - شهرت و دنيا نمى‏باشد;

4. براى آزار و اذيت‏يا تحكم و فرمان دادن نيست;

5 . از روى خودخواهى، غرور و حقير پنداشتن ديگران نيست;

6. براى صرف انجام وظيفه نيست و فراتر از آن است;

7. امرى انسانى، الهى و از سر نوع دوستى و خيرخواهى است.

البته اين امر، مستلزم آن است كه مبلغ با بيانى نرم و توام با عطوفت‏با مردم ... [حتى گناه‏كاران و مفسدان ]سخن گويد و از درشت گويى، دشنام و تحقير ديگران و يا رفتارهاى رياكارانه بپرهيزد.

عارف مشهور مرحوم ملكى تبريزى مى‏گويد: «واعظ در خلال سخنانش، با نرمى و مدارا و بيانى ساده و به روش پيامبران، به حقيقت‏حقه اشاره و با بيانى لطيف و الفاظ معروف دينى ... اين حقايق را به اذهان نزديك كند.»

دانشمند والا مرتبه، مرحوم محدث قمى‏رحمه الله، نيز گفته است:

«[مبلغ دينى بايد] با نرمى و مدارا رفتار كند كه نرمى در همه كارها، اصلى است اساسى و بزرگ. در پايان وصيت‏خضر به حضرت موسى آمده است: «هيچ كس را بر گناهى سرزنش مكن. دوست‏ترين كارها نزد خداى تعالى، سه چيز است، ميانه روى به هنگام توانگرى، گذشت در توانايى و قدرت بر كيفر و نرمى با بندگان خدا. هر كس در دنيا با ديگرى نرمى كند، خداوند در آخرت با او نرمى و مدارا كند.» (14)

از محبت تلخ‏ها شيرين شود

از محبت مس‏ها زرين شود

از محبت دردها، صافى شود

از محبت دردها، شافى شود

از محبت مرده زنده مى‏كنند

از محبت‏شاه، بنده مى‏كنند

اين محبت هم نتيجه دانش است

كى گزافه بر چنين تختى نشست

(مولوى)

امروز جامعه ما - به خصوص نوجوانان و جوانان - تشنه معنويت و اخلاق و شيفته برخوردهاى نيك هستند. ظواهر تمدن غرب و هجمه‏هاى شيطانى آنان چنان در تار و پود جوانان رخنه كرده كه جز با عشق و ايثار نمى‏توان با آنان صحبت كرد.

جوانان، دشمن دين و معنويت‏يا روحانيت نيستند; بلكه از امر و نهى و بايدها و نبايدها فرار مى‏كنند. آنان گرفتار دام‏هاى تباه كننده مفسدان، فاسقان و مغلطه‏بازان هستند و تنها با محبت و دوستى و زبان ملايم مى‏توان با آن‏ها صحبت كرد و از محاسن و فضايل مكارم اخلاقى سخن گفت. بايد با جوانان دوستى كرد و از روى دلسوزى، به پند و نصيحت پرداخت و در اين راه، سختى‏ها، ناسزاگويى‏ها و نافرمانى‏ها را تحمل نمود.

تواى شيخ حرم شايد ندانى

جهان عشق را هم محشرى هست

گناه و نامه و ميزان ندارد

نه او را مسلمى، نى كافرى هست

(اقبال)

با شيوه عشق و محبت، هم بين خود مردم و نيز بين آنان و مبلغان دينى، الفت‏و انس ايجاد مى‏شود و هم شراره‏هاى عشق الهى در درون آنان فروزان مى‏گردد. در اين صورت آنان به سوى معشوق و محبوب حقيقى رهنمون مى‏شوند.

راهكارهاى بايسته تبليغى

واعظان و مبلغان با توجه به اين ايده، رفتارى مناسب و اخلاق و برخوردى خداپسندانه دارند، يعنى ;

1. شفقت و دلسوزى خود را شامل همه مى‏كنند. در اين صورت به افراد گناه‏كار، عصيانگر و فاسد نيز از روى ترحم و خيرخواهى نگاه مى‏كنند و حتى در مورد خود نيز، دلسوز و شفيق هستند.

«ابراهيم اطروش مى‏گويد: در كنار رود دجله همراه معروف كرخى نشسته بوديم; ناگهان عده‏اى از جوانان را ديديم كه در قايقى نشسته و از رودخانه رد مى‏شدند. آنان در ضمن حركت، سرگرم لهو و لعب بوده و به رقص و آوازه خوانى مشغول بودند.

بعضى از نزديكان معروف كرخى، به او گفتند: آيا نمى‏بينى كه آنان معصيت‏خدا را انجام مى‏دهند؟ سزاوار است كه نفرينشان بكنى!

معروف دست‏هايش را بلند كرد و گفت: «خداوندا، همان طور كه آنان را در دنيا شاد نموده‏اى، در آخرت هم شادشان بفرما». نزديكانش گفتند: ما مى‏خواستيم تو براى آنان نفرين كنى ; ولى براى آن‏ها دعا كردى؟! معروف در جواب گفت: منظورم اين است كه اگر خدا بخواهد آن‏ها را در آخرت شاد بفرمايد، وسايل توبه كردن آنان را فراهم مى‏آورد و باعث مى‏شود كه آنان به سوى خدا بازگشت كنند.» (15)

2. رفتارى متين، همراه با خونسردى، منطقى، و محبت‏آميز از خود ارائه مى‏دهند.

3. مفيد و مختصر صحبت مى‏كنند و نفع مردم را همراه با خشنودى الهى در نظر دارند:

صاحب «المراقبات‏» نوشته است: «واعظ بايد مانند پدرى دانا كه در تربيت فرزندان خود، در پى اصلاح آنان است [نه زيان رساندن به آنان ]مصالح و منافع آن‏ها را در نظر گرفته و به حال آنان مفيد باشد.»

4. در وعظ و ارشاد و امر به معروف، احترام و شخصيت طرف مقابل را حفظ مى‏كند و بر احدى، طعنه نمى‏زند.

صاحب رساله «ميزان المعرفة‏» مى‏گويد: «اگر واعظ و روضه‏خوانى! بر منبر آن گوى كه گفته باشند و خودت به آن گفتار معتقد باشى و طعن بر احدى مزن كه مبغوض گردى و در كلامت وقعى نماند. در نكوهش طايفه مبرم مباش كه وعظ تو دلپذير نگردد.»

5 . اگر نصيحت و سخنشان را نپذيرفتند، آنان را طرد نمى‏كنند و موجب آزار و ناراحتى كسى نمى‏شوند. صاحب «تذكرة المتقين‏» ضمن سفارش به نيك رفتارى، مى‏گويد: «... نه اين كه مردم از او در حذر باشند كه آزارش به آن‏ها نرسد.»

6. در ايجاد خوف و رجا، افراط نمى‏كنند و گناهكاران را بر معصيتشان جرى نمى‏سازند و با رفتار خود باعث گريز از دين و ياس و نااميدى نمى‏شوند. مرحوم ملكى تبريزى گويد: «واعظ نبايد در ترسانيدن و يا اميدوار كردن، آن قدر زياده روى كند كه شنوندگان، مايوس يا مغرور شوند و يا چيزى بگويد كه شنونده غلو و زياده روى كند.»

مولا محمدمهدى نراقى‏رحمه الله گويد: «شكى نيست [كه برخى از واعظان ]گمراه‏اند و ديگران را نيز گمراه مى‏كنند; زيرا سعيشان گفتن چيزى است كه توده مردم را خوش آيد تا بدين وسيله به اغراض فاسد خود برسند. از اين رو پيوسته آنچه اميد [نابه‏جا] را تقويت مى‏كند، به زبان مى‏آورند و بدين‏سان، جرات و گستاخى مردم بر گناهان و ميل و رغبتشان به دنيا افزون مى‏شود، به خصوص اگر خود اين واعظ نيز به دنيا راغب و مايل باشد و از رسيدن مال به دستش شادمان گردد ... پس چنين شخصى بيش از آن كه ديگران را اصلاح كند، فاسد مى‏سازد ... .»

7. از تبليغ و ارشاد ديگر مبلغان، خشنود و خرسنداند و بر آنان در هدايت كردن مردم، حسد نمى‏ورزند.

8. نصايح و پندهاى ديگران را در مورد خود با رويى گشاده و آغوشى باز مى‏پذيرند و در صدد اصلاح اخلاق و رفتار خود برمى‏آيند.

9. مخاطبان را اشخاصى فهيم، دانا، داراى شخصيت و كرامت مى‏دانند و از همين راه (كرامت و ارزش انسانى) به تبليغ و ارشاد آنان مى‏پردازند.

10. متواضع، خوشرو و خونسرد هستند و از رفتارهاى تصنعى و رياكارانه مى‏پرهيزند. مرحوم بهارى همدانى نوشته است: «از جمله خصوصيات عالم [و مبلغ] آن است كه به خاطر خداى بزرگ، متواضع و فروتن باشد ... .»

11. صبر و بردبارى فراوانى در اين زمينه دارند و بر ناسزاگويى ديگران، شكيبا و صابرند. صاحب «تذكرة المتقين‏» مى‏گويد: «[واعظ و مبلغ] بايد صفتش اين باشد كه هر قدر اذيت و آزارش كنند، متحمل شود و به خوشى قبول كند و بگويد: «اللهم اهد قومى فانهم لايعلمون; خدايا قوم مرا هدايت كن; زيرا آنان نمى‏دانند.»

12. در بيان احكام و دستورات الهى سخت‏گيرى نمى‏كنند و آن‏ها را به صورتى زيبا و دلپسند ارائه مى‏دهند. مرحوم ملكى تبريزى نوشته است: «[واعظ] نبايد با سخت‏گيرى به بندگان و گفتن چيزهايى كه مردم نمى‏توانند انجام دهند، آن‏ها را متنفر و موجب بيزارى مردم از خير، شرع، عبادات، علوم، پيامبران و خداى متعال گردد.»

13. از آن جايى كه دلسوز همه هستند، تفرقه و اختلاف ايجاد نمى‏كنند و بر جهل و نادانى مردم نمى‏افزايند. صاحب المراقبات گويد: «[واعظ] نبايد، مردم را در نادانى بيندازد يا فتنه‏انگيزى كند و باعث قتل، تاراج، اسارت و ساير ضررهايى شود كه ممكن ست‏به مسلمين برسد.»

علم حق، غير از شريعت هيچ نيست

اصل سنت، جز محبت هيچ نيست

(اقبال)

طبيب مشفق

مبلغان فرزانه، همواره مانند طبيبى دلسوز و خيرخواه، به درمان امراض روحى مردم مى‏پردازند و جامعه را از امراض تباه كننده، پاك مى‏كنند. طبيبان حاذق، با دلسوزى و علاقه فراوان، بيماران خود را معاينه مى‏كنند، آن گاه به مداوا و درمان آنان مى‏پردازند، هر آنچه كه به نفع آنان است، تجويز مى‏كنند و هر چيزى كه براى آن‏ها ضرر دارد، از آن منع مى‏نمايند.

مبلغان و ارشادگران نيز، با دلسوزى به مداواى بيماران مبتلا به مرض گناه و معصيت مى‏پردازند و براى هر كس و طايفه و شغل و سنى، داروها و راهكارهاى معين و مفيدى ارائه مى‏كنند.

عارف الهى ملكى تبريزى‏رحمه الله مى‏گويد: «واعظ بايد شنوندگان خود را بيمارانى كه مبتلا به امراض معنوى مختلفى‏اند دانسته، خود را طبيب معالج و سخنان و موعظه‏هايش را، داروها و معجون‏هايى بداند كه مى‏خواهد آنان را با آن معالجه كند.»

عارف ربانى مرحوم بهارى همدانى نيز مى‏گويد: «عمده مطالب اين كه ... نظر او، نظر طبيب مشفق باشد. ببيند به چه نحو اصلح به دين و دنياى او است، آن نحو سلوك كند.»

عاشقان را كار نبود با وجود

عاشقان راهست‏بى‏سرمايه سود

جان تلخ و شور، پيش او برند

جان چون درياى شيرين را خرند

گفتنى است كه خداوند از همه مهربان‏تر و دلسوزتر براى انسان‏ها است و صلاح و خير آنان را بيشتر از هر كس مى‏داند. پس از خداى تعالى پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله نسبت‏به همه، مهربان و رئوف بود و در جهت هدايت و ارشاد مردم سر از پا نمى‏شناخت، مشكلات و سختى‏ها را تحمل مى‏كرد; ملايم و خوش‏برخورد بود، سپس امامان معصوم‏عليهم السلام و در مرتبه بعد عارفان و دانشمندان الهى حائز اين صفت‏خدا پسندانه مى‏باشند. در تفسير نمونه درباره اين ويژگى نورانى پيامبرصلى الله عليه وآله آمده است:

خداوند مى‏فرمايد: «ما از جانب خود رسولى از خودتان براى هدايتتان فرستاده‏ايم كه از فرط محبت و نوع‏پرورى، نادانى و گمراهى شما بر او سخت مى‏آيد و نمى‏تواند تحمل كند. بر آسايش و نجات شما بسيار حريص و نسبت‏به مؤمنان، رئوف و مهربان است. مخصوصا اين كه به جاى «منكم‏» در اين آيه «من انفسكم‏» آمده است كه اشاره به شدت ارتباط پيامبرصلى الله عليه وآله با مردم است. گويى‏پاره‏اى از مردم، از روح جامعه در شكل پيامبر ظاهر شده است. به همين دليل، تمام دردهاى آن‏ها را مى‏داند; از مشكلات آنان آگاه و در ناراحتى‏ها، غم‏ها و اندوه‏ها با آنان شريك است و با اين حال تصور نمى‏شود سخنى جز به نفع آنان بگويد و گامى جز در راه آن‏ها بردارد ... .»

v
شنبه 17 مرداد 1388  5:13 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها